10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨با دقت و تامل زیاد ببینیم👆
🎥 سخنان جنجالی استاد شجاعی پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر آمریکا و جهان : به زودی زلزلههای بزرگی در نظامهای سیاسی جهان اتفاق خواهد افتاد!
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
ای دوست به حنجر شهيدان صلوات
https://eitaa.com/yadmanshahidgomnammehrARDAKAN
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترا قشنگمیدونن چجور به خواسته هاشون برسن 😉
┄┅┅┅┅❁🌷❁┅┅┅┅┄
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلام_ولایت_اول_صبح
📹 فردای منطقه از امروز منطقه بهتر خواهد شد | نماهنگ جدید KHAMENEI.IR
👆 پیشبینی اخیر رهبر انقلاب درباره شکلگیری یک مجموعه شرافتمند و قوی در سوریه از دل تهدیدهای جاری منطقه
✏️ رهبر انقلاب: حزبالله لبنان یک مجموعهی شرافتمند قویِ محکمِ پولادینی است که از دل اغتشاشات لبنان در دههی ۶۰ بُروز کرد و سر برآورد... و من پیشبینی میکنم این حادثه، یعنی سر برآوردن یک مجموعهی شرافتمند قوی در سوریه هم اتّفاق خواهد افتاد.
💻 Farsi.Khamenei.ir
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌏 عجایب🌅
عواقب انکار خداوند!!
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا میگم بابا دلم میره به ایوون نجف
آخه مرتضی علی بابای خوب امته
بفرستید برای باباهاتون
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥همتی حجت الله صیدی رو که به دلیل پرونده فساد۳۰۰۰میلیاردی بازداشت شده بود، متهم پرونده ی چای دبش به عنوان مدیرعامل سازمان بورس منصوب کرد.
🔴مردم عزیز یادتان هست ظریف دلقک چطور فریاد میزد هیهات من الچای دبش؟؟؟حالا همون دزده رو نشوندن ریاست بورس!!!حالا دیدید بازی خوردید و ۱۶ میلیون آدمو اینا دوباره گول زدن؟؟؟به همین راحتی......
🌹بزن رو لینک زیر و با ما همراه باش 😊
به کانال فرکانس 313 ظهور بپیوندید
https://eitaa.com/Fercans313Zouhor
داستان کوتاه
(درخت نحسِ افرا)
بیشتر پاهایش رابه دنبال خودش میکشد،تا اینکه راه برود.جز صدای برگهای زرد و نارنجی درخت افرا،که زیر قدمهای سنگینش له میشوند، صدایی دیگر شنیده نمیشود.گردن وکمر هر دو مامور به سمت او خم شده.با دستهایی که دور گردنشان انداخته، تمام سنگینی بدنش را روی شانههایشان رها کرده است.نزدیک سکو که بالای آن چوبه دار قرار دارد، میایستند.رییس زندان،قاضی ومنشی دادگاه سمت راستش کنار سکو ایستاده اند.سرش را کمی بالاتر میآورد.عرقی سرد،از زیر موهایش حرکت کرده،از خم بین دو ابرویش گذشته و روی دماغش سر میخورد. جرات دیدن چوبه و طناب دار را ندارد.نگاهش روی درخت افرای پشت سکو خیره میماند.دلش برای همکلاسیاش لیلا تنگ میشود.رفیق گرمابه و گلستان بودند.
_بار آخرِکه بهت میگم لیلا!فکر رسیدن به مسعود رو از سرت بیرون کن؛فهمیدی چی گفتم؟
_خفه شو آشغال!اسمشو تو دهن کثیفت نیار.
زنگ کلاس خورده و جز لیلا وسپیده، کسی داخل حیاط نمانده است.سپیده گلوی لیلا را میگیرد.خیلی سریع لیلا دستهای سپیده را میگیرد تا از گردنش جدایشان کند؛چرخی دور خودشان میزنند و سپیده لیلا را محکم به تنه درخت افرا میکوبد.چشمان لیلا گشاد میشوند؛خیلی آرام لبهایش مثل دو آهنربا به هم میچسبند.پنجه هایش از روی دستهای سپیده رها میشوند.از دماغش قطره خون تا پشت لبش میرسد.صدایی سپیده را به خودش میآورد.
_سپیده جان میخوایم دستبندتو باز کنیم؛خوبی دخترم؟
سرش را که انگار از سوز سرما خشک شده به نشانه تایید تکان میدهد.باد سردی برگهای داخل محوطه را زیرو رو میکند.تنها برگ به جا مانده روی درخت افرا،آرام به زمین میافتد.خیلی زود هوا تاریک و تاریکتر میشود.انگار که خورشید هم دلش، تاب دیدن این صحنه را نداشته باشد.صدای باز شدن قفل در آهنی،همه نگاهها را به سمت راست محوطه میکشاند.آقای فروغی وهمسرش الفت خانم،با چهرههایی درهم کشیده وارد حیاط میشوند.پشت بندشان پدر سپیده در حالی که زیر شانههای همسرش را گرفته،به محل اجرای حکم،می ایند.ناهید،درحالیکه به سروصورتش میزند،روبه روی سپیده روی زمین میافتد.نزدیک است،داد و فریادهایش گوش آسمان را کر کند. اشکهای سپیده مانند مرواریدی غلطان،صورت لاغر و استخوانیاش را نوازش میدهد.مامور کمکش میکندتا از پلههای سکو بالا برود. ناهید،همانطور چهار دست و پا خودش را به پاهای الفت میرساند.
_« تو رو خدا الفت خانم نذار دخترمو بکشن؛بازم میام خونتون و این دفعه تا آخر عمرم نوکریتون رو میکنم.»
_«تو ده سال نون و نمک ما رو خوردی؛حالام که دخترت شاهکار کرده؛عوض تشکرتون بود؟ پاشو گمشو از جلو چشام.»
به منشی دادگاه اشاره میکند:
_«آقا معطل چی موندین!؟حکم رو اجرا کنید.»