eitaa logo
💕به #سمت_خــﷲـــدا💕
5.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
88 فایل
👈حضورشمادرکانال باعث افتخارماست♥ . . ☑️با فورواردکردن مطالب درثواب آن شریک شوید♥ . . . مدیر 👉 @MoRTEzA01993👈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ با بغض مےگویم _مامانم میشه باورم ڪنے ؟ مادر سرم را روے پایش مےگذارد و ارام نوازشش مےڪند و لب مےزند مامان_منو ببخش مامان! با حرفهام خیلے اذیتت ڪردم... او مےبارید و من باریدم... دلچسب ترین اغوش دنیا،زیباترین وـعاشقانه ترین سڪانس زندگے ام را داشتم پشت سر مےگذاشتم... سرش را خم مےڪند و بوسه اے بر گونه ام مےزند،قطره اشڪش روے گونه ام مےنشیند... ارام مےپرسم... _مامان یعنے حرفامم باور مےڪنے؟ مامان_حرفاتم باور مےڪنم! هیچ گاه شوق و اشک باهم نمےایند اما اگر بیایند زیباترین و بهترین لحظات را خلق مےڪنند... اے ڪاش میشد،براے همیشه این لحظات ناب را ثبت ڪرد... حتے به خواب هم ندیده بودم چنین صحنہ زیبایے را... برایم واجب شد،بجاے اوردن سجده شڪر بالاخره خدا جواب التماسهایم را داد و بار دیگر اغوش مادرم را به من بخشید... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ✅ دستور العمل لازم جهت پیشگیری و درمان بیماری 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🎬 کلیپ : چقدر احترام امامان معصوم را نگه میداریم؟ 👤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❤️👌 از حضرت علی علیه السلام روایتی نقل کردیده که در آن روایت حضرتش نمازی برای کسانیکه قصد ازدواج دارند و می خواهند همسر خوبی را اختیار نمایند بیان فرموده اند . حضرت می فرماید : هر که می خواهد ازدواج کند دو رکعت نماز بخواند در هر رکعت بعد حمد سوره یس را خوانده بعد از نماز حمد الهی را به جا آورد ( الحمد الله را صد مرتبه بگوید ) و ثناء الهی را نیز به جای آورد سپس بگوید : 《●اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي زَوْجَةً صَالِحَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً قَنُوعاً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ‏ ذَكَرْتُ‏ اللَّهَ‏ تَعَالَى‏ أَعَانَتْ‏ وَ إِنْ‏ نَسِيتُ‏ ذَكَّرَتْ‏ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سُرَّتْ وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِي وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِي وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِي ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلَهَ وَ لَا أَجِدُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَيْتَ●》 🌸✨سپس حضرت فرمود : هر کس این عمل را انجام دهد هر آنچه از خداوند خواسته به او داده خواهد شد ✨ 📚 الحصیفة العلویة الثانیة ص 202 و 203 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 📽 ترین و غمگین تر از این کلیپ هم مگه داریم!؟ بخدا نداریم! باید تمام بچه های دهه ۶۰ این کلیپ رو ببینند بسیار عالیست 👌👌 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣️ ❣️ به# روسیـــــــاهی‌ نگاه نکن و به که خالی و گنهکارند... قلبـــــــم را ببین که هر روز ، صبـــــــــح و شـــام تـــــ💞ـــــو را می‌خوانند... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃🌸صبح چهارشنبه تون 🍃🌸معطر به عطر خوش صلوات 🍃🌸بر حضرت محمد (ص) 🍃🌸و خاندان مطهرش 🌸 🍃 🍃🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 🍃🌸وآلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌸وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸🍃 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز چهارشنبہ ↯ ☀️ ١٨ تیر ١٣٩٩ 🌙 ١۶ ذی القعده ١۴۴١ 🎄 ٠٨ جولای ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : یا حی یا قیوم 🍃🌸 به سبب محبّت دنيا، گوش ها از شنيدن حكمت كر و دل ها از نور بصيرت نابينا مى گردند. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_133 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 باز شدن چشم برزخی با ذکر یونسیه : حضرت آیت االله العظمی سید عبد الکریم کشمیري می فرمودند : قرائت ذکر یونسیه (لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین) در سجده و ادامه آن تا یک سال ، باعث تجرد روح از جسم ، اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخی می گردد . 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 📚امام علی(علیه السلام): وهنگامی که نزد دانشمندی می نشینی ، برای شنیدن حریصتر از گفتن باش و خوب گوش دادن را مانند خوب گفتن یاد بگیر و سخن کسی را قطع مکن. 📚علم و حکمت ج1 ص340   🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ ☆میعــــــــــاد☆ مادر مدام کمپوت و ابمیوه ها را به خوردم میداد و لحظه اے رهایم نمےڪرد... بالشتے پشتم مےگذارد و ڪمڪݥ مےڪند تا بنشینم... امروز سومین روزیست ڪہ در بیمارستان مانده ام،حوصله ام سر مےرود و بالاخره ڪلافه مےشوم و رو مےڪنم به مادر و مےگویم... _مامان جان بیزحمت میرے بگے دڪتر بیاد؟ بخدا ڪلافه شدم،زخم بستر گرفتم،ای بابا مادر همانطور ڪہ گیره روسرے اش را به زیر چانه مےزند،مےگوید مامان_من برم بگمم باید حالاحالاها بمونے! دستے به روے سر مےگذارم و مےگویم _اخه مامان،من بمونم اینجا حالم بدمیشه که بهتر نمیشه،موندنم اینجا بےفایدست... مادر نه اے مےاورد و اتاق را ترڪ مےڪند! مےخواهم از تخت پایین بروم ڪہ صداے قدم هاے مردانه چند نفر باعث مےشود،سره جایم بمانم و تڪانے نخورم... حتما از اداره امده اند،صداے اقاے احمدے باعث مےشود لبخندے کنج لبم جا خشڪ ڪند... ابتدا مادر وارد اتاق مےشود و سپس سه نفر دیگر پشت بند او به اتاق مےایند... ڪمے به خود تڪانے مےدهم وبه پتوے روے پاهایم دستے مےڪشم و لبخندے میهمان لبهایم مےڪنم و سلام میدهم... اقاے احمدے دسته گلے را به دست مادر مےدهد و مےگوید احمدے_چطورے پهلوون؟ _الحمدلله حاجے بهترم... نگاه گذرایے به در و دیوار اتاق مےاندازد و میگوید احمدے_نپوسیدے تو این اتاق؟ مادر ڪہ گوشه اے ایستاده بود و مارا نظاره مےݣرد،ریز مےخندد... با خنده چشم میدوزم به مادر و مےگویم _حاجے از مامانم بپرس! امروز فقط یه بند مےگفتم برو بگو دڪتر بیاد،باهاش میخوام حرف بزنم،ڪلافه شدم اینجا بخدا اقاے احمدے رو مےڪند به مادر و مےگوید احمدے_حاج خانوم من این بشرو مےشناسم،موندنه اینجا به نفعش نیست... مے خواهم درباره صدیقے غیر مستقیم از او چیزهایے بپرسم ڪہ متوجه میشود و نمےگذارد... احمدے_پدر ڪجان اقا میعاد؟ _والا تا یه ساعت پیش اینجا بود یه ڪارے پیش اومد رفت... احمدے_حاج خانوم،حاج اقا هنوز باز نشست نشدن؟ مامان_نه توروخدا نگید،فعلا یه سال مونده! چیه میخواد بشینه ور دل من... این را ڪہ نمےگوید هرسه باهم میزنیم زیرخنده... اقاے احمدے ڪمے مڪث مےڪند و مےگوید احمدے_حاج خانوم اگه اجازه بدید ما دوباره با اقا میعاد ڪار داریم،یعنے بهش احتیاج داریم و دڪتر بزاره نزاره باید با ما بیان! مادرم با اینڪہ نا رضایتے از چشمانش مےبارید مےگوید مامان_خواهش مےڪنم،شما مختارید،بالاخره شغلش این سختے هارم داره دیگه... اقاے احمدے_خب،خداروشکر رضایت شمارم گرفتیم... اقاے احمدے یڪ قدم به سمتم برمیدارد و خم مےشود و بوسه اے بر پیشانے ام مےزند و مےگوید احمدے_حقا ڪہ شهید زنده اے! این را ڪہ مےگوید صداے قهقهه ام ڪل اتاق را برمیدارد و مےگویم _لطف دارین شما،ولے دیگہ در این حد اغراق نڪنید تو روخدا...شهید زنده شما و امثال شمان نه من... به بازویم مےزند و مےگوید احمدے_بسته بسته...بدو اماده شو ڪہ بیرون اتاق منتظریم... از مادر خداحافظے مےڪند و از اتاق خارج مےشود... :اف.رضوانے 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ مادر لباسهایم را مےآورد و خود بیرون مےرود... اقاے احمدے هم یڪ نفر را مےفرستد تا در پوشیدن لباسها ڪمڪم ڪند... لباسها تماما اتو ڪشیده و مرتب بود،لبخندے میزنم و با ڪمڪ ان سرباز لباسهایم را مےپوشم... اشاره اے به او مےڪنم و مےگویم _شونه اے چیزے همرات دارے؟ سرباز_اره اره دست میبرد داخل جیب شلوارش و شانه اے پلاستیڪے از ان بیرون مےڪشد و به سمتم مےگیرد... شانه را از دستش مےگیرم و به سمت اینه مےروم... دستے به ریشهایم مےڪشم و ارام مےگویم: اوه چه رشدے داشته تو این چند روز! نگاهے به شانه مےاندازم و مےگویم _یعنے به جنگل ما یه حالت میده این؟ سرباز خنده اے مےڪند و مےگوید سرباز_بدید به من یه حالتے بدم،انگار تازه از ارایشگاه اومدید،بیرون! _باشه پس،قربون دستت بیا یہ صفایے به این موها بده! شانه را به دستش مےدهم و روے یڪ صندلے مےنشینم و موهایم را در اختیارش مےگذارم... نمےگذارند دقیقہ اے بگذرد ڪہ صداے در بلند مےشود... چند تقه به در مےخورد و بعد صداے اقاي احمدے در اتاق مےپیچد احمدے_چیڪار مےڪنین بچه ها؟ ابتدا سرش را از در داخل مےاوردو بعد با دیدنمان خنده اش مےگیرد و به سمتمان قدم برمیدارد احمدے_میعاد جان خواستگارے نمیریما،بدو پسر سرش را تڪان مےدهد و به سمت در قدم برمیدارد و منتظرمان گوشه اے مےایستد... بالاخره ڪارش تمام مےشود،نگاهے به موهایم در اینه مےاندازم،براے اولین بار از طرز شانه ڪردن موهایم،خوشم امد...لبخند رضایت مندانه اے میزنم و مےگویم _ممنونتم،دستت درد نکنه... چشمڪے نثارش مےڪنم و هر دو باهم به سمت اقاے احمدے قدم برمیداریم... اقاے احمدے _برو به مادرت بگو بیاد،برسونیم خونه...بدو پسر برو به سمت مادر قدم برمیدارم،از جایش بلند مےشود و با نگاه هایش مےگوید ڪہ نیایم و خود به سمتم مےاید و مےگویم _مامان جان شماهم بیا برسونیمتون دم خونه! مادر بدون حرفے همراهم راه مےافتد و به سمت اسانسور مےرویم... اقاے احمدے تمام ڪارها ڪرده بود و فقط ميماند ڪاغذے ڪہ باید تحویل حراست مےداد... از اسانسور خارج مےشویم و به سمت پارڪینگ قدم برمیداریم... یڪ لحظه درد امانم را مےبرد و براے اینڪہ بهانہ اے به دست مادر ندهم براے برگشت به اینجا،به روے خود نمے اورم و تنها ڪمے قدم هایم را ارامتر مےڪنم... به سمت یڪے از ماشین ها مےرویم...اقاے احمدے رو مےڪند به من و مےگوید _اگه براے مادر سخته،بگم سرباز اول اونو ببره بعد بیاد دنبال ما نگاهے به مادر مےاندازم و با سر مےگوید ڪہ نمےخواهد براے همین هم حاجے جلو مےنشیند و من و مادر و سرباز دیگر در پشت جا میگیریم و اماده حرڪت مےشویم... حدود یڪ ربع بعد مادر را دم خانه پیاده مےڪنیم و به سمت اداره راه میافتیم... در طول مسیر مدام از دهانم در میرفت و حاجے جلوے ان دو سرباز یڪ جور بحث یک جور بحث را جمع جور میکرد 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ⬅️ کربلات رفت چون غیبت کردی❗❗ ⬅️ 40 روز اعمال صحیح انسان میره تو نامه اعمال کسی که غیبتش رو کردی... ⬅️ خیلی گناه داره 💬 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4_5773636231485196081.mp3
3.71M
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ⏰ 5 دقیقه 👆 ✅ بذر سوخته 🔹 اعمال بی ولایت بی ارزشه ═══✼🍃🌹🍃✼═══ 🎤 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 خدايا 🙏 ستاره هاى اسمانت🌟 را سقف خانه✨ دوستانم كن تا زندگيشان مانند ستاره🌟 بدرخشد ✨ آمین یا رَبَّ 🙏 از خدا کمک بخواه😊😇 و بدون در تاریکترین لحظه های زندگی هم یه روزنه ی امیدی هست✨🌺 امیدی به سمت خدا😇🌸 ✨🙏 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 ❣ 💧بہ هر طرف نظر ڪنم اثر ز روے ماه 💥گر این جهان بپا شده بہ خاطر صفاے توست 💧ببین که پر شده جهان زظلم و جور اے عزیز 💥بگو ڪدام لحظہ ها ظهور روے ماه توست. 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🌤 🤲 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸امروز صلواتی برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج خودتون ،خانواده تون وهمه اعضاء کانال بفرستید🌸🙏 🌺🍃🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺🍃🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 صفحه_134 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🗓 امروز پنجشنبہ ↯ ☀️ ١٩ تیر ١٣٩٩ 🌙 ١٧ ذی القعده ١۴۴١ 🎄 ٠٩ جولای ٢٠٢٠ 📿 ذکر روز : لا اله الا الله الملک الحق المبین 🍃🌸 بزرگ‌ترین نعمت، سلامتی است. 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ مقابل درب ماشین را نگه میدارد و اشاره اے به ان دو سربازے ڪہ بیرون ایستاده اند مےݣند تا درب براے داخل شدن خودرو باز ڪنند... ماشین وارد محوطه بیرونے مےشود... در سمت خود را باز مےڪنم و با احتیاط پاهایم را به زمین مےگذارم و براے پیاده شدن ان دو سرباز از بازوهایم مےگیرند و مرا تا پله ها همراهے ام مےڪنند... چند پله اے را همراهم مےایند ڪہ اقاے احمدے اشاره مےڪند ڪہ بروند و خود از بازویم مےگیرد و مرا همراهے مےڪند _حاجے شرمندمون ڪردین،خودم میام دستتون درد نڪنه... احمدے_بیا ببینم چجوری میای! خنده اے مےڪند و مےگوید احمدے_مادرت به زور تو رو سپرد دست ما...بیا و حرف نزن _چشم چشم به اخرین پله ڪہ میرسم نفس نفس مےزنم اقاے احمدے با خنده مےگوید احمدے_لامصب همه فشار رومنه بعد تو نفس نفس میزنے... در جوابش فقط مےخندم،به راهرو ڪہ میرسیم ارام دم گوشم مےگوید احمدے_چقد عجولے تو پسر! هے من بحثو جمع مےڪنم تو ماشین،این هے شروع مےڪنه،بابا مراعات ڪن جلوے اونا... _شرمندم بخدا،اخه شما خودتونو بزارین جاے من سه روزه بےخبره بےخبرم از همه چے...فڪرم فقط درگیر این پرونده بود... با دست اشاره مےڪند ڪہ پشت سرش قدم بردارم... به سمت اتاقش مےرود،ڪمے مڪث مےڪنم و او وارد مےشود،متوجه نیامدن مےشود و مےگوید احمدے_بیا بابا ڪاریت ندارم... وارد اتاق مےشوم،ڪمڪم مے ڪند تا روے صندلے ڪہ ڪنار میزش قرار دارد،بنشینم و خود روبرویم روے یڪ صندلے مےنشیند و بدون حاشیه سره اصل مطلب مےرود... احمدے_یه روز قبل ماموریت،با توجه به ردیابے از طریق موبایل صدیقے ڪردیم،متوجه شدیم حدوداے ساعت سه و نیم ظهر از حوالے دانشگاه....رفته به سمت ڪرج،در صورتے ڪہ با توجه به اطلاعات و شناختے ڪہ از این خانواده دارم،هیچ اقوامے اون سمت ندارن... مےگویم _خب شاید براے یڪارے رفته،چمیدونم مثلا خونه دوستے،تفریحے،چیزے احمدے_اون دخترے ڪہ من مےشناسم اهل اینجور چیزا نیس،در ضمن الان چها روز میگذره و ردیاب اونجارو نشون میده،یعنے این چهار روزو اون اونجا چیڪار مےڪنه؟ ڪمے مڪث مےڪند و ادامه مےدهد احمدے_مشڪوڪ نیست بنظرت؟ _نڪنه گروگان گیرے چیزی... نمے گذارد حرفم را تمام ڪنم ڪہ مےگوید احمدے_نـــه نه،گروگان اینا نیست،چون اگه گمشدنی بود و نیست شدنی بالاخره خانوادش به ماهم اگه نمیگفتن به پلیس اطلاع میدادن که... سریع مےگویم _سرقت چے؟ احمدے_چنبار بهش فڪر ڪردم ولی نمیخونه،خب گوشے رو ڪہ از یڪے بزنن،میره اگاهے یا زنگ میزنه و گزارش میده دیگه نه؟ احمدے_اما تو اون روز و اون ساعت چیزے گزارش نشده،ولی دقیق تر که شدم و پرس و جو ڪردم یڪیشون گفت: تو حوالے همون ساعت چرا یه گزارش داشتیم با این شماره...که دیگه پیگیرے نشد... _اون شماره رو دارین؟ احمدے_اره،متعلق به یه دختر بیست و بیست و یڪ ساله اس... _بنظرتون به صدیقے مربوط نمیشه؟ احمدے_چرا یجورایے مربوطه! _خب حله دیگه...حتما دلیه شو این خانوم میدونه،باید بریم سراغش... احمدے_نه نه،نباید بریم،خودمون ڪشف ڪنیم بهتره ڪاغذ را روے میز مےگذارم و مےگویم _بنظرتون ڪاره پسره محبے نیس؟ حتما گوشے و هڪ کرده و فهمیده دختره هم وویس رو به من فرستاده و هم اینکه اون عکسارو و براے اینکه دیگه سندے دسته دختره نباشه گوشیشو میزنه براے قطع شدن ارتباط اون و من؟ از طرفے پس چرا خودش عکسو میفرسته که بخواد بعدش اینجورے کنه؟ حتما یڪارے کرده! باید صدیقے رو ببینم... نگاه تحسین امیزے به من مے اندازد و مےگوید احمدے_میعاد خدا تو رو زنده نگه داشت تا خودت این پرونده رو یکاریش کنی 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🍃 😍✋ 🌸🍃بسمےتعالے🍃🌸 دستانش را در هم قفل مےڪند و متفڪرانه چشم میدوزد به میز... سڪوت را مےشڪنم و مےگویم _از محمدے خبرے نیست،نمیدونین ڪجاس؟ متعجب مےگوید احمدے_رفیق توعه خبرشو از من مےگیری؟ اومدنے بیمارستان گفتم بیا،گفت ڪار دارم،مشڪلے پیش اومده؟ ارام لب مےزنم _نه مهم نیست! احمدے_چیو مهم نیست؟ اتفاقا خیلے هم مهمه،میعاد اگه چیزی شده بگو _راستش حاجے یه چند وقتیه رفتارش باهام یطورے شده،شده مثله غریبه ها...میترسم نکنه از اینڪہ من پیگیر این مسئلم و با صدیقے ملاقاتے داشتم،ناراحته؟ پوزخندے مےزند و از جایش بلند مےشود و دستے داخل جیب شلوارش مےبرد و مےگوید احمدے_بس ڪنین بابا،این چه حرفیه میعاد، در ضمن مگه اون ڪیه صدیقے میشه اینطور دور ورش داشته؟ _والا منم نمیدونم،خیلے بچه شده... احمدے_برو اتاقت،وسیله هاتم میگم بچه ها بیارن اونجا،یه دوساعت دیگه هم برو خونه... ارام از جایم بلند مےشوم و مقابلش مےایستم و لب میزنم _چشم میرم... احمدے_فقط اینڪہ میعاد یه وقت به سرت نزنه بری ڪرجا! احساس میڪنم اونا میخوان مارو بڪشونن اونجا،نباید ریسڪ ڪرد... _نه حاجے حواسم هست،ڪارے هم اگهـ خواستم بڪنم حتما باهاتون هماهنگ مےڪنم دیگر چیزے نمےگویم و انجا را ترڪ مےڪنم پله ها را پشت سر مےگذارم و اتاقڪے شیشه اے را رد مےڪنم و به سمت اتاق خود و محمدے قدم برمیدارم... یڪ لحظه درد امانم را مےبرد،به سمت دیوار مےروم و تڪیه ام را به ان مےدهم و دستم را به رویش مےفشارم،نباید زیاد راه مےرفتم هنوز بخیه هایم کامل جذب نشده بودند... سرے به نشانه تاسف تڪان مےدهم و قدم هایم را اهسته تر برمیدارم... یڪ قدم مانده تا برسم که لحظه اے توقف مےڪنم و به سر و رویم دستے مےڪشم و وارد اتاق مےشوم... پشت میز نشسته و با دو نفر از بچه ها مشغول بحث بود... حواسشان به سمتم پرت مےشود،همگے به سمتم مےایند و سلام و احوالپرسے مےڪنند،جز محمدے ڪہ تنها به سلامے خشڪ وـخالے اڪتفا مےڪند و مشغول خواندن برگه هایے ڪہ در دست دارد،مےشود... بچه ها اتاق را ترڪ مےڪنند و تنها من میمانم و محمدے... هر چه سعے مےڪنم بیخیال این بیخیالے ها شوم،نمےشود... بالاخره زبان مےگشایم و مےگویم _چه خبـــر عااقاا؟ محمدے_سلامتے رهبر،خبرا دست شماس! _نه والا،بے خبر تر از من نیس ڪمے مڪث مےڪنم و دوباره مےگویم _میدونستے همراه صدیقے رو زدن؟ متعجب سرش را بالا مےاورد و چشم در چشم مےشویم... چند ثانیه اے سڪوت مےڪند ڪہ بالاخره لب مےند محمدے_میشه یه لطفے ڪنیو پاتو از این پرونده بڪشے بیرون؟ از جایم بلند مےشوم و عصبے به سمت میزش مےروم و مقابلش مےایستم و دو دستم را روے میز میگذارم و مےگویم _میشه منم بپرسم دلیل این رفتارات چیه و چےشده؟ خیره نگاهم مےڪند محمدے_یعنے تو نمیدونے؟ _نه والا محمدے_بس ڪن میعاد! این را مےگوید و مانیتور را به سمتم برمےگرداند و فایلے را باز مےڪند... تمام عڪسهاے من بود و صدیقے صدایم را بالا مےبرم و مےگویم _‌یعنے چے؟ اینا دسته تو چیڪار مےڪنه؟ صندلے را عقب مےدهد و از جایش بلند مےشود و عصبے مےگوید محمدے_اهااا حالا فهمیدے دلیل رفتارهامو؟ خیلے نامردے میعاد خیلے از میز فاصله مےگیرد و مےخواهد اتاق را ترڪ ڪند ڪہ مےگویم _اینارو از ڪجا اوردے؟ با چشمانے سرخ از حرص دستانش را مشت مےڪند و مےگوید محمدے_سرگرد احمدے صدام زد،رفتم تو اتاقش،یه لحظہ یه ڪارے واسش پیش اومد رفت،بیرون و اومدنش طول ڪشید،دیدم مانیتور روشنه و عکس تو و صدیقے رو صفحه اس و منم رفتم و عکسهارو منتقل کردم به خودم و تا اومدم بپرسم،یادم رفت و هنوز سوال تو ذهنم مونده مےخواهم دهان باز ڪنم ڪہ مےگوید محمدے_خوبه من بهت گفتم اون دخترو میخوام خیلی 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان😔 🌿🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 🙏 التماس دعا 🙏 🍃باز هم پنج شنبه و غم دوری عزیزانمون😔 امروز با خواندن آیه ای از قرآن کریم 📕 روحشان را شاد کنیم🙏 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 «» 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹نشر_صدقه _جاریست🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌