#فرصت_بندگی
مراسم ادعیه خوانی ، مناجات، فیض روضه و سینه زنی
▫️دهه آخر ماه مبارک رمضان ساعت ۲۲
▫️ حسینیه عاشقان کربلا، راهیان قدس
@merajshohda
کوتاه ولی دلنشین..
هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما میایستد.
''شهید علی خلیلی''
#شهیدانه
@merajshohda
هر آنچه بود گذشت از فضیلت شب قدر
امید ما به شب اول محرم توست
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا❤️
#ماه_رمضان🌙
#شب_قدر🌙
@merajshohda
🌹یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم: منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز میخونی؟
خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.
🌹تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت: این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن.مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟
🌹قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر کنار بچهها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم.
🔹️ اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
#سرتیپ_منصور_ستاری
@merajshohda
#خاطرات_شهید
●سعید تیربارچی بود. شهید زهره وند که همشهری مان بود همزمان با برادرم به شهادت رسید. سعید چون تیربارچی بود نمی توانستند او را بزنند. همرزمانش می گفتند تک تیراندازها تند و تند به طرفش شلیک می کردند. فرماندهشان تعریف می کرد ظهر که عملیات شروع شد، تا شب وهابی ها به طرف ما خمپاره شلیک می کردند. موقع اذان که شد سعید گفت حاجی بیا نمازمان را نوبتی بخوانیم.
●فرمانده شان می گفت به خودمان گفتیم این جوان 24 ساله وسط آتش جنگ فکر نماز است. آخر آتش زیاد بود. نماز را نوبتی خواندیم. فرمانده اش می گفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اما همرزمش میگفت سعید 200 متر از ما جلوتر بود. همان جا به شهادت رسید و پیکرش مدتی در منطقه ماند و بعد از آزادسازی آن منطقه پیکرش را برای ما آوردند. سعید که شهید شد ما سه ماه خبری از او نداشتیم.
● یک شب خواب دیدم جمعیت زیادی به سمت بهشت زهرا می روند. سعید روی دوش جمعیت بود. تیشرت مشکی تنش بود و یا زهرا روی آن نوشته شده بود. به من گفت به خدا من می آیم و با وعده ای که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.
#شهید_سعید_مسلمی
@merajshohda
جرعهای آب ؛
به دل تشنه ما هم بدهید ....
مهران ؛ تیر ماه ۱۳۶۵
سربازان ایرانی با اینکه خود در تیررس
گلولههایدشمن هستند برای رفع تشنگی
دیگر قهرمانان وطن تلاش میکنند.
عکاس : احسان رجبی
#عملیات_کربلای_یک
#لشکر۲۷حضرترسولﷺ
@merajshohda
#تلنگر
گفتم گناه نکن
گفت خدا خیلی بخشندس
گفتم بانکم خیلی پول داره
ولی حساب کتاب داره...☝️
#حواسا_جمع