eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . . مدیر 👉 @MoRTEzA01993👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 یک :آقای قاضی پسرم در قبر زنده است؛خودش در خواب به من گفت مادر داغدیده درحالی که اشک می‌ریخت گفت: سال 88 پسرم در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رساند و از آن زمان به بعد زندگی‌مان تیره و تار شد. هر روز برای نجات پسرم به دادگاه می‌رفتم اما بی‌نتیجه بود تا اینکه اول خرداد پسرم به خاطر قتل عمد اعدام شد. پس از مرگ پسرم هرشب مهیار به خوابم می‌آید و می‌گوید که زنده است و از من می‌خواهد کمکش کنم. چند روز قبل نیز دخترم و خواهرم به بهشت زهرا رفته بودند که از داخل قبر پسرم صداهایی شنیدند. به همین خاطر احتمال می‌دهیم مهیار زنده باشد و به کمک ما نیاز داشته باشد. به دنبال این اظهارات خواهر زن داغدار نیز گفت: در این مدت مهیار به خواب من هم آمده و او را در برابر مردی مو فرفری دیدم که از من درخواست کمک می‌کرد. وقتی به بهشت زهرا رفتیم با شنیدن صدا از داخل قبل مهیار مردم گفتند که برای پیگیری موضوع به مسئول آنجا مراجعه کنیم و جالب این که وقتی به سراغ مسئول آن قسمت رفتم در کمال ناباوری با همان مردی که در خواب پیش روی مهیار ایستاده بود روبه‌رو شدم. مادر جوان در ادامه گفت: پزشکی قانونی مرگ پسرم را پس از اعدام تأیید و اعلام کرده حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته باشد یک انسان پس از 4 روز در قبر به طور قطع فوت خواهد کرد. حال آنکه از اعدام پسرم 25 روز می‌گذرد. اما دلم آرام و قرار ندارد و اگر پسرم زنده باشد باید کمکش کنم. درحالی که اصرارهای خانواده پسر اعدامی ادامه داشت بازپرس پرونده دستور داد تیمی از متخصصان هلال احمر با دستگاه زنده‌یاب به بهشت زهرا بروند و در این‌باره تحقیق کنند.مأموران هلال احمر نیز با دستگاه زنده‌یاب به بهشت زهرا رفته و پس از بررسی‌های دقیق اعلام کردند دستگاه هیچ نشانی از زنده بودن پسر جوان در قبر گزارش نکرده است.بدین‌ترتیب خانواده مهیار با مشاهده گزارش‌های دقیق تیم اعزامی سرانجام از پیگیری ماجرا منصرف شده و پرونده مختومه شد. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ 🍃🌸بسمےتعالے🍃🌸 چادرم زیر پاے دخترے مے رود و ڪشش از سرم در مےاید،عصبے مےشوم و این ڪارش را از روے عمد مےدانم... مےخواهم برگردم و حرفے بزنم ڪه قبل از من زبان باز مےڪند و با صدایے ڪه تماما عشوه است و ناز دوستش را مخاطب قرار مےدهد و مےگوید +اخیش دلم خنڪ شدا ±اره بالاخره حال یڪیشونو گرفتیم... بعد باهم مرا به تمسخر مےگیرند و مسیرشان را از من جدا مےڪنند زیر لب غرلند ڪنان مےگویم _خدایا اخه چرا هرچے کینه ایه گیر من میوفته؟ از پشت دستے روے شانه ام قرار مےگیرد و مےگوید سمانه_ فعلا وقت درد و دل نیست ،بدو الان استاد میاد... _هیین!! بسم الله،تو از کجا پیدات شد یهو... سمانه_نیست خواهرمون دچار یسرے مسائل امنیتے شدن،دورادور مراقبتونیم،دیدم به مشڪلے برخوردین،گفتم بیام خودے نشون... _هرهر،فهمیدم نمڪے بابا همانطور ڪہ با قدم هاے بلند مسیر راهرو تا کلاسمان را مےگذاریم،خنده هاے ریز و زیر چادرمان بیشتر از هرچیز دیگرے حال دلمان را روبراه مےڪرد! پشت در ڪلاس قرار مےگیریم، در بستہ است و سڪوت حڪم فرماست مضطرب نگاهے به سمانه مےاندازم و ارام لب مےزنم _نڪنه استاد اومده؟ سمانه گوشه لبے بالا مے اندازد و اشاره مےڪند ڪه در بزنم چند تقه به در میزنم و ارام دستگیره در را به سمت پایین مےفشارم، در باز میشود و تمام نگاه ها میخڪوب من و سمانه مےشود... یڪے با چشم و ابرو اشاره مےڪند ڪه بیایم و بنشینم...دیگرے اشاره مےڪند ڪه همان راهے را ڪه امده ام را برگردم... دستے بالا میگیرم و با تن صدایے ڪه نه بلند است نه ارام استاد را مخاطب قرار مےدهم و میگویم _میبخشید میتونیم بیایم داخل؟ استاد همانطور ڪه ایستاده، زیر چشمے ما را نگاه مےڪند و بعد از گذشت چند ثانیه با دست اجازه مےدهد ڪه بنشینیم... در همان ردیف اول دو صندلے خالے ڪنار هم مےبینم، مےروم و روے یڪے از ان ها مےنشینم،سمانه هم به تبعیت از من مےرود و روے صندلے ڪنارے ام مےنشیند... ارام چیزهایے زیر لب مےگوید ڪه از سنگینے نگاه هاے استاد توان جواب دادن به حرفهایش را ندارم،تا این ڪه بالاخره استاد تمام حرصش از دیر امدنمان را سر او خالے مےڪند استاد فتحے_خانم صالحے خواهشا انقدر از اخلاق خوب ما سو استفاده نڪنید،دیر ڪه میاید،میزاریم بیاید داخل ولے وقتے میاید خواهش مےڪنم قوانین ڪلاس منو نبرین زیر سوال... چند نفر در عقب هم یا مسخره مےڪردند یا حرف استاد را تایید... سمانه هم از روے اعتراض بدون توجه به ڪسے و چیزے این حرف را توهین به خودش برداشت مےڪند و از کلاس خارج مےشود... از طرفے هم راست مےگفت و این عملش درست بود استادے ڪه به دختران دیگر ڪه اینجا را با سالن مد اشتباه گرفته،بیشتر بها مےدهد و هیچوقت همچین رفتارے با هیچ کدامشان نداشته،جواب رفتار ناپسندش همین است... تمام این یڪ و نیم ساعت یا طعنه مےشنیدم یا مورد تمسخر عده اے واقع مےشدم... تازه دارم بهتر درڪ مےڪنم ڪه چقدر گمنام است ارثیه مادرم... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ هیچ متوجه یه ڪلمه حرف استاد نشدم،به محض تمام شدن وقت ڪلاس جلوتر از همه از انجا خارج شدم و به سمت محوطه بیرونے دانشگاه به دنبال سمانه قدم برداشتم... هیچ اثرے از اثارش نبود،همراهم را از جیب ڪیفم بیرون مےڪشم و شماره اش را میگیرم و ان را به سمت گوشم مےبرم _الو،سمانه جان ڪجایے، پیدات نمےڪنم! سمانه با صدایے گرفته جواب مےدهد سمانه_ڪجا مےخوام باشم،سره قبر استاد فتحےام... ریز میخندم و مےگویم _عه؟ از جانب من بهش یه سلام برسون سمانه_چشم حتما...فقط وقت ڪردے یه نگاه به سمت چپت بنداز،نشستم اونجا سه ساعته خبرم... _عہ وا اونجایے؟ اخه دیدم این بچه هاے بالا اون سمت همش میرن،میان،گفتم تابلوعه هے بخوام اونجارو دید بزنم،الانم ڪسے نمیاد استقبال،لطف ڪن خودت بیا پایین... سمانه_اوهـوع! باشه باشه الان میام همراهم را از گوشم جدا مےڪنم،همین ڪه مےخواهم در ڪیف بگذارمش ڪسے زنگ مےزند، نامش را مےخوانم،میرامینے است... اضطراب مےافتد بہ جانم،براے اولین باراست ڪه مےخواهم با او تلفنے حرف بزنم... مےخواهم ردش ڪنم اما میترسم برداشت دیگرے ڪند و چند لحظه بعد بالاخره تماس را برقرار مےڪنم ... _سلام علیڪم... میرامینے_و علیڪم...خوب هستید ان شاءالله؟ خانواده خوبن‌؟ در دل به تو چه اے نثارش مےکنم و بعد لب میزنم _ممنون،الحمدلله حوصله در حاشیه حرف زدن را ندارم،ان هم با یڪ غریبه، دلیلے هم نمےبینم ڪه بخواهم بپرسم حالش را! اصلا حال او به من چه مربوط است؟ قانون ارتباط مےخواهد باشد،باشد...من قبولش ندارم. تک سرفه اے مےڪند و مےگوید میرامینے_قضیہ این عڪسها حله...با اقاے احمدے حرف زدم،مشڪلے نیست...فقط اینڪہ زنگ زدم بگم ما الان داریم همراه شمارو شنود مےڪنیم،البته با اجازتون... دستم را روے سرم میگذارم و لبم را مےگزم و مے پرسم _یعنے تماس قبلیه هم شنود شده؟ صداے خنده اش مے اید و مےگوید میرامینے_راستش و بخواین،بله...شرمنده باید اطلاع میدادیم،ولے مجبور شدیم... سمانه یڪ ان مقابلم قرار مےگیرد و با ایما و اشاره سعے دارد بپرسد پشت خط ڪیست ڪه اینگونه حالم گرفته است... میرامینے_فقط اگه قصد عوض ڪردن سیم کارت رو دارین،لطفا این ڪارو نڪنید! _بله...ڪارے ندارید؟ میرامینے_خیر خدانگهدار،یاعلے _خداحافظ،یا حق سریع تماس را قطع مےڪنم و نفس بلندے مےڪشم سمانه بازویم را مےگیرد و مےگوید سمانه_قیافه شو نگا! میگم ڪے بود؟ چیزی شده ناے حرف زدن ندارم،پاڪ ابرویم رفت... سمانه را به گوشه اے خلوت مےڪشانمش و مےگویم _ما شنود شدیم... دهانش نیم متر باز مےشود و در همان حال مےپرسد سمانه_جان من؟ چه خووب _چه خووب؟؟؟ابرومون رفت سمانه_برو بابا چه ابرویے...ڪاره خلافے ڪه نڪردیم،فقط یڪم حرف زدیم _اے خدا،اخرش از دست تو دیوونه مےشم...من جلو اون یچے دیگه بودم الان اون با این چیزایے ڪه شنیده ببین چے از من تو ذهنش ساخته... سمانه _اینو نگا ڪن ولمون ڪن بابا محنا...!خودشون از ما بدترن :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 و غرب بعد از سال 20‌20 میلادی، دیگر نیستند... 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🦋💞𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕 🌹امیدوار باش🌹 هيچوقت نگران فردايت نباش ‌ خدای ديروز و امروزت فردا هم هست 🌸شبتان در پناه خدا🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ سلام......، بر آفتـ🌞ــابی که با طلــوعـش، روشن خواهد کرد تاریکی هایــمان را😍 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌤 🤲 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸چهارشنبه تابستانی را متبرک کنیم 🍀به ذکر شریف صلوات بر 🌸حضرت محمد و خاندان پاک و مطهرش 🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍀مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز چهارشنبہ ↯ ☀️ ١١ تیر ١٣٩٩ 🌙 ٠٩ ذی القعده ١۴۴١ 🎄 ٠١ جولای ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا حی یا قیوم 🍃🌸 هركس خود را در راه اصلاح نفس خویش، در رنج افكند، به سعادت دست پیدا خواهد کرد 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ادعای عجیب مادر یک اعدامی:آقای قاضی پسرم در قبر زنده است؛خودش در خواب به من گفت مادر داغدیده درحالی که اشک می‌ریخت گفت: سال 88 پسرم در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رساند و از آن زمان به بعد زندگی‌مان تیره و تار شد. هر روز برای نجات پسرم به دادگاه می‌رفتم اما بی‌نتیجه بود تا اینکه اول خرداد پسرم به خاطر قتل عمد اعدام شد. پس از مرگ پسرم هرشب مهیار به خوابم می‌آید و می‌گوید که زنده است و از من می‌خواهد کمکش کنم. چند روز قبل نیز دخترم و خواهرم به بهشت زهرا رفته بودند که از داخل قبر پسرم صداهایی شنیدند. به همین خاطر احتمال می‌دهیم مهیار زنده باشد و به کمک ما نیاز داشته باشد. به دنبال این اظهارات خواهر زن داغدار نیز گفت: در این مدت مهیار به خواب من هم آمده و او را در برابر مردی مو فرفری دیدم که از من درخواست کمک می‌کرد. وقتی به بهشت زهرا رفتیم با شنیدن صدا از داخل قبل مهیار مردم گفتند که برای پیگیری موضوع به مسئول آنجا مراجعه کنیم و جالب این که وقتی به سراغ مسئول آن قسمت رفتم در کمال ناباوری با همان مردی که در خواب پیش روی مهیار ایستاده بود روبه‌رو شدم. مادر جوان در ادامه گفت: پزشکی قانونی مرگ پسرم را پس از اعدام تأیید و اعلام کرده حتی اگر اشتباهی هم صورت گرفته باشد یک انسان پس از 4 روز در قبر به طور قطع فوت خواهد کرد. حال آنکه از اعدام پسرم 25 روز می‌گذرد. اما دلم آرام و قرار ندارد و اگر پسرم زنده باشد باید کمکش کنم. درحالی که اصرارهای خانواده پسر اعدامی ادامه داشت بازپرس پرونده دستور داد تیمی از متخصصان هلال احمر با دستگاه زنده‌یاب به بهشت زهرا بروند و در این‌باره تحقیق کنند.مأموران هلال احمر نیز با دستگاه زنده‌یاب به بهشت زهرا رفته و پس از بررسی‌های دقیق اعلام کردند دستگاه هیچ نشانی از زنده بودن پسر جوان در قبر گزارش نکرده است.بدین‌ترتیب خانواده مهیار با مشاهده گزارش‌های دقیق تیم اعزامی سرانجام از پیگیری ماجرا منصرف شده و پرونده مختومه شد. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_126 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎥 بسیار زیبا و دلنشین 👌خدا "ببخش واسه تو کاری نداره 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬کلیپ: صفوان بن یحیی، صحابی بزرگی که حق دوستی را ادا کرد 👤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔴زن زیبا و قاضی هوسران! زنی چشم‌هايی به غايت زیبا و خوب داشت. روزی از شوهرش شكايت به قاضی شهر برد. قاضی شهر که مردی بود هوسران و زنباره بود ، تا چشمهای زن را دید یک دل نه صد دل شیفته ی او شد و طمع در بدست اوردنش کرد! قاضی به نفع زن رای داد و شوهر را محکوم کرد! شوهر آن زن دریافت که هدف قاضی چیست و ناگهان زن را ... ♨️ادامه داستان👈 کلیک کنید 👉👉 ♨️ادامه داستان👈 کلیک کنید 👉👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 پانزدهم😍✋ _من حوصلم نمیڪشه یه ساعت دیگه سره ڪلاس بمونم،میرم خونه،تو چے؟ سمانه_نه من میمونم،جلسه پیشم نبودم _اها باش هر طور راحتے سمانه_محنا میگم این بغل دانشڪده لباس فروشیاے شیڪے داره بریم یه نگاه بندازیم... مردد میمانم پیشنهادش را قبول ڪنم یا نه...ڪه بالاخره براے اینڪه ڪمے از حال این روزهایم دور شوم،پیشنهادش را میپذیرم و مےگویم _اره خوبه،یچیزیم بگیریم سمانه_ایول لبخند به لب از محوطه دانشڪده خارج مےشویم و به سمت پیاده رو راه میافتیم...هر گالرے و مغازه اے ڪه مےبینم براے مدتے جلوے ان توقف مےڪنیم و دانه به دانه محصولاتش را تجزیه و تحلیل... وارد یڪ مغازه روسرے فروشے مےشویم،سمانه روسرے ای با زمینہ ابے اسمانے و گل هاے سرخابے چشمش را گرفته، من هم روسرے ای یشمے ساده با خال هاے مشڪے را انتخاب مےڪنم... میخواهم حسابش ڪنم ڪه همراهم زنگ مےخورد و به دلیل ازدحام جمعیت مجبور مےشوم به پیاده رو پناه ببرم... متعجب خیره به صفحه همراهم مےشوم... دوباره بازے اش گرفته؟ بازهم همان شماره ناشناس! بازهم محبے! مےخواهم،جواب ندهم اما یاده حرفهاے میرامینے مےافتم ڪه گفت تماسهایم شنود مےشود براے همین هم بدون لحظه اے مڪث به سمتے مےروم و تماس را برقرار مےڪنم _الو...سلام محبے... صدایے نمے امد،به خیال اینڪه شاید انتن ان سمت نباشد به طرف دیگر مےروم...اما باز هم تنها چیزی ڪه مےشنوم صداے نفسهاے پے در پے اوست... من هم چیزی نمےگویم و همراهم را از گوش جدا میڪنم تا صداے نفسهایش را نشنوم... چند مترے از ان روسرے فروشے دور شده ام...ڪمے خود را عقب مےڪشم تا سمانه را ببینم... اما سمانہ اے نیست... هراسان نگاهے بہ دور و اطراف مےاندازم...اما سمانه ـرا نمےبینم... همانطور ڪه مشغول دید زدن این پیاده رو و ان پیاده رو مےشوم دیگر اهمیتے به خود نمےدهم... صدایے اشنا مےشنوم،سر مےچرخانم تا ببینم سمانه است یا نه ڪه در یڪ ان تلفن همراهم توسط یڪ موتورے با تمام سرعت ربوده مےشود... درجا خشڪم مےزند...چشمانم توان خواندن شماره پلاݣش را ندارد...انقدر دور مےشود ڪه دیگر چیزے از او نمےبینم... نه مےتوانم ڪسے را صدا بزنم،نه مےتوانم خود ڪارے ڪنم دستے روے سر مےگذارم و هراسان به دنباله سمانه میگردم 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ 🌸🍃بسمےتعالے🌸🍃 به سمت مغازه روسرے فروشے مے روم و نفس نفس زنان مےپرسم _همین چند لحظه پیش یه خانمے همراهم بودن مےخواستن روسرے بگیرن،یادتون اومد! نفهمیدین ڪدوم سمت رفت؟ +چرا از این سمت رفت...چیزی شده؟ مسیر دستش را مےگیرم و به بالا مےروم... نفس ڪم مےاورم،گوشه اے مےایستم و تڪ سرفه اے مےڪنم و به مسیرم ادامه مےدهم... ڪلافه مےگویم _ڪجا رفتے تو دختر؟ دیگر ناے راه رفتن ندارم،به سمت خیابان دانشڪده مےروم،بلڪه شاید انجا پیدایش ڪنم،اما اثرے از اثارش نیست... چه باید مےڪردم؟ به سمت تاڪسے هایے ڪه ڪنار خیابان ایستاده اند مےروم،دستگیره در را به سمت خود مےڪشانم،مےخواهم سوار شوم ڪه سمانه صدایم مےزند... سمانه_محنا! ڪجایے تو؟ با سرعت نور به سمتش مےروم و از دستش مےگیرم و به سمتے مےڪشانمش... سمانه_چیڪار دارے مےڪنے محنا؟ زبانم بند امده بود،شڪه شده بودم... با حالت ناامیدے خیره مےشوم به ان سوے خیابان و مےگویم _یه نفر زنگ زد،صداش قطع و وصل میشد هی جامو عوض ڪردم،بعد یهو یه موتورے ڪه دو نفر رو ترڪش نشسته بودن،گوشیمو زدن... سمانه چشمانش از تعجب چهارتا مےشود...چند ثانیه با دهان باز خیره شده بود به من و خیابان... سمانه_درووغ ڪلافه دستم را روے پایم مےڪوبم و لب میزنم _اے خدااا... سمانه_شماره پلاڪے چیزی نخوندی؟ _نه بابا،انقد شوڪه بودم... سمانه_باید برات چنتا محافظ بگیرم،دیگه داره ڪم ڪم خطرے میشه... _میتونے به پلیس گزارش ڪنے؟ سمانه_اره عزیزم،بریم سوار ماشین شو،همون جا زنگ میزنم میگم،بریم بدو _باشه به سمت ایستگاه تاڪسے ها قدم برمیداریم و سوار اولین تاڪسے مےشویم... قلبم لحظہ ارام نمےشود،دست میبرم و ارام روے قلبم مےگذارم... سمانه هم مشغول صحبت با مامور پلیس مےشود،ادرس دقیق و نوع گوشے را مےگوید و بعد از اتمام تماس،همراهش را داخل ڪیفش فرو میبرد... سمانه_هووف،باید برے آگاهے! _آگاهے؟ پوزخندے میزنم و مےگویم _با آگاهے و پلیس بازے پیدا نمیشه! میدونم ڪار ڪیه! سمانه طلبڪارانه خود را به سمتم مےچرخاند و میگوید سمانه_چے؟ منو مسخره ڪردے محنا؟ سه ساعته دارم سره گوشیت لفظ قلم حرف میزنم،همش سرڪارے بود...حالا اون ڪیه؟ همانطور ڪه برمیگردم ،چشم میدوزم به خیابان و میگویم _بہ زودے متوجه مےشے!!! 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 دستورالعمل امام صادق علیه السلام برای بطلان سحر 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ ❣ صبحت بخیر ای غزل ناب دفترم ای اولین سروده و ای شعر آخرم صبحی که یاد تو در آن شکفته شد گویا تلنگری زده بر صبح محشرم 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم🌸 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 💖حضرت امام رضا ع؛ فرمودند: 🌸هر کس قادر بر کفاره گناهان خود نباشد 🍃صلوات بسیار بفرستد که 🌸صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را می ریزد🌸🍃🌸 📕هدیه خدا ص22 📕جامع الاخبار ص 28 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز پنجشنبہ ↯ ☀️ ١٢ تیر ١٣٩٩ 🌙 ١٠ ذی القعده ١۴۴١ 🎄 ٠٢ جولای ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : لا اله الا الله الملک الحق المبین 🍃🌸 هر گاه برای شما پیش آمد سختی روی داد، از ما کمک و یاری بجویید. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آنچه بدان دعوت شدید👆❤️
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_127 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا