eitaa logo
اندیشکده فطرت
455 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
503 ویدیو
93 فایل
شبکه رسمی اندیشکدۀ فطرت اندیشکده فطرت با هدف فعالیت در حوزه اشاعه و تولید علوم انسانی ایرانی اسلامی تشکیل شده است. ارتباط با مدیر کانال: @MTFetrat اراک شهرک مصطفی خمینی خیابان نوید حسینیه شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣2⃣ ✨جریان هنر در هنرمند✨ 💠هنر با بیشتر خواستن و بهتر خواستن، با این طلب آغاز می‌شود. ✅این طلب، تمرکز می‌آورد و این تمرکز، حساسیّت و درک بیشتر و شعور عمیق‌تر را شکل می‌دهد و در این لحظه‌های شاعر و آگاه است که حرف‌ها در عین نقلی بودن و حقیقی بودن، برای ما که می‌شنویم، معنای دیگری می‌یابد و با احساس عادی ما تفاوت پیدا می‌کند و عنوان مجاز، استعاره، کنایه، تشبیه و تمثیل می‌گیرد. ❇️درحالی که هنرمند، در این لحظه‌های طلب، تمرکز و شعور، بدون توجه به مجاز و تشبیه و حتی بدون توجه به تخیّل خودش اینها را می‌فهمد.‌ 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از اندیشکده فطرت
⚜️دوره آموزش اصول فیلمسازی +آشنایی با دوربین +فیلمانه نویسی +آثار مستند برتر +تدوین و ... علاقه مندان به شرکت در این دوره اسم و مشخصات خود را به آیدی @Mohammad_komail110 ارسال فرمایند. 🆔 @FetratArak
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
✍✍✍✍✍ 🔻 🔰 بخش اول〰〰 🔸از قواعد و قوانین کلیسا این است که یک پاپ باید حین انجام شغل و وظیفه‌اش بمیرد. یعنی پاپ نمی‌تواند استعفا بدهد و این یک رویه ثابت است.(به جز یکی دو مورد در تاریخ چند صد ساله کلیسا که آن هم با مخالفت رو به رو شد.) 🔸اما چند سال پیش در این روند تغییری رخ داد و پاپ بندیکت شانزدهم تصمیم گرفت از مقام پاپی کناره‌گیری کند. این موضوع را می‌توان در فیلم «دو پاپ» مشاهده کرد. 🔹 نویسنده و کارگردان فیلم دو پاپ، ضمن به تصویر کشیدن این اتفاق واقعی، از طریق ساخته خود به بیان تفکرات کلیسای کاتولیک می‌پردازند و برای بیان این روایت از چالش میان دو شخصیت اصلی یعنی جوزف رستینگر (پاپ بندیکت شانزدهم) و کاردینال خورخه برگولیو بهره می‌برند. این فیلم بر محور این دو شخصیت و گفت و گوهایی که میان این دو رخ می‌دهد، پیش می‌رود. پاپ بندیکت (با بازی آنتونی هاپکینز) طرفدار کلیسای سنتّی و محافظه‌کار است و برگولیو (با بازی جاناتان پرایس) از طرفداران اصلاحات در کلیسا است. اوج نمایش این اختلافات و تضاد فکری را می‌توان در گفت و گوی این دو در ویلای تابستانی پاپ در هنگام قدم زدن در باغ مشاهده کرد. 💢پاپ بندیکت نماینده‌ کسانی است که طرفدار تعالیم صد ساله کلیسا و اشرافیّت کلیسا هستند، گروهی که از کشیش‌های خطاکار و رسوایی جنسی آنها حمایت می‌کنند و در کل نمادی است از کلیسای دور از مردم، منزوی و مخالف تغییر. 💢اما برگولیو نماینده‌ای از گروه طرفدار ساده‌زیستی، ساده‌پوشی، تعامل با مردم که کارهای عامه‌پسندی چون تماشای فوتبال، رقص تانگو، خوردن پیتزا و... را انجام می‌دهد و در کل نماد تغییر است. 🔘 در صحنه‌ای که این دو به جدال کلامی در باغ می‌پردازند، در انتها این گونه القا می‌شود که آن که برنده شده، برگولیو است زیرا پاپ هیچ جواب منطقی به استدلال‌های او نمی‌دهد. می‌توان بر برخی از گفته‌ها و نظرات او صحّه گذاشت اما برخی از صحبت‌های او جای تأمّل دارد. ♦️ او در بخشی از صحبت‌هایش می‌گوید: «هیچ چیز در طبیعت ثابت نیست، یا حتی جهان، خدا هم ثابت نیست.» این کلام معنایی جز نسبیّت‌گرایی ندارد به این معنی که هیچ امر مطلق و حقیقتی ثابتی وجود ندارد. ♦️ سپس برگولیو در جمله بعد به یک محور و میزان اشاره می‌کند: «خدا تغییر می‌کند، خدا به سمت ما حرکت می‌کند. طریق، حقیقت و زندگی من هستم.» و این جمله همان معنای امانیسم (انسان‌محوری) و بالاتر از آن اگوئیسم (خود محوری) است. پس هدف، تغییر و اصلاح در مراسم چندین ساله کلیسا و آداب و رسوم جاری یا برخی از قوانین ساده و ابتدایی آن نیست، بلکه تغییرات بنیادین و اساسی دیگری مطرح است. ادامه دارد〰〰 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
📎📎📎📎📎📎 〰〰بخش دوم 🔘 تغییر و نسبیّت‌گرایی در اخلاق سبب می‌شود که برگولیو که در جوانی ثبت ازدواج همجنس‌گرایان در کلیسا را نقشه شیطان می‌دانست، حال از این موضوع و موضوعات دیگری نظیر سقط جنین و... حمایت کند. این نسبیّت‌گرایی در شخصیت خاکستری هر دو پاپ که به هر حال برای حدود یک میلیارد مسیحی شخصیت معنوی و مقدّس تلقّی می‌شوند دیده می‌شود. ✖️هر دو ردّی از اشتباه را در کارنامه خود دارند، پاپ بندیکت درباره خطاهای کشیشان و رسوایی جنسی آنها اهمال کرده و به گفته خودش در راه انجام وظایفش کم گذاشته و برگولیو در جوانی با سازش با دولت کودتاچی آرژانتین سبب مرگ تعدادی از کشیشان و پیروان کلیسای یسوعیان شده است. ⬅️ به هر حال صحبت اصلی فیلم بر سر تغییر است. استعاره‌ای هم که برای نشان دادن این تغییر و نفی سکون و ایستایی استفاده شده است، ساعت مچی است که بر دستان پاپ بندکیت بسته شده و به او هشدار می‌دهد که حرکت کند و نایستد. مخصوصاً در یکی دو صحنه که پاپ باید گفته برگولیو را بپذیرد و از افکار گذشته خود دست بکشد، صدای خودکار ساعت به او اعلام می‌کند که حرکت کن. روزی نیز که آن دو در باغ با هم صحبت می‌کنند و پاپ به حرف‌های برگولیو گوش داده است، مشخص می‌شود که پاپ امروز را به اندازه کافی حرکت کرده و در وضعیت جسمانی مناسبی به سر می‌برد. البته این استعاره و تمایل به تغییر و حرکت، همچنان ادامه می‌یابد، تا آنجا که در انتهای فیلم ساعت بر دستان برگولیوی طالب اصلاحات است، حتی او هم باید بداند که نباید سکون داشت و دائماً باید حرکت داشت و تغییر کرد. 🔴 پذیرش ضرورت این تغییر باعث می‌شود که پاپ با وجود مخالفت با عقاید برگولیو با انتخاب شدن او موافقت کند، زیرا وجود یک برگولیو را برای کلیسا ضروری می‌بیند. پس از این تغییر،کارهای گذشته‌اش بخشیده می‌شود، آنجا که در حضور برگولیو اعتراف می‌کند و از حقایق رسوایی جنسی کلیسا پرده بر می‌دارد. البته همان لحظه‌ای که او شروع به افشای آن سخنان می‌کند، صدای او قطع می‌شود و صدای یک سوت ممتدد شنیده می‌شود و چند لحظه بعد در بسته‌ای را نشان می‌دهد. یعنی بیایید این حرف‌ها را نشنیده بگیرم و بگذاریم آنها پشت درهای بسته باقی بمانند. هم مخاطب باید آنها را فراموش کند و هم برگولیو باید دست از مخالفتش بر دارد زیرا او پس از شنیدن اعترافات پاپ، او را می‌بخشد و این بخشش در واقع بی تأثیر کردن جمله خود اوست که «اعتراف روح گناهکار را پاک می‌کند ولی به قربانی کمک نمی‌کند.» ادامه دارد〰〰 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
📎📎📎📎📎📎 〰〰بخش پایانی 🔸در نهایت باید گفت آنچه فیلم قصد دارد از لا به لای گفت و گوهای دو شخصیت به آن دست یابد، تصویری امیدوارانه از چیزی است که کلیسا آرزو می‌کند که باشد. 🔸 زیرا وجه و جایگاه کلیسا در واقع آن چیزی نیست که در سخنرانی‌های انتهایی برگولیو (پاپ فرانسیس) دیده می‌شود. 🔸 زیرا نه در فیلم و نه در واقع راه چاره‌ای برای رسوایی‌های اخلاقی کلیسا، مسئله ازدواج همجنسگرایان، تخلف بانک واتیکان و... اندیشیده نشده است. 🔘حتی زمانی که برگولیو اصرار دارد که بگوید رئیس جمهور آمریکا، روسیه و چین به دیدن پاپ می‌آیند، خودش می‌داند که این دیدارها جنبه تشریفاتی دارد. زیرا همان جا بیان می‌شود که اصالت این مرجعیت فقط به خاطر زجری که باید تا انتهای کار تحمل کنند و این که عزل و نصبش توسط مردم نیست، نه این که به واقع این جایگاه یک مرجع فکری و صاحب قدرت باشد. ❌ منفعل بودن کلیسای طالب اصلاحات را آنجا می‌توان دید که زمانی که برگولیو تلویزیون را روشن می‌کند صحنه‌ای از آشوب را نشان می‌دهد اما او به جای پیگیری خبر، بلافاصله کانال رو عوض کرده و به تماشای فوتبال می‌نشیند. ❌ در جای دیگر نیز که برگولیو از هیولای پول و قدرت مالی عده‌ای در جهان صحبت می‌کند و در انتها می‌گوید که ما پل می‌خواهیم و نه دیوار، به طور موازی صحنه‌های ساخت دیوارهای ممتد دور تا دور برخی از شهرها را نشان می‌دهد که خود بیان کننده بی اثر بودن این کلام است. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
p.pdf
1.49M
👆متن کامل یادداشت را همراه با تصاویر در این فایل مطالعه فرمایید👆 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣3⃣ ✨سینمای دیکتاتور✨ تفاوت سینمای جهان کمونیستی و چپ که به دیوار آهنین مشهور شد با سینمای هالیوود که دیواری ضخیم‌تر اما نامرئی‌تر دارد در این نکته است که نظام کاپیتالیستی، زیرپوستی و هوشمندانه دیکتاتوری می‌کند و کمونیست‌ها ابلهانه چنین می‌کردند. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
✨انواع زیبایی ها در قرآن ۲✨ 🔺زیبایی ترکیب انسان و صورت او🔺 ادامه دارد〰〰 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
📚📖📚📖📚📖📚📖📚 ✨چشمه آب طلا✨ 🖌نویسنده: حمید جیحانی 📚انتشارات براق 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
🔻 💠 نوشتن از مسائل کلان و مهم برای کودکان دشوار است. ⬅️از یک سو باید مراقب بود که شیوه بیانی‌‌ای را انتخاب کرد تا کودک با آن ارتباط برقرار کند و در حدّ فهم او ساده و روان باشد، ⬅️ از آن سو باید در نظر داشت که این سادگی، از اهمیت مسئله‌ای که قصد بیان آن را داریم نکاهد. ✅برای دست یافتن به چنین هدفی، زبان تمثیل و بهره‌گیری از نمادها می‌تواند مفید واقع شود. ❇️این شیوه همان کاری است که آقای حمید جیحانی در نگارش کتاب «چشمه آب طلا» از آن بهره برده است. پرداختن به مسئله اقتصاد مقاومتی که چندین سال است به عنوان استراتژی اصلی نظام برای برون رفت از مشکلات اقتصادی مطرح شده است، توجه نویسنده را به خود جلب نموده است. از این رو ایشان تلاش کرده که با زبان تمثیل این موضوع را برای نسل جدید مطرح نماید. 📘داستان بر سر چشمه‌ آب طلاست. تمام اقتصاد و شکوفایی دهکده وابسته به فروش آب این چشمه به بازرگانانی است که به این دهکده می‌آیند. اما این شرایط باید تغییر کند و کسانی که این وضعیت را تغییر می‌دهند کودکان هستند که با راهنمایی آقا سید بابا، باید حماسه بیافرینند. ❇️این حماسه و تلاش در قالب نثر ساده و روان همراه با تصویرگری مناسب برای مخاطب کودک و نوجوان بیان شده است. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
📌📌📌📌📌📌 ✂️ کم کم همه درختان و باغ‌ها خشک شدند و مردم به میوه‌ها و خوراکی‌های وارداتی قانع شدند و این بود که زمین خشکید و با مردم بی‌وفا قهر کرد و آسمان هم دیگر بر آنها نبارید و آب چشمه روز به روز کمتر شد. خاکِ طلای بی‌زبان دیگر از آب چشمه محروم شده بود. اما مردم آن قدر به راحتی و تنبلی تن داده بودند که متوجه چیزی نمی‌شدند. آنها هرگز به آینده بچه‌های خود فکر نمی‌کردند. بازرگانان زمین آنجا را دشمن آب معرفی می‌کردند و می‌گفتند، این زمین دیوانه و تشنه آب چشمه است؛ اگر درختی بر روی آن بکارید به سرعت ریشه می‌کند و ریشه خود را به اعماق زمین می‌رساند و تمام آب چشمه را با ریشه‌های خود بالا می‌کشد. برای همین بود که مردم کاشتن هر درختی را در دهکده ممنوع کردند و از آن به بعد اسم دهکده «خاک طلا» به دهکده «آبِ طلا» تغییر کرد. 📕«چشمه آب طلا» 📖صفحه 18 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣4⃣ ✨رسالت هنرمند ✨ مأموریّت انقلاب اسلامی، مأموریّت تاریخی و جهانی است. در واقع بعد از رنسانس هیچ انقلاب مهمی در جهان اتفاق نیافتاده است؛ تنها انقلاب جدی‌ای که در شرق اتفاق افتاده، انقلاب اسلامی است و انقلاب‌های دیگر همه در مسیر رنسانس بوده‌اند. مأموریّت این انقلاب فراملّی است؛ انقلابی است که باید جامعه جهانی را در مقیاس تحوّلات تاریخ تغییر دهد. در این راستا رسالت هنرمند انقلابی این است که در این میدان وارد شود و این گرایش را تقویت نماید و ادبیات و زبان هنر و جلوه‌های آن را در خدمت تبیین این واقعیت و این درگیری عظیم قرار دهد. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
AUD-20200808-WA0023.mp3
5.66M
به تو از دور سلام @FetratArak
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
✨پرستش سلبریتی ها ۶✨ 📔(خدایان بد کردار- پیت وارد) 〰〰بخش سوم 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
✨پرستش سلبریتی ها ۷✨ 📔(خدایان بد کردار- پیت وارد) 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
✨پرستش سلبریتی ها ۸✨ 📔(خدایان بد کردار- پیت وارد) ادامه دارد〰〰 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند از یُمن تُربت شهِ کربُ‌بلا کنند آنانکه دیده اند ضریح حسین را آیا بُود که گوشه چشمی به ما کنند... 😎 🆔 @FetratArak
هدایت شده از دیدبان هنر و رسانه
3⃣5⃣ ✨ ❇️در مقابلِ تلاشی که دشمن می‌کند، ما امکانات منحصربه‌فردی داریم. 🔸بله، از راه اینترنت هم می‌شود جواب آنها را داد، از راه‌های مشابه آنها هم می‌شود مقابله کرد - البتّه حجم کار آنها بمراتب بیشتر است- امّا ما وسیله‌هایی داریم که این وسیله‌ها منحصربه‌فرد است؛ یکی از آنها همین جامعه مدّاحند. ✅ این مخاطبه چهره‌به‌چهره و روبه‌رو و استفاده‌ی از ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را می‌کنند - یکی از وسایل منحصربه‌فردی است که ما داریم، آنها ندارند. ✅ این منبرها یکی از آن وسایل منحصربه‌فرد است؛ این مجالس روضه‌خوانی همین‌جور؛ این هیئات مذهبی همین‌جور. ⬅️اگر محتوا و مضمون منبرهای ما، مدّاحی‌های ما، هیئت‌های ما، نوحه‌خوانی‌های ما، محتوا و مضمون شایسته‌ای باشد، هیچ وسیله‌ای نمی‌تواند با آنها مواجهه و مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربه‌فرد است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد؛ ✨این امکان را نباید از دست داد. 🍃دیدبان هنر و رسانه🍃 @Didban_Art_Media
🦀 🦀 🦀 🦀 ✳ کودکان ما باید بتوانند با قوّه عقل و فکرشان، غیر قابل پیش‌بینی باشند. ⛔ باید از تربیت خشک ماشینی حذر کرد. ✳ می‌بایست به جای تربیت ماشینی و تقلیدی در حوزه جبر جسمی و غریزی به سمت تربیت زنده، اجتهادی، اختیاری و عقلانی حرکت کنیم. به این منظور باید کودکان را به گونه‌ای پرورش دهیم که تصمیم‌های خرق عادت عاقلانه بگیرند. ♻ تصمیم‌های خرق عادت و غیر قابل پیش‌بینی برخی از انسان‌های شاخص این امکان را داده که یک جامعه بقاء پیدا کند. @fetratarak
عجیب ترین حکومت دنیا !!! کشوری دچار آشوب و بلوای شدید شده و خیابان های پایتختش شاهد اغتشاش و هرج و مرج و اعتراضات شدید بخشی از مردم ومعاندین به حکومت است. در این شرایط یک خواننده ، باصراحت تمام علیه حکومت موضع می گیرد ، روبه دوربین "مرگ بر دیکتاتور" می گوید و حتی یک سرود به شدت تند در تهییج معترضین علیه حکومت می خواند و بر آتش اغتشاشات و اختلافات می دمد!و در اقدامی دیگر در خارج از کشور و طی مصاحبه با رسانه های دشمن رسماً اعلام می کند که مخالف پخش کارهایش از رادیو و تلوزیون کشورش می باشد! و در ضمن اهانت به دین و مذهب، اسلام را مال ۱۴۰۰سال پیش دانسته و خواننده زن معلوم الحال را در آغوش گرفته و لائیک بودن خود را به اثبات می‌رساند. در هر جای دنیا این اتفاق بیفتد رفتار حکومت با این خواننده چگونه خواهد بود؟ اما عجیب ترین و مظلوم‌ترین حکومت اسلامی دنیا با سعه صدر تمام نه تنها کوچکترین برخوردی با این خواننده نمی‌کند، بلکه حتی مانع ورود وی به کشور هم نمی‌شود! چند سال بعد که آن خواننده در سن ۸۰ سالگی در یکی از بیمارستان‌های لاکچری کشورش فوت می‌کند، تلویزیون آن حکومت نه تنها از کم لطفی او انتقام نمی‌گیرد، که درگذشت وی را یک ضایعه اعلام می کند!!! و حتی رئیس جمهور و اعضای دولت همان حکومت به طور رسمی درگذشت او را تسلیت می‌گویند!!جالب‌تر و عجیب‌تر آنکه با همه این تفاسیر باز هم به این حکومت اتهام دیکتاتوری زده می شود!!! بله؛ شما با عجیب‌ترین و مظلوم‌ترین حکومت دنیا یعنی جمهوری اسلامی رو به رو هستید !!! ... لطفا کلیپ کوتاه زیر را هم از جناب شجریان ببینید! @FetratArak
در سوگ سیاوش محمدرضا شجریان هم درگذشت. خدایش بیامرزد. این روزها هر جا می‌نشینی نامی از شجریان است. برخی با حسرت و آه، برخی بی تفاوت، برخی هم به دنبال راهی برای زدن گوشه ای از نظام اسلامی که چه جفاها که به او نشد. شجریان پرستها که چه آتشی گرفته‌اند و چه جلزّ و ولزّی می‌کنند. دیدیدشان نترسید، پته‌شان را یک سئوال روی آب می‌ریزد، می‌شود یک آهنگ از شجریان بخوانی؟ نمای اول، جوانی گمنام که از مشهد به تهران می آید، بی اذن پدر، برای موسیقی. معرفش به رادیو اینگونه معرفی‌اش می کند: صدایش نصف پیانو است! این می‌شود که محمدرضا شجریان، می شود سیاوش و آوازخوان رادیوی دهه چهل می‌شود. اندک مدتی بعد با اذن پدر دوباره می‌شود محمد رضا شجریان! خواننده ای جویای نام که رفته رفته نامدار می‌شود. استاد ممتاز خوش‌نویسی، مقام نخست مسابقات قرآن کشور قبل از انقلاب و نفر دوم مسابقات بین المللی قرآن مالزی. عکاس هم هست و سعی می‌کند آن‌به‌آن بر هنرش بیفزاید. نمای دوم: شاید هرگز نمی‌اندیشید که انقلاب مسیر رشدش را جهش داد و به ناگاه بشود تک ستارۀ آواز ایران. اما واقعیت این بود که فرار یا سکوت بسیاری از آوازخوانها دم انقلاب، آنچنان فضا را خالی کرد که حتی اگر شجریان ستاره هم نبود، ستاره میشد، چه رسد به اینکه او واقعا هم یک ستاره در موسیقی ایران بود. اما آنچنان دلش با انقلاب نبود، آنچنان که وقتی حسام‌الدین سراج آهنگ همپای جلودار را نزدش برد او حاضر به خواندنش نشد و محمدرضا لطفی هم به زور او را به پای خوانندگی انقلابی آورد. واقعیت این است که تنها فرق بین شجریان قبل و بعد انقلاب همان چند آهنگ برساختۀ محمدرضا لطفی بود... ایران خورشیدی تابان دارد. نمای سوم: سالهای دهه شصت سالهای درخشش نسلی جدید در موسیقی ایران بود، شهرام ناظری، حسام الدین سراج، علیرضا افتخاری، ایرج بسطامی و صد البته استاد محمدرضا شجریان! نسلی که به قول جوانترها موسیقی خواب آور های‌های را شکل دادند. اما این ظلم به ایشان بود. واقعیت این است که همه اینها به دنبال ترویج موسیقی شایسته بودند. اما شاید بضاعتش را نداشتند... نمای چهارم: در این دوره و تا سالهای پایان دهه هفتاد، دعوای آهنگساز محوری یا خواننده محوری عرصه موسیقی را تنگ کرده بود، اما نه آنقدر که استاد محمدرضا شجریان در یکی از دو قاب گیر بیفتد. نه، او بلند مرتبه و بلند آوازه شده بود. دیگر افتخار هر آهنگسازی بود که برایش بسازد و هر خواننده‌ای که در کنارش بخواند. واقعا هم بی نظیر بود، جان جهان دوش کجا بوده ای، زین دایره مینا خونین جگرم می‌ ده، سمن بویان قرار از دل چو بستیزند بستانند، گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن... چه لذتی در این صدا بود، چه شیرینی‌ای در این آهنگها موج می‌زد. یک یک خاطره انگیز و یکی از یکی زیباتر و شکوهمندتر... خواند و خواند، آنقدر خواند که شد آرزوی جوانترهای خواننده! و این دومین اشتباه استاد بود. نمای پنجم: شجریان چندین اشتباه داشت که برازنده استادی چون او نبود. اول آنکه در بازخوانی آثار گذشتگان، کسانی همچون عارف قزوینی، از شعر مسئول و متعهد عارف، شعری عاشقانه و تغزلی آفرید. عارف برای مشروطه خوانده بود که «ای آمان از فراقت آمان» و سیاوش هم همان را خواند، اما برای هیچ! عمده آثار شجریان در این سالها را اگر بگردی، بازخوانی بی‌تعهد و سیاست‌زدایی شدۀ موسیقی بعد از مشروطه است. اما جفاست اگر بگوئیم شجریان فقط یک بازخوانی کننده بود مثل سالار عقیلی! شجریان در همه سالهای خواندنش در اوج خواند و این دومین اشتباهش بود. چرا که استاد وقتی الگو شد باید به شاگردانش هزار راه نرفته‌اش را هم بگوید و او نگفت. نگفت که موسیقی حماسی هم باید باشد، نگفت که موسیقی مذهبی هم باید باشد، نگفت که موسیقی تمدنی هم باید باشد و این شد که بزرگترین خوانندگان هم سن و سال همایونش و صد البته به جز همایونش، شجریان زده شدند و در بهترین حالت شدند علیرضا قربانی و محمد معتمدی و سینا سرلک! تکثیر محمدرضا و نه بیشتر! شاید این اشتباه دوم از اینجا ناشی می‌شد که محمد رضا سلطان تکنیک موسیقی ایران بود، اما از تاکتیک موسیقی و استراتژی موسیقی سررشته‌ای نداشت. نه وقتی پدر موسیقی ایران شد، فهمید که چه جایگاهی دارد و در این جایگاه باید عرصه مدیریت موسیقی را به دست بگیرد و رشد دهد _ و همین شد که به دام بازی با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن با صدا و سیما شد ـ می گفت آهنگهایم را نگذارید، اما درباره ربنایش سکوت می کرد و درباره پسرش که یک پای ثابت رسانه ملی شده بود!!! ـ و نه هرگز درکی از موسیقی استراتژیک داشت و نقش و جایگاه موسیقی را در برهه‌ای بی نظیر از تاریخ کشور و ملتش می‌فهمید. این آخری وجه اشتراک او با ناظری و سراج و افتخاری و بسطامی و مختاباد و همه خوانندگان امروز ایران است. .
اما اشتباه آخر او، که سبب شد تا مشتاقان دیروزش، امروز سخت دلگیر از او باشند، سیاسی کاری ناشیانه‌اش بود. همه کسانی که کنسرت 87 شجریان در تالار وزارت کشور را شنیدند به یک نکته اذعان داشتند، صدای محمدرضا در نمی‌آید و این پایان غم‌انگیز صدای رویایی سلطان آواز ایران بود. شجریان می‌رفت که مثل بقیه بزرگان هنر به دست فراموشی سپرده شود. اما شاید برای او که حتی نامش را به سیاوش تغییر داده بود تا بتواند بخواند، تحمل چنین وضعیتی سخت بود. بنا بر این پا در عرصه‌ای جدید و نا آشنا گذاشت. سیاست! آن هم چقدر بی‌استعداد و بد و بی‌مزه! به ناگاه گفت من صدای خس و خاشاکم در فتنه 88. استاد حتی اینقدر تحقیق نکرده بود که رئیس جمهور وقت هرگز 13 میلیون مخالف خود را خس و خاشاک نخوانده بود! استاد به افتضاح‌ترین شکل ممکن سیاسی شده بود. با بی‌بی‌سی مصاحبه می‌کرد و فلان فاحشه را در آغوش می‌کشید. اسلام را مال 1400 سال پیش می‌خواند و و و ! استاد حالا شده بود یک سلیبریتی تمام عیار عرصه سیاست. چیزی در حد حمید فرخ نژاد و شیخش یا پرویز پرستویی و آروق‌های روشن‌فکری‌اش! نمای ششم، واقعیت این است که در سالهای بعد از انقلاب شجریان همیشه بر صدر نشست و قدر دید. از دیدارهای روسای مختلف صدا و سیما که به دیدارش می‌شتافتند و دلجویی می‌‌کردند، تا برگزاری کنسرتهایش با بهترین کیفیت ممکن و تا نشر آثارش با کمترین سانسور و درد سر! اما واقعیت تلخ آنجا بود که شجریان، هرگز قدر خود را ندانست و جایگاهش را نفهمید. به قول سیاسیون در موقعیت پوزیسیون بود و نقش اپوزوسیون را بازی می‌کرد! طرفدارانش هم جایگاهش را استراتژیک می‌دانستند حال آنکه او فقط یک استاد بی‌نظیر تکنیک در آسمان موسیقی ایران بود و اگر همعصر عارف و ادیب الممالک و میرزاده عشقی و بهار و یا حتی اخوان بود، شاید حتی یک سیاره هم نمی‌بود. شجریان هر چه کرد این سالها تا بماند و محل رجوع باشد، اما هرگز نفهمید که دعای مرگ بر مظلوم، شاید دامن خودش را بگیرد. نمای آخر، محمدرضا دوباره به مشهد بازگشت و این شد پایان بی‌فروغ یک استاد موسیقی و یک سلیبریتی سیاست! خدایش بیامرزد. مهدی تابنده 17 مهر 1399 .