💛🌞خورشید آمد🌞💛
قوقولی قوقو
برپا برپا
خورشید آمد
بالا بالا
خورشید آمد
از راهی دور
با یک دنیا
گرما و نور
خورشید آمد
شاد و پیروز
شب رفت و رفت
روز آمد ، روز
#شعر
🌞
💛🌞
🌞💛🌞
💛🌞💛🌞
🌞💛🌞💛🌞
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر
﴿ رنگ سفید قشنگه ﴾
مجموعِ هفت تا رنگه
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸 یه روز مامانی پرسید
🌱 کی بود که رنگ آفرید
🌸 گفتم خدایِ دانا
🌱 که آفریده ما را
🌸 رنگِ سفید قشنگه
🌱 مجموعِ هفتتا رنگه
🌸 چنتا سفیدِ خوشرنگ
🌱 که یادگرفتم قشنگ
🌸 یکیش همین ستاره
🌱 که توو شبایِ تاره
🌸 میباره از آسمون
🌱 برفِ سفید و بارون
🌸 تگرگ یخِ سفیده
🌱 صدایِ خوبی میده
🌸 پنبـهها هم سفیدن
🌱 شبیهِ مرواریدن
🌸 سفید که پر فروغه
🌱 به رنگِ ماست و دوغه
🌸 لــکلــک و قویِ زیبا
🌱 ابرِ توو آسمونها
🌸 سفید و خوب و نازن
🌱 خوشکلی رو میسازن
🌸«گـوشْماهـیکهتوو دریـاست
🌱 چقدر سفید و زیباست»
🌸 نــــــورِ قـشـنـگِ مهتــــاب
🌱 وقتی میتابه بر آب
🌸 چه قدر تماشاییه
🌱 رنگش چقد عالیه
🌸 «گلهایِ نرگس و یـاس
🌱 شـــکوفههـایِ گیـلاس»
🌸 «پـرچمِ صلح و دوستـی
🌱 سـفـیده، میدونستی؟»
🌸 سفید چقد تمیزه
🌱 پیشِ همه عزیزه
🌸 دوسش داریم سفیدرا
🌱 که خوشکل است و زیبا
🌸🌼🍃🌼🌸
🍃شاعر : سلمان آتشی
#رنگ_سفید_زیباست
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔆🐔ملخک بی ادب🐔🔆
یکی بود یکی نبود ملخک سر به سر خانم قد قدا می گذاشت و دانه جوجه ها را می برد و می خورد قد قدا می ترسید که جوجه هایش گرسنه بمانند. روز اول که قدقدا خانم، ملخک را سر سفره غذایش دید گفت: یک دانه گندم بردارو ببر. قابلی ندارد.
ملخک یکی خورد و یکی برد تشکر هم نکرد.
روز دوم قدقدا خانم گفت: امروز هم مهمان ما باش،ولی تو که خوب می پری چرا نمی روی از مزرعه گندم برداری؟ روز سوم قدقدا به ملخک گفت: نه دیگه این دانه ها غذا برای جوجه کوجولو من است نمی ذارم هر روز بیای و دانه ببری و جوجه کوچولوها گرسنه بمونند. اما باز هم ملخک گوش نکرد و رفت سراغ جوجه ها وخواست دانه برداره که خانم قدقدا پرید که ملخک را بگیرد.
اما ملخک جستی زدو پرید روی دیوار و فرار کرد.
خانم قدقدا گفت:یه بار جستی ملخک...
فردا صبح باز هم ملخک چند بار آمد و دانه ها را برداشت و جستی زد و رفتقدقدا هم کاری نتوانست بکند ملخک به خانم قدقدامی خندید .
قدقدا خانم به او گفت؟ دو بار جستی ملخک...
قدقدا خانم نشست و نقشه ای کشید . روز بعد رفت و پشت یک جعبه قایم شد ،ملخک که دیدخبری از قدقدا نیست با خیال راحت راحت آمد و کنار جوجه ها مشغول خوردن شد. یک مرتبه قدقدا خانم پرید و ملخک را به نوکش گرفت ملخک هر چه دست و پا زد نتوانست خودش را نجات بدهد. قدقدا خانم ملخک را انداخت تو ظرف آب و گفت؟":حالا حسابی دست و پا بزن تا بفهمی کارت اشتباه بوده جوجه ها دانه ها را خوردند و کنار سطل آب رفتند و ملخک را نگاه کردند. بعد دست و پایش را گرفتند و از آب بیرون کشیدند.
#قصه
🐔
🔆🐔
🐔🔆🐔
🔆🐔🔆🐔
🐔🔆🐔🔆🐔
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
دختر فراموشکار - @mer30tv.mp3
3.36M
#قصه_کودکانه
هر شب
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
⭐️⚪️زرافه⚪️⭐️
زرافه ام زرافه
قدم خیلی درازه
پوست تنم خال خالی
خیلی قشنگ و نازه
غذای من گیاهه
بچه های مهربون
گاهی نگاه می کنم
به خورشید و آسمون
#شعر
⚪️
⭐️⚪️
⚪️⭐️⚪️
⭐️⚪️⭐️
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر
﴿ عطرِ گل وگلاب ﴾
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸دویدم و دویدم
🍃به باغِ گل رسیدم
🌸بویِ گلابِ نابی
🍃از هر طرف شنیدم
🌸🍃
🌸گفتم که ای گلِ ناز
🍃رنگتچهخوب وعالیست
🌸نرمی و مخملینی
🍃اینعطرو بویت ازچیست؟
🌸🍃
🌸گفت آن گلِ مبارک
🍃هستم اگر که زیبا
🌸گر عطرِ من نموده
🍃خوشبو مشامِ جان را
🌸 باشد ز لطفِ بویِ
🍃 عطرِ وجودِ احمد
🌸 زین رو خدا نهاده
🍃 اسمم«گُلِ مُحمَّد»
🌸🍃
🌸با یادِ او شدم وا
🍃گشتمقشنگ و زیبا
🌸در غیرِ فصلِ گل هم
🍃هستم گلابِ اعلا
🌸هرکس مرا بجوید
🍃عطرِ مرا ببوید
🌸بعدازسلاموصلوات
🍃با من رُخش بشوید
🌸🍃
🌸اسمم «گلِ محمَّد»
🍃عطرم زِ بویِ احمد
🌸با دیدنم فرستید
🍃صلوات بر محمّد ( ص )
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر:سلمان آتشی
#شعر_کودک_نوجوان
#صلوات_بر_محمد_و_آل_محمد
#گل_محمدی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل
🍃🌼🍃🌸🍃
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
44.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_کودکانه
حسنی و کفش پاره
✅لطفا کانال را ب دوستان خود معرفی کنید👇😘💐
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
324-Arash&Lila-www.MaryamNashiba.Com.mp3
12.77M
#قصه_شب
💠 آرش و لیلا
🔻موضوع: وقت شناسی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
❣👓بابا بزرگ👓❣
بابا بزرگ توی صندلی اش خواب بود. مینا به خواهر کوچکش گفت: ببین مینو امروز می خواهم بابا بزرگ باشم.
مینو کلاه بابابزرگ را سرش کرد جوراب بابا بزرگ و پاش کرد، پالتو بابابزرگ را پوشید و مینا براش دست زد.
مینو گفت: حالا فقط عینک بابازرگ و کم دارم.
ولی عینک رو چشم بابابزرگ بود، مینو چند متکا گذاشت ولی باز هم دستش نرسید.
آن وقت روی متکا ایستاد ولی تلپی افتاد تو بغل بابابزرگ.
بابابزرگ از خواب پرید. هاها خندیدو گفت: سلام بابا بزرگ کوچولو.
بابابزرگ مینو رو بوس کرد و گفت: اگه لباس هام و پس بدی قول می دم ببرمت یه جای خیلی خوب.
بعد مینو با خو ش حالی پرید پالتو، جوراب و کلاه بابابزرگ رو زود در آورد.
رفت تا لباسای خودش و بپوشه ولی هر چه گشت لباساش و پیدا نکرد.
مینا و مینو همه جارو گشتند. تو کمد، زیر تخت ولی لباسای مینو نبود.
یک دفعه جلو آینه مینا رو دید که لباسای مینو رو پوشیده بود. با صدای بلند گفت: سلام مینو کوچولو.
مینو به مینا گفت: اگه لباسام و پس بدی بابا بزرگ مارو می بره یه جای خیلی خیلی خوب.
مینا هم سریع لباسای بابابزرگ را پس داد و با بابابزرگ رفتند بالای تپه تا سرسره بازی کنند.
#قصه
👓
❣👓
👓❣👓
❣👓❣👓
👓❣👓❣👓
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فلسطین
از آسمونْ امشب
گُلوله می باره
یه وقتایی موشک
یه وقتا خُمپاره
به زیرِ هر سَقفی
یه کودکی داره
با اِسترس هر شب
بُمبارو میشْماره
وَ مادرش او را
همیشه هَمواره
به دستِ پُر مِهرِ
خدایی میسپاره
که مهربونیِ او
همیشه بِسیاره
من آنْ فِلسطینم
که آرزو داره
بیگانه از خاکش
بیرون بِره آره
به لُطفِ اللّه و
تلاشِ چند باره
فلسطین از امروز
پیروزِ پِیکاره
نداره اسرائیل
دِگَر رَهِ چاره
نداره هیچ رنگی
به رویِ رُخساره
چرا که این ملّت
آمادگی داره
برای جنگیدن
با اسرائیل آره
دعای خیرِ ما
همیشه همواره
پیروزیِ اسلام
علیه کُفّارِه
* برای پیروزی فلسطین و قدس شریف دعا کنیم *
🍃شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_فلسطین
🌸🍂🍃🌸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_شب
🐘 فیل تنها در جنگل
یک روز یک فیل وارد یک جنگل شد و دنبال دوست میگشت. فیل قصه ما روی درخت یک میمون را دید. ازش پرسید باهام دوست میشی؟ میمون بهش گفت: تو خیلی گنده ای! تو نمیتونی مثل من از روی درخت بالا بری.
آقا فیل داستان ما بعد از این یک خرگوش رو دید و ازش خواست که باهاش دوست بشه. اما خرگوش گفت تو خیلی گنده ای و نمیتونی داخل لونه من بازی کنی.
فیل بعد از خرگوش، سراغ یک قورباغه رفت. بهش گفت باهام دوست میشی؟ قورباغه گفت مگه میشه؟! تو خیلی گنده ای و نمیتونی مثل من بپری.
فیل داستان ما که ناراحت شده بود، به یک روباه رسید. ازش پرسید که باهاش دوست میشه یا نه که روباه گفت: ببخشید جناب! شما خیلی بزرگ هستید!
روز بعد، فیل حیوانات رو داخل جنگل دید که دارن از دست کسی فرار میکنن. ازشون با عجله پرسید چی شده؟ چرا فرار میکنین؟
خرس گفت که یک ببر حیله گر داخل جنگله و میخواد هممون رو بخوره. حیوونا فرار کردن و پنهان شدن. فیل داشت فکر میکرد که چجوری میتونه جون حیوونا رو نجات بده که ناگهان، یک فکر بکر به سرش زد.
تو این مدت ببر هر حیوونی رو سر راهش میدید میخورد. فیل به سمت ببر حرکت کرد و گفت: جناب ببر، لطفا این حیوانات بی نوا رو نخورین!
ببر بهش گفت: سرت به کار خودت باشه!
فیل هیچ راهی نداشت جز این که بهش محکم حمله کنه!
این کارو کرد و ببر به همین خاطر پا به فرار گذاشت.
فیل به سمت جنگل برگشت و گفت که یک خبر خوب برای همه داره!
همه حیوونای جنگل ازش تشکر میکردن.
اونا گفتن: اندازه تو برای دوستی با ما کامل درسته!
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
قول بزرگ_صدای اصلی_447358-mc-mc.mp3
9.44M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🌸قول بزرگ
🌸🍂🍃🌸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6