کوثر دختریه از یه خانوادهی معمولی که تو مدرسه با دختری به اسم هلیا دوست شده. هلیا از خانوادهای پولدار و شیکه، همیشه لباسهای برند میپوشه، گوشی گرونقیمت داره و نمرههاش هم بالاست. کوثر با دیدن زندگی هلیا، کمکم احساس کمبود میکنه و از خودش و خانوادهاش خجالت میکشه.
یه روز، وقتی پدر کوثر با عشق و محبت براش خوراکی میخره و صداش میکنه،قند و عسل بابا کوثر تو دلش میگه:
_«قند و عسل بابا حالش خوب نیست، هیچ حالش خوب نیست!»
این جمله نشون میده که کوثر دیگه نمیتونه محبت پدرش رو حس کنه چون ذهنش درگیر مقایسه و حسرت شده. اما در ادامهی داستان، اتفاقاتی میافته که باعث میشه کوثر بفهمه خوشبختی فقط به پول و ظاهر نیست. اون به ارزشهایی مثل محبت واقعی، ایمان، و آرامش درونی پی میبره.
#روشنفکر
🆔 @Gaza_Pulse
یکی از معروف ترین دیالوگ های این کتاب میگه که:
«خدایا! چرا بعضیا همه چی دارن و من هیچی؟»
+از نظر من دخترک قصه زمانی جواب این سوال رو میگیره که سعی کنه با خدا ارتباط بگیره اونم نه با نگاه کردن به ابرا با معنویت..
پ.ن همیشه میگن از خدا بخواه نه بنده دنبال خدا نباش دیدن خدا آرزویی رو بر آورده نمیکنه با خدا بودن معنویت درونی می خواد.
چون همیشه ناظر ماست منتظره تو بخوای..
#روشنفکر
🆔 @Gaza_Pulse
کوثر در بخشی از کتاب میگه:
خدایا! منو ببخش... من اشتباه کردم.
+دخترک قصه در آخر راه درستی رو انتخاب کرد راهی که شاید خیلی ها جرئت رفتنش رو ندارن!...
پ.ن هیچوقت دیر نیست برای پشیمانی
#روشنفکر
🆔 @Gaza_Pulse
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
پ.ن: هیچی مثل انار به آدم حس خوب نمیده.
#ماه_۱۳۳
🆔 @Gaza_Pulse
Gaza Pulse
کپشن این عکس هرکی خواست بگه با نظر اون بزنیم. 🆔 @Gaza_Pulse
مادرا دل خون شده کرانه باختری
سال اولی که راهیان نوررفته بودم سال دوم دبیرستان بودم.... کلی اتوبوس سمت راهیان نور جنوب(: ، یادش بخیر سفر قشنگی بود ولی موقع برگشت مارو بردند اردوگاه مشهد🥲🙏