#آقا_سعید_آتش_نشان 👨‍🚒 یکی بود یکی نبود ،سعید آقا ،آتش نشان شهر قصه ی ما بود،یه روز که توی ایستگاه آتش نشانی نشسته بود ناگهان تلفن زنگ خورد به او اطلاع دادن که یه آهو توی چاه خشک خونه ی صادق آقای لوله کش افتاده است و او باید برای کمک برود. سعید آتش نشان ، خیلی سریع سوار ماشین آتش نشانی اش شد. می ……مه بی……..به می……..مه بی………به سعید آتش نشان با ماشین آتش نشانی اش از میان شهر می گذشت . اما …زیر لب غرغر می کرد و میگفت:«خدای من. چه ترافیکی؟» بی ………..به بی…………..به ولی شهروندان شهر قصه ی ما چون خیلی با فرهنگ و با شعور بودند سریع راه را برای آتش نشانی باز کردند چون میدونستند که حتما یه مورد ضروری پیش اومده. بالاخره سعید آقا به خونه ی صادق آقا رسید ،صادق آقا جلوی خونش ایستاده بودو گفت: «سلام ،چه زود رسیدید، داشتم به گل ها آب می دادم که صدایی به گوشم رسید وقتی به حیاط پشتی رفتم دیدم یه آهو تو چاه افتاده ،حتما زخمی شده ولی من نمیتونستم بهش کمک کنم.» سعید آقا گفت:«نگران نباش، من به او کمک می کنم.» سعید آتش نشان نردبان طنابی اش را که به ماشین محکم بسته شده بود را باز کرد و با چراغ قوه و طناب کشی به داخل چاه رفت. وقتی به پایین چاه رسید دید که پای آهو کمی زخمی شده، آهو را با کش طنابی به پهلوی خودش بست و شروع به بالا رفتن از نردبان کرد. وقتی به بالای چاه رسید صادق آقا به او کمک کرد تا از چاه بیرون بیاید. صادق آقا از اقا سعید آتش نشان تشکر کرد بعد آقا سعید آهو را سوار ماشین آتش نشانی اش کرد و به کلینیک دام پزشکی آقا سینا برد . و به او توضیح داد که چه اتفاقی برای آهو افتاده آقا سینای دام پزشک آهو را معاینه کرد و گفت: «خدا رو شکر ، شکستگی نداره فقط زخمی شده حتما خاک کف چاه نرم بوده.» بعد هم زخمشو ضد عفونی و پانسمان کرد. سینای دام پزشک گفت:« من ازش مراقبت می کنم تا حالش بهتر بشه بعد اون رو به دشت خونش می رسونم ،خیلی ممنون آقا سعید ،شما کمک بزرگی کردید اگر شما نبودید آهو زنده نمی موند» آقا سعید گفت:«شما هم خیلی کمک کردید.خیلی ممنونم.» و بعد سوار ماشین قرمز بزرگش شد و ماشینش را به ایستگاه آتش نشانی برگرداند تا برای روز بعد اماده باشد. و گفت: « حالا وقتش رسیده به خانه برگردم و کمی استراحت کنم. امیدوارم آهو کوچولو هم زود حالش خوب بشه.» بچه ها وظیفه آتش نشان ها نجات جان و اموال انسان هاست، آتش نشان شبانه روز در آماده باش است و اگر کسی به کمک نیاز داشته باشد در هر ساعت از شبانه روز سوار ماشین بزرگ قرمز آژیر کشان با نور چراغ گردونش  می شود و به کمک او می رود. یک آتش نشان علاوه بر خاموش کردن آتش کارای دیگه ای هم انجام میده مثل نجات جان حیوون در خطر، و یا نجات آدم هایی که در زیر آوار ساختمون و یا نجات افرادی که در ماشین تصادفی گیر کردند، یک آتش نشان برای نجات جان و اموال مردم از خود گذشتگی می کند ، بنابراین آتشنشانها جز فداکار ترین انسانهای دنیا هستند. برای تماس با آتش نشانی به شماره 125 زنگ بزنید. ┄─┅ •••‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🌸❃ ⃟📕 ⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ❃🌸••• ‌┅─┄ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

آشنایی بااسماء الهی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

#جوجه_اردکی_که_بارون_دوست_نداشت ༺◍⃟👧🏻🧒🏻჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویکرد: به بچه ها یاد بدیم خودشون را با شرایط هماهنگ کنن 😊 #داستان_شب ‌‌#گروه‌سنی۳تا۵ #گوینده_معین‌الدینی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

🔸شعر لی‌لی حوضک ماه رمضان 🌸گنجشکه اومد آب بخوره 🌱یادش اومد که روزه اس 🌸اولی گفت:افطاربیاین خونه ی ما 🌱دومی گفت:قدم روی چشمای ما 🌸سومی گفت:ثواب داره،آره بچه ها 🌱چهارمی گفت:پس سحری تونم با ما 🌸پنجمی گفت:به خاطر همه خوبیا ،همه نعمتا،باهم بگیم شکرخدا😊 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

#داستان 🌼قافله ای که به حج می رفت قافله ای از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همینكه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت كرد و بعد، از مدینه به مقصد مكه به راه افتاد. در بین راه مكه و مدینه، در یكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد كه سیمای صالحین داشت و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسید: این شخصی را كه مشغول خدمت و انجام كارهای شماست می شناسید . - نه، او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به قافله ی ما ملحق شد. مردی صالح و متقی و پرهیزگار است. ما از او تقاضا نكرده ایم كه برای ما كاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است كه در كارهای دیگران شركت كند و به آنها كمك بدهد. - معلوم است كه نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كند. - مگر این شخص كیست؟ - این، علی بن الحسین زین العابدین است. جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «این چه كاری بود كه شما با ما كردید؟ ! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنیم و مرتكب گناهی بزرگ بشویم.» امام فرمود: «من عمدا شما را كه مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم، زیرا گاهی با كسانی كه مرا می شناسند مسافرت می كنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنند، نمی گذارند كه من عهده دار كار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم». 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

🎥پویانمایی #قصه_های_عمو_رحمان 🟡انیمیشن قصه های عمو رحمان داستان هایی است که عمو رحمان مهربان از #امام_حسین (ع) تعریف می کند. 🟢مادربزرگ عمو رحمان به عنوان دایه امام حسین(ع) در منزل ایشان خدمت می کرده و به همین دلیل عمو رحمان همبازی امام بودند و خاطرات زیادی از دوران کودکی و بازی با ایشان دارند. 🧩قسمت: افطاری آسمانی 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

1️⃣4️⃣6️⃣ قصه شب 💠 «دروغگوی خوش زبون» 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه:غزوه بنی المصطلق که نمایان گر چهره منافقان است 📎 #قصه_شب 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

میهن ما ایران بهشت جاویدان خوب و سبز و خرم یادگار جم کشور ما زیباست سر زمین گل هاست خونه ی بلبل هاست همیشه خرم بچه های ایران همه خوش و خندان خیلی مهربونیم چه خوش زبونیم ما گلهای باغیم خوب و خوش اخلاقیم روز ها با بلبل ها آواز می خوانیم. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

✨شعر حضرت مهدی 🌱 عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌱 #شعر 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

#کلیپ #اصول_دین 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6

#قصه_صوتی #قصه_کودکانه 🌃 قصه شب 🌃 🌼 مسواک کوچولوی تنها 🌸🌸🌸🌸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6