فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس گره افتاده به کارش،خبرکنید
روضه به نام باب الحوائج است...
🖤😭
قـنوت🕊️
✨🌸✨🌸✨🌸 🌸✨🌸✨🌸 ✨🌸✨🌸 🌸✨🌸 ✨🌸 🌸 رمان تـلـخـی جـام #پارت_34 موبایلش را پرت کرد پایین تختش و با یک حرکت
✨🌸✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸
🌸
رمان تـلـخـی جـام
#پارت_35
_دیگه حالم بهم میخوره از اینهمه تکرار ...مهمونی ، لباس، مُـد...دوباره مهمونی لباس ، مُـد ، یعنی هیچ تفریح دیگه ای
نداریم ؟!
پوزخندش نشان از فلسفی بودن کلامم داشت یا تناقضِ فکری با باورهایش !
چند قدمی جلو آمد و مقابلم ایستاد :
_خب ...تو واسه چی حالا میخوای من با برادر دوستت
آشنا بشم ؟!
_خب یه آدم خاصه ... کلا دوست من یه آدم خاصه .
_آهان خاصه یعنی بیشتر از ما پول داره یا بیشتر از ما
مهمونی میده؟
کلافه نگاهش کردم :
_رادوین ..اصلا دوست من اهل این حرفا نیست... یه زندگی ساده ولی قشنگ دارن،یه خانواده ی مهربون و...
به قلم : #میم_ی✏️
🌸
✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸✨🌸
.
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
#داستانچشمانت
🌱🌸
قـنوت🕊️
✨🌸✨🌸✨🌸 🌸✨🌸✨🌸 ✨🌸✨🌸 🌸✨🌸 ✨🌸 🌸 رمان تـلـخـی جـام #پارت_35 _دیگه حالم بهم میخوره از اینهمه تکرار ...م
✨🌸✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸
🌸
رمان تـلـخـی جـام
#پارت_36
یه خانواده ی صمیمی هستند ....خیلی رفتاراشون ،حرفاشون حتی طرز
نگاهشون به زندگی با ما فرق داره .
دستی به شانه ام زد و گفت :
_ببین... برو پایین به مامان بگو، همین االن حاضر بشه
تو رو ببره دکتر.
پایم را با حرص زمین کوبیدم:
_رادوین .
_مرگ رادوین ...اگه با ما فرق دارن ، من واسه چی باید
باهاشون آشنا بشم ؟!
اینا که اصلا از جنس ما نیستن !
نفهمیدم چرا عصبی شدم و گفتم :
_آره از جنس ما نیستن چون ما مهمونی هامون شده سپری
واسه مخفی کردن چهره ی زشت زندگیمون ...
واسه محبتی
که توی زندگیمون نیست واسه کمبودهایی که گرچه از نظر
مالی نیست و از نظر عاطفی و روحی هست ...
به قلم : #میم_ی✏️
🌸
✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸✨🌸