فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سجاد اهل بیت محمد(ص)
خوش آمدی💚
قـنوت🕊️
✨🌸✨🌸✨🌸 🌸✨🌸✨🌸 ✨🌸✨🌸 🌸✨🌸 ✨🌸 🌸 رمان تـلـخـی جـام #پارت_39 گوشه ی لبم بالا رفت : _بهش زنگ میزنم باز
✨🌸✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸
🌸
رمان تـلـخـی جـام
#پارت_40
با هزار التماس ارغوان را راضی کردم که همراه برادرش به
پارک نزدیک خانه ی ما بیایند و میدانستم که او هم با هزار
خواهش ، برادرش را راضی خواهد کرد...
من و رادوین زودتر از ساعت قرار روی نیمکت پارک منتظر
نشستیم.
رادوین کلافه از این انتظار زیر لب غر زد:
_حالا دو ساعت وقت مارو میگیری بعد دو تا عتیقه به ما
نشون میدی میگی دیدی چه متفاوت بودن!
از شدت گرما بادبزنم را از کیفم در اوردم و در حالیکه خودم
را باد میزدم گفتم:
_بسه ... دیوونه ام کردی بابا ... حالا بذار بیان بعد غر بزن.
سرم را چرخاندم و اطراف را پاییدم که یکدفعه نگاهم جلب
شد به ارغوان با آن تیپ همیشگی اش. چادر عربی و پوشیه
مشکی زده به همراه برادرش که یه تیشرت یقه هفت
زرشکی پوشیده بود و شلوار جین مشکی...
به قلم : #میم_ی✏️
🌸
✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸✨🌸
قـنوت🕊️
✨🌸✨🌸✨🌸 🌸✨🌸✨🌸 ✨🌸✨🌸 🌸✨🌸 ✨🌸 🌸 رمان تـلـخـی جـام #پارت_40 با هزار التماس ارغوان را راضی کردم که همراه
✨🌸✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸
🌸
رمان تـلـخـی جـام
#پارت_41
_رادوین رادوین ... اومدن... تو رو خدا آبرومو نبر .
_کو ؟ ... اون دو تا رو میگی ؟! ... داعشین ؟ دختره چرا
اینطوریه ؟! عربه ؟!
_نخیر زیادی جذابه ، پدرشم حساس ، با پوشیه میاد بیرون.
_اها... از این دخترای لب و دماغ عملیه.
_اصلا ... زیبایی اش بکر و دست نخورده اس.
_برو بابا خامت کرده...
_بسه اومدن.
و بعد فوری از روی نیمکت بر خاستم و رو به ارغوان چند
قدمی جلو رفتم :
_گفتم نکنه نیای.
_سلام ببخشید دیر کردیم ؟
_نه... برادرم رادوین...
به قلم : #میم_ی✏️
🌸
✨🌸
🌸✨🌸
✨🌸✨🌸
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸✨🌸