تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🚩«اذا مات العالم الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء» 🍃وقتی عالمی فقیه، فوت کند در اسلام رخنه و
پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی در پی رحلت آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی
▪️رهبر انقلاب اسلامی در پیامی رحلت عالم ربانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی را تسلیت گفتند.
متن پیام به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
▪️رحلت عالم ربّانی آیةالله آقای حاج سید محمدعلی علویگرگانی رضواناللهعلیه را به حوزهی علمیهی قم و به همهی شاگردان و ارادتمندان و مقلدان ایشان بخصوص به مردم مؤمن گلستان که ارادت ویژه به این بزرگوار و والد محترمشان مرحوم آیةالله آقای حاج سیدسجاد علوی داشتند، و بالأخص به خاندان گرامی و فرزندان مکرّمشان تسلیت عرض میکنم. این مرجع معظم در قضایای گوناگون انقلاب و مسائل کشور همواره وفادارانه در کنار مردم و پشتیبان نظام مقدس بودند و خدمات ارزشمندی کردهاند که موجب فیض و رحمت الهی است انشاءالله. از خداوند متعال علو درجات ایشان را مسألت میکنم و امیدوارم با اجداد طاهرینشان محشور گردند.
سیّدعلی خامنهای
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
🥀@gilan_tanhamasir
💢 زیردریاییهای نیروی دریایی سپاه برای نخستین بار رونمایی شد
🔹 مراسم الحاق تجهیزات تخصصی دفاعی شناوری، موشکی و زیر سطحی به نیروی دریایی سپاه امروز با حضور فرمانده کل سپاه، فرمانده نیروی دریایی سپاه و جمعی از فرماندهان و مسئولین عالیرتبه نیروهای مسلح برگزار شد.
🔹 ماندگاری و تابآوری، افزایش سرعت تا ۹۵ نات و همچنین قابلیت حمل و شلیک موشک از ویژگیهای منحصر به فرد شناورهای جدید راکت انداز، موشکانداز و شناسایی نیروی دریایی سپاه است.
🔹 ارتقای بُرد و قابلیت مانورپذیری موشکها ،گریزپذیری از جنگ الکترونیک و افزایش قدرت انفجار و تخریب نسبت به سامانههای قبلی نیز از ویژگیهای سامانههای جدید موشکی الحاق شده به نیروی دریایی سپاه است.
🔹 برای نخستین بار زیرسطحیهای هوشمند به سازمان رزم نیرو الحاق شدند که آغاز فصلی جدیدی از توان و قدرت نظامی در مأموریتها به شمار میرود.
#ایران_قوی
🇮🇷@gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت351 ❣میز ناهار خوری، وسط سالن گذاشته شده بود و رویش یک کیک دو طبقه بو
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت352
🌹🍃گاهی تو مراحل این بازیا اونقدر آه و ناله میکنیم و در جا میزنیم که گاهی سالها تو یه مرحله از امتحان خدا میمونیم.. تصادف خودت رو در نظر بگیر، وقتی همه چیز رو کنار هم میچینی حتی گاهی خودت زودتر، میتونی بعضی اتفاقها رو پیش بینی کنی.
سعیده آهی کشید.
–درسته، ولی احساس آدم واقعا گاهی دست خودش نیست. نمیتونی بیخیالش بشی.
–آرهخب، کارهای مامان برای مهار همین احساساتم خیلی کمک کرد. به نظرم هر مشکلی راهی داره که اولین راهش مبارزس. نباید ضعف از خودت نشون بدی، وگرنه اون مشکله بهت غلبه میکنه.
سعیده من نمیخوام هدف زندگیم گم بشه. گاهی خواست خدا چیزی غیر از خواست ماست، باید رد بشیم. باید جلوی قانون خدا سر کج کنیم. نباید بگیم خدایا چرا؟ فقط باید بگیم چشم.
سعیده سرش را به بازویم تکیه داد.
–همیشه به این جمله خاله فکر میکردم. یادته؟ میگفت بندهی خدا باشید.
اون موقعها فکر میکردم منظورش همین نماز و حجاب و واجباته. ولی بعد به مرور فهمیدم اینا یه جزییشه، بندگیت وقتی معلوم میشه که تو اوج درد نباید داد بزنی، تو اوج عاشقی باید کنارش بزاری. آره حرفهات رو قبول دارم. ولی خیلی سخته. اصلا شاید به خاطر سختیش هر کسی نمیتونه بندگی کنه. بعد صاف نشست و لبخند زد.
–البته اگه فکر کنیم همهی اینا بازی خداست و یه جورایی سرکاریه و میگذره یه کم کار آسونتر میشه.
🌹🍃بعد روبرویم نشست.
–مهم اینه که الان راضی هستی. یه چیز دیگه این که کمیل خیلی دوستت داره.
–امیدوارم لیاقت عشقش رو داشته باشم.
–معلومه که داری.
جشن با بامزه بازیهای بچه های زهرا و ریحانه خیلی خوش گذشت. کمیل کیک را برای تقسیم به آشپزخانه برد و با اشاره از من هم خواست که همراهش بروم.
کیک بالا را جدا کرد و اشاره به کیک پایین کرد و گفت:
–بیا ببین این مخصوص خودم و خودته،
بالاخره توانستم نوشته اش را بخوانم.
"خوش آمدی به دلم که حریمِ خانهی توست."
بعدگوشه ی کیک به شکل کج خیلی ریز نوشته بود:
"آن روز که رفتی ،آمدنت را باورداشتم."
پس میخواست فقط من نوشته ها را بخوانم که استتارش کرده بود.
در آشپزخانه روی قالی نشستیم و با کمیل کیک را تقسیم کردیم و داخل پیش دستیها گذاشتیم. بچه های زهرا خانم به کمک داییشان آمدند و پیش دستی ها را داخل سینی گذاشتند و برای مهمانها بُردند. آنقدر مطیع و گوش به فرمان کمیل بودند که به کمیل حسودیم شد. آخر سر هم کمیل همانطور که قربان صدقهشان می رفت تکهی بزرگی از کیک برایشان در بشقاب هایشان گذاشت وگفت:
–بیایید دایی جان برای شما سفارشی گذاشتم.
🌹🍃 در حال خوردن کیک گفت:
–راستی راحیل من فردا میرم یه سری به شرکت میزنم و میام.
–مگه با هم نمیریم؟
–نه، جنابعالی تا من بیام می شینی چمدون می بندی که تا امدم راه بیوفتیم بریم.
باتعجب گفتم:
–کجا بریم؟
–شهرستان دیگه. پاگشا و این حرفها. میخوان جلوی پات گوسفند پخ پخ کنن.
–خب یه خبر میدادی، من که اینجا لباس ندارم.
–چرا داری، به مامانت گفتم هرچی لازم داری بیاره.
نمی دانستم تعجب کنم یا ذوق.
–می گم بهت رئیسی میگی نه. ببین مثل رئیسا چقدر حواست به همه چی هست و همشم دستور میدی. به آدمم هیچی نمیگی.گفت:
–به اون میگن مدیرت کردن نه ریاست عزیز من.
–حالا چه فرقی داره، مدیرت جدیدا مد شده و گرنه همین مدیرا رو قبلا می گفتن رئیس.
بلند خندید و گفت:
–در ضمن من هیچ وقت به شما دستور نمیدم.
–پس چی کارمی کنی؟ الان من دلم می خواد فردا باهات بیام چرا اجازه نمیدی؟ اسم این کار چیه؟
مهربان نگاهم کرد. بعد لبهایش راجمع کرد وگفت:
–فکرکنم زورگویی باشه.
گفتم: چقدرم به هیکلت زورگویی میادا.
باخنده گفت:
–باشه عزیز من. مهمونا که رفتن. با هم چمدونو جمع می کنیم و فردام دوتایی میریم. الان خوبه؟
–آفرین، الان شدی یه رئیس مهربون.
–این زبونت کجا بوده تو این مدت رو نمی کردی؟
–همونجا که این مهربونیها و بامزگیهای تو بوده.
–دلم میخواد از این کیک فردا برای شقایق هم ببرم؟
–فقط یادت باشه از زندگی شخصیمون تو شرکت حرف نزنیا.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس #پارت352 🌹🍃گاهی تو مراحل این بازیا اونقدر آه و ناله میکنیم و در جا میزنیم
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس
#پارت353
🌹🍃قبل از این که سفره ی شام را بیندازیم کمیل پسرهای خواهرش را فرستاد تا پدرشان را صدا بزنند. ولی او نیامد. گفته بودکه سرش درد می کند.
زهرا آرام کنار گوش کمیل گفت:
–داداش اگه خودت بری بهش بگی میاد.
کمیل ابرویی بالا داد و گفت:
–من که دیروز تو حیاط دیدمش دعوتش کردم.
زهرا خانم شرمنده گفت:
–می دونم، اما اخلاقش رو که می دونی چطوریه. یه کم کینهایه؟
کمیل همانطور که تکیهاش را از کابینت برمی داشت گفت:
–آخه کینه چی آبجی؟ خودتم می دونی سرمایه ی اولیه ی این خونه مال خودم بوده. بقیهی پولشم که بابا داد قرارشد زمینی که توشهرستان دارم بفروشه به جاش برداره. حالا بابا اون زمین رو نمی فروشه تقصیرمنه؟
–می دونم داداش. حق با توئه. چیکارش کنم اونم اینجوریه دیگه. میخوای اصلا نرو ولش کن غذاش رو براش می فرستم.
–نه خواهر من، تو بخوای من میرم دنبالش. ولی آخه داره اشتباه میکنه. یعنی من می خوام حق خواهرم رو بخورم؟ بعد نفسش را محکم بیرون داد و بلند شد و رفت.
زهرا خانم سرش را تکان داد و گفت:
–می بینی راحیل، توقعات عجیب اصغر آقا رو میبینی؟
برای دلداریاش گفتم:
–نگران نباشید. کمیل راضیشون می کنه.
🌹🍃–میدونم، کمیل تکه به خدا. همیشه کوتا میاد. میدونم به خاطر زندگی منه. حواسش به همه چی هست. اصلا همین که ما رو آورده پیش خودش از بزرگواریشه. وگرنه اینجا رو میداد اجاره، بهترین پرستار رو واسه بچش میگرفت.
داداشم اهل مداراست. به تنها کسی که فکر نمیکنه خودشه. راحیل باور کن از وقتی فهمیدم به تو علاقه داره روز و شب براش دعا می کردم که به خواستش برسه. بعد آهی کشید و ادامه داد:
–داداشم از زن اولش که شانس نیاورد، زنش تو همون چندسال پیرش کرد. از بس که خیره سر بود، ولی بازم کمیل باهاش راه میومد.
خدا رحمتش کنه. قسمت اونم اونجوری بود دیگه.
بعد با لبخند ادامه داد:
–کمیل خیلی خاطرت رومی خواد راحیل، این روزا خیلی خوشحاله. به نظرم خدا تو رو به خاطر صبر و مهربونیش سر راهش قرار داده.
همان لحظه کمیل و شوهرخواهرش یاالله گویان وارد شدند.
زهرا زیرلب قربان صدقه ی برادرش رفت و من به این فکر کردم که چرا بعضی از آدمها همیشه ی خدا از همه طلبکارند.
شب از نیمه گذشته بود. با کمک پدر و مادر کمیل خانه را مرتب کردیم.
پدر کمیل پیرمرد مهربان و خون گرمی بود. هر وقت صدایم می کرد، یک پسوند بابا پشت اسمم می آورد. این جور صدا کردنش را خیلی دوست داشتم. شاید او هم می دانست که دختری که پدر ندارد چقدر تشنهی شنیدن این کلمه است.
🌹🍃بعد از تمام شدن کارها حاج خانم گفت: –من با ریحانه تو اتاق می خوابم شب بخیر.
پدرکمیل اشارهای به من کرد و گفت:
–بیا یه کم بشین بابا خسته شدی. کنارش روی مبل نشستم وگفتم:
–آقاجون به خاطر امروز ممنون خیلی زحمت کشیدید.
–کاری نکردم بابا. من از تو ممنونم به خاطر شادی که تو این خونه آوردی.
بعددستم را دربین دستهای زحمت کشیده اش نگه داشت. دستهایی که با لمسش فهمیدم تمام عمر کار کرده است.
–همهی نگرانی که برای ریحانه داشتم همون بار اول که دیدمت بر طرف شد وبه خاطر وجوت هزار بار خدارو شکرکردم.
بعد آهی کشید.
–راحیل بابا، من تا وقتی زنده ام برات دعا می کنم. می دونم که تو برای ریحانه از مادر خودشم بیشتر مادری کردی ومی کنی. زهرا همیشه تعریفت رو میکنه.
تو با زهرای من برام فرقی نداری. بعد نگاهش را درچشم هایم چرخاند و با لبخند گفت:
اگه کمیل اذیتت کرد به خودم بگو.
هر دو خندیدم و کمیل که تشک پدرش را مرتب می کرد. پرسید:
–چی می گید شما دوتا؟ راحیل نکنه داری زیر آب منو می زنی؟
دوباره خندیدیم. به این فکرکردم که چقدرخوب است خانواده همسرت دوستت داشته باشند و برای داشتنت خدا را شکرکنند.
🌹🍃هر دو کنار چمدان نشسته بودیم ولباسهایمان را مرتب در چمدان می چیدیم که نگاهم کرد
–کمیل.
–جانم عزیزم.
–یه سوال بپرسم راستش رو میگی؟
لبهایش راکمی کج کرد و گفت:
–کی دروغ شنیدی؟
–نه، منظورم اینه بدون ملاحظه جواب بده.
–خدا به خیر بگذرونه، بپرس.
–تو که میتونستی طبقه پایین رو اجاره بدی و با پولش برای ریحانه یه پرستار تمام وقت بگیری، احتیاجی هم به من و زهرا نداشته باشی. چرا این کار رو نکردی؟
–چی شده که اینو میپرسی؟
–همینجوری.
همانطورکه وسایل خطاطیاش را در چمدان میگذاشت گفت:
–از کجا پرستاری مثل تو پیدا می کردم؟
–قرار شد راستش رو بگی دیگه.
یک تابلوی زیبا را که با خط خودش نوشته بود داخل چمدان گذاشت.
–خب میخواستم زهرا زندگی بهتری داشته باشه. اونجا خونشون خیلی هم کوچیک بود و هم خارج از شهر براشون سخت بود.
می دونستم اگه یه بهانهی اساسی برای آمدن خواهرم و خانوادش به اینجا نداشته باشم ممکنه غرور شوهرش جریحه داربشه و کلا نیاد اینجا زندگی کنه و بهش بگه نمی خوام زیر بلیط برادرت باشم.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
🔥چهارشنبه سوری قرآنی مدرن
💥اشتباهات خود را بسوزانید
^_^ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً
✓تحریم 8
💥کینه ها و نفرت ها را بسوزانید
^_^ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا...
✓الحشر : 10
💥بدی ها را بوسیله خوبی ها بسوزانید
^_^ وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ
✓فصلت : 34
💥گناهان را با صدقه بسوزانید
^_^إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ
✓ البقرة : 271
#قرآن
#چهارشنبه_سوری
#ماه_شعبان
🌹@gilan_tanhamasir
إنّی اُحبُّ هر چه که دارد هوای تو
شرمندهام قدم نزدم جای پای تو
إنی برئتُ هر که بخواند به جز تو را
إنی عجبتُ هر که ندیده عطای تو
#3روز_تا_جشن_نیمه_شعبان😍
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج🌸💚
#میلاد_امام_زمان(عج)🎉✨
#مبارک_باد🎊❣️✨
#شبتون_بخیر🌙
🌹@gilan_tanhamasir
سلااااام و دروود خدمت تک تک شما عزیزان ☺️🌺
صبح بر شمـــــــــا خوش وخــــــــــرم
روز زیباتون مملو از روشنی و بندگی باشه 🌺
الهی که حال دلتون خووووب و پُر از آرامش الهی باشه🤲✨
ایام نورانی و پر برکت ماه شعبان هست و در آستانه فرا رسیدن نیمه شعبان هستیم ، پیشاپیش میلاد آخرین ذخیرهی امامت و ولایت هستیم رو خدمت شما سروران عزیزم تبریک و تهنیت عرض میکنم 😊💐
ان شاءالله همگی با هم ذیل توجهات آقا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و در خدمت و در رکاب ایشان باشیم🤲 🌹
#تنهامسیراستانگیلان💝
🌹@gilan_tanhamasir
🌹 #گنج_سخن
حضرت علی(ع) :
عقل صاحب و فرمانده لشکر رحمان است و هوای نفس فرمانده لشکر شیطان و هریک از این دو می خواهند نفس را به سوی خود کشانند ، پس هریک پیروز گردد نفس در اختیار او خواهد بود.
🔻کارگروه تخصصی #کنترل_ذهن
🆔@Gilan_tanhamasir
http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅چطور #برکت زندگیمون رو افزایش بدیم
هر کی میخواد پولدار بشه گوش بده!
#تنها_مسیری_ام
استاد پناهیان
🎁@gilan_tanhamasir
انواع بذر سبزه عید و زمان کاشت هرکدام⏬
شاهی: آن را با دو برابر آب برای چند ساعت خیس کنید. ۶ روز زمان میبرد تا بذرها کامل شوند.
خرفه: خرفه رشد سریعی دارد و البته لازم هم نیست زیاد بلند باشد، زیرا بافت ریز و پنبهای دارد. آن را ۳ تا ۴ ساعت بخیسانید و ۱۰ روزه یک سبزه زیبا داشته باشید.
یونجه: بذر یونجه هم خیلی زود رشد میکند و آماده میشود. یک روز کامل آن را در آب خیس کنید.
بذرهایی که لازم است حدود 6 تا 8 ساعت خیس بخوردند:⏬
نام بذر: یونجه
مدت زمان جوانه زدن: 5-6 روز
نام بذر:شنبلیله
مدت جوانه زدن: 3-4 روز
نام بذر: تربچه
مدت جوانه زدن: 4-5 روز
نام بذر: کنجد
مدت جوانه زدن: 1-2 روز
بذرهایی که لازم است 24 ساعت خیسانده شوند:⏬
نام بذر: نخود
مدت زمان جوانه زدن:3-4 روز
نام بذر: آفتابگردان
مدت جوانه زدن:1-2 روز
نام بذر: چاودار
مدت جوانه زدن: 2-3 روز
نام بذر: ارزن
مدت جوانه زدن: 3-4 روز
ادامه ... ⏬
#درختکاری
#نهال_مثمر
#گیاهان_مفید
🌱@gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
انواع بذر سبزه عید و زمان کاشت هرکدام⏬ شاهی: آن را با دو برابر آب برای چند ساعت خیس کنید. ۶ روز
نحوه کاشت انواع بذر سبزه عید:⏬
بعد از اینکه بذر گیاه مدت زمان کافی خیس خورد، بذرها را داخل پارچه نخی یا گونی پیچیده و مرطوب نگه دارید و مدام جا به جا کنید تا دانهها یکنواخت جوانه بزند. دانههای جوانه زده را به ظرف مورد نظر برای سفره هفت سین خود انتقال دهید و تا چند روز روی انها را با پارچه نخی نمدار بپوشانید. یکی دو روز بعد که جوانهها کمی رشد کرده و قد کشیدند، پارچه را بر دارید. سبزه خود را به مکانی دور از تابش نور مستقیم خورشید انتقال دهید و آن را در هوای خنک نگهداری کنید تا سبزه شما پر پشت و پر رنگ شود.
توضیح این نکته ضروری است: چنانچه تمایل دارید روی سطوح شیبدار، کوزه، عروسک و یا ماکتهای مختلف سبزه عید خود را سبز کنید باید از بذرهای لعاب دار مانند بذر خاکشیر، شاهی، خرفه و منداب (کیکوج) استفاده کنید.
ویژگی این بذرها این است که بعد از خیس شدن حالت ژله ای به خود میگیرند و به همین دلیل قابلیت چسبندگی روی سطوح مختلف (حتی سطوح عمودی) را دارا میباشند.
نکاتی برای پر پشت شدن سبزه عید نوروز⏬
۱- از ظروف فلزی برای سبز کردن سبزه استفاده نکنید.
۲- استفاده از ظروف سفالی و در درجه دوم چینی، نتیجه بهتری خواهد داشت تا ظروف پلاستیکی.
۳- از هر بذری که استفاده میکنید حتماً با توجه به مدت گفته شده بگذارید خیس بخورد.
۴- بهترین روش آبیاری برای سبزه عید غبارپاشی است. روشهای غرقابی خیلی مناسب این نوع سبزه نیست.
#درختکاری
#نهال_مثمر
#گیاهان_مفید
═════●⃟ 🌱 ⃟●᪥᪥᪥════
"بسم الله الرحمـــــن الرحیم"
سلام و ادب خدمت شما بزرگواران
شبتون پر از مهر خداوند باشه🌹
💠 با نام و یاد خدا میریم سراغ
تدریس مبحث جذاب #کنترل_ذهن
✨🌷✨🌷✨
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#کنترل_ذهن برای تقرب 50 یه نکته ای رو در مورد بحث قانون جذب عرض میکنم دقت بفرمایید. 🔷 ببینید ما به
#کنترل_ذهن برای تقرب 51
🔵 گفته شد که انسان باید بتونه ذهن خودش رو کنترل کنه.
در واقع باید یه عمر تمرین #کنترل_ذهن کنیم تا هم به موفقیت های دنیایی برسیم و هم به دنبالش لذت نعمت های آخرتی رو بچشیم
🚨 اگه انسان در طول زندگی خودش به کنترل ذهنش نپردازه، یه اتفاق تلخ و وحشتناک براش می افته... موقع مرگ...
میدونید که موقع مرگ دیگه کنترل ذهن، دست انسان نیست... دیگه تموم شد...
💢 اگه خدای نکرده گاهی توی دلت نسبت به خدا یه حرف منفی میزنی، موقع مرگ همون ها یادت میاد.
😒
🚨 در روایت میفرماید شیطان بیشترین فشارش رو برای منحرف کردن ذهن انسان، "موقع مرگ" قرار میده...
موقع مرگ، بیشترین شک و تردید نسبت به خدا سراغ آدم میاد....
خیلی وحشتناکه..
در مهم ترین ساعات زندگی، شیطان بیاد و ما رو به خاطر اینکه کنترل ذهنمون دستمون نبوده صاف ببره جهنم...😓
و میدونید اگه آدم اونجا نتونه مقابل شیطان بایسته، کافر از دنیا خواهد رفت...
🚨 بدبخت و بیچاره میشه تا ابد... تا بی نهایت...
عزیز دلم تلاش کن کنترل ذهن خودت رو به دست بگیری.
بچه بازی که نیست.
✅واقعا وقت بذار و تمرین کن. هم تمرین علامه طباطبایی و هم تمرین نماز و هم تمرین تنفس گیری رو انجام بده تا ذهنت منظم بشه و بتونی به خوبی کنترلش کنی.
منتظر اینم نباش که یه معجزه ای توی زندگیت پیش بیاد و یه دفعه ای تو بهترین آدم دنیا بشی!
باید تلاش کنی تا به دست بیاری
🌺 آیت الله حق شناس میفرمود: اولیای الهی از خطورات ذهنیه خائف هستند..
🚨 ببینید این خطورات ذهنی چیه که حتی اولیای الهی هم میترسیدن...
😒
بله گناه نمیکنن ولی ممکنه گرفتار خطورات منفی ذهن بشن.
🔷 در جای دیگه ای میفرمایند: باید انقدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به طور کلی نابود شود و صفحه دل نورانی شده و جای پروردگار شود...
💢 خداوند متعال میفرماید: اگه خودت رو برای عبادت من فارغ نکنی، ذهن و قلبت رو شلوغ میکنم و گرفتاری هات رو برطرف نخواهم کرد...
📚 اصول کافی، ج 2 ، ص 83
🔴 يا ابن آدم، تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك غنى و لا أكلك إلى طلبك، و علىّ أن أسدّ فاقتك و املأ قلبك خوفا منّي. و إن لا تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك شغلا بالدّنيا، ثمّ لا أسدّ فاقتك و أكلك إلى طلبك.
⭕️ اى پسر آدم، فارغ شو از براى عبادت من، تا پر كنم قلب تو را از بىنيازى و واگذار نكنم تو را به سوى طلب خويش،
و بر من است كه ببندم راه #فقر تو را
و پر كنم دل تو را از خوف خويش.
🚨 و اگر فارغ نشوى براى عبادتم، پر كنم دل تو را از "اشتغال به دنيا"، پس از آن نبندم فقر تو را و واگذارم تو را به سوى طلبت....
💢 هر کی میبینه که انگار فکر و ذهنش بیش از حد درگیر دنیا شده بره استغفار کنه.
این دیگه عذاب الهی برای آدم هست.
میبینی به طرف میگی بیا بریم مسجد.
میگه والا خیلی سرم شلوغه!😖
میگی بیا بریم هیئت.
میگه: چیزه! صبر کن! والا خیلی کار دارم . یه دفعه دیگه میام!😣