eitaa logo
اندیشکده فطرت
449 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
503 ویدیو
93 فایل
شبکه رسمی اندیشکدۀ فطرت اندیشکده فطرت با هدف فعالیت در حوزه اشاعه و تولید علوم انسانی ایرانی اسلامی تشکیل شده است. ارتباط با مدیر کانال: @MTFetrat اراک شهرک مصطفی خمینی خیابان نوید حسینیه شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
در سوگ سیاوش محمدرضا شجریان هم درگذشت. خدایش بیامرزد. این روزها هر جا می‌نشینی نامی از شجریان است. برخی با حسرت و آه، برخی بی تفاوت، برخی هم به دنبال راهی برای زدن گوشه ای از نظام اسلامی که چه جفاها که به او نشد. شجریان پرستها که چه آتشی گرفته‌اند و چه جلزّ و ولزّی می‌کنند. دیدیدشان نترسید، پته‌شان را یک سئوال روی آب می‌ریزد، می‌شود یک آهنگ از شجریان بخوانی؟ نمای اول، جوانی گمنام که از مشهد به تهران می آید، بی اذن پدر، برای موسیقی. معرفش به رادیو اینگونه معرفی‌اش می کند: صدایش نصف پیانو است! این می‌شود که محمدرضا شجریان، می شود سیاوش و آوازخوان رادیوی دهه چهل می‌شود. اندک مدتی بعد با اذن پدر دوباره می‌شود محمد رضا شجریان! خواننده ای جویای نام که رفته رفته نامدار می‌شود. استاد ممتاز خوش‌نویسی، مقام نخست مسابقات قرآن کشور قبل از انقلاب و نفر دوم مسابقات بین المللی قرآن مالزی. عکاس هم هست و سعی می‌کند آن‌به‌آن بر هنرش بیفزاید. نمای دوم: شاید هرگز نمی‌اندیشید که انقلاب مسیر رشدش را جهش داد و به ناگاه بشود تک ستارۀ آواز ایران. اما واقعیت این بود که فرار یا سکوت بسیاری از آوازخوانها دم انقلاب، آنچنان فضا را خالی کرد که حتی اگر شجریان ستاره هم نبود، ستاره میشد، چه رسد به اینکه او واقعا هم یک ستاره در موسیقی ایران بود. اما آنچنان دلش با انقلاب نبود، آنچنان که وقتی حسام‌الدین سراج آهنگ همپای جلودار را نزدش برد او حاضر به خواندنش نشد و محمدرضا لطفی هم به زور او را به پای خوانندگی انقلابی آورد. واقعیت این است که تنها فرق بین شجریان قبل و بعد انقلاب همان چند آهنگ برساختۀ محمدرضا لطفی بود... ایران خورشیدی تابان دارد. نمای سوم: سالهای دهه شصت سالهای درخشش نسلی جدید در موسیقی ایران بود، شهرام ناظری، حسام الدین سراج، علیرضا افتخاری، ایرج بسطامی و صد البته استاد محمدرضا شجریان! نسلی که به قول جوانترها موسیقی خواب آور های‌های را شکل دادند. اما این ظلم به ایشان بود. واقعیت این است که همه اینها به دنبال ترویج موسیقی شایسته بودند. اما شاید بضاعتش را نداشتند... نمای چهارم: در این دوره و تا سالهای پایان دهه هفتاد، دعوای آهنگساز محوری یا خواننده محوری عرصه موسیقی را تنگ کرده بود، اما نه آنقدر که استاد محمدرضا شجریان در یکی از دو قاب گیر بیفتد. نه، او بلند مرتبه و بلند آوازه شده بود. دیگر افتخار هر آهنگسازی بود که برایش بسازد و هر خواننده‌ای که در کنارش بخواند. واقعا هم بی نظیر بود، جان جهان دوش کجا بوده ای، زین دایره مینا خونین جگرم می‌ ده، سمن بویان قرار از دل چو بستیزند بستانند، گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن... چه لذتی در این صدا بود، چه شیرینی‌ای در این آهنگها موج می‌زد. یک یک خاطره انگیز و یکی از یکی زیباتر و شکوهمندتر... خواند و خواند، آنقدر خواند که شد آرزوی جوانترهای خواننده! و این دومین اشتباه استاد بود. نمای پنجم: شجریان چندین اشتباه داشت که برازنده استادی چون او نبود. اول آنکه در بازخوانی آثار گذشتگان، کسانی همچون عارف قزوینی، از شعر مسئول و متعهد عارف، شعری عاشقانه و تغزلی آفرید. عارف برای مشروطه خوانده بود که «ای آمان از فراقت آمان» و سیاوش هم همان را خواند، اما برای هیچ! عمده آثار شجریان در این سالها را اگر بگردی، بازخوانی بی‌تعهد و سیاست‌زدایی شدۀ موسیقی بعد از مشروطه است. اما جفاست اگر بگوئیم شجریان فقط یک بازخوانی کننده بود مثل سالار عقیلی! شجریان در همه سالهای خواندنش در اوج خواند و این دومین اشتباهش بود. چرا که استاد وقتی الگو شد باید به شاگردانش هزار راه نرفته‌اش را هم بگوید و او نگفت. نگفت که موسیقی حماسی هم باید باشد، نگفت که موسیقی مذهبی هم باید باشد، نگفت که موسیقی تمدنی هم باید باشد و این شد که بزرگترین خوانندگان هم سن و سال همایونش و صد البته به جز همایونش، شجریان زده شدند و در بهترین حالت شدند علیرضا قربانی و محمد معتمدی و سینا سرلک! تکثیر محمدرضا و نه بیشتر! شاید این اشتباه دوم از اینجا ناشی می‌شد که محمد رضا سلطان تکنیک موسیقی ایران بود، اما از تاکتیک موسیقی و استراتژی موسیقی سررشته‌ای نداشت. نه وقتی پدر موسیقی ایران شد، فهمید که چه جایگاهی دارد و در این جایگاه باید عرصه مدیریت موسیقی را به دست بگیرد و رشد دهد _ و همین شد که به دام بازی با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن با صدا و سیما شد ـ می گفت آهنگهایم را نگذارید، اما درباره ربنایش سکوت می کرد و درباره پسرش که یک پای ثابت رسانه ملی شده بود!!! ـ و نه هرگز درکی از موسیقی استراتژیک داشت و نقش و جایگاه موسیقی را در برهه‌ای بی نظیر از تاریخ کشور و ملتش می‌فهمید. این آخری وجه اشتراک او با ناظری و سراج و افتخاری و بسطامی و مختاباد و همه خوانندگان امروز ایران است. .
اما اشتباه آخر او، که سبب شد تا مشتاقان دیروزش، امروز سخت دلگیر از او باشند، سیاسی کاری ناشیانه‌اش بود. همه کسانی که کنسرت 87 شجریان در تالار وزارت کشور را شنیدند به یک نکته اذعان داشتند، صدای محمدرضا در نمی‌آید و این پایان غم‌انگیز صدای رویایی سلطان آواز ایران بود. شجریان می‌رفت که مثل بقیه بزرگان هنر به دست فراموشی سپرده شود. اما شاید برای او که حتی نامش را به سیاوش تغییر داده بود تا بتواند بخواند، تحمل چنین وضعیتی سخت بود. بنا بر این پا در عرصه‌ای جدید و نا آشنا گذاشت. سیاست! آن هم چقدر بی‌استعداد و بد و بی‌مزه! به ناگاه گفت من صدای خس و خاشاکم در فتنه 88. استاد حتی اینقدر تحقیق نکرده بود که رئیس جمهور وقت هرگز 13 میلیون مخالف خود را خس و خاشاک نخوانده بود! استاد به افتضاح‌ترین شکل ممکن سیاسی شده بود. با بی‌بی‌سی مصاحبه می‌کرد و فلان فاحشه را در آغوش می‌کشید. اسلام را مال 1400 سال پیش می‌خواند و و و ! استاد حالا شده بود یک سلیبریتی تمام عیار عرصه سیاست. چیزی در حد حمید فرخ نژاد و شیخش یا پرویز پرستویی و آروق‌های روشن‌فکری‌اش! نمای ششم، واقعیت این است که در سالهای بعد از انقلاب شجریان همیشه بر صدر نشست و قدر دید. از دیدارهای روسای مختلف صدا و سیما که به دیدارش می‌شتافتند و دلجویی می‌‌کردند، تا برگزاری کنسرتهایش با بهترین کیفیت ممکن و تا نشر آثارش با کمترین سانسور و درد سر! اما واقعیت تلخ آنجا بود که شجریان، هرگز قدر خود را ندانست و جایگاهش را نفهمید. به قول سیاسیون در موقعیت پوزیسیون بود و نقش اپوزوسیون را بازی می‌کرد! طرفدارانش هم جایگاهش را استراتژیک می‌دانستند حال آنکه او فقط یک استاد بی‌نظیر تکنیک در آسمان موسیقی ایران بود و اگر همعصر عارف و ادیب الممالک و میرزاده عشقی و بهار و یا حتی اخوان بود، شاید حتی یک سیاره هم نمی‌بود. شجریان هر چه کرد این سالها تا بماند و محل رجوع باشد، اما هرگز نفهمید که دعای مرگ بر مظلوم، شاید دامن خودش را بگیرد. نمای آخر، محمدرضا دوباره به مشهد بازگشت و این شد پایان بی‌فروغ یک استاد موسیقی و یک سلیبریتی سیاست! خدایش بیامرزد. مهدی تابنده 17 مهر 1399 .
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣6⃣ ✨اندیشه و انگیزه✨ ♦️ ما تنها با اندیشه زندگی نمی‌کنیم، بخش وسیعی از زندگی ما را انگیزه تشکیل می‌دهد؛ ✅ بنابراین هنرمند کسی است که هم انگیزه و هم اندیشه را بشناسد، هماهنگ کند و تحویل دهد. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
🔺✨خصوصیات مداح✨🔺 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
تکذیب ابتلای «قالیباف» به کرونا 🔹مشاور رئیس مجلس: درست است که دشمنان مشغول به شایعه سازی و بیمار سازی آقای دکتر قالیباف هستند، اما ایشان بی‌توجه به تمام این مسائل مشغول به کار ، کار و کار است. @TasnimNews
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣7⃣ ✨شروع زیبایی✨ خیلی مهم است که هنرمندان از چه زاویه‌ای مسائل را می‌بینند؛ زیبایی از اینجا تولید می‌شود. حال این که هنرمند بتواند نگاه خود را به دیگران منتقل کند یا نه، مسئله فرعی محسوب می‌شود. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
5⃣ 🗓بیستم مهرماه🔰 ✨روز بزرگداشت حافظ شیرازی🌹 💠ما حافظ را فقط به عنوان یک حادثه‌ تاریخی ارج نمی‌نهیم، بلکه حافظ همچنین حامل یک پیام و یک فرهنگ است. ⬅️دو خصوصیت وجود دارد که به ما حکم می‌کند که از حافظ تجلیل کنیم و یاد او را زنده کنیم. ❇️اول: زبان فاخر اوست که همچنان در قلّه‌ زبان فارسی و شعر فارسی است و ما این زبان را باید ارج بنهیم و از آن معراجی بسازیم به سوی زبان پاکِ پیراسته کامل والا؛ چیزی که امروز از آن محرومیم. ❇️دوم: معارف حافظی است که خود او تکرار می‌کند که از نکات قرآنی استفاده کرده است. قرآن درس همیشگی زندگی انسان است و دیوان حافظ مستفاد از قرآن است و خود او اعتراف می‌کند که نکات قرآنی را آموخته و زبان خودش را به آنها گشوده است. ✅پس محتوای شعر حافظ آن‌جا که از جنبه‌ شعری محضْ خارج می‌شود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات می‌گذارد، یک گنجینه و ذخیره است برای ملت ما امروز و نسل‌های آینده و همچنین برای ملت‌های دیگر؛ چون معارف والای انسانی مرز نمی‌شناسد. 💠 پس بزرگداشت از حافظ، بزرگداشت از فرهنگ قرآنی و اسلامی و ایرانی است و بزرگداشت از آن اندیشه‌های نابی است که در این دیوان کوچک، گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، ادا شده است. 🌹مقام معظم رهبری- بیانات در آیین گشایش کنگره جهانی حافظ- 1367 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
👀 🔮 👀 🔮 👀 🔮 👀 ✨هورتون صدایی می‌شنود✨ Horton Hears a Who 🗓 محصول: آمریکا- 1387 🖊 کارگردان: استیو مارتینو و جیمی هایوارد ♻ شرکت تولید کننده: بلو اِسکای و قرن بیستم 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
🔻 🔸انیمیشن «هورتون صدایی می‌شنود» بر مبنای کتابی به همین نام نوشته دکتر سیوز (Dr.Seuss) ساخته شده است. ⬅️دکتر سیوز نویسنده و متفکر معروفی است که کارهایش در حوزه کودکان، منجر شد تا کتابی با عنوان «دکتر سیوز و فلسفه» پیرامون تفکر او و نمود تفکرات فلسفی او در آثارش نگاشته شود. 💬 در این داستان، «هورتون» تلاش می‌کند تا از دنیای موجودات میکروسکوپی‌ای که بر روی یک گرده که بر روی یک گل قرار دارد، محافظت نماید. اما کسانی که وجود آن موجودات روی گرده را به این دلیل که آنها را نمی‌بینند و لمس نمی‌کنند، باور ندارند، هورتون را به تخیّل‌ و توهّم متهّم می‌کنند و قصد نابودی آن گل و گرده رویش را دارند. ❌ تفکر پایه در انیمیشن، پوزیتیویسم و حس‌گرایی است و تلاش هورتون برای اثبات عالم دیگر، از طریق برقراری ارتباط از طریق یکی از حواس تجربی و پنج‌گانه، یعنی شنوایی است. 💢 تماشای این انیمیشن از حیث مواجه با ساده‌سازی تفکر پوزیتیویسم و اثبات‌گرایی در قالب داستانی با جذابیّت‌های بصری و نفی ایمان به غیب در خور توجه است. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣8⃣ ✨ ابهام ذاتی ✨ ابهام از لوازم ذاتی هنر مدرن است. شعر، نقاشی و رمان نو سعی دارند که خود را همواره در پس حجابی از ابهام نگاه دارند. تئاتر مدرن و سینمای هنری نیز چنین‌اند. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
➕ پی نوشت 🔸رمان نو اصطلاحی است که نخستین بار توسط ژان پل سارتر برای توصیف کار گروهی از رمان‌نویسان فرانسوی که در طول دهه 1950 شهرت یافتند به کار برده شد. آلن روب گریه، ناتالی ساروت و کلود سیمون از آن زمره‌اند. از دیدگاه آنان معنایی غایی در پس زندگی وجود ندارد، صرفاً تجارب خود بنیادانه افراد بشر است که اصالت دارد. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
🔺نظام سینمایی🔺 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media