eitaa logo
🌺Golkhat _گلخط🌺
62 دنبال‌کننده
322 عکس
88 ویدیو
4 فایل
ن والقلم 🖋️ با عشق می‌نویسم ،پیشکش به حضرت یار (عج) ارتباط بامن ؛ @Alamdar83_313
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا گذشته از جشن ، یه خورده هم از کادو دادن به معلما هم بگم براتون...
اون موقع زمان جنگ بود و پدر من هم که یه کارگرساده بود با هشت سر عائله 😍 وتو دست و بال مردم هم آنقدری پول نبود که بتونم برای همه معلما کادو بگیرن و این وضعیت ۹۸-۹۹درصد خانواده ها بود
ولی تو چند سال گذشته که پسر خود من دانش آموز ابتدایی و راهنمایی بود، الحمدلله جوری بود که برای همه و حتی خدمتگزارای مدرسه هم پسرم هدیه میبرد (هر چند که امروز دوباره داریم برمیگردیم به دوره ما ، که انقدر مشکلات اقتصادی زیاد شده که دیگه نمیشه این کار رو انجام داد😭)
🌺Golkhat _گلخط🌺
#تبیین اون موقع زمان جنگ بود و پدر من هم که یه کارگرساده بود با هشت سر عائله 😍 وتو دست و بال مردم
من یه دینی و قرآن داشتم که ایشون رو خیلی دوست داشتم (انشاءالله که هر کجا هستند خدا بهشون سلامتی و طول عمر با عزت عنایت کنه) و نیت کرده بودم که اون سال حداقل برای ایشون هدیه ای بگیرم و همین کار رو هم انجام دادم و براشون کادو ای تهیه کردم تا بهشون هدیه بدم💐😍
🌺Golkhat _گلخط🌺
یعنی تقریبا از دو، سه هفته قبل از مراسم ،من دنبال هماهنگی گروه سرود و تمرین بودم، گاهی وقتا صبح ها ن
صبح روز دهم اردیبهشت‌که زودتر از بقیه بچه ها اومدم مدرسه برای هماهنگی سرود، دیدم خدمتگزار مدرسه مون یه جور دیگه منو نیگا میکنه🧐😳
بعد از چند دقیقه دیدم ناظم مدرسه مون اومد تو کلاس تمرین ، منو صدا کرد و برد جلوی در مدرسه پشت پرده🤨😉
مدرسه ما تو کوچه ،جنوبی بود و اول ما وارد ساختمون مدرسه میشدیم،برخلاف مدرسه هوایی که توی تلویزیون نشون میده و اکثرا بچه ها اول وارد حیاط مدرسه میشن☺️😂
و یه فضایی جلوی در بود که با پرده از راهرویی که دفتر مدیر و معلما و کلاسها جدا میشد
خلاصه رفتیم پشت پرده و دیدم ناظم مون با دقت سرو صورت منو وارسی میکنه🧐 و منم متعجب که چی شده یعنی🤔
حالا از روز قبل یکی دوتا جوش تو صورت من در اومده بود که برام اهمیتی نداشت و حالا برای معلممون با اهمیت شده بود معلممون شروع کرد به سوال پرسیدن که : _جاییت دردنمیکنه؟ _نه _تب نداری؟ _نه و......
بعد از سوال و جواب گفت همینجا وایستا تا من بیام،نیای پشت پرده ها🤭 منم ترسیده بودم که چی شده و چه اتفاقی افتاده که قرنطینه شدم😳🙈
معلممون رفت و با خدمتگزار مدرسه مون و کیف و وسایلم برگشت و گفت باید برگردی خونتون گفتم : چرا آخه؟چی شده ایشون فرمودند که : فکر کنم « آبله مرغون» گرفتی😢
حالا دیگه حساب کنین که من چی شدم کلی برنامه و تمرین سرود و برنامه های جشن و...
دیگه من رو با خدمتگزار مدرسه مون برگردوندن خونمون و به التماسای من مبنی بر ماندن در مدرسه و برگزاری جشن وقتی ننهادند و...😂😂😂
دیگه هیچی دیگه اومدم خونمون و با مامانم رفتیم دکتر و ایشون فرمودند که : بله، «آبله مرغان» گرفتم و از نوع شدیدش و حداقل ۲۰ روز باید مدرسه نرم و استراحت کنم😅😢
دیگه نفهمیدم که چی شد و مراسم مدرسه چطوری برگزار شد و خلاصه بچه ها چیکار کردند... چون اون موقع مثل الان نبود که بچه ها هم هر کدوم برای خودشون گوشی داشته باشن ،ما تو خونمون تلفن ثابت هم نداشتیم و اکثرا بیشتر بچه هامون هم نداشتن ،وما اگر می‌خواستیم از هم خبر بگیریم باید می‌رفتیم خونه همدیگه و این «مهم» برای من میسر نبود 😅🌿
بعداز بیست روز که اومدم مدرسه هم دیگه کار از کار گذشته بود و دیگه صفایی نداشت که بخوام بپرسم ولی اینو بگم که کادویی که برای دینی و قرآنم گرفته بودم رو بردم خدمتشون ،تقدیم کردم،اون بنده خدا هم اول متوجه نشد که بخاطر چیه،و خدمتشون عرض کردم که چون نبودم ،الان تقدیمشون کردم و کلی با خنده و شوخی اون روز گذشت....💐💐💐
با این خاطره یکی یکی از معلمها مون به یادم اومدن ،واز تک تک شون بخاطر چیزایی که یادم دادن و ازشون درس گرفتم ،چه اونایی که دوستشون داشتم و چه اونایی که ازشون میترسیدم😅 (اصولاً بچه کم دل و جرأتی بودم،مخصوصا در مقابل معلما) ممنونم و برای همشون آرزوی سلامتی و سربلندی و طول عمر باعزت دارم
انشاءالله که هر کجا که زیر این آسمون کبود هستند خوش و خرم و سلامت باشند🤲❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا