eitaa logo
کانال تربیتی گنجینه
3.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
760 ویدیو
1.2هزار فایل
@Mm_31312 با عرض پوزش تبادل و تبلیغ نداریم 🌻 (برخی از پیام های کانال توسط ادمین ارسال می شود.)
مشاهده در ایتا
دانلود
@GANJINE313 قصه خادم.mp3
902.4K
🎧 در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 قصه .کودکانه.mp3
1.29M
🎧 اذن دخول در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 قصه کودکانه.mp3
1.38M
🎧 در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 قصه.mp3
1.21M
🎧 در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 قصه کارگر.mp3
1.26M
🎧 در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 داستان پناهگاه محکم.mp3
1.38M
🎧 در رابطه با (ع) 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #سردار_دلها : بعضی ها بجای نامه سرگشاده نوشتن به استکبار و صهیونیست، نامه سرگشاده به #ولی_ایستاده_در_خط_مقدم می‎نویسند..... @Farsna #بصیرت 💠کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 👌 یار دبستانی من با من و همراه منی تو دست هم دستای ما همسفر راه منی جبهه ی ما مدرسه شد معلم ما شهدا آمریکا شیطان بزرگ میترسه از رهبر ما دشمن ما منتظره تا من و تو خسته بشیم تو قفس دشمنیاش مونده و پربسته بشیم ما می تونیم با همدلی دشمنارو ناامید کنیم میون دنیا دوباره ایرانو رو سفید کنیم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
ماجرای یک سفر.pdf
6.06M
📚 #کتاب (ماجرای یک سفر) داستان سفر #امام_رضا (علیه السلام) از مدینه به مرو 💠کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) هدیه به امام رضا علیه السلام عقربه های ساعت آهسته آهسته جلو می رفت . شور عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود . دلش می خواست هر چه زودتر صبح بشه و به آرزوی دلش برسه . علی خوابش نمی برد . تا صبح چند بار بیدار شد . صبح شد مامان به اتاق علی آمد . تعجب کرد ! کنار تختش نشست و اونو صدا کرد . گفت : علی جان بیدار شو عزیزم . می خوایم بریم . علی از جاش پرید . با نگرانی گفت : صبح شده ، خواب موندیم ؟ مامان گفت : نه عزیزم دیر نشده بعد از خوردن صبحانه راه می افتیم . بگو ببینم چرا با لباس های مهمونیت خوابیدی ؟ علی گفت : ترسیدم دیر بشه مامان جون . زود باشین . مامان گفت : چرا این قدر عجله داری ؟ علی گفت : دیر می شه من دوست دارم زودتر ازهمه برم زیارت آقا . ممکنه شلوغ بشه ، تازه می خوام بهشون هدیه بدم . اونم چه هدیه ای ؟ مامان لبخند زد و علی رو زود در آغوش گرفت و بوسید... ادامه داستان در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) ....آخه علی از چند روز پیش برای این روز کلی فکر کرده بود .تا به آقا چه هدیه ای بده ؟ گل باشه ؟ اسباب بازی ، دونه برای کبوترها ؟ پول های عیدی توی قلکش برای نذورات ؟ و یا ... اما اینا هیچ کدوم اونو راضی نمی کرد تا به فکرش رسید از روحانی مسجد کمک بگیره . رفت مسجد و برای ایشون ماجرا رو تعریف کرد . آقای روحانی گفت : علی جان آقا امام رضا علیه السلام دوست دارن باهاشون رفیق بشی و این بهترین هدیه است . علی پرسید : مگه می شه با آقا رفیق شد ؟ چه طوری ؟ آقای روحانی گفت : بله به حرفاشون گوش بدی و سعی کنی اونا رو انجام بدی . یک دفعه چیزی مثل برق از ذهن علی گذشت . یاد حرفای آقا معلم افتاد که می گفت : بچه ها ، دوست امام رضا علیه السلام گفتن که : هرگز ندیدم آقا کسی رو با زبان بیازارند و هرگز ندیدم آقا حرف کسی رو قطع کنند . علی تصمیم گرفت و هدیه اش رو انتخاب کرد بالاخره به حرم رسیدند علی دستای کوچیکشو به نشانه ادب روی سینه گذاشت به آقا سلام داد و گفت : امام مهربونم اومدم با شما رفیق بشم و این هدیه من به شماست امیدوارم این هدیه را از من قبول کنید . 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) زیارت بچه ها سلام ، اسم من رضاست . من روز تولد امام رضا علیه السلام متولد شدم ، واسه همین هم مامان و بابام اسممو گذاشتن رضا . من و علی هر هفته با همدیگه می ریم حرم و زیارت می کنیم. علی همکلاسیمه و خونشون نزدیک خونه ماست . یک روز که مثل همیشه داشتیم از مدرسه برمی گشتیم ، علی موقع خداحافظی بهم گفت : امروز یادت نره ها . بعداظهر می یام دنبالت تا بریم حرم زیارت . یک کم که رفت جلوتر برگشت و گفت : راستی رضا ! مادربزرگم ازم خواسته تا اونم با ما بیاد .آخه خیلی وقته زیارت نرفته . اینو گفت و خداحافظی کرد و رفت . اما بچه ها خیلی ناراحت بودم . وقتی علی گفت : با مادربزرگش می یان حرم خیلی دلم گرفت . با خودم گفتم کاش مادربزرگ منم زنده بود و با ما می یومد زیارت . اون طوری مادربزرگامون با هم دوست می شدند و همه با هم می رفتیم زیارت . بعداظهر شد و صدای زنگ خونه به صدا دراومد . مامان منو صدا کرد و گفت : رضا جون علی اومده دنبالت . منم که از قبل آماده شده بودم از مامان خداحافظی کردم و با علی و مادربزرگش به راه افتادیم . توی راه همش فکر مادربزگم بودم خیلی دلم براش تنگ شده بود هر چی مادربزرگ علی صحبت می کرد بیشتر دلم هوای مادربزرگم رو می کرد . به حرم رسیدیم داشتیم سلام می دادیم که یک پیرزنی که روی ویلچر بود گفت : پسرم می شه کمکم کنی تا منم زیارت کنم . با حرف پیرزن خیلی خوش حال شدم . گفتم : بله حتما . منم ویلچر اون پیرزن رو کمک می کردم و هر چهار تایی با هم رفتیم زیارت . خیلی خوش گذشت . وقتی می خواستیم از هم خداحافظی کنیم پیرزن رو به من کرد و گفت : خیر ببینی پسرم . منم اون روز خیلی خوشحال شدم چون هم به یک نفر کمک کردم و هم رفتیم زیارت و اون زیارت شد یک زیارت به یادماندنی . 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) @GANJINE313 خادم کوچولو من یک آرزوی بزرگ دارم. دلم می‌خواهد وقتی بزرگ شدم، خادم حرم امام‌رضا(علیه السلام) بشوم و لباس مخصوص بپوشم و به زائرها کمک کنم: کفش‌ها را از زائرها بگیرم، جفتشان کنم و توی جاکفشی بگذارم یا مثلاً موقع نماز صف‌ها را مرتب کنم و اگر بچه‌ای گم شد ، کمکش کنم تا پدر و مادرش را پیدا کند. بعد از اینکه مامان زیارت‌نامه‌اش را خواند، آرزویم را به او گفتم. مامان گفت: «چه آرزوی خوبی! از امام‌رضا(علیه السلام) بخواه تا کمکت کنه که به این آرزو برسی.» مامان کمی فکر کرد؛ بعد گفت: «البته از حالا هم می‌تونی خادم امام‌رضا(علیه السلام) باشی، از همین حالا که توی حرم نشستیم!» تعجب کردم. پرسیدم:« چه‌جوری؟» مامان گفت:« کاری نداره: یک‌کم به اطرافت دقت کن.» کمی این‌طرف‌وآن‌طرف را نگاه کردم. چند تا مُهر گوشه‌ای افتاده بود. بلند شدم. مُهرها را برداشتم و توی جامُهری گذاشتم؛ بعد چند تا زیارت‌نامه را دیدم که روی زمین افتاده بود. تندی رفتم و آن‌ها را هم برداشتم و گذاشتم توی قفسۀ مخصوصشان. یک پسرکوچولو را دیدم که داشت با یک زیارت‌نامه بازی می کرد و نزدیک بود برگه‌هایش را پاره کند. یک شکلات به پسرکوچولو دادم و گفتم: «می‌شود مواظب زیارت‌نامه باشی و پاره یا کثیفش نکنی؟» پسرکوچولو شکلات را گرفت و زیارت‌نامه را به من داد. وقتی از حرم برگشتیم، خیلی خوش‌حال بودم؛ چون توی حرم، چند تا کار کوچولوی خوب انجام داده بودم 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) 🍎سیب کوچولو قل خورد و روی زمین افتاد. دل سیب پر از غصه و غم شد،غصه اش ان قدر زیاد بود که توی دلش جا نمی شد، برای همین یک قطره اشک ازگوشه چشمش چیلیک افتاد روی زمین. دلش برای مادرش درخت هم تنگ شده بود یک قطره دیگر چیلیک افتاد . سیب از وقتی شکوفه زیبایی روی شاخه درخت بود منتظر بود، که زود بزرگ و رسیده شود،دلش میخواست وقتی سیب بزرگی می شود کسی او را گاز بزند و تا ته بخورد،بعدهم هسته اش را توی خاک بکارد، تا مثل مادرش درخت شود. اما امروز کسی سیب را از مادرش درخت جدا کرده بود ،نصفه گاز زده و روی زمین انداخته بود. وقتی سیب یادش آمد چه بلایی سرش آمده باز دلش پر از غصه شد. یک قطره دیگر چیلیک افتاد،نزدیک بود یک قطره دیگر هم بیفتد که سیب به آسمان رفت. انگار روی دست مادرش درخت بود،سیب به جای گریه خندید..... ادامه داستان در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) سیب توی دست کسی بود،آدم مهربانی که میگفت:باید سیب را تا آخر بخورند و اسراف نکنند. آدم مهربان حرفهای قشنگی میزد سیب خوشحال بود و دیگر توی دلش غصه نداشت. مرد مهربان امام رضا (ع) بود. سیب مرد مهربان را خیلی دوست داشت. 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
. @GANJINE313.pdf
1.99M
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) 🌸 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) @GANJINE313 کلاه خادم کوچولو بابابزرگ خواب بود. سینا کلاه بابا بزرگ را برداشت و سرش گذاشت و رفت توی حیاط مشغول بازی شد. جاروی کنار حیاط را برداشت و حیاط را جارو زد. در خیال خودش توی حرم بود و صحن بزرگ حرم را جارو می زد. در خیالش خادم شده بود و با لباس سیاه و کلاه قشنگش به همه لبخند می زد. سینا مشغول بازی بود که مامان بزرگ توی حیاط آمد. با دیدن کلاه بابابزرگ روی سر او خنده اش گرفت و گفت: خادم کوچولو چه کلاه قشنگی داری؟ سینا خوشحال شد و جاروکنان به مامان بزرگ گفت: من هم دلم می خواهد مثل بابابزرگ خادم حرم باشم. از این کلاه ها سرم بگذارم و صحن را جارو کنم. مامان بزرگ با مهربانی گفت: وقتی بزرگتر شدی می توانی خادم حرم شوی اما حالا بیا کلاه بابابزرگ را سرجایش بگذار تا کثیف نشود. سینا با عجله کلاه را آورد و دست مامان بزرگ داد و گفت: می شود امروز به بابابزرگ بگویید مرا هم با خودش به حرم ببرد. اگر شما بگویید قبول می کند. بعد همان جور که لبخند می زد گفت: قول می دهم بچه ی خوبی باشم. مامان بزرگ با مهربانی دست سینا را گرفت و گفت: ببینم چه کار می توانم بکنم و دوتایی با هم توی اتاق رفتند تا بابابزرگ را برای رفتن به حرم بیدار کنند. مامان بزرگ همان جور که بابابزرگ را بیدار و لباس قشنگ مشکی اش را مرتب می کرد تا بپوشد گفت: راستی آقا امروز یک خادم کوچولو توی حرم لازم ندارید که کمکتان کند. بابابزرگ همان جور که بلند شد صورتش را بشوید لبخندزنان گفت: فکر بدی نیست. به شرطی که شیطنت نکند. بعد نگاهی به سینا انداخت و گفت: خادم کوچولو زود باش لباس بپوش که برویم. سینا با خوشحالی بابابزرگ را بوسید و همراه بابابزرگ به سمت حرم به راه افتاد. به حرم که رسیدند سینا کنار بابابزرگ ایستاد. کلاه او را روی سرش گذاشت و صحن را جارو کرد و به توصیه های بابابزرگ عمل کرد. کلاه کمی برایش بزرگ بود اما سینا خوشحال بود. خوشحال بود و می خندید. او خادم حرم شده بود یک خادم کوچولو با یک کلاه قشنگ.. 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) می‌باره از آسمون هزارهزار ستــاره خورشیدخانومِ زیبا دوباره بی‌قـــراره می‌خواد که راهی بشه بیاد به‌سمت مشهــد دلش می‌خواد بشینه بـــازم کنـــار گنبــــد لبــاس نو می‌پوشـه لباسی از جنس نور با یه دلِ پر از شوق می‌رسـه از راه دور می‌خواد که آروم‌آروم حرف بزنـــه با امـــام می‌تـابـــه روی گنبـــد یعنی که «آقا، سلام» 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) بچه و پیر و جوون آب می خورن نوش جوون چقدر شیرینه این آب باز میاد عطر گلاب وضو می گیریم این جا کنار حوض طلا می ریم من و مامان جون خوشحال و شاد و خندون سمت ضریح زیبا سلام می دیم به آقا شب و این جا می مونیم با هم دعا می خونیم از همه جای دنیا مردم می یان به این جا 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) رو به سوی آسمون میام به پابوس تو تو مشهد و خراسان در حرمت می‌خونم رضا، رضا، رضاجان میام کنار ضریح تا بکنم زیارت دوسِت دارم آقاجون به‌قدرِ بی‌نهایت دستامو من میارم رو به‌ سوی آسمون دعا می‌خونم واسه حضرت صاحب‌ زمون وقتی که پیش رضام غرق دعا و نورم به همراه زائرا منتظر ظهورم 👤ف . ولایی 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) بوده بر لبم یا رضا رضا بوده در دلم مهر مرتضی @GANJINE313 دیده ام به چشم بارگاه او زنده می شوم از نگاه او @GANJINE313 شیعه هستم و خاک پای او زندگی می کنم با دعای او @GANJINE313 بوده مشهدش بهترین مکان مهر او به دل مانده جاودان 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) 👌👌 تنظیم شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) 👌👌 تنظیم شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)
🌺بسته ویژه سالروز ولادت (علیه السلام) 👌👌 تنظیم شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌👌 طراحی شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)
👌👌 طراحی شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)
👌👌 طراحی شده در👇 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸--------------------- (انتشار با ذکر منبع)