🔴حکمت همیشه رحمت است...
✍ وقتی کاری انجام نمیشه، حتماً خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیاد، حتماً حکمتی داره. وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری. وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده.
وقتی دیگران بهت بدی میکنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی. وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی. وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی!
🔻امام صادق(ع) میفرماید:
بلا و گرفتاری برای مؤمن زیور است و برای آن که خرد ورزد کرامت است. زیرا گرفتار بلا شدن و شکیبایی و پایداری کردن در برابر آن ایمان را تصحیح میگرداند.
@GOOLLEYAS
گل یاس
⬅️ شاهکاری دیگر از وضعیت اسفبار فضای مجازی کشور تبلیغ موزیک ویدیو جدید خواننده خارجنشین که با یکی
💠با آزار جنسی کودکانمان مقابله کنیم
🔸دکتر محمد سرشار، رئیس شبکه کودک
در همه دنیا، ارایه هرزهنگاری (پورنوگرافی) به کودکان ممنوع است و اگر کسی کودکان را به تماشای پورنوگرافی تشویق کند، با واکنش منفی مردم و دولت مواجه میشود.
هنرمندان حرفهای در آثار دارای مخاطب کودک و نوجوان از بازیگران هرزهنگاری (پورناستارها) استفاده نمیکنند و یک باور جمعی برای مقابله با #آزار_جنسی کودکان وجود دارد.
اما متاسفانه «ساسان حیدری یافته» (مشهور به ساسی) در آخرین نماهنگ خود از یک پورناستار استفاده کرده و برای دیدهشدن بیشتر، آتش به خرمن تربیت کودکان و نوجوانان ایرانی زده.
آن هم در شرایطی که شیوع کرونا باعث شده کودکان برای یادگیری از راه دور، به اینترنت دسترسی وسیعی پیدا کنند و هنوز بسیاری از خانوادهها، آموزش لازم را برای استفاده صحیح کودکان از اینترنت ندیدهاند.
و البته از یاد نبردهایم که او در یک نماهنگ دیگر خود، شبکهای را در برخی مدارس کشور ایجاد کرده بود تا دانشآموزان آهنگهایش را همخوانی کنند.
من به عنوان پدر سه فرزند به شدت نگرانم. نه فقط من که پدرها، مادرها و کارشناسان بسیاری نگران هستند.
مهم نیست ما چه باوری داریم.
مهم نیست ما ملحد یا مومن، مسلمان یا مسیحی، انقلابی یا برانداز، چپ یا راست، یا هر دوگانه دیگری باشیم.
حتی مهم نیست ما ساکن ایران یا خارج باشیم.
مهم این است که ایران آینده را فرزندان ما خواهند ساخت و ما باید امروز برای حفاظت از آینده، دست در دست هم با آزار جنسی کودکان و تشویق آنها به تماشای پورنوگرافی مقابله کنیم.
۱. از خانواده، دوستان و دوستداران آقای ساسان حیدری میخواهم او را نصیحت کنند تا از این مسیر نادرست برگردد.
۲. از ایرانیهای ساکن خارج کشور درخواست میکنم مستقیما یا از طریق انجمنهای حمایت از حقوق کودکان، با این رویه ساسی مانکن مقابله کنند و براساس بند الف ماده۳۴ کنوانسیون حقوق کودک یا دیگر قوانین کشورهای خودشان، از او شکایت کنند.
۳. از والدین و مربیان تقاضا میکنم به همدیگر خطرات این اقدام و تبعات تماشای هرزهنگاری توسط کودکان را گوشزد کنند.
۴. از فعالان فضای مجازی میخواهم با صفحاتی که محتواهای اینچنینی را منتشر میکنند، مقابله و ضمن گزارش این صفحات، نارضایتی خودشان را اعلام کنند.
۵. از دادستانی، وزارت ارتباطات و پلیس فتا درخواست میکنم براساس بند۶ماده۱۰ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، با کسانی که به این محتوای مبتذل، دسترسی کودکان را ایجاد میکنند یا آن را به آنها ارایه میدهند؛ برخورد کنند.
×
ما برای آینده ایران و فرزندانمان باید جلوی این خطای بزرگ بایستیم.
سرگذشت_واقعی _شهیده_زینب_کمائی
👈قسمت 9️⃣1️⃣
فصل چهارم
مینا و مهری مدتها پول جمع کردند و یک دوربین عکاسی خریدند. اولین بار دخترها زیر درخت کُنار عکس یادگاری گرفتند. چهارتایی با هم پول جمع کردند و برای من یک دست پارچ و لیوان سفالی خریدند. زندگی ما کم و زیاد داشت، اما باهم خوشبخت بودیم.
بچه هایم همه سربه راه و درس خوان بودند. اما زینب علاوه بر درس خواندن خیلی مومن بود. همیشه دنبال کسانی بود که بتوانند در این راه کمکش کنند. در همسایگی ما در آبادان، خانواده ی کریمی زندگی می کردند. آنها خانواده ی مومنی بودند. تنها خانه ای بود که پشت در خانه پرده زده بودند که وقتی در خانه باز می شود، داخل خانه پیدا نشود.
دختر بزرگ خانواده، زهرا خانم، برای دخترهای محل کلاس قرآن و احکام گذاشته بود. مینا و مهری و زینب به این کلاس ها می رفتند. مینا و مهری با دخترشان، اقدس، همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود. زهرا خانم سرکلاس به بچه ها گفته بود: باید در مسائل دینی از یک مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتان مثل وضو و غسل قبول نیست. زهرا خانم از بین رساله های علما رساله ی امام خمینی (ره) را به دخترها معرفی کرد.
ما تا آن زمان از این حرف ها سر درنمی آوردیم. امام را هم نمی شناختیم. مینا و مهری به کتابفروشی آقای جوکار در ایستگاه 6 بازارچه ی شرکت نفت رفتند تا رساله ی امام را بخرند، اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله ی امام خمینی خطرناک است. دنبالش نگردید وگرنه شما را می گیرند. و رساله ی آقای خویی را به بچه ها داد. دخترها هم مجبور شدند که مقلد آقای خویی شوند. زهرا خانم هم گفت: هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که شما احکامتان را طبق تقلید از مجتهد انجام بدهید.
زینب بیشتر به کلاس های قرآن خانه ی کریمی می رفت و خیلی تحت تاثیر دخترهای کریمی قرار گرفته بود...
ادامه دارد ...
@GOOLLEYAS
✍🏻سرگذشت_واقعی شهیده_زینب_کمائی
👈قسمت 0️⃣2️⃣
فصل چهارم-
زینب کلاس چهارم دبستان بود؛ صبح ها مدرسه می رفت و عصرها کلاس قرآن خانه ی کریمی. یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: مامان، من سر کلاس خوب قرآن خواندم. به نرگس جایزه دادند، اما به من جایزه ندادند. به زینب گفتم: جایزه ای که دادند چه بود؟ جواب داد: یک بسته مداد رنگی. گفتم: خودم برایت مداد رنگی میخرم. جایزه ات را من میدهم. روز بعد، جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم.
وقتی زینب می نشست و قرآن می خواند، یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی هم نرسید.
زینب بعد از شرکت در کلاس های قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده ی کریمی، به حجاب علاقه مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم، ولی دخترها هیچکدام حجاب نداشتند، اما خیلی ساده بودند.
زینب کوچکترین دختر من بود، اما در همه ی کارها پیش قدم می شد. اگر فکر می کرد کاری درست است، انجام میداد و کاری به اطرافش نداشت. یک روز کنارم نشست و گفت: مامان، من دلم میخواهد با حجاب شوم. از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم. انگار غیر از این هم انتظار نداشتم. زینب نیمه ی دیگر من بود، پس حتما در دلش علاقه به حجاب وجود داشت. مادرم هم که شنید، خوشحال شد.
زینب خیلی از روزهای گرم تابستان پیش مادرم می رفت و خانه ی مادرم می ماند. مادرم همیشه مشکل گشا نذر می کرد. یک کتاب داستان قدیمی داشت که ماجرای عبدالله خارکن بود؛ مرد فقیری که از راه خارکنی زندگی می کرد. عبدالله خواب می بیند که اگر چهل روز در خانه اش را آب و جارو کند و مشکل گشا نذر کند، وضع زندگی اش تغییر میکند. عبدالله بعد از چهل روز مقداری سنگ قیمتی پیدا میکند و از آن به بعد، ثروتمند می شود.
مادرم کتاب را دست دخترها میداد و موقع پاک کردن مشکل گشا همه کتاب را میخواندند. مادرم داستان حضرت خضر نبی (ع) و امام علی (ع) را هم تعریف می کرد و دخترها، مخصوصا زینب، با علاقه گوش می کردند و آخر سر هم پوست آجیل مشکل گشا را توی رودخانه می ریختند. وقتی بچه ها به سن نماز خواندن می رسیدند، مادرم ان ها را به خانه اش میبرد و نماز یادشان میداد.
وقتی بچه ها نماز خواندن را یاد میگرفتند مادرم به آنها جایزه می داد. زینب سوال های زیادی از مادرم می پرسید. او خیلی کتاب می خواند و خیلی هم سوال میکرد. درسسش خوب بود، ولی درکنار فهم و آگاهی اش، دل بزرگی هم داشت. وقتی خواهرش شهلا مریض می شد، خیلی بی قراری می کرد. برخلاف زینب که صبور بود، شهلا تحمل درد و مریضی را نداشت. زینب به او می گفت: چرا بی قراری میکنی؟ از خدا شفا بخواه، حتما خوب می شوی. شهلا میفهمید که زینب الکی نمی گوید و حرفش را از ته دلش میزند....
ادامه دارد.....
@GOOLLEYAS
🔴🔵 شهیدے کہ امام زمان کفنش کرد.
شهیدے بود کہ همیشہ ذکرش این بود، نمےدونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
✨یا بیا یک نگاهے به من کن
✨یا به دستت مرا در کفن کن
از بس این شهید به امام زمان (عجل اللہ تعالے فرجہ) علاقہ داشت به دوست روحانے خود وصیت مےکند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانے کنے...
⚪️️روحانے مےگوید: ما از جبهہ برگشتیم وقتے آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتے کرده است آیا من مےتوانم در مجلس ختم او سخنرانے کنم؟ و آنان اجازه دادند...
💠در مجلس سخنرانے کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
✨یا بیا یک نگاهے به من کن
✨یا به دستت مرا در کفن کن
💥وقتی این جملہ را گفتم، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن. وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاے شب به من گفتند یکے از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهہ شهید شده است باید او را غسل دهے
✨وقتے کہ مےخواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگوارے وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.
❓من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟
🌸با عجلہ برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضاے غسالخانہ بوے عطر گرفته بود.
از دیشب نمےدانستم رمز این جریان چه بود. اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
📚 منبع:
کتاب روایت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" حجه الاسلام سید مسعود پور سیدآقایی
@GOOLLEYAS
"شماهـاڪسۍرودردنــیا سراغدارید
ڪہ قبلازاینڪہشمابدنیابیایید،
خودشوبـراتونڪشتہباشہ؟ :)
ایــنشهـداخیلی شماهارودوسٺدارنッ
بیاییددستـتون روازدســـتشـهیدان
جدانکنید...♥️
@GOOLLEYAS
خانم سایه، مادر برسام تنها پسر ساسی مانکن اجازه نمیده که برسام ترانههای باباشو گوش بده!
🔹خواهرزن ساسی مانکن: سایه اجازه نمیده که تنها پسر ساسی مانکن آهنگها و ترانههای باباش رو گوش بده... شما هم حواستون باشه که چه سمی دارید به روح و روان بچههاتون وارد میکنید... ترانه هایی که در مورد چشمهای قرمز و علف و اول اینستا و بعد کتاب هستند، و یا در آن از پورن استار استفاده میشه، مناسب برای نه تنها بچهها، بلکه کل جامعه نیستند.
جزئیات بیشتر👇
sornakhabar.com/newsview/197063
⛔️ساسی و کُپ کردن اجتماعی
به رکورد جهانی دو میلیون کامنت "تتلو" تعجب زده خیره شدیم و با ترانه مبتذل "خانم ...." اش متحیر ماندیم
. با لایو "پسر14ساله" بهت زده شدیم و با سرود دسته جمعی "آقامون جنتلمنه" در مدارس مبهوت ماندیم
. با "تیک تاک" آشفته شدیم
و این روزها مقابل "کلیپ شرم" انگشت حیرت به دهان
و "کاسه چه کنم" به کف گرفتیم. گیجیم و حتی نمی دانیم بر سر چه کس و کجا فریاد بکشیم.
از هشتگ های سرگشته ای که نقش بادبزن جگر دارند، پیدا است که کپ کرده ایم.
اساسا مقابل نوجوان منفعلیم. از نام نوجوان به تینیجری رسیدیم که بگوئیم فرزند ما نیست و از همسایه است؛ تا راحت تر فراموش کنیم و وجدان درد نگیریم. از "بی تفاوتی" به "بیگانگی" رسیدیم و فراموش کردیم آنچه اینبار رها کرده ایم فرزندان خودمانند؛ بلکه خودمانیم.
فکر کردیم نقطه پایان ماجرا اعتراف "مائده هژبر" و محکومیت "سحرتبر" است و فکرنکردیم از جاهل اعتراف نمی گیرند و بیمار را زندان نمی کنند. خیال کردیم فرهنگ را هم با اقتدار امنیتی میتوان سامان دهیم.
نوجوانی در میان ما فوران بی معنایی است. تنها خواستیم بپریم و عبورکنیم. نبینیم و رد شویم. خیال کردیم در جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی بزنیم و سفره مان را جدا کنیم و برای فرزندان مان شهرک وسینما و پارک و رستوران حزب اللهی بزنیم ماجرا حل می شود.
غوطه ور در قصه شنگول و منگول سطح تهدید را آقا گرگه دیدم و درب خانه را زبانه کشیدیم و فکر نکردیم از پنجره کف دست بچه ها آتش زبانه می کشدو ما محکوم روزگار می شویم. باور نمی کردیم روزگاری کلاس درس بچه هایمان بشود معبر مهاجرت سیاه به سرزمین غریبگی و غریبه ها.
امروز وحشت زده از سرچ گوگل پشت درهای بسته ایم، اما سالهاست شبکه ملی اطلاعات را املی و توسعه شبکه های بومی را غربتی بازی دانستیم. خام اندیشانه صیانت از خانواده در عصر شبکه را حواله به فیلترینگ کردیم و ندانستیم که محدودیت بدون جایگزین نه اژدری است که توزیع کلید جهنم است و سرنوشتش سیاه تر از گور کافر.
ما تخت بند شرایطی هسیتم که خود بر خود مسلط ساخته ایم. دوران طلائی نوجوانی در این مملکت رهاست. 5 میلیون ویوی "کلیپ شرم" در چند ساعت اول را فال نیک بگیریم که تلنگر بیداری است. به این کپ کردن اجتماعی نیاز داشتیم و داریم.
#محسن_مهدیان
@GOOLLEYAS
👈اقدام خوب صدا و سیما در روشنگری مردم و افشای فرافکنی و فریبکاری برخی دولتمردان در زمینه FATF
امروز صبح (چهارشنبه، ۱۳اسفند۹۹)، شبکه خبر سخنان روحانی را زنده پخش کرد که از FATF تعریف کرد و گفت کل دنیا در آن عضو هستند و به نفع حقوق مردم و جیب مردم هست و مخالفین آن را به باد انتقاد گرفت که به منافع ملی توجه ندارند و باید هزینه عدم پذیرش FATF را به گردن بگیرند و... .
پس از پایان سخنان روحانی، شبکه خبر بلافاصله به صورت زنده، سخنرانی محسن رضایی را پخش کرد که درباره FATF گفت که ابهاماتی وجود دارد و ما منتظر ارسال پاسخ و مستندات و امضای دولت هستیم تا این موضوع را در مجمع بررسی کنیم ولی دولت هنوز چیزی به ما نداده است!!
محسن رضایی که طبیعتاََ سخنان لحظات قبل روحانی را نشنیده بود، اما پاسخ شفاف و مناسبی به فرافکنی او داد و به مردم نشان داد که توپ در زمین دولت است اما دولت با هیاهو، دیگران را به سنگاندازی در مسیر FATF متهم میکند و برای دفاع قاطع خود از این سند، حاضر به رفع ابهام و ارائه پاسخ مستند نیست!!
@GOOLLEYAS
🔸چه کسانی برای زم مطلب ارسال می کردند؟
🔹محسنی اژهای، معاون اول قوه قضائیه: همکاران زم ۳ دسته بودند؛ دسته اول گروهی بودند که اطلاعاتی را با واسطه فرستادند اما نمیدانستند برای چه کسی میفرستند. یعنی فردی از آنها اطلاعات میگرفته و با واسطه به زم میرسانده و زم نیز خبر را باورپذیر کرده و منتشر میکرد.
🔸 دسته دوم افرادی بودند که مثلا با رئیس خود مشکل داشتند خبری را برای زم میفرستادند تا رئیس خود را اذیت کنند، زم نیز کلی دروغ با ترفندهای خود اضافه کرده و منتشر میکرد. با اینها هم برخورد شد اما به اندازه جرمشان.
🔺 دسته سوم آگاهانه به قصد خیانت با زم همکاری میکردند که با آنها برخورد شده و همچنان در حال برخورد هستیم. البته در میان اینها برخی بودند که جرم آنها اثبات شده اما بازداشت نشدند و با ما همکاری میکنند تا باند اصلی را لو بدهند.
@GOOLLEYAS