مخفیگاه جنگلی`
من واقعا به هیئت رفتن احتیاج دارم .
اصلا به قدری که دلم برایِ حال و هوایِ محرم تنگ شده که حد نداره .
الانم خیلی دلتنگِ کربلا شدم ، منم که الان لیاقتِ کربلا رفتن ندارم ، حداقل دلم روضه میخواد ، دلم میخواد برم و انقدرِ انقدر گریه کنم که اشکام تموم بشه: )
و چونکه ما خونمون از بنی زهرا دوره نمیتونیم جلسه هفتگی هاشو بریم ، یعنی نمیرسیم . . و این واقعا خیلی ناراحتم میکنه . .
سه شنبه هفتهیِ قبلم شهادت امام هادیع نتونستیم بریم هیئت .
الانم شهادت حضرت زینتس من اعتکافم و باز هم نمیتونم برم: )
خب آره این طومار رو نوشتم که فقط بگم دلتنگِ هیئت و کربلام: ))
هدایت شده از کفترموفرفری|kaftaremooferfery
For : @Foresthideout
From : @kaftaremooferfery
' مثل کبوتری سپید که بر شاخهای خشکیده نشسته،
پرهایش بوی شوکران گرفته و چشمانش سنگین از اندوهی زهرآلود است،
هر نفسی که میکشد، شبیه بیتهای تلخ شاعرانیست که با شوکران غم جان سپردند،
و با هر بال زدن، قصهی صبر و دلتنگی را در باد میپراکند. '