eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
88.1هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ✍((من مرد این خانه ام )) ◆✍دایی یه خانم، استخدام ڪرده بود ڪه دائم اونجا باشه و توے ڪارها ڪمڪ ڪنه. لگن گذاشتن و برداشتن و ڪارهاے شخصی مادربزرگ.از در ڪه اومدم، دیدم لگن رو ڪثیف ول ڪرده گوشه حال و بوش…خیلی ناراحت شدم، اما هیچی نگفتم. آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب داغ شستم و خشڪ ڪردم.اون خانم رو ڪشیدم ڪنار ◆✍اگر موردے بود صدام ڪنید، خودم می شورمش. فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید. می دونم براے شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا ڪنید، مادربزرگم اذیت میشه. شما فقط ڪارهاے شخصی رو بڪن، تمییز ڪارے ها و شستن ها رو خودم انجام میدم.هر چند دایی، انجام تمام ڪارها رو باهاش طی ڪرده بود و جزء وظایفش بود و قبول ڪرده بود این ڪارها رو انجام بده، اما اونم بود و طبیعی ڪه خوشش نیاد. دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد. دیگه گوشتی به تنش نمونده بود، مثل پر از روی تخت بلندش کردم. ◆✍ملحفه رو از زیر مادربزرگ ڪشید، با حالت خاصی، قیافه اش روی توے هم ڪشید. – دلم بهم خورد، چه گندے هم زده. مادربزرگ چیزے به روے خودش نیاورد، اما من خجالت و شرمندگی رو توے اون چشم ها و چهره بی حال و تڪیده اش می دیدم. زنی ڪه یڪ عمر با عزت و احترام زندگی ڪرده بود، حالا توے سن ناتوانی ◆✍با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ڪه متوجه باش چی میگی. اونم ڪه به چشم یه بچه بهم نگاه می ڪرد، قیافه حق به جانبی به خودش گرفت و با لحن زشتی گفت: – نترس، تو بچه اے هنوز نمی دونی، ولی توے این شرایط، اینها دیگه هیچی نمی فهمن. این دیگه عقل نداره، اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره.به شدت بهم غلبه ڪرد، براے اولین بار توے عمرم،ڪنترلم رو از دست دادم. مادربزرگ رو گذاشتم روے تخت و سرش داد زدم: ◆✍مگه در مورد درخت حرف میزنی ڪه میگی این؟حرف دهنت رو بفهم، اونی ڪه نمی فهمه تویی ڪه با این قد و هیڪل، قد اسب، شعور و معرفت ندارے ڪه حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوے خودش نگهدارے. شعور داشتی می فهمیدے براے مراقبت از یه مریض اینجایی، نه یه آدم سالم. این چیزے رو هم ڪه تو بهش میگی گند، من با افتخار می ڪشم به چشمم. اگر خودت به این روز بیوفتی چه حسی بهت دست میده ڪه اینطورے بگن؟ اونم جلوے خودت ایستاد به فحاشی و اهانت، دیگه ڪارد می زدی خونم در نمی اومد. با همه وجودم داد زدم. ◆✍من مرد این خونه ام، نه اونی ڪه استخدامت ڪرده. می خواے بهش شڪایت ڪنی؟ برو به هر ڪی دلت می خواد بگو. حالا هم از خونه من گورت رو گم ڪن، برو بیرون . ◆✍ادامه دارد......   ➣ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
نیایش صبحگاهی🌺🍃🌺 خدایا🙏 در این ایام فاطمیه به حرمت خانم فاطمه الزهرا س از تو تمنا دارم 🙏 شفا عنایت کنےمریض ها را امید ببخشی نا امیدان را در رحمت بگشاے بر نیازمندان گره بازکنے از گرفتاران و آرامش هدیه دهے به تمام خانه ها و دوستانم را حاجت روا فرمایی🙏 آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار 🙏 @Ganje_arsh
سلام صبح بخیر ☕ فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت فاطمه الزهرا س🖤 بر شما عزيزان تسلیت باد 🙏 الهی به حرمت این روز همگی حاجت روا باشید 🙏 الهی آمین 🙏 @Ganje_arsh
✨﷽✨ 🔰 جوانی به مادر خویش مراجعه کرد و گفت: مادر برخی اوقات حال عبادتم ضعیف می‌شود و حس می‌کنم رشته تاریکی بر نورانیت باطنم چیره می‌شود. حرام‌خور نیستم، با بدان معاشرت ندارم، از عوامل کسالت در عبادت پرهیز می‌کنم، به این نتیجه رسیدم که از شما سؤال کنم شاید عامل این کسالت و تاریکی از شما منتقل شده است. حقیقت را به من بگو تا من به درمان این درد بپردازم. مادر گفت: پسرم زمانی که تو را حامله بودم پدرت در سفر بود. زمان فراوانیِ زردآلو رسیده بود. من از خانه بیرون نمی‌رفتم. امکان خریدن زردآلو برای من نبود. برای پهن کردن رخت به بام رفتم، چشمم به زردآلوی زیادی افتاد که همسایه برای خشک کردن پهن کرده بود. به اندازه چشیدن، ذره‌ای از آنها خوردم و بعد پشیمان شدم ولی برای رضایت گرفتن از همسایه خجالت کشیدم. جوان گفت: مادر علت مسئله پیدا شد. اجازه می‌خواهم این مسئله را با همسایه در میان بگذارم تا از این پس بدون حمله شیطان بتوانم عبادت کنم. 📚منبع: سرچشمه تربیت، ص95 @Ganje_arsh
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصیبتی است علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش رابه تازیانه گرفت چه گفت فاطمه کان گونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت 🏴فرا رسیدن ایام شهادت مظلومانه بانوی دوعالم، فخر پیامبر، حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد @Ganje_arsh
سلام‌الله‌علیها این همان راهِ خدا، راهِ فنا، راهِ بقاست، راهِ زهرا و علی، راهِ شهیدانِ خداست. این همان عهدِ ازل، عهدِ خدا با همه بود که وفادارترین فرد به آن، فاطمه بود! ▪️ ویژه شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها @Ganje_arsh
🌸🥀🌼🥀🌸🥀🌼🥀🌸 💟🍃💟🍃💟🍃💟 🌸🥀🌼🥀🌸 🌼داستان آموزنده🌼 🚩خدایمان یکیست 🗯پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری می رود🥀 🗯پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی دهم🥀...! 🗯پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر می رود، پدر دختر با ازدواج موافقت می کند و در مورد اخلاق پسر می گوید: ان شاءلله خدا او را هدایت می کند،دختر گفت🥀: 😔پدر جان مگر خدایی که می کند، با خدایی که می دهد، فرق دارد😢👌...؟! ➢ @Ganje_arsh ❤️
🔴چرا گاهی بدون دلیل،غمگین و دلگیر میشویم؟❗️ ✳️جابر جُعفي مي گويد: در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم، ناگهان دلم گرفته شد. 🔅از امام باقر (علیه السلام) پرسيدم: گاهي به طور ناخوداگاه، اندوهگين مي شوم، به گونه اي كه اثرش در چهره ام آشكار مي گردد، بي آنكه مصيبتي به من برسد يا چيز ناراحت كننده اي به سراغم آيد، رازش چيست؟ 🌺امام باقر (علیه السلام) فرمود: آري اي جابر! خداوند، انسانهاي با ايمان را از سرشت بهشتي بيافريد و نسيم روح خويش را در بين آنها جاري نمود، به همين خاطر مؤمن، برادر مؤمن است . 🍀 روي اين اساس، اگر در شهري به يكي از ارواح مؤمنان آسيبي برسد، روح ديگر نيز اندوهگين مي شود، زيرا بين روح هاي مؤمنان، ارتباطي وجود دارد... 🌷امام باقر با اين بيان، آموخت كه اگر انسان از ناراحتي مؤمنان ديگر ناراحت نشود، در ايمان او،نقص و نارسائي وجود دارد. 💐 پس مؤمنان بايد به گونه اي باشند كه از ناراحتي هم با خبر شده و در رفع آن بكوشند.. 🔴نکته: بی جهت نیست که غروب جمعه ها برای شیعیان دلگیر است، زیرا قلب نازنین قطب عالم امکان آقا امام زمان عج🌺 از دیدن پرونده گناهان شیعیان غرق اندوه میشود و این حزن و اندوه به سایر شیعیان هم سرایت میکند... 🌹اللهم عجل لولیک الفرج 📗اصول کافی،باب اخوة المؤمنين … حديث 2، ص 166 - ج 2. ➢ @Ganje_arsh ❤️
رسول خدا فرمود برای خدا هشت اسم که در ساق عرش و قلب خورشید و در بهشت و درخت طوبی نوشته شده هرکس قبل از دعا بگوید مستجاب می شود و آن هشت اسم این است. یا دائم،باحیُ،یاوترُ،یافردُ،یااحدُ،یاقوبُ، یاقدیمُ،یاقادر ➢ @Ganje_arsh ❤️
✴️ جمعه 👈 18 آذر/قوس 1401 👈14 جمادی الاول 1444👈9 دسامبر 2022 🏛مناسبت های اسلامی و دینی. ❇️روز سبکی است و برای همه امور شایسته است خصوصا. ✅مسافرتِ بعد از ظهر. ✅خرید کردن. ✅داد و ستد و تجارت و معاملات. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅آغاز تحصیل و تدریس. ✅و دیدار با سران و بزرگان خوب است. ✈️مسافرت : مسافرت بعد از ظهر باشد. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد پرتلاش و پشتکار فراوان خواهد داشت.ان شاءالله. 💏 مباشرت امروز: مباشرت امروز، پس از فضیلت نماز عصر استحباب ویژه ای دارد و فرزند چنین ساعتی دانشمندی معروف و شهرتش فراگیر خواهد شد. 🔭 احکام و اختیارات  نجومی. 🌓امروز قمر در برج سرطان و برای امور زیر مناسب است. ✳️امور کشاورزی و زراعی. ✳️بذر پاشی. ✳️آغاز نگارش کتاب مقاله و... ✳️خرید کردن. ✳️درختکاری. ✳️معامله ملک. ✳️و کندن چاه و آبراه نیک است. 📛ولی امور ازدواجی. 📛و شروع بنایی و عمارت اقدام نگردد. 💑مباشرت امشب. امشب و فردا:(شب شنبه و روز شنبه)فرزند پیشرفتی ندارد و همیشه محتاج است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) باعث شادی می شود. 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا ، زالو انداختن سلامت آفرین است. ✂️ ناخن گرفتن: جمعه برای ، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚  دوخت و دوز: جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره: در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. 😴 تعبیر خواب: خواب و رویایی که امشب (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه 15 سوره مبارکه "حجر" است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن... و از مفهوم و معنای ان استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفت و گوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده خوب و روبراه شود. ان شاءالله. چیزی همانند ان قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب. تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 @Ganje_arsh
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه ✍(( تاج سر من )) ◆✍مادربزرگ با اون چشم هاے بی رمقش بهم نگاه می ڪرد. وقتی چشمم به چشمش افتاد، خیلی خجالت ڪشیدم.ببخشید جلوے شما صدام رو بالا بردم.دوباره حالتم جدے شد:ولی حقش بود، نفهم و بی عقل هم خودش بود. شما منی. بی بی هیچی نگفت، شاید چون دید نوه ۱۵ ساله اش، هنوز هم از اون دعواے جانانه، ملتهب و بهم ریخته است.رفتم در خونه همسایه مون و ازش خواستم ڪمڪ خواستم. ڪارے نبود ڪه خودم تنهایی بتونم انجام بدم. ◆✍خاله، شب اومد و با ندیدن اون خانم، من کل ماجرا رو تعریف ڪردم. هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد و حق رو به من داد، اما توے اون شب نوشتم:امروز به شدت عصبانی شدم. خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو ڪنترل ڪنم. نمی دونم ولی حس می ڪنم بهتر بود طور دیگه اے حرف می زدم.اون شب پیش ما موند. هر چند بهم گفت برم استراحت ڪنم، اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه به خاطر اون بو و شرایط، به اندازه یڪ اخم ساده یا گفتن ڪوچڪ ترین حرفی توے دلش، حرمت مادربزرگ رو بشڪنه. حتی اگر دختر مادربزرگ باشه. رفتم توے حمام و ملحفه و لباس ها رو شستم. ◆✍نیمه شب بود. دیگه قدرت خشڪ ڪردن و اتو ڪردن شون رو نداشتم. هوا چندان سرد نبود، اما از شدت خستگی زیاد لرز ڪردم.خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت. منم یه پتوے بزرگ پیچیدم دور خودم، ڪنار حال، لوله شدم جلوے بخارے از شدت سرما، فڪ و دندون هام محڪ م بهم می خورد. حس می ڪردم استخوان هام از داخل داره ترڪ می خوره.۳ ساعت بعد، با صداے از خواب بیدار شدم. دیدم خاله، دو تا پتوے دیگه هم روم انداخته تا بالاخره لرزم قطع شده بود. ◆✍ادامه دارد...... @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃