eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
549 عکس
163 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۱): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی گزارش تحریف‌آمیز م.ش.) ۹ آ.سیداحمد از آنچه در جلسه گذشته، چیزی بخاطر نمی‌آورد و معتقد است که ممدشورا آنرا بزرگنمائی کرده است! آ.سیدکاظم جوابی به استفهامیه بنده نداد! و بعید هم می‌دانم بعلت کهولت سن، چیزی بخاطرش مانده باشد! آ.سیدمیرشجاع هم که اصلا وارد جلسه نمی‌شود و فقط بخاطر دارد که از حرفهای ملال‌انگیز آن‌ها در حدفاصل تهران تا بوئین‌زهرا چنان مغموم شده بودم و حالم گرفته بود که حتی بعد از جلسه هم نپرسیدم که نتیجه چی شد؟! فقط یادمه که سیداحمد را به باد اعتراض گرفته بودند که جلسه را خراب کرده است! آ.سیدمحمود هم فقط قصه سوزن و چشم یادش مانده که باعث شد رحمانی تمایلی به ادامه گفتگو نداشته باشد و چیزی از الفاظ زننده و تهمت رحمانی و درگیری فیزیکی هم به یادش نیامد و گمان می‌کند که ممدشورا سیاه‌نمایی می‌کند! حال گیریم که گزارش ممدشورا، کاملا دقیق است و رئیس وقت اوقاف بمحض شنیدن اسم امامزاده علاءالدین، قاطی کرده وو.. حال چند سؤال مطرح می‌شود که نیازمند جواب دقیق‌تری هستند: ۱) آیا عصبانیت و پرخاشگری رئیس اوقاف در حد به کار بردن الفاظ زننده تا آستانه درگیری فیزیکی پیش رفتن، به حق بوده است یا ناحق؟! ۲) اگر رحمانی برخورد زننده‌ای داشته که ناحق بوده، شما چه پاسخی دادید؟! و چرا بعداً تبدیل به مزدوران رؤسای ناحق شدید؟! ۳) آیا جوابیه‌های رسمی و مؤدبانه دهیار وقت (که به امضاء سرشناس‌هائی از اهالی هم رسانده بود) به نامه‌های رسمی اوقاف، ناحق بوده و باعث عصبانیت رحمانی شده بود؟! ۴) اگر رحمانی از جوابیه آن نامه‌های رسمی عصبانی بوده است چرا در زمانی که آ.میرشجاع برای تحویل نامه سوم خود (به ضمیمه کپی وقفنامه اصلی) نزد وی می‌رود و دستور کتبی او را در هامش نامه خود می‌گیرد، پرخاشگری او رخ نمی‌دهد؟! ۵) اگر اوقاف در مسئله وقفنامه‌ها از موضع برحق و قانونی برخوردار بود، پس چرا هر سه نامه دهیار روستای امامزاده را سالهای سال بی‌جواب گذاشته‌اند؟! و به شما هم گفته بود که چیز مهمی نیست (و فرضاً مسئله امامزاده علاءالدین کوچکتر از آنست که اوقاف وقت خود را صرف آن بکند!) اگر مسئله امامزاده برای اوقاف چیز کوچک و بی‌اهمیتی است پس چرا «شکایت مفتضحانه‌»ای را رقم زدند؟! ۶) وقتی که رحمانی به شما نمایندگان اهالی، تهمت موقوفه‌خورانی زد و حتی نزدیک بوده با درگیری فیزیکی، خودتان را هم کتک بزند، غیرت شما کجا بود؟! و چه کردید؟! چرا به فرار اکتفاء کردید؟! چرا علیه او اعلام جرم نکردید؟! ۷) در جائی ادعا کرده‌ای که عصبانیت رحمانی دو علت داشته؛ یکی سخنرانی بنده در مراسم آن‌ها و دیگری مصاحبه آ.میرشجاع با یک روزنامه محلی قزوین! فرض می‌کنیم که تو راست می‌گوئی! آیا بنظرت رئیس وقت اوقاف حق داشته است که از محتوای سخنرانی بنده و مصاحبه اخوی، چنان آشفته باشد که عقده خود را سر نمایندگان اهالی خالی کند؟! ۸) آیا در محتوای سخنرانی من و مصاحبه اخوی، حرف ناحقی جاری شده است؟! اگر از راست‌گویان هستید، عین عبارات ناحق بنده و اخوی را دقیقا نوشته و‌ دلایل خود را پیرامون غلط بودن آن‌ها توضیح دهید. در غیر اینصورت لطفاً از این جوعل‌لغ‌بازی‌های خود دست بکشید و بقول خودت؛ «اذاهان اهالی» را به تشویش نکشید. تخریب ما تخریب روستاست اگر اندکی از فهم و درک بهره‌ای داشته باشید! اگرچه تخریب روستا از مأموریت‌های خائنانه شما ناخور روستا است! ۹) تمام خواسته‌های ما پیرامون اوقاف و موقوفات امامزاده در حکمی که برای تشکیل «شورای مقاومت» نوشته‌ام خلاصه شده است. بنظرتان کدام مورد خواسته ناحقی است؟! و چرا؟! و اما مطلب آخر؛ عطف به گزارش مبهم وی اقدام به طرح سؤالاتی از خود وی کردم که آن‌ها را با جوابیه او در این‌جا به اشتراک می‌گذارم: «سلام ...چند سؤال: 1) در حالی که رفتن به اوقاف با پیشنهاد خود میرشجاع بوده، پس چرا در لحظه آخر منصرف می‌شود؟! 2) هدف شما از مراجعه مذکور به اوقاف چه بود؟ 3) چرا بجای تفاهم، جلسه شما با تقابل و نزاع پیش رفت؟ 4) آیا از رئیس اوقاف با توجه به تهمتی که زده بود، مدرک و مستندی تقاضا کردید؟ واکنش او دقیقا چه بود؟ 5) ترکیب جمعیتی شما مراجعین خاص، چه وجاهتی داشت؟ 6) علت انصراف آ.میرشجاع از حضور در جلسه چه بود؟ آیا خودش توضیحی داد؟ آیا مورد پرسش شما قرار گرفت؟ توجیهش چه بود؟ 7) اگر نکته تکمیلی برای گزارش مذکور دارید لطفا اضافه کنید.» و اما عین جوابیه م.ش.: «علیک سلام ۱_ از ایشون نپرسیدیم که چرا نیومد ۲:با پیشنهاد میرشجاع بود جهب جواب نامه پنج صفحه ایی ایشون ۳_عرض کردم گرفتن جواب که میسر نشد::: چون زمینیه مشاجر طرفین بود به خاطر سخنرانی شما و مصاحبه میرشجاع با روزنامه محلی قزوین ۴_معلوم نشد اصلا موقوفه خوار به چه کسانی گفت ... ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۲): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی گزارش م.ش.) ۱۰ ادامه جوابیه ممدشورا به سؤالات بنده: ۴_معلوم نشد اصلا موقوفه خوار به چه کسانی گفت اصلا درست متوجه نشد از کجا و بابت چه موضوعی آمدیم ۵- بعنوان شورا 6نخیر توضیحی نداد فی امان الله» بند ۴ این جوابیه قابل درنگ است: دروغگوی کم‌حافظه در گزارش قبلی خود (گروه اطلاع‌رسانی شورا) نوشته بود: «تا متوجه شد از روستای امامزاده آمده ایم با الفاظ زننده مثل این کلمه(برید پی کارتان موقوفه خوران) حتی نزدیک بود بین ما و ایشون درگیری فزیکی بعمل بیاد» ولیکن در اینجا نوشته: «معلوم نشد اصلا موقوفه خوار به چه کسانی گفت اصلا درست متوجه نشد از کجا و بابت چه موضوعی آمدیم»! وی چرا در گزارشات خود اینهمه اعوجاج بخرج می‌دهد؟! آیا کسی علتش را می‌داند؟! آیا بخاطر آن نیست که بنده در یکی از پیامهای خود نوشته بودم، رحمانی هم بخاطر این تهمتی که زده، قابل پیگرد قضایی است؟! چرا اینجا گزارش خود را بگونه‌ای تغییر می‌دهد که رحمانی قابل تعقیب کیفری نباشد؟! ماله‌کشی از این واضح‌تر سراغ دارید؟! اهالی کدام گزارش این جوعل‌لغ را باور کنند؟! ممدشورا پیامد س. ج. مذکور، متقابلا سؤالاتی را از من پرسید که عین نوشته ایشان و جوابیه خود را نیز در اینجا به اشتراک می‌گذارم: ممدشورا: «سلام مجدد چند سؤال داشتم خدمت شما با حدود 130پیام چه نتیجه ایی گرفتی به نظرت موفق بودی یا ناموفق؟؟ افرادی رو که اصلا نمیشناختی الفاظ مثل قودوخ و اشک.. ووو خطاب قرار دادی آیا عواقب کار در نظر گرفتی؟؟ واز مهم تر ازهمه هر وقت که خود شما وقت داری و راحتی حتی وسط هفته به من اعلام کن (هرجا که راحتی) که جلسه عمومی بزارم که شما هم شرکت کنی چون رودرو راحت تر میشه به نتیحه رسید؟؟ بنظرت در این شش ماه با اقداماتت در نگارش پیام و رفتن قزوین آوج.. نامه ب رئیس اوقاف ایران انحلال شورا بازنده بودی یا برنده؟؟؟ و آیا افرادی که دوربرت بودن مثل سعید ووو را دقیق میشناختی حتی از لحاظ شخصیتی؟؟ ممنون از شما» و اما جوابیه بنده به وی: «سلام ضرورت «کشف حقیقت» برای من از هر چیزی بالاتر بود که اگر آن پیام‌ها را نمی‌نوشتم شاید هرگز به آن نمی‌رسیدم. چیزهایی که الآن از قضایا می‌دانم اصلا قابل مقایسه نیست با آنچه که قبل از نوشتن‌ها تصور می‌کردم. تلخ و شیرین آن به کنار! کسانی هم به من کمک اطلاعاتی کردند که اصلا فکرش را هم نمی‌کردم اهل این حرف‌ها باشند! بعضی‌ها هم اسمشان در رفت که دور و بر من هستند اما همکاری مطلوبی نداشتند. از جمله شجاع و سعید! سعید از اولش می‌گفت: دشمنان را باید در دادگاه غافلگیر کنیم و نوشتن‌های شما همه چیز ما را لو می‌دهد و لذا در دادگاه دستمان خالی خواهد بود. به همین علت اصلا همکاری نکرد! هر چی هم گفتم من 37 ساله که امام جماعتم و نمی‌توانم بدون جماعت حتی یک رکعت نماز جماعت بخوانم! منظورم این بود که زیرساخت حرکت عمومی (نه شخصی) من، دیپلماسی عمومی است و... اما بخرجش نرفت که نرفت و تقریبا مثل بقیه خنثی عمل کرد. اما برای آنکه در بین موسوی‌ها کسی را داشته باشم (یا اینکه وانمود کنم که دارم!) در نوشته‌هایم هر از چند گاهی اسم بردم، غافل از اینکه عده‌ای علیه او تیز خواهند شد! نزدیکی او به من شد حکایت آش نخورده و دهن سوخته! ولیکن این قصه، حسادت شدید کاظم را در پی داشت و نظر مثبتم به وی کاملا فرو ریخت و با آن پیامی هم که داد تیر خلاصی را به خودش زد و دیگر هیچ حرمتی برای خود باقی نگذاشت! و اما از لحاظ شخصیتی، بچه خوبیه اما هنوز موفق به تنظیم حتی یک شکایت هم علیه هیچکسی نشده! با اینکه می‌تواند بعنوان شخص ثالث حداقل در پرونده تجدیدنظرخواهی نانکلی ورود کند! اساسا موسوی‌ها بسیار محافظه‌کار تشریف دارند و فقط سعید نیست که محتاطه! قضیه شجاع هم تقریبا شبیه قضیه سعید بود. از پارسال (که برای رئیس سازمان اوقاف نامه مفصلی نوشتم تا چه رسد به پیامهای مسلسل اخیرم در فضای مجازی) می‌گفت بجای این نوشتن‌ها فقط وقت بگذار برای شکایت بی‌سروصدا علیه نانکلی و وقتی در دادگاه پیروز شدی آنگاه جار بزن که فلان و بهمان! شجاع هم دیپلماسی عمومی (ولو تلخ و روانشناسانه) مرا اصلا قبول نداشت! زیرا معتقد بود که سیاست من حداقل در این روستا محکوم به شکست است! فلذا همکاری چندانی نکرد و بعد از آنکه برخی نوشته‌هایش را بدون اجازه به اشتراک گذاشتم تقریبا دلخور شد و... اما خوشبختانه دیگرانی وارد معرکه شدند و آواری از اطلاعات بر سرم ریخت که صد البته تنها راه تشخیص درستی و نادرستی آن‌ها همین بود که آن‌ها را دسته‌بندی شده و جهت‌دار به اشتراک بگذارم. آنهم بگونه‌ای تحریک‌آمیز تا با دیدن بازخوردهای آن‌ها ابعاد قضیه بیشتر روشن شود که اساسا درسته یا نادرسته؟ و اگر درسته ابعاد و حدود آن چقدره؟ ...ادامه دارد. حم اسفند۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۳): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی گزارشات م.ش.) ۱۱ ادامه جوابیه بنده به سؤالات م.ش.: ... در مجموع اگرچه از من خیلی وقت و اعصاب گرفت اما خوب بود و مرا به یک کارشناسی دقیق‌تر و جامعی سوق داد که با خیال راحت علیه نانکلی شکایت کیفری بکنم ولو اینکه موفق به محکومیت وی نشوم! و همچنین راجع به سایر مسائل، افراد، امور ووو... موج عجیبی که راه افتاد (هم از طرف سادات و هم غیرسادات) که انگار سنگ صبوری پیدا کرده‌اند تا با خیال راحت درددل کنند، تقریبا مرا بمباران اطلاعاتی کردند که عمدتاً تکراری بود. ولیکن همگی در یک چیز مشترک بودند و آن اصرار بر این که مبادا اسمی ولو به اشاره از آنها ببرم!! می‌گفتند فقط برای محض اطلاع خودت می‌گویم و اگر این نکته را جایی بنویسی همه می‌فهمند که من به شما گفته‌ام! وقتی می‌گفتم این قضیه را از دیگران هم شنیده‌ام و فقط تو نیستی که از آن خبر داری، اجازه می‌داد تا در نوشته‌هایم بدان نکات اشاره بکنم! کسانی با من تماس می‌گرفتند و اطلاعات می‌دادند که حتی وقتی اسم پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان را می‌بردند، من آن‌ها را بجا نمی‌آوردم! آن‌ها بارها در روستا مرا دیده بودند اما من تصویری از آنها در ذهنم نداشتم! بیشترین ناراحتی من هم همین مسئله بود که چرا اهالی جرأت مطرح کردن حرف دلشان در جمع را ندارند؟! حاضرند خصوصی‌ترین اطلاعات خانواده خود را در اختیارم بگذارند اما در باره کلیات مسائل روستا حاضر نیستند حتی یک کلمه بنویسند. ادعا می‌کنند که هر روز وارد کانال می‌شوند و مطالب مرا می‌خوانند اما عضو نمی‌شوند تا مبادا لو بروند که طرف من هستند! این‌همه احتیاط واقعا برای من آزاردهنده بود. فلذا فهمیدم که اگر جلسات رو در رو هم تشکیل بدهم چیزی بجز تعارفات معمول مطلبی نصیب کسی نخواهد شد! اصلا یکی از عللی که مرا واداشت به پیگیری نوشته‌ها همین شدت ملاحظه‌کاری جماعت بود که تدریجا یاد بگیرند که می‌شود حرف زد ولو اینکه به مذاق عده‌ای خوش نیاید و از دری‌وری‌هایشان باکی نداشت! و من هنوز هم معتقدم که باید گفت و نوشت تا لااقل دیگران بدانند در ذهن من نوعی چه می‌گذرد تا اگر غلط است نسبت به اصلاح آن اقدام نمایند و فرضا تذکری بدهند. وگرنه حرف و قضاوت‌های ای‌بسا غلط در ذهن من نوعی بماند و همچون سرطان بدخیم تا آخر عمر مرا اسیر خود سازد. مثل غذای سمی که اگر قی نکنی خودت را از پای در می‌آورد و اگر قی کنی ممکنه عده‌ای را ناراحت کنی! کدام بهتر است؟! بین بد و بدتر انتخاب بد عاقلانه‌تر است. در این نوشتن‌ها من بد را برگزیدم تا در وضعیت بدتر (جهل و اعوجاج) نمانم. فلذا اصلا پشیمان نیستم. نکته خیلی مهمتری که همزمان اتفاق افتاد، مشاهده عینی «عنایت الهی» بود که البته هیچ ربطی به نوشته‌های من نداشت ولی قوت قلب مضاعفی به من بخشید. «خدا با سادات است»، چه من بنویسم و چه ننویسم! می‌توانم ننویسم ولیکن اگر ننویسم چیزی هم بدست نمی‌آید. هرچه بیشتر نوشتم نکات بیشتری گیرم آمد! حتی اخوی که ادعا می‌کرد هیچکسی باندازه او راجع به تک تک اهالی و نیز مسائل روستا، اطلاعات ندارد، بالاخره متعجب شد که این‌ها را از کجا بدست می‌آوری؟! تو که اینجا نبودی چگونه خبردار شدی؟! او تازه متوجه شده که چقدر با مسائل و افراد روستا ساده‌انگارانه برخورد می‌کرده است؟! و (طبق معمول) حواسش به حاشیه‌ها نبوده است. اخوی وقتی به نقطه کانونی مطلبی متمرکز می‌شود به خال می‌زند اما متاسفانه از حاشیه‌های قضیه غافل می‌شود! اما بنده اگر ۵۰٪ تمرکزم به نقطه کانونی مطلبی معطوف شود ۵۰٪ هم به حواشی مهم مطلب متمرکز می‌شوم. به همین دلیل هم دقیق‌تر به خال می‌زنم! فرضا اخوی در باره کاظم خیلی خوش‌بین بود و حتی گمان می‌کرد او با کمک برادرش که در دستگاه قضائیه سابقه‌ای دارد، می‌تواند در شکایت علیه اوقاف، محور مبارزه باشد اما بنده گوشزد می‌کردم که این دندان لق‌تر از آن است که حتی بشود با آن، ماست خورد! چرا؟! زیرا که او از حاشیه‌ها غفلت داشت و بگونه‌ای می‌توان گفت همانند سایر اهالی، ساده‌دل بود! شاید من هم اگر در طول عمرم در صحنه‌های مختلف با انواع گرگ‌ها و شغال‌ها درگیری مستقیم و غیرمستقیمی پیدا نمی‌کردم همانند بقیه ساده‌دل بار می‌آمدم. اگرچه باید اعتراف کنم که هنوز هم بعضاً سادگی می‌کنم که ظاهراً ژن غیرقابل تغییر ماهاست! موفق باشی و اما در باره الفاظ بقول کاظم غیراخلاقی! ناچار بودم متخلفین و مجرمین را دسته‌بندی بکنم. شیاطین؛ آن‌ها که به ظاهر لبخند می‌زنند اما با خنجر از پشت تو را خواهند درید (آن‌ها که سادات را مشتی افغانی بدون ریشه جار زدند) اهل نقشه‌های پنهانی هستند و خودشان را چندان تابلو نمی‌کنند. ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۴): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (نقادی گزارشات تحریف‌آمیز م.ش.) ۱۲ ادامه جوابیه بنده به سؤالات م.ش.: عِشّک؛ آن‌ها که بدون هدف جفتک انداخته و بیهوده رم می‌کنند. ولیکن اگر ضرباتشان بگیرد می‌تواند مهلک باشد. غودوغ؛ آن‌ها که همانند عشک‌ها هستند بجز اینکه ضرباتشان کشنده نیست. جوجوغ؛ آنها که تازه سر از تخم در آورده‌اند و بدون آنکه شناختی از پیرامون خود داشته باشند صرفا جیک جیک می‌کنند. خطرشان آنست که ممکنست باعث شوند تمرکز کافی را از کف بدهی. خرس‌خاله؛ آن‌ها که دم از دوستی می‌زنند و ای‌بسا واقعا هم قصدی بجز دوستی و کمک ندارند اما ضرباتی وارد می‌کنند که می‌تواند مرگبار باشد. در مثال؛ می‌خواهند پشه‌ای را از چهره‌ات کنار بزنند اما ناخواسته صورتت را داغون می‌کنند! مَلَاء؛ تازه بدوران‌رسیده‌هائی که بدون ریشه و ناگهان در جایگاه چشمگیری قرار گرفته و ادای بزرگان را در می‌آورند بدون آنکه بوئی از بزرگی برده باشند. ظاهر پرطمطراق اما باطنشان پوک و تهی و حقیر و پست و بی‌مایه. ناخور؛ گله حیوانات (جمع کل همه اینهایی که اشاره کردم) اینگونه عناوین را از آنجهت برگزیدم که نخواستم خیلی مستقیم از کسی اسم ببرم وگرنه آشوب بدتری پدید می‌آورد! در عین‌حال کمک می‌کند که همه را به یک چوب نرانیم و اینکه حساب هر کدام باید در جای خودش رسیدگی شود! و اما در باره جلسه عمومی؛ من که روزی نبوده بدون جلسه عمومی اموراتم بگذرد و همه دوستانم معتقدند که خدای جلساتم و سحر کلام دارم و بسیار بعید است در جلسه‌ای اکثریت را مسحور کلام خود نسازم و...! در این روستا به این نتیجه رسیدم که اهالی ما متاسفانه در جمع، حاضر نیستند، حرف دلشان را بزنند و اگر هم چیزی بگویند با هزار اما و اگر و تعارف و ملاحظه و سانسور خواهد بود! فلذا آنرا بی‌فایده می‌دانم. شاید شنونده خوبی باشند اما بنظرم گویندگان بسیار محتاطی هستند تا احیانا مبادا کسی را از خود رنجور سازند! حتی اخوی که نسبتا تندمزاج است، بارها دیده‌ام که امساک ورزیده و حرف دلش را نزده!! بنابراین نه جلسات حضوری راهگشاست و نه گفتمان گروهی و مجازی. هر مطلبی که من به اشتراک گذاشتم، تلفن‌های شخصی شروع شد و هزاران حرف پنهانی با من زدند اما حاضر نشدند حتی یک کلمه آنرا بنویسند! و دریغ از حتی یک شکلک!! در گفتگوی دونفره سرآمدند اما در گفتگوی گروهی در صف آخر باید دنبالشان گشت! معمای عجیبی است وگرنه مطمئناً خودم پیشتاز برگزاری جلسات حضوری می‌شدم. در باره انحلال شورا متاسفانه هنوز وقت نکرده‌ام کاری بکنم. فقط وقتی برای پیگیری پرونده به دادسرای آوج رفته بودم، سری هم به فرماندار زدم و صرفا تقاضای تحقیق در باره عملکرد شورا کردم که آنهم طفره رفت و فردایش هم عزل شد! اگر مجالی پیدا کنم آنرا هم دنبال خواهم کرد. زیرا که خیانت شورای شما بر من کاملا مسجل شده و متأسفانه قصد توبه و جبرانی هم در هیچکدامتان نمی‌بینم.» و بدین‌گونه این گفتگوی دو نفره ما بشرح ذیل ادامه پیدا کرد؛ ممدشورا: «و البته من حدود یک ماه پیش با فرماندار جدید ملاقات ده دقیقه ایی داشتم بهشون گفتم نامه ایی بده که ببرم اداره ثبت و قید کنه که هواس اداره ثبت به حق وحقوق سادات باشه ولی با زیرکی خاصی شونه خالی کرد تلفنی گوشزد میکنم و اما دو سه روز پیش بود که دهیار تماس گرفت و گفت اداره ثبت واسه اوقاف سند صادر کرده حالا فردا سه شنبه آوج بخشداری کاری دارم میرم آوج و سری هم اداره ثبت میزنم ببینم صحت داره یا نه ممنون از توضیحاتت🙏🙏» حسینی منتظر: «سلام مجدد اگر صحت داشت (که بعید نیست! زیرا در ملاقاتی که من با آبسالان داشتم، به رفاقت خودش با نانکلی اذعان کرد و...) سعی کن یک کپی از سند یا مدرک یا نامه صادر شده وی بگیری. شاید هم استعلامی از طرف دادگاههای کیفری قزوین یا حقوقی آوج را جواب داده باشد که به نفع اوقاف باشد. آبسالان (بر خلاف مفاد جوابیه خود به استعلام دادگاه بدوی و برداشت قاضی ذیربط از آن جوابیه) ادعا کرد که برای موقوفه بودن دو دانگ امامزاده، اظهارنامه ثبتی وجود دارد! اما حاضر نشد آنرا به ما نشان بدهد و ارجاع داد به تقاضای دادگاه! او حتی حاضر نشد نگاهی به وقفنامه اصلی که من نشانش دادم بیاندازد (که خودش معمائی است)! بنظرم رسید آبسالان هم ریگی به کفش دارد و شاید مجبور بشوم که علیه او هم اقامه دعوا بکنم. فقط کافیه مدرکی به نفع اوقاف صادر کرده باشد. 🙏» ممدشورا: «فردا همه ی موارد رو پیگیر میشم» ولیکن از پیگیری فردای آنروز وی خبری نشد تا اینکه من پیام دادم: «سلام آیا بعنوان «امین موقوفه» بالاخره توانستی مدرکی، سندی و هر چیز معتبر دیگری مبنی بر موقوفه بودن رسمی و ثبتی کل یا جزئی از روستای امامزاده علاءالدین که «محکمه‌پسند» باشد به دست آوری؟» ...ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۵): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی گزارشات تحریف‌آمیز م.ش.) ۱۳ ادامه گفتگوی دو نفره: ممدشورا: «سلام هم اداره ثبت مراجعه کردم هم بعد اداره ثبت به اداره اوقاف رفتم تمام جوانب رو بررسی کردم اداره اوقاف بر اساس صورتجلسه دی ماه 1400که اهالی به لیدری آقا سید میرشجاع انجام شد و تحویل کپی وقفنامه اصلی به اوقاف توسط اخوی شما با استناد به همین صورتجلسه و وقفنامه که تا آن تاریخ اداره اوقاف نداشت و در همان روز بدست آورده بعد از بررسی در کمیته تحقیق اوقاف صحت وقفنامه وصورتجلسه تایید شده بر اساس همین مدارک اداره اوقاف از اداره ثبت تقاضای سند کرده و سند مالکیت برای اوقاف صادر شده» حسینی منتظر: «سلام این حرف‌های تکراری را که قبلاً هم بارها گفته‌اید و دروغ بودن آن‌ها را هم من بارها در پیامهای خود توضیح داده‌ام. پس با این حساب؛ اگر راست گفته باشی، اداره ثبت مرتکب خلاف شده و قابل پیگرد قضایی است. ولیکن با چه مدرکی من الآن وارد شکایت علیه اداره ثبت بشوم؟! بر اساس گفته‌های پوچ تو؟! مدرک چی داری برای این ادعاهای دروغین؟! اگر اوقاف وقفنامه کذائی را به اداره ثبت داده، کو نامه‌اش؟! و اگر اداره ثبت، بر اساس آن وقفنامه کذائی، سندی صادر کرده است، کو آن سند؟! به من و امثال من نشان ندادند (که عینا خلاف بود) پس چرا به دادگاه هم ارائه ندادند؟! و چرا حداقل یک کپی به تو نداده‌اند که مثلا امین‌شان هستی؟! تا بتوانی لااقل آتش ما را خاموش کنی؟! محض رضای خدا (و اگر واقعا سید هستی، محض رضای اجداد خودت) دست از این دروغ‌ها و رنگرزی‌ها بردار و برای یک‌بار هم که شده، توبه کن و از گمراه‌سازی اهالی دست بکش و خبط و خطاهای بی‌شمار خودت را جبران کن و بیش از این خودت و سادات مظلوم را سرافکنده هر کس و ناکثی نکن. خسته نشدی؟!! تداوم این مسیری که تاکنون پیموده‌ای، بجز رسوائی بیشتر هیچ عایدی برایت نخواهد داشت. مگر آنکه حداقل یکی از دو مدرک ذیل را به اهالی و حداقل به سادات نشان بدهی: ۱) نامه رسمی اداره اوقاف به اداره ثبت که در آن به وقفنامه کذائی اشاره شده باشد. ۲) سند صادره اداره ثبت آوج بر اساس وقفنامه ارائه شده از طرف اداره اوقاف بوئین‌زهرا. در غیر اینصورت کماکان یک «کذّاب» و «مزدور» نان‌کلی و «خائن» به سادات و اهالی، بیش نخواهی بود که نه ذره‌ای شرافت در وجود اوست و نه ذره‌ای از سیادت در خون او و نه امین اوقاف بودنت، ذره‌ای ارزش و فایده‌ای دارد ووو... اگر ذره‌ای حیثیت و شخصیت برای خود قائل هستی، بسم‌الله!» ممد عابدین: «سلام دروغ و تکراری بودن این حرف شما تشخیص داده اید که تشخیص شما برای اهالی پشزی ارزش ندارد از بزرگ بینی خود دست بردار که مضحکه شده ایی قبلا هم اعلام کردم که پیگیری خلاف اداره اوقاف اگر خلافی انجام داده یا اداره ثبت باید از طریق یک وکیل خبره پیگیری شود مثل گندی که در مسئله صورتجلسه زده شده انجام نشه من از اداره اوقاف مدارکی که دال بر موقوفه بودن ملک.... و همچنین به چه دلیل اداره ثبت سند صادر کرده کتبی خواهم خواست (همین روز شنبه) البته خود شما هم میتونی بری اوقاف..... قبلا هم گفته ام دو ساعت راهه.. پیگیر بشوی... که در عمل پوچ وتهی بودی تاکنون کذاب و مزدور گفتن شما به من ازاین چرت پرت ها خیلی کفته ایی و به خیلی ها هم گفته ایی شما هم اگر یک جو ارزش داشتی آن هم بین اهالی از دست دادی و میخای اثبات حرف هاتو که در پیامهای توهین آمیزت ثابت کنی در جلسه عمومی که بهت پیشنهاد دادم شرکت کن و عیار خودتو بسنج... ببین چند چندی. .. با توهین افترا که نمیشه موضوعی اثبات کنی در پیامهات چرا کسانی که به قول خودت نمیشناختی قودوخ.. عشک حرامزاده قلمداد کردی چه جوابی در آخرت داری به یه بنده خدایی که اصلا و ابدا یک پیام در هیچ گروهی نشر نمیداد عکسشو گزاشتی گروه و ووو این ها هم دراین دنیا از شما جواب میخان و هم آخرت خیلی ها منتظر قدوم شما در جلسه عمومی هستتد تا از بیانات شما فیض ببرند. من مدارک هم برای خودم هم حتما برای اهالی از اداره اوقاف و اداره ثبت خواهم گرفت که دلیل صادر شدن سند(بامدارک) را هم در فراخوان در یک جلسه عمومی برای اهالی توضیح خواهم داد شما هم مثل بقیه شرکت میکنی انشاالله موفق باشی اگر ادب و نضاکت در پیامهات نبینم هیچ جوابی به شما نخواهم داد🙏» حسینی منتظر: «سلام بله! تشخیص بنده دقیقا اینست که کلیه ادعاهای شماها اگر متکی به «مدرک معتبر»ی نباشند، دروغ و رنگرزی بیشتر نیستند وگرنه من اینهمه از اوقات گران خودم را به افشاگری شماها و روشنگری اهالی صرف نمی‌کردم. شما مدارک ادعائی خودت را به اشتراک بگذار من خودم پیشقدم شده و ... ... ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۶): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی گزارشات تحریف‌آمیز م.ش.) ۱۴ ادامه گفتگوی دو نفره: ... در کلیه فضاهای مجازی و واقعی، رسما از شما و هر کسی که بیهوده مورد اهانت قرار گرفته، عذرخواهی و جبران خواهم کرد. ببینیم و تعریف کنیم!!» ممدشورا: «به هر صورت من شما رو بعنوان هم پسر عمو و دوست قدیمی از صمیم قلب دوستتون دارم و اصلا ابدا دوست ندارم خدای ناکرده حیثیتت خدشه دار بشه چون از ساداتی هستی مثل خودم عده ایی معدود از خداشونه سر به تن منو شما نباشه❤️🙏» حسینی منتظر: «بحث خویشاوندی و دوستی بجای خود و بحث خیانت و شرارت بجای خود که از جانب هرکسی که باشد بنده افشاگری می‌کنم ولو علیه برادران تنی خودم باشد که باید تا حالا فهمیده باشی با هیچکسی هیچ تعارفی ندارم. به زودی زیر خاک بدنم خواهد پوسید و روح و روانم باید جوابگوی اعمالم باشد و وابستگی‌های دنیوی، پشیزی به دردم نخواهد خورد.» ممدشورا: «دقیقا اینو نوشتم که خدای نکرده سؤ تفاهم شخصی پیش نیاد دقیقا خیشاوندی ربطی به عقیده نداره خود منم مثل شما باکسی در رابطه با عموم تعارف ندارم» «اگر یادتان باشد در بازارچه شاپور اوایل مختصر از شما کمک خواستم ولی وقت نشد توضیح بدم چون نامحرمی پیشمان بود» حسینی منتظر: «بله یادمه. آن‌زمان فکرش را هم نمی‌کردم که بچه‌های ...، اهل کارهای خلاف در حد حفاری‌های غیرمجاز باشند!! حتی گمان می‌کردم که خودی هستند! (صحبتم با تو کوتاه بود اما برای او مفصلا توضیح دادم که چه باید بکند و... اما بعداً دریافتم که آب در هاون کوفته‌ام!) فلذا خیلی راحت توصیه کردم که میدان را از ...ها بگیرید ولو اینکه از بستگان من باشند. زیرا حسن‌نیتی در آن‌ها نسبت به سادات نمی‌بینم. آنها حتی خواهر مرا واداشتند که صریحا در جمع بگوید که حاج‌سیدمیربابا هم مثل همه سادات، حرام‌خواری کرده است!!! زیرا شش‌دانگ امامزاده موقوفه است! ضاربین شجاع و پسرش در دادگاه اعتراف کردند که یکی از تحریک‌کنندگان آنها برای کشتن حامد و شجاع، ...ها بودند! رئیس دادگاه گفت اگر از آمرین شکایت کنید آمادگی دارم رسیدگی بکنم اما متاسفانه شجاع کوتاه آمد و از پیگیری پرونده منصرف شد که برای خودش دلایلی داشت! به هر حال خونی ریخته و ظلم بزرگی واقع شده اما من اجازه نخواهم داد، ... و ... و ... و ... و... براحتی از این شرارت و خونی که در ریختنش به شکلهای مختلف شراکت داشتند، قِصِر در بروند! جنابعالی هم تاکنون بجز شعار دستاوردی نداشتی! تاکنون کدام رقبه از دو دانگ را به امامزاده برگردانده‌ای؟! جلسه گذاشتیم و عصبانی هستند ووو... به درد نمی‌خورد. در عمل جرأت کن و از هر کدام از غاصبان (چه حسن‌آبادی چه داودی) حداقل یک رقبه از رقبات برباد رفته را آزاد کن وگرنه از لاس زدن که چیزی در نمیاد.» ممدشورا: «آقا سید محمد دقت کن به حرف من که از بیست هکتار از اول وقف تا کنون که وقف امامزاده حدود پنجاه درصد به عناوین مختلف به باد رفته این دقیقا باید من پیکیر باشم و هستم و عرض میکنم که کارهایی هم انجام شده حتی در جلسه شهر ری اعلام کردم باید متخلفین سهم امامزاده رو برکردونن خبر های بیشتری در آینده نزدیک خواهی شنید» آری! سال ۱۴۰۱ هم به پایان خود رسید و آن «همین شنبه» و «فردا»ی ممدشورا هنوز نرسیده است! و اما تتمه بررسی ادعاهای کذب و تحریف‌آمیز ممدشورا: چنانکه ملاحظه کردید؛ در گفتگوی دونفره هم صورت‌جلسه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ را «گندی که اخوی بنده زده» قلمداد کرده! و اینکه اداره اوقاف بر اساس آن و وقفنامه‌ای که در جلسه مذکور از آ.میرشجاع گرفت، رفته تقاضای سند کرده و اداره ثبت هم سند رسمی صادر کرده است!! اینهم آخرین دروغ شاخدار ممدشورا در ایام پایانی سال ۱۴۰۱ است. ۱) از کی تا حالا اداره ثبت بر اساس صورت‌جلسه تعدادی از اهالی یک روستا با اداره‌ای، اقدام به صدور سند (آنهم برای تملک و تصاحب شش‌دانگ یک روستای بیش از ۶۰ هکتاری) کرده است که این دومی آن باشد؟! (ثبت و این غلطا؟!! هرگز!) ۲) کپی وقفنامه مثلا اصلی را که دهیار اسبق روستا در سال ۱۳۹۵ در اختیار رئیس اوقاف گذاشته بود، پس چرا در اینهمه سال، اوقاف بر اساس آن نتوانست سند رسمی از اداره ثبت بگیرد؟! (ضمنا وقتی که تمیزترین وقفنامه اصلی را به رئیس اداره ثبت آوج نشان دادم، حاضر نشد آنرا بگیرد. چرا؟! زیرا بنظر من قبلاً آنرا دیده بود و برایش تازگی نداشت!) آری! اعضای شورای خائن و مَلاء پفیوز روستا در قضایای معطوف به اوقاف، چنان گندی زده‌اند که از بوی آن خودشان هم مشمئز شده‌اند ولیکن آشکارا بدنبال فرافکنی افتاده و دیواری کوتاهتر از حضور مؤثر حاج‌سیدمیرشجاع در جلسه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ پیدا نمی‌کنند! گویا که اهالی را شبیه همان گله گوسفندی می‌بینند که بر باد دادند! آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو خون جوانا ..ادامه دارد. حسینی منتظر اسفند ۱۴۰۱
سلام با تبریک حلول بهاران، توفیق استفاده أکمل و أجمل از امید و رشد بهار عید طبیعت و رمضان بهار قرآن را از رب متعال برایتان مسئلت دارم. «اللهم عجّل لولیک الفرج» ارادتمند؛ حسینی منتظر (نوروز ۱۴۰۲)
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۷): متمم الحاقیه حکم شورای مقاومت علاءالدین: ۱۰) با توجه به اینکه ادارات اوقاف و ثبت، متأسفانه هیچ‌گونه مدرک معتبر و محکمه‌پسندی دالّ بر موقوفه بودن حتی یک وجب از روستای امامزاده علاءالدین، در اختیار ندارند و با عنایت به اینکه امام‌زاده واجب‌التعظیم و چشم و چراغی همچون «سلطان علاءالدین» نمی‌تواند صاحب موقوفه‌ای نباشد و بلاموقوفه بودن آن و بلاتکلیف ماندن آن، مطلوب هیچکدام از اهالی محترم روستای امامزاده نبوده و نیست و لذا لازمست هرچه زودتر کلیه اهالی محترم امامزاده علاءالدین (و حداقل سادات حسینی و موسوی) به احترام سیره جاریه اجداد خودشان، تشریفات اداری و رسمی ذی‌ربط را فراهم نمایند تا دو دانگ این روستا بعنوان «موقوفه امامزاده علاءالدین» ثبت گردد و صد البته تولیت آن به اداره اوقاف محل یا ترجیحاً به سازمان موقوفات آستان قدس رضوی سپرده شود. بدین‌منظور لازمست پارچه نسوز و مقاومی تهیه و (با حضور نمایندگان ادارات اوقاف و ثبت و نیز مقامات ذی‌ربط کشوری و لشگری و از همه مهمتر نماینده محترم ولی‌فقیه در استان و با مراعات کلیه ضوابط قانونی و شرعی صدور وقف‌نامه)، از همه اهالی محترم، امضاء و اثر انگشت گرفته شود تا اهالی فعلی و نسل حاضر روستا، افتخار واقفین این امر خیر و خطیر بودن را نصیب خود گردانند. ان‌شاءالله ضمناً در وقفنامه عمومی مذکور قید شود که نیمی از عوائد حاصله از دو دانگ موقوفه، مصرف حفظ و نگهداری و مرمت و توسعه عمارت بقعه مبارکه، ضریح، رواق‌های آن و‌ زائرسرای مناسب و نیمی دیگر صرف امور رفاهی زوار قابل تکریم امام‌زاده و توسعه فرهنگی و مصالح عالیه آن گردد. والسلام ...ادامه دارد. حسینی منتظر نوروز ۱۴۰۲ نشانی کانال‌های اطلاع‌رسانی مسلسل حم (ویژه امور راهبردی روستای امامزاده سید علاءالدین واقع در حوزه استحفاظی فرمانداری آوج استان قزوین)؛ «سید علاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a نشانی گروه‌های هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های مندرج در کانال‌های اطلاع‌رسانی حم و سایر مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین؛ «سید علاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 «هم‌اندیشی سادات میدان»: https://eitaa.com/joinchat/1424556326Cd51a6f2d0a
🔴 سال ، سال «، » مبارک باد 💐
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۰۵۸): پاسخ حرافی‌های ملاء روستا؛ (ادامه نقادی سرگشاده ک.م.) ۲۱ .. و سؤال آخر این فراز؛ شماها که آمدید با چه قصد و غرضی آمدید؟! و چرا قبل از حفاری دفینه‌ها نیامدید؟! و چرا هنوز هم بجای تکمیل خانه خودت، هرگاه که می‌آئی، همانند من میهمان بستگان خود می‌شوی؟! آری! من در زمان انتخابات، نبودم و نیامدم ولیکن پهباد و دوربین‌های مداربسته بنده که تعطیل نبودند و پیوسته همراه شماها بودند!!! که نتیجه‌اش شده اینهمه پیام مسلسل و گرگیجه‌ای که عارضتان کرده! آنهم در حدی که ناخواسته به «هذیان‌گوئی» افتاده‌اید! و بجای جواب‌هائی قرین «عقل و شعور»، کماکان با همان صنعت رنگرزی همیشگی خود، هنرنمائی می‌کنید که بنوبه خود مایه رسوائی بیشترتان می‌گردد! در حالی‌که اگر سکوت پیشه می‌کردید شاید آبروی نداشته خود را بهتر حفظ می‌کردید! چنانکه یکی از خرس‌خاله‌ها مکررا در گروهتان توصیه کرد اما به نصیحت او هم چندان التفاتی نداشتید! من اگر نبودم و نیامدم، اخوی من که بود و مشغول عمران و پیش‌برد کلیه امور روستا و حداقل از سال ۱۳۷۵ که طراحی و ساخت آب‌بند دلیک‌لی‌قیه را انجام داد و مشکل کم‌آبی روستا را تا حدود زیادی حل کرد و اگر دخوها دخالت‌های بی‌جا نمی‌کردند آنرا تکمیل می‌کرد بدون آنکه کدخدا یا دهیار باشد و از سال ۱۳۸۸ ( تا سال ۱۳۹۶ که پرچم را به شماها سپرد) بعنوان دهیار پیوسته فی‌مابین روستا، آوج، بوئین‌زهرا، قزوین و تهران، شبانه‌روز در هروله بود! آیا او در برگزاری انتخابات شوراها سنگ تمام نگذاشت؟ آیا او ساخت منابع آبی روستا را پیش نبرد؟ آیا او شبکه لوله‌کشی آب روستا را تکمیل نکرد؟ آیا او شبکه مواصلاتی محلات جدید روستا را احداث نکرد؟ (آیا او باعث نشد که این روستا در سال ۱۳۴۸ برای اولین‌بار صاحب جاده‌ای مناسب برای ماشین‌های سواری گردد؟) آیا او در آوردن برق و تلفن به روستا همت نورزید؟ آیا او برای تأمین منابع آبی جدید، دوندگی‌ها نکرد؟ (ولو اینکه ملاء پفیوز با کارشکنی‌های خود اجازه ندادند او به نتیجه خود برسد!) آیا او در مقابل تمامیت‌خواهی اوقاف، شجاعانه و هوشمندانه قد علم نکرد؟ آیا او بدون هم‌اندیشی با اهالی در امور روستا قدم از قدم برداشت؟ آیا او عمارت بقعه مبارکه را از انهدام حتمی آن نجات نداد؟ آیا او در مقابل برق‌دزدی و آب‌دزدی متخلفین کوتاه آمد؟ آیا او در پل‌سازی‌های خود مرتکب خبط‌های مهندسی غیرقابل جبرانی شد؟ آیا او در مرمت و محوطه‌سازی مسجد، کم گذاشت؟ آیا او از ارتباطات عمومی خود با مسئولین کشوری و استانی برای عمران روستا استفاده نکرد؟ آیا او در پیشبرد امور روستا متحمل هزینه‌های فراوانی از جیب خود نشد؟ آیا او .. اما شما چه کردید؟! دهیاری را از او و پسرش گرفتید و به غیربومی‌ها دادید! چرا؟! تا جرأت کنید که تخلفات خود را از اهالی پنهان نگه دارید؟! چنانچه بعنوان نمونه شنیدم هنوز هم پولهایی (کمکهای مردمی) را که در حساب خودت جمع کرده‌ای بلاتکلیف و بدون رسیدگی و گزارش وضعیت به اهالی مانده است! من نبودم و نیامدم و بالتبع خیانتی هم نورزیدم، اما شماها که آمدید، آیا فقط خدمت کردید؟! و هیچ‌گونه خیانتی نورزیدید؟! خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد البته اخوی هم نمی‌تواند بدون خبط و خطا باشد ولیکن آیا ممکنست آن‌ها را دقیقا مشخص کنید تا ببینیم منظورتان چیست؟! بنده نمی‌خواهم ادعا کنم که او مرتکب هیچ اشتباهی نشده است و من از بعضی‌ از آن‌ها تا حدودی خبر دارم. بعنوان نمونه هنگام اجرای طرح هادی روستا، تا جائی که خبر دارم، او بدون اخذ موافقت بازماندگان پدرخانم بنده، خانه آن‌ها را تخریب و کاملاً محو کرد ولو اینکه متروکه و مخروبه بود اما باید از آحاد ورثه، اجازه مکتوب می‌گرفت ولو اینکه قصدش محوطه‌سازی برای مسجد بود (نه برای منافع شخصی خودش) ولیکن بر این گمانم که به همین علت در آخرت گرفتار خواهد شد! و ممکنست در موارد مشابهی حق‌الناس را بخوبی مراعات نکرده باشد ولیکن باید دقیقا مطرح شود تا خودش هم مطلع شده و برای جبران مافات، چاره‌جوئی بکند. ولیکن معدل نمره خدمات او بمراتب بالاتر و برای اهالی و زوار محترم امام‌زاده، مفیدتر از همه آن‌ها بوده است که عناوین کدخدا، دهیار، رئیس شورا، عضو شورا و نماینده اوقاف و امثالهم را یدک کشیده و می‌کشند. آری! من نبودم و نیامدم ولیکن معدل قبولی اخوی از همه شماها برتر و ارزشمندتر بوده است. و اگر نبود کارشکنی‌های مختلف حسودان بخیل، قطعاً این موفقیت‌های چشمگیر، بمراتب مضاعف می‌گردید. اگر قبول ندارید، شاهکارهای خود را برشمارید تا همه بدانند! ..ادامه دارد. حسینی منتظر نوروز ۱۴۰۲ کانال‌های اطلاع‌رسانی حم: «سید علاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 «گنبد فیروزه»: https://eitaa.com/joinchat/2306801975C4413b2537a
•═══•✿🌺﷽🌺✿•══ با سلام و تحیّت الهی؛ در هنـگامــه بی‌بـديل حلــول «نوروز باستـانی ١٤٠٢» و تـلاقــی دل‌انگیـــز «بهــار طبيـعت» با طلیعــه روح‌نـواز «بهــار قـــرآن»، دلتـــان به نــور حـق، منوّر و مشام جانتان به شميم با طراوت نسيم بهـاری، معطّـر باد. سلامت، سعـادت و تندرستی، قـرین زندگی و بهـروزی، سـرافـرازی و توفیـق روز افزون، رهین راهتان باد. هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز کانال «چلچراغ معارف و احکام حم»: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff جهت گفتگوهای دینی و سیاسی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام (و هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های کانال مذکور☝️) لطفا در گروه ذیل👇به ما بپیوندید: گروه «چلچراغ معارف و احکام»: https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe ❤️