فرهاد مهراد؛ صدای عصیانگر نسل خاموش
او فقط یک خواننده نبود،صدای یک نسل بود. ترانههایی خواند که روایتگر دردها و امیدهای جامعه خود بودند،با سبکی یگانه و بیان هنرمندانه که او را از دیگران متمایز میکرد. اما تراژدی زندگی فرهاد این بود: استعدادی بیهمتا که هرگز آنچنان که باید دیده نشد. در دورهای خواند که موسیقی به حاشیه رانده شد و بسیاری از هنرمندان بزرگ،در سایه ماندند یا ناشناخته رفتند. افسوس که نسل جدید بسیاری از این صداهای اصیل را نمیشناسد. صداهایی که داستان رنج و شوق این سرزمین را در سینه دارند.
حبیب...آن آوای گرم و آرامشبخش که همچون رودی همیشه روان در دل تاریخ موسیقی ایران جاریست. آوایش نه تنها یک آوا،که پناهگاهی بود برای دلبندگان خسته.
او در اوج سادگی،چنان ژرفایی به سرودهایش میبخشید که گویی هر واژهاش از جنس دل مردم بود.در خانوادهای پر از دشواری و دور از رفاه پرورش یافت، اما همین زیست ساده و بیپیرایه،ریشههای هنرش شد.آواز خوانی حرفهای او از رادیو گیلان آغاز شد و پس از آن به تهران آمد. او هیچگاه در پی نام و نان و شهرت نبود و سادگی را تا واپسین دم زندگی از دست نداد🤍
سودها(مزیت ها)موسیقی سنتی:
· سرباز و شناسانندۀ فرهنگ: داستانها، آیینها و خویشکاری (هویت) یک مردم را زنده نگاه میدارد.
· ژرفای احساس و اندیشه: بر پایۀ حالهای انسانیِ وارسته (اصیل) مانند شادی، اندوه، مهر و پیوند با طبیعت ساخته شده است.
· گوناگونی و توانمندی: دارای دستگاهها و نواهای بسیار است که هرکدام رنگ و حسِ خود را دارند.
· پرورش هنرمند کارآزموده: نوازندگی در آن، سالها شاگردی، گوش دادنِ دقیق و چیرگی بر ریزهکاریها میخواهد.
· آرامش و درمان: بسیاری از گوشسپاران (مخاطبان) آن را برای آرامشِ روان و کاهش آشفتگی سودمند میدانند.
داریوش اقبالی، یکی از جاودانترین ترانهسرایان ایران است که سرودههایش در جان مردم جای گرفته. او با زبانی ساده و رسا، ژرفترین احساسها و اندیشهها را در قالب آهنگهایی ماندگار ریخت. همکاریهای هنری او با خوانندگان بزرگی چون فرهاد و فرزین، بر زیبایی و کشش کارهایش افزود. ترانههای اقبالی، آیینهٔ راستین روزگار خود بودند و شور زندگی، مهر و دشواریهای جامعه را بازمیتاباندند. او با چیرگی کممانندش در درهمتنیدن واژگان، اثری پایدار بر آواز ایرانی نهاد و نامش در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمان میدرخشد🤎