صدایِ کربلا ۱٠ .mp3
11.97M
#صدای_کربلا ۱٠ 🏴
#استاد_شجاعی
#استاد_رائفی_پور
▪️کربلا، یک جریان فکری محدود به زمان نبود!
کربلا تنها جریان فکری انسانی است که از اول تاریخ بشر تا پایان آن ادامه دارد.
- آیا کشف و فهم این جریان فکری، برای شخص شما، موضوعیت داشته است؟
- آیا این جریان فکری، در انتخاب سبک زندگی شما و ابعاد گوناگون آن (خانواده ـ شغل ـ اجتماع ـ اقتصاد و ... موضوعیت داشته یا نه؟
💥همه نمیتوانند به خیانت کوفیان مبتلا نشوند!
🥀@Gilan_tanhamasir
عمری برام سوال بود چرا #نعل_تازه
لایومکیومکیااباعبدالله 😭
✤ ⃟ ⃟ @Gilan_tanhamasir
16.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدیحه سرایی حاج ابوذر روحی در مورد جهاد تبیین و فضای مجازی
هیئت منتظران ظهور/ شهرستان لنگرود
#محرم
#ارسالی_تنهامسیریها👌
💠@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 68 "احساست را نشان بده" 🏩 برگشتم بیمارستان ... باهام سرسنگین بود ... غ
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 69
"زنده شون کن"
🔺 پشت سر هم و با ناراحتی، این سوال ها رو ازم پرسید ...
ساکت که شد ... چند لحظه صبر کردم...
🔹–احساس قابلِ دیدن نیست ... درک کردنی و حس کردنیه... حتی اگر بخواید منطقی بهش نگاه کنید ... احساس فقط نتیجه یه سری فعل و انفعالاتِ هورمونیه ... غیر از اینه؟ ...
شما که فقط به منطق اعتقاد دارید ...چطور دم از احساس می
زنید؟... ⁉️
👨⚕–اینها بهانه است دکتر حسینی ... بهانه ای که باهاش ... فقط از خرافات تون دفاع می کنید...
کمی صدام رو بلند کردم...
✅ –نه دکتر دایسون ... اگر خرافات بود ... عیسی مسیح، مرده ها رو زنده نمی کرد ...
نزدیک به ۲۰۰۰ سال از میلاد مسیح می گذره ...شما می تونید کسی رو زنده کنید؟ ... یا از مرگِ انسانی جلوگیری کنید؟ ... تا حالا چند نفر از بیمارها، زیرِ دستِ شما مُردن؟ ...
اگر خرافاته، چرا بیمارهایی رو که مُردن ... زنده نمی کنید؟ ... اونها رو به زندگی برگردونید
دکتر دایسون ... زنده شون کنید...
سکوتِ مطلقی بین ما حاکم شد ...
🔵 نگاهش جورِ خاصی بود... حتی نمی تونستم حدس بزنم توی فکرش چی می گذره...
🔶 آرامشم رو حفظ کردم و ادامه دادم...
–شما از من می خواید احساسی رو که شما حس می کنید ... من ببینم ... محبت و احساس رو با رفتار و نشانه هاش میشه درک کرد و دید ...
از من انتظار دارید ... احساسِ شما رو از روی نشانه ها ببینم ... اما چشمم رو روی رفتار و نشانه های خدا ببندم ...
شما اگر بودید؛ یه چیز بزرگ رو به خاطر یه چیز کوچک رها می کردید؟... ❓
با ناراحتی و عصبانیت توی صورتم نگاه کرد...😤
👨⚕–زنده شدنِ مرده ها توسط مسیح ... یه داستانِ خیالی و بافته و پردازش شده توسط کلیسا ... بیشتر نیست ... همون طور که احساسِ من نسبت به شما کوچیک نبود...
⭕️ چند لحظه مکث کرد...
–چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ...
اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه......
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 70
"خدا را ببین..."
💢 چند لحظه مکث کرد...
–چون حاضر شدم به خاطرِ شما هر کاری بکنم ... حالا دیگه... من و احساسم رو تحقیر می کنید؟ ... اگر این حرف ها حقیقت داره ... به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه...
🔶 با قاطعیت بهش نگاه کردم...
–این من نبودم که تحقیرتون کردم ... شما بودید ... شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابلِ دیدن نیست...
🔵 عصبانیت توی صورتش موج می زد ... می تونستم به وضوح آثارِ خشم روی توی چهره اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می کرد ...😠
🔹امّا باید حرفم رو تموم می کردم...
–شما الان یه حس جدید دارید ... حس شخصی رو که با وجودِ تمام لطف ها و توجهش ... احدی اون رو نمی بینه ...
بهش پشت می کنن ... بهش توجه نمی کنن ... رهاش می کنن ... و براش اهمیت قائل نمیشن ...
🎴 تاریخ پر از آدم هاییه که ... خدا و نشانه های محبت و توجهش رو حس کردن ...
امّا نخواستن ببینن و باور کنن...⛔️
شما وجودِ خدا رو انکار می کنید ... امّا خدا هرگز شما رو رها نکرده ... سرتون داد نزده ... با شما تندی نکرده...❣
من منکرِ لطف و توجه شما نیستم ... شما گفتید من رو دوست دارید ... امّا وقتی ... فقط و فقط یک بار بهتون گفتم...احساسِ شما رو نمی بینم ... آشفته شدید و سرم داد زدید....
✅💞 خدا هزاران برابرِ شما بهم لطف کرده... چرا من باید محبتِ چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟...
🔷 اگر چه اون روز، صحبتِ ما تموم شد ... امّا این، تازه آغازِ ماجرا بود.....
👈🏼 اسمِ من از توی تمامِ عمل های جراحی های دکتر دایسون خط خورد ... چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود ... که به ندرت با هم مواجه می شدیم...
🌺💥 تنها اتفاقِ خوبِ اون ایام ... این بود که بعد از 1 سال با مرخصی من موافقت شد ...
🇮🇷 می تونستم به ایران برگردم و خانواده ام رو ببینم ...😍
فقط خدا می دونست چقدر دلم برای تک تک شون تنگ شده بود....❤️
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
1_1138263866.mp3
5.88M
🏴 روضه جانسوز #حضرت_ابولفضل العباس علیهالسلام
🎙 حجت الاسلام دارستانی
🎙حاج محمودکریمی
#تاسوعا #محرم
🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🏴 روضه جانسوز #حضرت_ابولفضل العباس علیهالسلام 🎙 حجت الاسلام دارستانی 🎙حاج محمودکریمی #تاسوعا #مح
▪️بعضی #روضهها ، گریهی متفاوت دارند.
←مثلا روضهی علیاصغر را مادرها بهتر میفهمند .
←مثلا روضهی علیاکبر را داغ جواندیدهها ...
←ولی بعضی روضهها ، داغ غیرت دارند و گریهی مردانه میطلبند.
مثل گریهها و هقهقهای #تاسوعا...😭➢
◾️لطفا امشب اگر مردانه گریستید میان اشکهایتان ما را هم دعا بفرمایید. 🖤
#محرم
🥀@Gilan_tanhamasir
مداحی_آنلاین_عمو_عباس_بی_تو_قلب_حرم_می_گیره_بنی_فاطمه.mp3
3.5M
🔳 #زمینه #تاسوعا #محرم
🌴عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره
🌴عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار دلنشین
🥀@Gilan_tanhamasir
از همین لحظه تا صبح روز یازدهم #محرم؛
هرچه میتوانید برای سلامتی آقا امامعصر عجاللهتعالیفرجهالشریف صدقه بدهید.✨✓
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
#شبتون_حسینی
✤ ⃟ ⃟ @Gilan_tanhamasir
سلام و ارادت همسفران آسمانی🌺
صبحتون بخیر و نیکی باشه
عزاداری هاتون مقبول حضرت حق🏴
🏴 نهمین روز محرّم الحرام، تاسوعای حسینی روز یقین و وفاداری، رو خدمت شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم
الهی که امروز و هر روزمان آغازی باشد برای شکر بیکران از نعمتهای الهی و محبت اولیاءالله
و جای جای قلبمان فقط مِهر معصومین و زندگیمان سرشار از یاد ائمه...
#تنهامسیراستانگیلان
🥀@Gilan_tanhamasir
#آبشار زیبای #ماربره در ٢۰ کیلومتری جادهی دره شهر به سمت #پلدختر و در بین دو روستای آرمو و کل سفید قرار دارد.
#دره_شهر یکی از شهرستانهای کوهپایهای کبیرکوه از رشته کوه زاگرس در استان #ایلام است.
🇮🇷 اینجا ایران است🇮🇷
👌 زیبایی ببینیم😍
#ایران_زیبا
#گردشگری_مجازی
🌺@Gilan_tanhamasir
صدایِ کربلا ۱۱.mp3
11.35M
#صدای_کربلا ۱۱ 🏴
#امام_خمینی (ره)
#استاد_شجاعی
▪️آنچه در کربلا رخ داده است، یک نماد است❗️
و کربلا، میدان مقابلهی امام با یزید نیست!
🔺کربلا نمادی بود از میدان مقابلهی حقیقی شخص شما با یزید!
- آیا شما تاکنون امام را در درون خود، دیدهاید؟
- آیا تا امروز مقابله با یزید برای شما، موضوعیت داشته است؟
- آیا پیروزی در برابر یزیدیان در زندگی شما، منشاء انتخابها و ارتباطاتتان بوده است؟
💥همه شاهرگ حیاتِ انسانیشان را، زیر تیغ شِمر نمیبینند!
🥀@Gilan_tanhamasir
📌 مگر ماه را میتوان از مدار خورشید دور کرد؟
◾️ آرام و قرار ندارد. وجودش از عطش میسوزد. تشنه است اما نه تشنهٔ آب؛ تشنهٔ یاری حسین است.
◽️ اماننامه نمیخواهد. مگر ماه را میتوان از مدار خورشید دور کرد؟ از چشم و دست و جان میگذرد تا حرف امام، زمین نمانَد. تشنه است و فقط با رضایتِ ولیِّ زمانش سیراب خواهد شد.
🏴 تاسوعای حسینی، روز پایمردی و وفاداری بر امام زمان عج و همهی دلدادگان حسینی تسلیت باد.
نهم #محرم ؛ #تاسوعا
#صلیاللهعلیکیاابوالفضل🥀
🏴 @Gilan_tanhamasir
🥀شبیه سازی شهادت #حضرتعباس (ع)
💢 با سفر به ۱۴۰۰ سال پیش و قدم زدن در نخلستان های اطراف فرات، شاهد ایثارگری حضرت عباس(ع) خواهیم بود.
تهیه شده در #سازمانفضایمجازیسراج
🎥 گوشه ای از رشادت های حضرت عباس را در ویدئو VR سقا، تماشا کنید.👇👇👇
https://aparat.com/v/W0HeQ
#ساقیعطشانکربلا
#عباسعلمدارحسین
🏴 @Gilan_tanhamasir
💥فیلم| نوحه “عمو قاسم” محمود کریمی در شب نهم محرم ۱۴۰۱
🔹محمود کریمی در شب تاسوعا پویش «عمو قاسم» را راه انداخت و نوحهای را در مجلس سوگواری حضرت سیدالشهدا برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی خواند.
👇👇
https://www.8deynews.com/682620
#محمودکریمی
#پویش_حاج_قاسم
🥀@Gilan_tanhamasir
💥 مداحی گیلکی "میثم مطیعی" در شب هشتم محرم + صوت
▪️ "میثم مطیعی" مداح اهل بیت در شب هشتم محرم بعد از نوحه خوانی برای حضرت علی اکبر(ع) نوحه زمینه خود را به گویش گیلکی در ذکر مصیبت شهید ۶ ماهه کربلا خواند.
▪️مطیعی نوحه گیلکی شب گذشته را از زبان پیرزنی در دل جنگلهای شمال کشور خواند که در حال سخن گفتن با خردسالترین فدایی اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
👇👇
https://www.8deynews.com/682502
#مداحی_گیلکی
#حاج_میثم_مطیعی
🥀@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 70 "خدا را ببین..." 💢 چند لحظه مکث کرد... –چون حاضر شدم به خاطرِ شما
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 71
"غریبِ آشنا..."
🇮🇷 بعد از چند سال به ایران برگشتم ...
🌺 سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسینِ 7 ماهه داشت ...👶🏻
حنانه دخترِ مریم، قد کشیده بود ... کلاس دوم ابتدایی ...
امّا وقار و شخصیتش عین مریم بود 👌🏼
از همه بیشتر ... دلم برای دیدنِ چهره مادرم تنگ شده بود... 💞
🏫 توی فرودگاه ... همه شون اومده بودن ... همین که چشمم بهشون افتاد ... اشک، تمامِ تصویر رو محو کرد ...😭
خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم...❤️
شادی چهره همه، طعمِ اشک به خودش گرفت...
💕 با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می زدن ... هر کدوم از یک جا و یک چیز می گفت ...
🔹حنانه که از 1 سالگی، من رو ندیده بود ... باهام غریبی می کرد و خجالت می کشید ...
محمدحسین که اصلاً نمی گذاشت بهش دست بزنم ... 😊
🏠خونه بوی غربت می داد ... حس می کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشتِ همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می شدم...😔
🌷اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن ...
🔺 امّا من ... فقط گاهی ... اگر وقت و فرصتی بود ... اگر از شدتِ خستگی روی مبل ... ایستاده یا نشسته خوابم نمی برد ... از پشتِ تلفن همه چیز رو می شنیدم ... 📞
🔸غمِ عجیبی تمامِ وجودم رو پر کرده بود...😞 فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می کردم ... کمی آروم می شدم ...💓
چشمم همه جا دنبالش می چرخید...
🌌 شب ... همه رفتن ... و منم از شدت خستگی بی هوش...😴
🌃 برای نماز صبح که بلند شدم ... پای سجاده ... داشت قرآن می خوند ...📖
رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش ...
💞 یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم ... با اولین حرکتِ نوازشِ دستش ... بی اختیار ... اشک از چشمم فرو ریخت... 😭
–مامان ... شاید باورت نشه ... امّا خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود...
🔹و بغضِ عمیقی راهِ گلوم رو سد کرد....،
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 72
" شبیه پدر "
❤️ دستش بین موهام حرکت می کرد ...
و من بی اختیار، اشک می ریختم ...😭
⭕️ غمِ غربت و تنهایی ... فشار و سختی کار ... و این حس دورافتادگی و حذف شدن از بین افرادی که با همه وجود دوست شون داشتم...
🔸– خیلی سخت بود؟...
🔹– چی؟...
🔸– زندگی توی غربت...
❇️ سکوتِ عمیقی فضا رو پر کرد ... قدرتِ حرف زدن نداشتم ... و چشم هام رو بستم ... حتی با چشم های بسته ... نگاهِ مادرم رو حس می کردم...
🌷–خیلی شبیه علی شدی ... اون هم، همه سختی ها و غصه ها رو توی خودش نگه می داشت ... بقیه شریکِ شادی هاش بودن ... حتی وقتی ناراحت بود می خندید ... که مبادا بقیه ناراحت نشن...
🌺 _ اون موقع ها ... جوون بودم ... امّا الان می تونم حتی از پشتِ این چشم های بسته ... حس دختر کوچولوم رو ببینم ... ❣
🔵 ناخودآگاه ... با اون چشم های خیس ... خنده ام گرفت ... دختر کوچولو... ☺️
چشم هام رو که باز کردم ... دایسون اومد جلوی نظرم ... با ناراحتی، دوباره بستم شون...
😔 –کاش واقعاً شبیه بابا بودم ... اون خیلی آروم و مهربون بود... چشمِ هر کی بهش می افتاد جذبِ اخلاقش می شد ...
💢 _ ولی من اینطوری نیستم ... اگر آدم ها رو از خدا دور نکنم ... نمی تونم اونها رو به خدا نزدیک کنم ... من خیلی با بابا فاصله دارم و ازش عقب ترم ... خیلی...
🔸 سرم رو از روی پای مادرم بلند کردم و رفتم وضو بگیرم ...
🦋 اون لحظات، به شدت دلم گرفته بود و می سوخت ... دلم برای پدرم تنگ شده بود ... و داشتم کم کم از بین خانواده ام هم حذف می شدم ...
علتِ رفتنم رو هم نمی فهمیدم ... و جوابِ استخاره رو درک نمی کردم...
ادامه دارد...
🌹@Gilan_tanhamasir
🔻مکن ای صبح طلوع ..🏴🏴🏴
✅ شاید همه ما همچون امشبی، وقتی دهه اول محرم به اوج خود میرسد، دو دمۀ معروف #شب_عاشورا را هرولهکنان و برسرزنان زمزمه کرده باشیم:
«امشبی را شه دین در حرمش مهمان است؛ مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است؛ مکن ای صبح طلوع»
اما کمتر کسی میداند که شور و حرارت این دو دمه از قلم و نفس کدام شاعر بر دلها نشسته است.
✔️ حضرت #آیتالله_بهجت وقتی در مجلس روضه شنید که مداح این شعر را میخواند و بهجای «عصر فردا» میگوید «صبح فردا»، این نکته را به او تذکر داد که:
«عصر فردا صحیح است».
و در پاسخ به چشمهای پرسشگر مداح، فرمود :
«شاعر این ابیات مرحوم پدرم است».
✅ کربلایی محمود بهجت فومنی مردی بود متدین، خوشنام و خوشذوق که طبع روانی در سرودن اشعار و مراثی اهلبیت(ع) داشت. کربلایی محمود اشعار و مراثی خود را با خطی خوش مینوشت و به مداحانی که از شهرهای اطراف میآمدند، میداد.
✅ کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه اشعار و مراثی کربلایی محمود بهجت درباره اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است که به کوشش مرکز نشر آثار آیتالله بهجت به چاپ رسیده است.
🥀@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یا اباعبدالله! امشب ما را بپذیر ...
#استوری
🥀@Gilan_tanhamasir