☘️✍🏻معصوم پنجم✍🏻☘️
نام:حسین(ع)
لقب:سیدالشهدا
کنیه:ابوعبدالله
مقام:امام سوم
نام پدر:علی(ع)
نام مادر:فاطمه(س)
سال ولادت:چهارم هجرت
محل ولادت:مدینه منوره
مدت امامت:10سال
مدت عمرشریف:57سال
تاریخ شهادت:10محرم الحرام
سال شهادت:61قمری
محل شهادت:سرزمین کربلا
سبب شهادت:عدم بیعت با یزید بن معاویه
نام قاتل:شمر بن ذی الجوشن
محل دفن:کربلا
تعدادفرزندان:4پسر و3دختر
پادشاه زمان ولادت:یزدجرد
خلیفه زمان شهادت:یزید بن معاویه
#پیامےازبهشتـ😌💚
••
#شہیدحاڄقـاسمسݪیماݩے
[💌] امـروزڪہوضـعـیـٺ🌎
فـرهنـگےرامےبـینـیممےفـھـمـم؛
چـرارهبـرےٻاعـلامـت♥️
" چفیہروےدوش"بہمـاٺـذڪر
مےدهـݩدایـنچـفیـہ "عَلَــــم"اسـٺ...°^🌱
┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄
#دݪٺنگسـردار💛🖇••
#روزٺوݩݜـہدایـے 🌤🤗
⭕️ خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.
ساعت دلتنگی
#خمینی_زنده_است
#وصیت_سردار
حاجحسینیکتامیگہ:
+چنتاقلببراۍامامزمانت
شکارکردے؟
چندتامونغصہخورامامزمانیم؟
رفقاتوـــجنگچیزےکهــ
بینشهداجاافتادهبوداینبودکہ
میگفتنامامزمان(:
دردوبلـاتبہجونمن💚
🔴شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد!
⬅️ دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
•°. .♥️
#آسیدمرتضےآوینۍمیگفتـ...⇂
ڪسانے بہ
امامِ زمانشان
خواهند رسید،
که اهل↶
سرعت باشند...!
وَ اِلّا تاریخ↫ #کربلا
نشان داده ،
ڪه قافله حسینے
معطل کسے نمی ماند.!↺
ــــــــــــــــــــ|••☘️••|ــــــــــــــــــــ
@dokhtarayehalavi