من اینجا کنج خرابهی آخرالزمانی خود شمعی روشن کردهام برای آمدنت.
شنیدهام خلق و خویتان یتیمنوازی است.
شنیدهام بابای مهربان تمام مردمان جهانید.
امشب من و رقیّه سلام الله علیها،
هر دو برای یتیمیمان گریه میکنیم؛
هر دو پدر را صدا میزنیم؛
شاید طنین صدای من هم در سوزِ بابا گفتنهای او بالا برود.
او که امشب دعایش دعای مستجاب است!
یاحسین:
خانم سه ساله ارباب
شما با دستهای کوچیکتون
گرههای بزرگ رو باز میکنید
میشه گره کربلای ما رو باز کنید؟💔😔
ما را به دوای اشک واکسینه کنید
درمان به همین مرهم دیرینه کنید
ما را به هوای روضه تا آخر عمر
در بین حسینیه قرنطینه کنید
صبر را از که آموخته بودی؟
#دست هایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی.
اما تو چقدر #سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگی ها!
صبر را از چه کسی به ارث برده بودی؟ نمیدانم ...
اما #ایمان ، هم پای تو بزرگ شده بود.
هم سن و سال هایت، سرگرم بازی بودند ؛ اما شما زهرا وار انگار #رسالت بود که انسان را سربلند کنی