May 11
دیریست بر واژه های آتشین زبان پارسی، بال می زنیم تا از خاکسترمان، ققنوسهای شعر، به پرواز درآیند.
شوق دیدار تو چندیست که در من مرده است
خاطرم از نفس زخمی خود آزرده است
من پر از حادثه ناب شکفتن بودم
چه کسی حنجره سبز مرا پژمرده است
پشت ویرانی دل حس غریبی دارم
نکند نام من از دفتر تو خط خورده است
اضطراب از نفس آخر من میریزد
دلم انگار خودش رابه خدا نسپرده است
●
میروم سمت حضوری که مرا می خواند
رود غمگین و زلالی که دلم را برده است
#مرضیه_موفق_شورچه
https://eitaa.com/Goghnooos
تابالمان به حجم قفس خو نکرده است
یاباوجود زخم هیاهو نکرده است،
مارا ببر به وسعت ابی ترین بهار
انجا که عشق سجده به هرسو نکرده است
ای اشتیاق گمشده در محضرغزل!
این لکنت از جنون غمت رو نکرده است
دیریست در حرارت زخمی که کهنه است
این دل به سمت آینه سوسو نکرده است■
سجاده پهن کن که پراز گریه ام هنوز
شور دعا به حنجره ام رو نکرده است
#مرضیه_موفق_شورچه
https://eitaa.com/Goghnooos