⛔️ تمامی ورودیهای گیلان بسته شد
▪️فرمانده انتظامی گیلان گفت: از امروز ۲۴ مرداد به مدت شش روز از ورود کلیه خودروهای غیر بومی به استان گیلان جلوگیری می کند.
▪️سردار ملکی با اشاره به دستور ستاد ملی مدیریت کرونا مبنی بر ممنوع شدن سفرهای بین استانی از ۲۴ مرداد تا ۵ شهریور به هموطنان سایر استانها توصیه کرد: از سفر به گیلان خودداری کنند و در صورت مشاهده سفر گردشگران به این استان توسط ماموران پلیس باز گردانده میشوند.
▪️وی همچنین از گیلانیها نیز خواست برای سفر به سایر استانها برنامه ریزی نکنند، زیرا بر اساس مصوبه ستاد ملی مقابله با کرونا خروج از گیلان همچون ورود به این استان ممنوع است.
▪️فرمانده انتظامی گیلان با اشاره به مسافرانی که قبل از محدودیتهای اعلام شده وارد استان شده اند تاکید کرد این عزیزان ۴۸ ساعت فرصت دارند تا از گیلان خارج شوند.
☔️@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت43 صبح بعد از خواندن نماز، سر سجاده نشستم و شروع کردم
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت44
روی تَختم دراز کشیده بودم، صدای نفس های منظم اسرا می آمد. غرق پادشاه هفتم بود. دلم تنگ ریحانه بود.گوشی ام رابرداشتم تا حالش راازپدرش بپرسم، یادآوری حرف مادر درذهنم ازاین کارمنعم کرد.
مادر درست می گفت وَمن به حرفهایش اعتمادداشتم، چون همیشه چیزی راکه دلت می خواهدبپوشاندراپرده برداری می کرد
وَآن پشت پرده رادیدن تلخ بود، گاهی آنقدرتلخ که سعی می کنی پرده راسرجایش بکشی
وشتردیدی ندیدی.
البته بایداین راقبول کنم ندیدن، باوجود نداشتن فرق دارد. کارم پیش آقای معصومی تمام شده بایدقبول کنم و نجنگم. با حسرت گوشی راروی میز گذاشتم ونگاهش کردم،
درخیالم شماره اش راگرفتم ودلتنگی ام رابرطرف کردم. پدرش باهمان صدای آرام وگرمش گفت که ریحانه خوب است، فقط مثل من دل تنگ است.
با بچه ها روی صندلی های نزدیک بوفه نشسته بودیم و حرف می زدیم. سه روز از وقتی جواب سلام آرش را نداده بودم، گذشته بود و از آن روز دیگر ندیده بودمش.
نیمه ی اسفند گذشته بودوهوا کم کم از آن سوزو سرمایش کم شده بود و بوی بهار می آمد. مدام با چشم هایم دنبالش می گشتم، کاش میشدازسارا سراغش رابگیرم.
ازترس این که پیش خودش درموردم فکرها نکند هربارکه می خواهم حرفی ازآرش بزنم پشیمان می شوم.درهمین فکرها بودم که سارانگاه مرموزی به من انداخت و گفت:
–بچه ها چند روزه آرش نیست، امروزم سر کلاس غیبت داشت شماها خبری ازش ندارید؟
از این که اسم آرش را اینقدر راحت به زبان آورد حسودیم شد، شایدهم با شنیدن اسمش بود که قلبم ضربان گرفت.سوگند حرفی نزد. من هم سعی کردم خودم را خونسرد نشان بدهم. شانه ایی بالا انداختم و گفتم:
– ما باید از کجا بدونیم.با تردید گوشی اش را از جیب مانتواش در آوردو گفت:
– نمی خواستم بهش زنگ بزنم، ولی دیگه دارم نگران میشم.
شماره را گرفت و منتظر ماندباز این قلب من بود که تالاپ، تالاپ، می کرد. چشمم را به زمین دوختم تا سارا متوجه تغییر حالتم نشود.
خدایا اگه گوشی را بردارد و بااو خوش و بش کند انوقت چطور خونسرد باشم. گوشی را روی بلندگو گذاشته بود. بوقهای ممتد نشان از برقرار نشدن ارتباط می داد. نفس راحتی کشیدم.
ــ دسترس نیست.احتمالا خاموشه.
باید از سعید بپرسم، حتما اون می دونه. بعد از رفتنش.سوگند لبخندی زدو گفت: –وای توکه اینقدر شهیدشی، چرا خب بی خیال نمیشی، بله رو بگو، خلاص.
لبم را گاز گرفتم و گفتم: –چطور؟خنده ایی کردو گفت:
–استرست توحلقم. دیگه چیزی نمونده بودباچشمات زمین روسوراخ کنی.
ــ امیدوارم سارام متوجه...ــ نه بابا، اون به خوبی من، تو رو نمیشناسه.
همین که داخل سالن شدیم، سارا هراسان به طرفمان امدو گفت:– بچه ها آرش تصادف کرده.یه آن احساس کردم دیوارها فروریخت ومن تنها روی آوارها ایستاده ام.
مات فقط نگاهش کردم.سوگند پرسید:– چیزیش شده؟ــ آره، موقع تصادف کمربندنبسته بوده، به سرش ضربه بدی خورده ،دو روز بیهوش بوده، ولی الان حالش بهتره، آوردنش توی بخش.
زبانم نچرخید چیزی بپرسم فقط نگاه می کردم. سارا با استرس پرسید:
–فردا بچه ها می خوان برن ملاقات، منم باهاشون میرم. شمام میایید؟
سوگند خیلی زود جواب منفی دادو من هنوز هم متحیر بودم.
سوگندپرسید: –پس چرا تا حالا کسی حرفی نزده بود؟ــ خب جز سعید کسی نمیدونسته، خود سعیدم امروز امده دانشگاه، بیمارستان بوده.
سوگند دستش را پشتم گذاشت و همانطور که به طرف کلاس هدایتم می کرد زیر گوشم گفت:
–تو برو کلاس بشین من برم یه آب میوه بگیرم زود میام، رنگت پریده.
فقط او می فهمیدچه حالی دارم وچه جنگی درشاه راه گلویم بابغض به پاکرده ام. دردلم صدبار خدارا شکر کردم که آرش حالش خوب شده.به خانه که رسیدم آنقدر دمق بودم که مادر متوجه شد.
برایم دم نوش گل گاو زبان درست کرد و با خرما به خوردم داد.نمیدانم این سعیده از کجا بو کشید که فوری ظاهر شدو اصرار کرد که برویم یک دوری بزنیم.
اسرا به شوخی گفت:– سعیده جان دوباره نری یکی دیگه رو بکشی کار بدی دست خواهر ماها، بیچاره تازه دو روزه بیکار شده ها. بزار منم باهاتون بیام حواسم بهتون باشه.
سعیده خندید.
– بد کردم، کلی تجربه بچه داری کسب کرد.
با این بهانه ها هم تو رو با خودمون نمی بریم.
ــ اصلا من بهتون افتخار نمیدم، کلی درس دارم.
همین که روی صندلی ماشین جاگرفتم، فوری پرسید:
–دوباره در مورد آرشه؟
با تعجب گفتم:
– چی؟ــ همین قیافت دیگه، این دفعه چه جور دلبری کرده؟سرم راپایین انداختم.–تصادف کرده.
همه چیز را تعریف کردم.ــ خب خدارو شکر که حالش خوب شده، این که ناراحتی نداره.سکوت کردم. لبخندزد.
– خب برو ملاقاتش با دوستات تا مطمئن بشی.ــ روم نمیشه، اونم پیش بچه های کلاس، می ترسم جلوشون چیزی بگه، همه متوجه بشن.
تازه کلا من برم ملاقاتش همه شاخ درمیارن. چون من از این کارا نمی کنم
✍#بهقلملیلافتحیپور
ادامه دارد...
💐@Gilan_tanhamasir
🔶 برخی از اعضای محترم فرمودند که میخوان این پرچم ها رو خریداری کنند
✅🌹 در کانال فروشگاه فرهنگی #تنهامسیرآرامش میتونید خرید بفرمایید👇🏼👇🏼👇🏼
http://eitaa.com/joinchat/3097231380C5f573e8025
پرچم ها رو با کمترین قیمت در اختیارتون میذاریم. ان شالله که ثوابش برای همه باشه 🌹
#به_نام_خدا
🏴 بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است.
و بسا چیزی را دوست می دارید و آن برای شما بد است.
( قسمتی از آیه ٢١۶ بقره )
#امام_زمانم
من وضوساختهام، قبلهٔ محبوب كجاست؟
آنكه دل گشته زهجرانِ وِی آشوب كجاست؟
همه عالم شده كنعان ز فراق رخ دوست
يوسفِ گمشدهٔ اينهمه يعقوب كجاست؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🥀@Gilan_tanhamasir
1_379577280.mp3
8.4M
قرائتـــ زیارت عــاشـورا با نوای 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 هدیه میڪنیــم به #امام_زمــان ارواحنافداه
🔸 روز هفتم
🔘شروع چله: ۱۴۰۰/۵/۱۹
🖤@Gilan_tanhamasir
@zekr_media - محمد حسین حدادیان_۲۰۲۱_۰۸_۱۶_۱۱_۰۳_۳۲_۷۲۷.mp3
11.38M
🔘 کبود برگِ گلم بخواب عزیز دلم
🎼 #تنظیم_استودیویی
🎧 #نواهنگ فوقالعاده زیبا👌
#علیلایلای🥀
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🖤@Gilan_tanhamasir
🔰درمانهای قابل استفاده برای کرونا
1. عصاره پیاز: دو عدد پیاز متوسط با 1 استکان آب داخل شیشه بذارید درب آن را محکم ببندید و بگذارید داخل آب جوش، پس از دو ساعت آماده میشود. هر 6 ساعت 1 استکان بدهید
2.عصاره بلدرچین: 1 بلدرچين را داخل شیشه بزرگ گذاشته و درب آن را محکم ببندید و داخل آب بگذارید بجوشد، پس از دو ساعت آماده است. آب آن با یک تکه کوچک از گوشت را به بیمار بدهید. هر 8 ساعت
3.بخور سرکه سیب: عفونت زدایی از ریه های درگیر شده
4.دمنوش نعناع : بسیار موثر _ هر 6 ساعت
5.جوشانده نعناع زنجبیل آویشن : هر 8 ساعت (از هرکدام یک قاشق چایخوری در دو لیوانآب بجوشه تا یک لیوان باقی بمونه)
6.چکاندن روغن بنفشه پایه کنجد در گوش و بینی: هر 12 ساعت
7.چکاندن روغن سیاهدانه در بینی : هر روز یکبار
8.مالش گردن و قفسه سینه با روغن سیاهدانه
9. آب عسل برای رفع تشنگی بیمار
10.غرغره آب نمک دریا: هر 12 ساعت یکبار
11.پاشویه برای کم کردن تب
12.ماساژ پا با روغن زیتون
#انتشار_عمومی
🌱@Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔰درمانهای قابل استفاده برای کرونا 1. عصاره پیاز: دو عدد پیاز متوسط با 1 استکان آب داخل شیشه بذارید
💢در صورت بهمریختگی #گوارش :
🔹 اگر حالت تهوع و تب دارید و سردرد هستید و کمی بدن درد دارید: کافی است هر یکی دو ساعت یکبار نمک دریا مزمزه کنید. آب انار شیرین یا رب انار شیرین(رقیق شده) هر 3 ساعت یکبار میل کنید. از مصرف هر گونه غذای سنگین، ادویه دار، غذاهای خیلی سرد مثل میوه های سرد و ماست و بستنی و... بپرهیزید. حداقل 8 ساعت باید گرسنه باشید و فقط همین نمک و آب انار و قدم زدن و تنفس در هوای آزاد
🔸 اگر حالت تهوع دارید و اسهال هستید، تب و بدن درد دارید، یا فقط اسهال هستید و بدن درد دارید، یک کاسه ماست شیرین و با پونه زیاد میل کنید. دوساعت قبل و بعد این ماست و پونه نباید چیزی بخورید
⏰در هر 2 حالت بعد از چند ساعت اینها را میل کنید: سوپ بدون ادویه، برنج کته و ماست، سیب و موز، فالوده سیب و عسل (عسلِ باکیفیت )
🔺پس از بهبود کرونا کلا غذاها تا #یک_هفته آبکی باشه و تا یک هفته غذای سنگین و پرچرب یا غذای با گوشت قرمز اصلا نخورید. میوه اگر خواستین بخورید یا آبش باشه یا به صورت فالوده، عسل زیاد میل کنید.
#انتشار_عمومی
🌱@Gilan_tanhamasir