eitaa logo
گنبد فیروزه
62 دنبال‌کننده
534 عکس
164 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۱۹): صفت داودی و برادران یوسف!(۲۷) 😳 احراز «سوء نیت» صفت بی‌صفت! «سوء نیت» آقای صفت‌اله داودی برای بنده، محرز گردید. فلذا مذاکره بی‌مذاکره! چنانکه مستحضرید بنده در پیام‌های قبلی خود، مطالبی را معطوف به آقای صفت داودی، نوشته‌ام که سه نمونه از آن‌ها را در اینجا مورد اشاره قرار می‌دهم: الف) در پیام شماره ۱۲۱ گنبد فیروزه (۱۲ مهر ۱۴۰۲) نوشته بودم: «... کسانی که از قدرتی (اقتصادی، اجتماعی و...) برخوردار هستند معمولاً واقفند که در اتاق شیشه‌ای به سر می‌برند و لذا معمولاً محتاط می‌شوند و براحتی خود را در معرض حمله قرار نمی‌دهند. البته بعید نیست که مرتکب اشتباه محاسباتی هم بشوند. سرمایه‌داری مثل صفت داودی (ولو با وامی که به چنگ آورده) قاعدتاً نباید جرأت کند که به اراضی یک جمعیت، تجاوز نماید ولیکن وقتی که رخ داده است باید گویای آن باشد که قبل از تجاوز، جای پای خود را محکم کرده است!» ب) در پیام ۱۲۸ گنبد فیروزه (۱۴ مهر ۱۴۰۲) نوشته بودم؛ «بنده اگر بخواهم به مبارزه اصولی با متجاوز نقاشی بپردازم، اقداماتی را در دستور کار خود قرار خواهم داد که عبارتند از: ۱) دیدار و گفتگو با متجاوز و در صورت لزوم، اتمام حجت که فردای تحمیل شکست بر او نگوید؛ چرا از اول نیامدی سراغ خودم و برای عقب‌نشینی من خودت را به زحمت انداختی!؟! فلذا قبل از مذاکره مستقیم، دست به هیچ مبارزه‌ای نخواهم زد. زیرا گره‌ای را که بشود با دست باز کرد چرا به دندان اندازم؟!» ج) در پیام ۳۰۵ گنبد فیروزه (۲۵ اسفند ۱۴۰۲) نوشته بودم: «... زمانی که آ.سیدرضا در تهران از بنده خواست که به کمک او بروم، گمان می‌کردیم، آقای داودی از عموزاده‌های بنده، جدا جدا شکایت کرده است و لذا بر این تصور بودیم که دادگاه صرفاً علیه سیدرضا برگزار می‌شود ولی در دادسرای آوج متوجه شدم که دادگاه مشترک است! بنابراین دو دل شدم که اساساً وارد دادگاه بشوم یا نه؟!! نهایتاً با در نظر گرفتن همه جوانب و اینکه این دادگاه فرصتی برای من است که به شخصیت‌شناسی حاج‌صفوت بپردازم، صلاح در این دیدم که صرفاً بعنوان مستمع آزاد حضور پیدا بکنم و در صورت لزوم به دفاع از سیدرضا بپردازم. بینی و بین‌الله بجز این، هیچ نیت و قصدی هم نداشتم ولیکن خوب شد که حضور یافتم و به نکته خیلی مهمی پی بردم ...» بنابراین مایل بودم که قبل از هر اقدامی، با وی مذاکره بکنم. زیرا بر اساس برخی شنیده‌هایم، گمان می‌کردم که دارای «سلامت شخصیتی» باشد و حال آنکه در قضایای اخیر محرز گردید که گرفتار «سوء نیت» است و ارزش گفتگو ندارد. زیرا براحتی مرتکب بدعهدی خواهد شد که چیزی بجز اتلاف وقت و جنگ اعصاب نیست. فلذا بجای مذاکره فقط می‌توانم بگویم؛ بچرخ تا بچرخیم! چنانکه در پیام ۳۰۵ اشاره کردم؛ هدف اصلی بنده برای حضور در دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ قسمت سوم آن بود که در محضر قاضی، بنده و آ.سیدرضا بودیم و بلافاصله صفت هم به جمع ما برگشت. اصلی‌ترین سؤال بنده (بمنظور شخصیت‌شناسی شاکی و متهم) از دادگاه و خود صفت این بود که آیا مدرکی موجود است که نشان بدهد؛ آ.سیدرضا هم در معرکه مورد شکایت و صحنه تخریب اموال، شرکت داشته است؟! که قاضی گفت؛ در پرونده چنین مدرکی ارائه نشده است و صفت هم گفت: ایشان تلفن تهدیدآمیز زد! پرسیدم: آیا برای اثبات این اتهام هم مدرکی ارائه داده‌ است؟! که ایضاً جواب‌ها منفی بود. بنابراین از همان‌جا این حدس بنده جان گرفت که صفت بدنبال اخذ حکم «حداکثر مجازات» (۸۰ ضربه شلاق و ۲ سال حبس! و بالتبع تولید سوءپیشینه!) برای عموزاده‌های بنده بوده است آنهم به هر قیمتی! نه آنکه صرفاً بدنبال اقامه حق و عدالت بوده باشد. زیرا او بر این مطلب حقوقی، واقف بوده است که «حکم مجازات حداکثری» برای کمتر از سه نفر صادر نمی‌شود و لذا دیواری کوتاه‌تر از سیدرضا پیدا نکرده بود که به سیدعلی و سیدیداله، اضافه کند! آری! حاج‌صفت، فاقد شخصیتی وزین و متین و محترم است و ارزش مذاکره ندارد و بنده نباید چنین مجال و امتیازی به وی بدهم. خصوصاً که بعد از دادگاه هم علیرغم هشدار صریح قاضی رحمانی به وی که قبل از هر اقدامی برود بدنبال اخذ سند تک‌برگی حاوی حدنگاری، علناً راه تمرّد و قلدری پیشه کرده و با کاشتن نهال‌ها و سایر مستحدثات جدید خود، در صدد ایجاد حق ارتفاق برای اثبات ید تصرفی برای خود بر آمد و بدینوسیله «سوء نیت» خود را اثبات نمود که قطعاً از این دسیسه و سالوس‌بازی خود، برای فریب دادگاه، دیر یا زود، نادم و سخت پشیمان خواهد گشت. حال او خود را در برابر نفرین صدها نفر از سادات مظلوم، قرار داده است و بسیار بعید است از این قضیه، جان سالم به در ببرد و به تیر غیب گرفتار نشود! چنانکه دشمنان اجداد ما گرفتار شدند. «و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون» ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۱فروردین۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
وداع با ماه مبارک رمضان ============== خدا حافظ ای ماه قرآن و دین خدا حافظ ای ماه حقِ مبین خدا حافظ ای ماه تقوای روح خدا حافظ ای ماه فتح الفتوح خدا حافظ ای ماه آیاتِ حق خدا حافظ ای ماه نور و فلق خدا حافظ ای ماه صوم و صلات خدا حافظ ای ماه عشق و حیات خدا حافظ ای ماه راز و نیاز خدا حافظ ای ماه ذکر و نماز خدا حافظ ای ماه مهر و وفا خدا حافظ ای ماه صلح و صفا خدا حافظ ای ماه ناب و وزین خدا حافظ ای ماه اشک حزین خدا حافظ ای ماه نور و صیام خدا حافظ ای ماه فهم و قیام خدا حافظ ای ماه صوم و سجود خدا حافظ ای ماه نوم و سکوت خدا حافظ ای ماه جوع و عطش خدا حافظ ای ماه بی غلّ و غش خدا حافظ ای ماه آرام جان خدا حافظ ای ماه امن و امان خدا حافظ ای ماه تسلیم دل خدا حافظ ای ماه تحکیم دل خدا حافظ ای ماه صبح و سحر خدا حافظ ای ماه صبر و ظفر خدا حافظ ای ماه خوبانِ خوب خدا حافظ ای ماه رفعِ عیوب خدا حافظ ای ماه ربِّ کریم خدا حافظ ای ماه مرز و حریم خدا حافظ ای ماه دل داده گان خدا حافظ ای ماه شایسته گان خدا حافظ ای ماه افتاده گان خدا حافظ ای ماه لب تشنگان خدا حافظ ای ماه آزاده گان خدا حافظ ای ماه خونین تنان خدا حافظ ای ماه شرمنده گان خدا حافظ ای ماه جامانده گان خدا حافظ ای ماه بخشوده گان خدا حافظ ای ماه احیاء جان خدا حافظ ای ماه یاد علی خدا حافظ ای ماه ناد علی خدا حافظ ای ماه فجرِ علی خدا حافظ ای ماه فرقِ علی خدا حافظ ای ماه قدرِ علی خدا حافظ ای ماه صبرِ علی خدا حافظ ای ماه محراب و خون خدا حافظ ای ماه داغِ قرون خدا حافظ ای ماه نان و نمک خدا حافظ ای ماه اشک فلک خدا حافظ ای ماه زخم و حکیم خدا حافظ ای ماه شیر و یتیم خدا حافظ ای ماه دلدارِ حق خدا حافظ ای ماه دیدارِ حق خدا حافظ ای ماه ماه میقاتِ طور خدا حافظ ای ماه تشییعِ نور خدا حافظ ای ماه قرآن به سر خدا حافظ ای ماه اشک و اثر خدا حافظ ای ماه جوشن کبیر خدا حافظ ای ماه بدرِ منیر خدا حافظ ای ماه نور جلی خدا حافظ ای ماه خونِ علی خدا حافظ ای ماه بدرِ تمام خدا حافظ ای ماه ختمِ کلام _🦋🌙🦋🌙🦋🌙
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش۱): سوار مترو بودم که در ایستگاه ۱۵خرداد، سه دختر جوان بی‌حجاب و ساندویچ به دست وارد شدند و یکی از آن‌ها بمحض توجه به بنده (در لباس روحانیت) بگونه‌ای شروع به روزه‌خواری کرد که لابد در ذهن خودش، جسارت خودش را جار زده باشد! در آن‌لحظه، قاعدتاً من مکلف به نهی از منکر آن‌ها بودم و قبل از آنکه بتوانم کلمه‌ای بگویم، ازدحام جمعیت بین ما فاصله انداخت اما نمی‌دانم چرا یاد صحنه‌ای از سریال تلویزیونی جامیونگ‌گو افتادم که مثبت‌ترین شخصیت آن، در جواب ندیمه خود می‌گوید: «آدم موقع پیاده‌روی، هم آدم می‌بینه و هم گاو و هم حیوانات دیگه. متاسفانه کاری هم از دستمون بر نمیاد»! ذهنم مشغول به این شد که این حرمت‌شکن‌ها حیوانات بی‌تربیتی بیش نیستند و لزومی ندارد که خود را ناراحت بکنم! ولیکن در بازاندیشی مطلب، خود را شدیداً نکوهش کردم که به چه حقی باید دیگران را، تلقی کنیم؟! ، هرگز چنین اجازه‌ای به ما نداده است که مرتکبین ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی را حیوان بپنداریم. وضع تکالیف «امربمعروف» و «نهی‌ازمنکر»، گویای اینست که اسلام برای همه انسان‌ها از جمله مرتکبین گناهان، قائل است. اگر اسلام هم گنهکاران و تبهکاران را گاو و حیوان بر می‌شمرد، هیچگاه فریضتین مذکور را برجسته نمی‌کرد. «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» در بیان پیامبر اعظم(ص) نشانگر محترم شمردن آحاد افراد جامعه است و هیچکسی حق ندارد آن‌ها را ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۲): ... حیوان بپندارد! هم که قرار بود «بزرگترین دانشگاه تربیتی و انسان‌سازی ایرانیان» باشد، متأسفانه محض سرگرمی مخاطبین، به پخش فله‌ای چنین فیلم‌هایی پرداخته است بدون اینکه محتوای بعضاً مسموم آن‌ها را مورد نقادی هنری و حتی علمی قرار بدهد! ⛔️ نسبت تبرّجات زنان و کشتگان نوروزی! طبق آمارهای سازمان در طی ۱۰ سال اخیر، صرف‌نظر از ده‌ها هزار مصدوم و مجروح، هر سال بطور میانگین، حدود ۱٫۰۰۰ نفر در جان خود را از دست داده‌اند! و چندین برابر آن‌ها مصدوم، مجروح، مفلوج و از کار افتاده شده‌اند! هر سال ده‌ها هزار نفر با شتاب، زمین و زمان را بسرعت در می‌نوردند تا بیش از پیش از زندگی، لذت ببرند اما ناگهان خود را در و و و می‌بینند! چرا؟! چند سؤال قابل تأمل؛ ۱) چند درصد این کشته‌ها، در ایام نوروزی را بعنوان آگاهانه، انتخاب کرده بودند؟! ۲) چند درصد آن‌ها هیچ‌گونه اطلاعی از و راهنمایی و رانندگی نداشتند؟ ۳) چند درصد آن‌ها به علت سهوی یا عمدی دیگران، ناخواسته به کام مرگ رفتند؟ ۴) چند درصد آن‌ها به علت خود را به آغوش و سایر عواقب تصادفات سپردند؟ ۵) آیا می‌توانیم کشتگان را گاو و بنامیم؟! ۶) آیا در قبال این و مادی، هیچ‌کاری از ما برنمی‌آید؟! ⁉️ آیا پدیده شوم بی‌حجابی و را می‌توان به پدیده وحشتناک کشته شدن نوروزی، تشبیه کرد؟! ۱- چند درصد بی‌حجاب‌ها آگاهانه اقدام به خود می‌کنند؟ ۲- چند درصد ، به علت بی‌حجابی دیگران، به انحراف کشیده می‌شوند؟ ۳- چند درصد بی‌حجاب‌ها هیچ‌گونه اطلاعی از ، و معطوف به و بدحجابی، ندارند؟ ۴- چند درصد بی‌حجاب‌ها به علت «جدی نگرفتن» تأثیرات ویرانگر اجتماعی و فرجام شوم شُل‌حجابی در دنیا و آخرت، مرتکب این و می‌شوند؟ ۵- آیا حق داریم، مرتکبین بی‌حجابی را هم گاو و حیوان بنامیم؟ ۶- آیا در قبال این و روانی، هیچ‌کاری از ما برنمی‌آید؟! در بخش قبلی این مقاله، عرض کردم که سازندگان کره‌ای سریال تلویزیونی جامیونگ‌گو صریحاً می‌گویند؛ «آدم موقع پیاده‌روی، هم آدم می‌بینه و هم گاو و هم حیوانات دیگه. متاسفانه کاری هم از دستمون بر نمیاد»! (با ترویج چنین تفکرات غیرانسانی و نامعقول، جامعه در سراشیبی افسردگی (و پرخاشگری) و روزافزون، قرار می‌گیرد. چنانکه هم بدان مبتلاست!) ، چنین تفکر و مرامی را غلط می‌داند. اسلام، نه کشتگان نوروزی را حیوان می‌شمارد و نه بی‌حجابی را و نه می‌پذیرد که خیالمان را راحت کنیم به اینکه «هیچ کاری هم از ما بر نمی‌آید»! بلکه اولاً همه آن‌ها را می‌داند و ثانیاً تکالیف سنگینی را هم بر عهده دیگران می‌گذارد. (متبرجات یعنی زنان خودنما که عمداً یا سهواً، ظاهر فریبنده خود را به رخ دیگران می‌کشند. معنای اصطلاحی تبرّج برگرفته از آیه ۳۳ سوره احزاب است: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لاتَبرَّجْنَ تَبَرُّج الجاهلیّةِ الاُولی' ...» و در خانه‌های خود بمانید و به شیوه پیشین تبرّج و خودنمایی نکنید). اسلام نه به تبرّجات و خودنمایی زن‌ها بی‌تفاوت است و نه در عین‌حال آن‌ها را یا (اذیت‌کننده) می‌داند. بلکه انسان‌هایی بر می‌شمارد که؛ ۱» نیازمند منصرف شدن از خودکشی روانی و معنوی و هویتی هستند. ۲» نیازمند آگاه‌سازی نسبت به ضرورت دنیوی و اخروی مراعات شئونات و هویت ارزشمند خود هستند. ۳» نیازمند آگاه‌سازی نسبت به بی‌حجابی آن‌ها برای دیگران و نیز برای خودشان و تهدیدات و همچنین برای خودشان هستند. ۴» همه کسانی هم که در معرض و بی‌حجابی و جامعه در فضاهای واقعی و نیز مجازی هستند، نیازمند و شدن هستند. (اگر متبرجات، ۱۰ درجه نیازمند هستند تا از آسیب‌زایی خود دست بکشند، ناظرین عمدی و سهوی آن‌ها ۱۰۰ درجه محتاج کار فرهنگی هستند تا از روح و روان‌شان آسیب‌زدایی گردد) ۵» نیازمند آن هستند که و آن‌ها مورد توجه و تذکر دیگران قرار بگیرد. ۶» بهترین، ضروری‌ترین، انسانی‌ترین، الهی‌ترین، واجب‌ترین و شدنی‌ترین کاری هم که از ما بر می‌آید، إعمال مراتب و مراحل سازنده امرونهی است. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۷): جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۳): . 👌 این قسمت، هم در مجموعه مباحث معطوف به «چالش‌های امام در تشکیل نظام» قابل تعبیه است و هم در منظومه مباحث «سقوط معنوی جامعه ایرانی به حیوانیت»! تبرّجات؛ حرام شرعی یا حرام سیاسی؟! امام خامنه‌ای (مُدَّظلّهُ‌العالی)، بی‌حجابی را در زمره دوگانه‌های حرام شرعی و سیاسی برشمردند و در این‌جا در صدد تحلیل علت چنین برداشتی هستیم. مسئله و بزرگترین و جدی‌ترین چالش فرهنگی-اجتماعی «نهضت+نظام اسلامی» است. شُل‌حجابی (بی‌حجابی و بدحجابی ) زنان و دختران (ناکثین)، نه تنها برای حامیان «نهضت منهای نظام اسلامی» (مارقین)، یک صف‌آرائی ضد آرمانی و ضدانقلابی است فلذا به شمار می‌رود همچنان که برای طرفداران «نظام بدون نهضت اسلامی» (قاسطین)، یک صف‌آرائی ضد قانونی و ضد انتظامی است فلذا به شمار می‌رود. بنابراین، متبرجات در مقابله با هر کدام از این منحرفین از نظریه امامین انقلاب و نظام، رفتاری چالشی دارند و نوبت آن‌هاست که (اگر در ادعای انقلابی‌گری یا نظام‌طلبی خود، صداقتی دارند)، مشترکاّ باید چالش علنی تبرّجات زنان را در هر جای‌گاهی که هستند، به چالش جدی بکشند و معطل ورود دیگری به معرکه مقابله با ناکثین نمانند. و اما بر پیروان «نهضت+نظام اسلامی» (لاحقین) است که قبل از ورود دو طیف منحرف مذکور (که ممکنست امر ظریف مواجهه با متبرّجات را نیز به انحرافات افراط و تفریطی بکشانند)، وارد میدان شده و چالش جدی و بدون تعارف مذکور را به نحو ، مدیریت نمایند. این سلسله مقالات در راستای تبیین مبانی همین امر خطیر است که باید به دقت مورد مطالعه و مطالبه قرار بگیرند تا سره از ناسره، تمییز گردد. خشونت و خذولت در کمین است. آنچه که امربمعروف و نهی‌ازمنکر معطوف به شُل‌حجابی متبرّجات (حلقه‌ای از زنجیره طویل مرتکبین حرام شرعی و حرام سیاسی) را به انحراف خشونت توسط «مدعیان نهضت منهای نظام» یا به انحراف خذولت توسط «مدعیان نظام منهای نهضت»، می‌افکند، عدم تبیین دقیق و عمیق این مسئله ظریف و حساس است. بنابراین یک شخص ولایی (حامی ولایت) باید همزمان در سه جبهه، میدان‌داری نماید: ۱) مفاهمه و مقابله با ناکثین (متبرّجات و حریم‌شکنان عفاف و حجاب) ۲) مفاهمه با مارقین (مدعیان نهضت منهای نظام) ۳) مفاهمه با قاسطین (مدعیان نظام منهای نهضت) در غیر این‌صورت، «حمایت از ولایت» و «پشتیبانی از ولی‌فقیه»، تحقق و تجلی نخواهد یافت. ، از آنجایی ناکثات و طاغیات هستند که پیمان‌شکنی آن‌ها چند لایه است؛ هم در معرکه ضدیت با و هم با و هم با و هم با قوانین و مقررات ایران (فلذا در هماهنگی و هم‌ردیفی با و بویژه منحوس) و هم بسترسازی برای بی‌ناموسی و قتل‌عام غیرت و عفت و حیای اجتماعی و در یک کلمه؛ وارد شده‌اند. (لطفاً 👈 این‌را هم ببینید 👉 که 👈 ادامه این مقاله است 👉) مدعیان نظام منهای نهضت، از آنجایی قاسطین هستند که به هر علتی و به هر قیمتی، مایل به معامله با متبرّجات و نادیده‌انگاری آن‌ها و بالتبع اضمحلال هستند که در ادبیات امروز، به طیف «مذهبی‌های صورتی» نیز معنون شده‌اند. مدعیان نهضت منهای نظام، از آنجایی مارقین هستند که در تقابل با متبرّجات حرمت‌شکن، فراتر از و رفتار می‌کنند و دافعه آن‌ها غالب بر جاذبه آن‌هاست. زیرا که مرتکبین ناهنجاری‌های اجتماعی را گاو و حیوان می‌پندارند! و حال آنکه در هیچ شرایطی (باستثناء دریدگی سلیطه‌های وحشی که ای‌بسا در هنگامه براندازانه، محور توحش کرگدن‌های ویران‌گر و کروکودیل‌های غارت‌گر می‌شوند که البته در بین شُل‌حجاب‌ها، اقلیتی بیش نیستند) نباید آن‌ها و نیز امربمعروف و نهی‌ازمنکر را نادیده گرفت و از مراعات «أشدّآء علی الکفار و رحمآء بینهم» غفلت ورزید که شرط با ولایت است. (... و الذین معه ...) امربمعروف و نهی‌ازمنکر اسلامی در سپهر نهضت+نظام، انسان‌مدار و کرامت‌محور است نه حیوان‌پندار و نفرت‌پرور. الفبای فریضتین اسلامی و عقلانی؛ است؛ (... إنّهُ طَغیٰ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى)؛ گفتاری که باعث تذکر و موجب خشیت طاغی و طاغیه گردد. (سوره طه/آیه ۴۴) زیرا که امکان توبه و بازگشت طواغیت عصیان‌پیشه از مطلق‌گرایی در و آنگاه پذیرش و سپس آمادگی برای ، فقط با قول لین و گفتار نرم، میسر است و بس. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) دبیرکل جبهه حامیان ولایت ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 یاد ایامی (بخش ۱) اولین سالگرد پیروزی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم» + «باید همه بپا خیزیم و را نابود کنیم»!! این سخن ( + ) از دو جهت برای من مهم بود: ۱) رؤیای «شهادت در حوالی » شریف (قبل از ، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی ، کشته می‌شوم) ۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از نوبت آمریکاست»! در آن‌مقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را می‌دیدم (در مجیدیه هم‌محل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه می‌توانیم بکنیم؟! پسرعمو گفت: من شنیده‌ام داره نیرویی تشکیل می‌شه بنام و من به آن نیرو خواهم پیوست! اتفاقاً خبر تشکیل (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد. ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامی‌گری نبود و بیشتر به راهکارهای و و رسانه‌ای می‌اندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارش‌نویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای (زادگاهم از توابع شهرستان قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی در سال ۵۹ نمونه‌ای از آن اهتمام بود.) البته برداشت من از صرفاً «نظامی‌گری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیت‌های سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم می‌زد. اگرچه بعداً در قالب همکاری‌های مقطعی (بعنوان یا برای نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمی‌رسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به در می‌آمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیت‌های انفرادی و پراکنده نکنم. «صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط ، این مطلب در ذهن ، امر جا افتاده‌ای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر بود. چنان‌که اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگون‌باد حکام مرتجع عرب»! چنانکه دیدن یک ، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از حتی یک‌بار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در خانواده‌ام، و حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین تهران به امامت آیةالله (۱۳۵۸/۵/۵) برمی‌گشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوب‌غربی - بود) دیدم در سینمای جنوب‌غربی ، فیلم به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولین‌بار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران در المپیک بود تا بدینوسیله توجه رسانه‌های دنیا به مسئله جلب شود) و از همان‌جا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی هم بود. بعد از خروج از سینما برگشتم به کتاب‌فروشی‌های ضلع جنوبی تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از در تهران) را صرف خرید کتاب‌هایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا می‌کرد! بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلم‌نامه سینمایی از قصه‌ای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد بود و سومین گام من، تأسیس ! تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز ، تدریجاً خود را آماده شرکت در نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم. یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آن‌ها صادر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)! 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
💢 بی‌اعتنایی به دنیا 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 والله لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ [عُرَاقِ] خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُومٍ. 🔹 به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست تر است! (حکمت 236 نهج البلاغه) @shamime141 ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام لطفاً با کلیک روی نوشته‌های آبی‌رنگ، به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
💢 حسادت، آفت سلامتی 💠 امام علی علیه السلام فرمودند: 🍃 الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ. 🔹 در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافل اند. (حکمت 225 نهج البلاغه) @shamime141 ☝️از پیام‌های وارده☝️ سلام لطفاً با کلیک روی نوشته‌های آبی‌رنگ، به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
جانم به این سپاهی 😍 سالروز تاسیس سپاه گرامی باد 🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 نگاه درست و نگاه غلط! امام خامنه‌ای برای ، شرط شاخصی را با عنوان داشتن آن‌ها، قائل هستند که در بدان اشاره فرمودند. مقبولیت نیز خارج از این قاعده نیست. هر شخص حقیقی (یا حقوقی در قالب فرضاً یک حزب سیاسی)، موظف و مکلف است که پیوسته بدنبال «نگاه درست» در همه‌چیز باشد و از بپرهیزد. بویژه اگر آن نگاه، معطوف به و باشد. در این میان، اشخاصی هم هستند که بدون برخورداری از ذره‌ای نگاه درست، بدنبال تزریق و تحمیل «نگاه غلط» و خود به دیگران هستند! که مثال بارز آن، دکتر صادق زیباکلام است (البته از باب زلفعلی گفتن به کچل! وگرنه «کذاب زشت‌کلام»، مناسب‌تر است) که کلکسیون مشعشعی از انواع اعوجاجات در عرصه‌های مختلف سیاسی و حتی دینی دارد! بدبخت آن دانشجوهایی که سال‌ها در سیطره چنین افراد مفلوکی بوده‌اند! نمونه بارز و برگی ماندگار از کتاب قطور وی همین خزعبلات او در باره توان برخورد با در این کلیپ است که امروزه در دست به دست می‌شود! چنین (!!!) باید از و (که البته هیچ بهره‌ای از آن‌ها ندارد!) باید تا آخر خود به گوشه‌ای بخزد و دیگر هیچگاه دم بر نیاورد اگر ذره‌ای حیاء و شرف و غیرت و عزت داشته باشد که صد البته ندارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۸ اردیبهشت۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ به کجا چنین شتابان؟!⁉️ شماره 4⃣0️⃣ رانندگی دو عده هستند: ۱) مرتکبین خلاف و خطای سهوی یا عمدی با قوانین و مقررات عقلانی و قانونی و عدم هوشیاری کامل و حتی لازم به اطراف (بعضاً در حدود جنون!) ۲) حاضرین بدشانس صحنه که خسران و زیان عده اول، ناگهان و ناخواسته بر آن‌ها تحمیل می‌شود و گریبان آن‌ها را نیز می‌گیرد! نیز دو عده هستند: ۱) مرتکبین خلاف و خطای سهوی یا عمدی با قوانین و مقررات عقلانی و قانونی و عدم هوشیاری کامل و حتی لازم به اطرافیان (بعضاً در حدود جنون!) ۲) حاضرین بدشانس صحنه که خسران و زیان عده اول، ناگهان و ناخواسته بر آن‌ها تحمیل می‌شود و گریبان آن‌ها را نیز می‌گیرد! 👈 مقاله (در سراشیبی سقوط به حیوانیت) 👉 را هم ببینید! قبل از ، عقلانیت است. بی‌حجاب؛ فقط خود را به نمی‌دهد! به دیگران هم آسیب می‌زند! 👌 خسارات برای ، بمراتب بیشتر و بدتر از رانندگی نوروزی است. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۴): بدحجابی؛ تیر سه‌شعبه مهلکی است که با آن، انهدام همزمان «شریعت دیانت»، «سیاست حکومت» و «اخلاق جامعه» را نشانه رفته‌اند. فلذا خطرناک‌ترین چالش حیاتی و بزرگترین صحنه نبرد داخلی برای درهم کوفتن «نهضت+نظام اسلامی ملت ایران» است. نبرد همان مثلث شومی که امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی از شرارت اضلاع آن، از خدا کفایت می‌طلبد: «اللهم ... و اکفنی من شرّالشیطان و شرّالسلطان و سیّئات عملی»! در بخش سوم این سلسله مقاله، اشاره کردیم که در مسئله و (و مرتکبین و و ممنوعه قانونی) با چهار گروه اجتماعی، مواجهیم: ۱) ناکثین (شل‌حجاب‌ها) ۲) مارقین (انقلابیون بی‌نظام) ۳) قاسطین (نظام‌مندان ضدانقلاب) ۴) لاحقین (حامیان نهضت+نظام ولایی) این چهار گروه معطوف به «نهضت+نظام اسلامی» (و به تعبیری؛ «میدان+دیپلماسی» در ادبیات امروز)، در عرصه حجاب و بی‌حجابی نیز مدخلیت دارند. بدحجابی در جامعه، نوعی پیمان‌شکنی نسبت به تعهد مراعات شئونات اجتماعی است و لذا نامیدن بی‌حجاب‌ها، مسئله چندان عجیبی نیست. ولیکن باید دید که به سر عقل آوردن آن‌ها (از باب وجوب شرعی و اخلاقی إعمال فریضتین امربمعروف و نهی‌ازمنکر و لزوم إعمال قانون جمهوری اسلامی ایران و خنثی‌سازی مکر شیطانی دشمنان)، کار کیست؟ ؟! یا ؟! و یا ؟ در این جامعه ممکنست مارقین و قاسطین هم بخواهند در این عرصه ورود نمایند ولیکن زیان و خسران آن‌ها ای‌بسا بیشتر و بدتر از منکر بدحجابی باشد. فلذا به جرأت باید گفت که این‌ها (انقلابیون بی‌اعتقاد به نظام و قانون و نیز نظام‌مداران بی‌نهضت و مثلاً قانون‌مند اما ضد انقلاب!) به هیچ عنوان، حق ورود و تکاپو در این عرصه خطیر و ظریف را ندارند و باید قاطعانه از دخالت غلط و انحرافی آن‌ها پیشگیری کرد. و اما لاحقین به در این معرکه، مسئولیت بسیار خطیری دارند. لاحقین نه حق مماشات قاسطین با حرمت‌شکنان عفاف و حجاب را دارند و نه حق مداخله‌جویی مخرب مارقین را. 😈 لایحه قانونی‌سازی بدحجابی! یکی از مباحث امروز ایران، دغدغه پیشبرد مقوله «لایحه قانونی [بظاهر] مهار توسعه بدحجابی» است! و منتقدین آن، معتقدند که لایحه ظاهراً حامی حجاب و عفاف مجلس و دولت، مقدمه قانونی کردن بدحجابی و بی‌عفتی است! واقعیت این است که (با عنایت به مباحث پیشین این سلسله) لایحه مهار بدحجابی باید توسط اشخاصی تألیف گردد که از ملتزمین به «نهضت+نظام» باشند وگرنه که بدون تردید، و خطرناکی برای ، رقم خواهد خورد. یکی از سرفصل‌های این لایحه، موضوع جای‌گاه واقعی در بدحجابی (که پیشقراول توسعه و تعمیق لجن‌زار متعفن شیطانی در بستر جامعه است) که البته بنده موضع شفاف خود را دو سال قبل طی دو مقاله تحت عنوان «لشگر سلطیه‌ها» تحریر کردم. زیرا مقوله ، معضلی چند وجهی است که آن‌ها را می‌توان حداقل در سه محور کلی، جمع‌بندی و مورد توجه و تمرکز قرار داد: ۱) محور () ۲) محور () ۳) محور () 👌 در آمیختن این سه محور و سپردن هر سه به یک (مثلاً فراجا)، امری نابجا و خبط بزرگی است. همچنانکه سپردن محور مقابله با بدحجابی که آشکاری‌ست به غیر از () فراجا خطاست و حتی لزومی هم ندارد که با و نامیدن آن، سعی کرد معنویت عفاف و حجاب را به رخ کشید. مگر در مقابله با قاچاق و تجاوز و دزدی و... و انواع جرائم دیگر، ضرورتی دارد که معنویت مبارزه ذی‌ربط، جار زده شود؟! 👌 عنوان ، از اول، خطا بود. زیرا مفهوم یک مقوله رصد میدانی سازمان‌یافته رسمی و حکومتی است که نباید آنرا نیز نامید! زیرا که، یک مقوله دینی مبتنی بر «فریضتین امربمعروف و نهی‌ازمنکر» بعنوان یک بر عهده آحاد جامعه اسلامی و بلکه انسانی است تا همه انسان‌ها مورد قرار بگیرند و و خود را بسازند. آیا براستی می‌توان این دو را با هم جمع کرد؟! (البته که ناشدنی نیست ولیکن بشرطها و شروطها!) اشاره به مطلب را به قسمت بعدی موکول می‌کنم و در اینجا این نتیجه‌گیری را داشته باشیم که؛ مورد بحث، باید از لاحقین (حامیان حقیقی نهضت+نظام اسلامی) باشند نه از مارقین و قاسطین که هر کدام به تنهایی می‌توانند آنرا بگونه‌ای رقم بزنند که موجب و شیاطین گردد. 👌 پاشنه آشیل این میدان، دو لبه یک قیچی ندیدن مارقین و قاسطین علیه عفاف و حجاب است! ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 جامعه ایرانی همچون جامعه جهانی در سراشیبی سقوط به «حیوانیت»! (بخش ۵): ... فلذا این ، همواره وجود دارد که ای‌بسا تنظیم‌کنندگان و تکمیل‌کنندگان لایحه مطرح فعلی (که مورد انتقاد بحق صاحب‌نظران قرار گرفته است)، صرفاً از زمره یا باشند و از حتی یک‌نفر هم در حلقه مؤلفین نباشد! (همچنانکه در زمان تألیف برنامه چشم‌انداز ۲۰ ساله جمهوری ایران، حتی یک‌نفر در بین آن ۶۰٫۰۰۰ نفر+ساعت، دعوت نشده بود!!! گویا که فراموش کرده بودند این جمهوری، قرار است اسلامی هم باشد!) تا برسیم به که همین خطر همواره تهدیدکننده خواهد بود. شعبه سوم تیر سه‌شعبه بدحجابی به قلب و‌ اما بُعد ؛ از است. زیرا این قرار است بر مبنای (و بالتبع اجرای ) و آرمان‌های انقلابی به بپردازد و اگر قرار باشد که تجاوزات آشکار به و بدحجابان را برتابد، دیگر چه داعیه‌ای خواهد داشت که خود را بنامد؟! تحمل بدحجابی تیشه به ریشه نهضت+نظام است که قاعدتاً هرگز نباید کمترین نرمشی در برابر آن بخرج بدهد و نمی‌دهد إن‌شاءالله. چنانکه سخنان گهربار (از جمله در مورخه ۱۳۹۶/۱۲/۱۷ بعنوان نمونه که بغضی از را هم در خود دارد!) گواه بر این مطلب است. ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت۱۴۰۳ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۰): صفت داودی و برادران یوسف!(۲۸)اظهارنامه‌‌ای علیه صفت داودی! بسمه تعالی جناب آقای صفت‌اله داودی؛ فرزند حبیب‌اله با سلام و احترام، شما بمنظور ایجاد رعب و وحشت، در طی شکایت کیفری واهی خود علیه آقایان؛ سیدیداله حسینی و سیدعلی حسینی (که بابت جابجایی رفع مزاحمت لوله‌کشی مزاحم و غیرقانونی شما در صحنه حضور میدانی داشته‌اند) آقای سیدرضا حسینی را هم بر آن‌دو افزودید (با این بهانه که پارسال به شما تلفن نصیحت‌آمیز زده است و شما آنرا به تهدیدآمیز بودن تلقی کرده‌اید!!!) تا شاید ناجوانمردانه به تحمیل «حداکثر مجازات» نائل گردید و بدینگونه خود را حق‌بجانب جلوه بدهید!!! ولیکن در دعاوی خود، نه صداقتی داشتید و نه کمترین مدرکی و نه حتی شاهدی! فلذا در محکمه 1402/12/21 مشتکی‌عنهم تبرئه شدند و قاضی محترم در رأی همان دادگاه (شماره دادنامه: 140222390004063680) تصریح فرموده‌اند: «با توجه به اینکه شاکی [صفت‌اله داودی] ادله و مدارک متقن و معتبری در راستای اثبات مالکیت و نیز سبق تصرف خود در اراضی مورد نظر ارائه ننموده و در جریان تحقیقات معموله توسط مرجع انتظامی نیز مطلبی مفید علم و یقین در این‌خصوص بدست نیامده است.» با این‌حال، شما باز هم به خود جرأت داده‌اید که با لگد‌مال کردن قانون، تجاوزات خود به اراضی ما را بیش از پیش دنبال بکنید!!! و کشت ما را مضمحل سازید! شما بخوبی می‌دانید که این اراضی (و حق‌آبه آن‌ها) ۹۸ سال (حدود یک قرن) در سبقه تصرفی پدران ما بوده است که البته حدود ۳۰ سال اول آن، صرفاً رعیت خرده‌مالکین محلی بوده و کارگری می‌کرده‌اند و بعد از خریداری آن‌ها بیش از ۶۰ سال هم ید تصرفی مالکانه داشته‌اند. جنابعالی علیرغم درخواست صریح و شفاف قاضی محترم دادگاه آوج مبنی بر اتخاذ رویه‌ای برای تعیین و اثبات حدود اربعه اراضی خود (که در قالب سند تک‌برگی حاوی حدنگاری UTM رسمی، امکانپذیر است)، از همان فردای روز دادگاه، مجدداً اقدام به توسعه تصرفات در اراضی اجدادی سادات روستای امامزاده علاءالدین، نموده‌اید! که نشانه آشکار «سوء نیت» و سرکشی و استنکاف شما نسبت به تبعیت از شرع و قانون و نظم متعارف اجتماعی است. و حال آنکه شما (بعنوان یکی از همسایگان همان خرده‌مالکان مستقر در روستای نقاش) بهتر از هر کسی، می‌دانید که پدران ما (صدها نفر از سادات صاحب حقوق مسلم در محل دعوا)، آن‌ها را با کدّ یمین و عرق جبین خریداری کرده و دهها سال در آن‌ها زحمت‌کشانه دارای ید تصرفی مالکانه و مزارعه و بهره‌برداری بوده‌اند. فلذا مستدعی است؛ هرچه زودتر کلیه آثار تجاوز خود در اراضی ما (اعم از کاشت نهال و گندم و نیز احداث آبگیر و لوله‌کشی و همچنین نصب دکل برای استقرار تجهیزات دوربین مداربسته و نورافکن شبانه با صفحات خورشیدی و احتمالاً بزودی حصارکشی و امثالهم) را جمع‌آوری نمایید و بدانید که چنین تجاوزاتی به اراضی و حق‌آبه اهالی امامزاده علاءالدین، هیچ‌گونه «حق ارتفاق»، «حق ید تصرفی» و «سبق تصرفی» و امثالهم برای شما ایجاد نخواهد کرد و بسیار بعید است که دستگاه عدالت هم از چنین هزینه‌تراشی‌های بیهوده شما فریب بخورد. و چنانچه؛ ۱) نیازمند به حد نصاب رسانیدن اراضی کشاورزی یا نهالستان باغی خود جهت اخذ «سند جدید» هستید، راهکار تکمیل آن، تعجیل در تصرفات غیرقانونی و ارتکاب حرام شرعی نیست و بهتر است آنرا از طریق مذاکره و توافقات شرعی، عرفی و قانونی بدست آورید. ۲) احیاناً با کارشکنی مدیر متخلف اداره اوقاف بوئین‌زهرای قزوین، در امر صدور سند تک‌برگی جدید در ملک نقاش، مواجهید، ما آمادگی همکاری در حل این مشکل مشترک را داریم، همچنانکه در قضیه چنگ‌اندازی غیرقانونی، نامشروع با سوءنیت شخصی نان‌کلی اوقاف به شش‌دانگ روستای امامزاده علاءالدین (واقع در پلاک ۱۱۷ فرعی ۱۰ قزوین)، او را هم در جنگ روانی و هم در عرصه حقوقی، ناکام گذاشتیم، در این‌جا (پلاک ۱۱۸ همان فرعی) هم اهداف مشکوک او را بر جای خود خواهیم نشاند ان‌شاءالله و السلام علی من اتبع الهدی امضاء؛ پسران ارشد نوادگان مرحوم سیدمحمدعلی حسینی ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ بعد از ارسال این اظهارنامه، خبردار شدیم که نامبرده، تجدیدنظرخواهی کرده است! و لذا لازم شد که لایحه مختصری هم برای قاضی آن ارسال کنیم که متن کامل آنرا در قسمت بعدی، تقدیم خواهم کرد. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۱): صفت داودی و برادران یوسف!(۲۹) 😳 تجدیدنظرخواهی صفت داودی! خبردار شدیم که صفت‌اله داودی، بعد از ناکامی در دادگاه بدوی شکایت کیفری خود در آوج علیه عموزاده‌های بنده (که شرح آن را قبلاً طی چند پیام در کانال گنبد فیروزه، توضیح دادم)، مذبوحانه اقدام به تجدیدنظرخواهی کرده است و لذا لازم شد برای قاضی دادگاه ذی‌ربط نیز توضیحاتی بدهیم که متن آن را نیز به پیوست، تقدیم می‌کنم: بسمه تعالی ریاست محترم شعبه ۱۴ تجدیدنظر قزوین سلام علیکم با عنایت به اعتراضیه آقای صفت‌اله داودی به رأی عادلانه دادگاه بدوی شهرستان آوج (در موضوع شکایت کیفری واهی ایشان علیه سه نفر از سادات حسینی روستای امامزاده علاءالدین آوج) که به آن شعبه محترم ارجاع گردیده است (پرونده شماره 140222920000000000 و شماره بايگانی 0300000)، به استحضار می‌رساند؛ نامبرده بعد از تجاوز به اراضی سادات موسوی روستای امامزاده علاءالدین، به طمع افزودن اراضی سادات حسینی به تصرفات عدوانی خود، در سال قبل، دست به اقدامات نامتعارفی زده است که مکرراً مورد اعتراض سادات حسینی (مالکین بخشی از اراضی پلاک ۱۱۸ فرعی از ۱۰ قزوین) قرار گرفته است ولیکن ظاهراً تمایلی به استماع نصایح بزرگان محلی و سادات ندارد و متأسفانه با عهدشکنی، همچنان به قلدری خود ادامه می‌دهد! در هر حال ما ناچاریم به دستگاه عدالت متوسل شویم و لذا اظهارنامه‌ای را برای ایشان فرستادیم (قبل از آنکه پیامک ارجاع پرونده شکایت موهوم ایشان بدست ما برسد) که به پیوست، تقدیم دادگاه محترم می‌کنیم. و لازم به ذکر است که اراضی مورد هجوم ایشان، در مالکیت قانونی و ید تصرفی بیش از ۶۰ ساله ما (حدود ۲۰۰ نفر از کسانی که از این مزارع پدری، ارتزاق می‌کردند و می‌کنند) بوده است و ایشان با کاشت نهالستان غیرقانونی خود در سال جاری، متاسفانه مزارع کشاورزی ما را مضمحل ساخته است. مستدعی است ایشان را مکلف فرمایید تا هرچه زودتر، کلیه آثار تجاوز و تصرف خود را از اراضی (و نیز حق‌آبه) ما جمع‌آوری نماید و مزارع ما و نیز حدود اربعه آن‌ها و همچنین مسیرهای آب‌یاری آن‌ها را به حالت اولیه خود برگرداند. در صورت لزوم، آمادگی جلسات حضوری و تقدیم مدارک ذی‌ربط را داریم. ضمناً در بند ۹ از درخواستی که به معاونت محترم پیشگیری قضاییه قزوین، ارائه داده‌ایم (مورخه ۱۴۰۲/۹/۷) به مسئله تجاوز مشارالیه، اشاره کرده‌ایم و منتظر اقدام دستگاه عدالت استان هستیم. با سپاس و امتنان از قوه عدالت و حمایت از جهش تولید با مشارکت مردم امضاء؛ پسران ارشد نوادگان مرحوم سیدمحمدعلی حسینی به نمایندگی از بازماندگان آن‌مرحوم 👌 ضمناً بنده در محضر قاضی محترم دادگاه 1402/12/21 شهرستان آوج، از آقای صفت‌اله داودی پرسیدم: شما بر چه اساسی ۱۰۰٪ منابع آبی نقاش را مورد بهره‌برداری خودت قرار داده‌ای؟! وی انکار کرد و متقابلاً آ.سیدیداله به خشک شدن جنگل‌های رودخانه نقاش و به هم ریختن اکوسیستم محلی اشاره کرد و اینکه کلیه پرندگان و خزندگان محیطی از بین رفته‌اند و لذا صفت داودی فقط به اراضی و آب ما تجاوز نکرده است و بلکه حقوق خدادادی طبیعت و جانداران منطقه را نیز تباه کرده است. ولیکن نحوه ابراز تعجب و انکار مشارالیه، مرا قدری به فکر واداشت و لذا در صدد تحقیق که برآمدم، متوجه شدم اتهام بهره‌برداری ۱۰۰٪ی از آب‌های نقاش توسط نامبرده، صحت ندارد و بلکه تعدادی از اهالی روستای امامزاده علاءالدین (البته از غیر سادات!) هم از آب‌های منطقه در نوبت خود استفاده می‌کنند و اطلاعات بنده، ناقص بوده است! بنابراین لازمست از این بابت از ایشان عذرخواهی بکنم و اگر توفیق شرکت در دادگاه جدید را یافتم متذکر این خطای خود خواهم شد. اگرچه از قاضی دادگاه بدوی استدعا کردم که آقای داودی را موظف سازد تا با توجه به شبکه لوله‌کشی گسترده وی در منطقه، اقدام به نصب کنتور مصرف در شبکه آبرسانی خود نموده و معلوم گردد که چند درصد آب محلی را مورد بهره‌برداری خودش قرار می‌دهد. قاضی این استدعای مرا ناشنیده گرفت (و پیگیری آنرا به سازمان‌های آب و منابع طبیعی ارجاع داد) ولیکن این مطالبه بحق کماکان به قوت خود باقیست. یعنی کلیه مصرف‌کنندگان محلی در هر دو پلاک ۱۱۷ و ۱۱۸ باید تحت نظارت اداره آب شهرستان، دستگاه شمارش‌گر میزان آب مصرفی خود را داشته باشند. در غیر اینصورت بسادگی نمی‌توان مانع آب‌دزدی‌ها شد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۲): فراتر از تعارض منافع!! (بخش ۶۹) از کوچه‌گـاو به کوچه‌باغ (۱) (تارهای عنکبوتی کوچه‌ جهنمی) در طول مسیر تهران/قزوین، صحبتی از کوچه جهنمی هم پیش آمد و آ.سیدیداله ادعا کرد که پارکینگ فعلی آ.سیدقاسم، در قدیم راه بوده و حتی خود او که بچه بوده، از آنجا (برای بردن پهن گاوها به باغات پشتی) رفت و آمد داشته است! زمانی (در دهه ۳۰) که آ.سیدابراهیم یک رأس گاو خریده بوده ولیکن سیداسماعیل به تهران رفته و سیدشفیع به سربازی اعزام شده بوده و سیدابراهیم تنها بود و لذا مرحوم سیدصفدر از سیداسحاق درخواست می‌کند که جفت آن گاو را او خریداری کند. با پذیرش مسئولیت رسیدگی به گاو توسط سیدعبداله (که آنزمان ازدواج نکرده بوده) سیداسحاق هم مجاب می‌شود و جفت آن را خریداری می‌کند ولیکن هر دو گاو در آخور سیدابراهیم نگهداری می‌شده است و سیدیداله مسئول امور نظافتی گاو بوده است. وی گفت: اتفاقاً من به خاطر سیدرقیه هم آوردم که آن‌جا قدیما راه بوده است! سیداحمد هم یادشه. گفتم؛ این ادعا، قابلیت بررسی دارد اما با برخی از واقعیت‌های ذی‌ربط، سازگاری ندارد. گفتم؛ فاصله سنی بنده و شما حدود ۱۰ سال است و من اصلاً بخاطر نمی‌آورم که از چنین راه موهومی حتی یک‌بار عبور کرده باشم. وی گفت: شما هنوز متولد نشده بودی و من هر روز در آن کوچه تردد داشتم! اما بخاطر حفاظت از گاوها آن کوچه مسدود بود. گفتم: چه کسی آنرا مسدود کرده بود؟ کوچه عمومی که نباید مسدود می‌شده! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۲۳): فراتر از تعارض منافع!! (بخش۷۰) از کوچه‌گـاو به کوچه‌باغ(۲) (تارهای عنکبوتی کوچه‌ جهنمی) گفت: تا جایی که یادم میاد از طرف کوچه‌باغ توسط سیدابراهیم و از طرف کوچه وسطی روستا توسط مرحوم مهدی داودی مسدود شده بود. گفتم: اگر واقعاً کوچه‌ای عمومی بوده و همه اهالی هم در آن تردد داشته‌اند، چرا باید دو نفر به خودشان اجازه بدهند که آنرا از دو طرف مسدود نمایند؟! (ظاهراً مسدود‌سازی قدیم کوچه جهنمی توسط مرحوم مهدی داودی و مرحوم سیدابراهیم یا سیدصفدر، دقیقاً با مسدود‌سازی جدید همان کوچه توسط سیدقاسم انطباق دارد! و تفاوتشان اینست که درهای آن، چوبی و درهای این، آهنی و آنزمان گاو بوده و حالا ماشین!) بنظرم اگر هم کوچه بوده، برای «طویله خصوصی» بوده نه برای «راه عمومی». و اما مطلب بعدی معطوف به کوچه جهنمی؛ بعد از چندین مراجعه بی‌نتیجه در طی ماه‌های اخیر به بنیاد مسکن استان قزوین، دیروز بالاخره موفق شدم، مسئول پرونده‌های طرح هادی روستاهای استان قزوین را ببینم! بدنبال آن بودم که ببینم آیا طرح هادی روستای ما را کسی از اهالی روستا هم تأیید کرده است یا خیر؟ بررسی پرونده‌های دهه ۸۰ (بعد از زلزله) در بنیاد مسکن استان قزوین، نشان داد که از طرف اهالی (اعم از آ.سیدمیرشجاع، مهندس محمد داودی و بقیه)، هیچکسی طرح هادی بنیاد مسکن (مشتمل بر معبر شدن منازل موسوی‌ها و میرزایی‌ها) را امضاء و تأیید نکرده است و هیچ اسمی از اهالی در پرونده نیست. بنابراین کلیه اهالی (از جمله اخوی بنده که بعنوان رئیس امناء وقت روستا مورد هتاکی عده‌ای جاهل قرار گرفته بود!) از اتهام دست داشتن در تعیین معابر طرح هادی، مبرّا هستند. و معلوم شد که بنیاد مسکن، خودسرانه و بدون اخذ موافقت مرحوم آ.سیدابراهیم موسوی و وارثین مرحوم آ.سیدحسین موسوی، منازل آن‌ها (ویران شده در زلزله ۱۳۸۱) را بعنوان معبر لحاظ کرده است و لذا از این بابت باید به آن‌ها خسارت بدهد. پس از کلی گفتگو و توضیحات، متوجه خطای بنیاد مسکن شدند ولیکن حاضر به پرداخت خسارت نشدند و آنرا به «مراجعه به دادگاه» ارجاع دادند ولیکن خودشان برای «جبران تحمیل معبر»، اعلام آمادگی کردند که تغییراتی را در نقشه طرح هادی، اعمال نمایند و اولاً آن ستاره قرمز را از خانه میرزایی‌ها بردارند و‌ ثانیاً از معبر تلقی کردن بخشی از منازل مرحومان مذکور، صرف‌نظر نمایند و بجای آن، امتداد و تکمیل همان کوچه‌باغ قدیمی را در دستور کار خود قرار بدهند که البته لازمه آن عقب‌نشینی یکی دو متری میرزایی‌ها از باغچه پدری خودشان است و بنظرم بهتر از آنست که خانه‌شان دائماً در معرض تهدید به تخریب و جریمه باشد! راجع به جریمه نامشروع خانم زهرا میرزایی هم صحبت کردم که گفتند، ایشان بدون مجوز اقدام به ساخت خانه در معبر کرده است. گفتم؛ نامشروع بودن اقدام بنیاد در معبر نامیدن خانه مردم، باعث شده که آن‌ها به دردسر بیافتند. اگر شما دست از این معبر بکشید آن‌ها هم مجبور نیستند تحت فشار چنین تحمیلی، ناچار شوند که یا مکرراً جریمه بپردازند و یا بخواهند مشکل را به همسایه خودشان حواله بدهند و موجبات انواع اختلافات محلی گردند تا آن‌جا که عضو شورای روستا که از قضای روزگار داماد میرزایی‌ها است و از طرفی لعین اوقاف شده، در تعارض منافعی آشکار، اوقاف نانکلی را هم به معرکه بکشاند! تا آنجا که خطای طراحی مهندسین شما باعث شده اوقاف هم ادعا کند که این کوچه، موقوفه است و مزخرفاتی از این قبیل! گفتند: دخالت اوقاف برای متقاعد کردن قاسم موسوی بوده است! وگرنه کاری به معابر ندارد. گفتم؛ به هر حال دخالت اوقاف و لعین اوقاف (موسوم به امین اوقاف!) کاملاً غلط بوده و سلب حقانیت مالکیت آ.سیدقاسم است. گفتند؛ ما تا حدودی در جریان دعواهای آنجا هستیم اما بنظر می‌رسد که قاسم موسوی، زیاده‌خواهی دارد! گفتم: آ.سیدقاسم دارد از حق و حقوق مسلم خود دفاع می‌کند و بنده هم اگر جای او بودم همین کار را می‌کردم. برای بنده فرزندان مرحوم سیدابراهیم موسوی و نوادگان دختری مرحوم سیدحسین موسوی، فرقی ندارند و همه آن‌ها فامیل من هستند ولیکن پای حق و عدالت که پیش می‌آید قاعدتاً برای بنده که دبیرکل «حزب وحدت و عدالت» هستم، ناچارم خیلی دقت و همت بخرج بدهم تا هیچ‌کدام بیهوده قربانی دیگری نگردد. گفتند: پیشنهاد نهایی شما در این قسمت از طرح چیه؟ گفتم: بنده با عنایت به مراعات راه‌های دسترسی زوار به امامزاده، مایلم که همین طرح هادی را بپسندم ولیکن اصلا مایل نیستم حقوق موسوی‌ها و میرزایی‌ها پایمال شود. شما موظفید که رضایت آن‌ها را جلب کنید (نه اینکه باعث شوید جریمه مالی و هتک حرمت حیثیتی بشوند) وگرنه معبر غصبی برای زواری که بدنبال ثواب الهی هستند، معبری شیطانی خواهد شد! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اردیبهشت۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۴): فراتر از تعارض منافع!! (بخش ۷۱) از کوچه‌گـاو به کوچه‌باغ (۳) (تارهای عنکبوتی کوچه‌ جهنمی) گفتند: شما اگر جای مهندسین ما بودید این قسمت را چگونه اصلاح می‌کردید؟! گفتم: امتداد کوچه‌باغ را در طرح هادی می‌گنجانیدم و آنرا از داخل بافت روستا حذف نمی‌کردم در حالی که از قدیم داخل بافت سنتی روستا بوده و هم‌اکنون هم محل رفت و آمد است. البته لازمه تعریض آن، عقب‌نشینی خانه آ.سیدقاسم و خانه ورثه آ.سیدابراهیم در آینده خواهد بود. مضافاً که راه ماشین‌رو اهالی پشت کوچه‌باغ هم تسهیل می‌گردد. گفتند: ما مشکلی نداریم ولیکن لازم است، شما از دهیار و شورای روستا بخواهید که با ما مکاتبه نمایند تا ما درخواست آن‌ها را بصورت قانونی در دستور کار کمیسیون طراحی و تغییرات قرار بدهیم. گفتم؛ از آن‌جا که بنده این شورا را خائن می‌دانم که گماشتگان شیاطین هستند و جز شرارت، هدفی در روستا دنبال نمی‌کنند، هیچگونه رسمیتی هم برای آن قائل نیستم ولیکن حاضرم از ریاست جمهوری هم که شده برای شما نامه بیاورم! البته بنده می‌توانم بعنوان نماینده حقوقی جمعی از اهالی برای مقابله با متجاوزین به حقوق اهالی، نامه درخواست بدهم یا از تهران نامه بیاورم ولیکن وقتی شما خودتان مشکل‌آفرینی کرده‌اید، لازمست که خودتان هم جبران کنید. مگر زمانی که آن‌جا را معبر در نظر گرفتید با دهیار و شورای روستا، مکاتبه کردید؟! حالا هم لطفاً بدون مکاتبه، خطای خود را خودتان جبران کنید. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۵): از کوچه‌گاو به کوچه‌باغ (۴) (تارهای عنکبوتی کوچه‌ جهنمی) این مدرک☝️را در پیام شماره ۱۴۵ کانال گنبد فیروزه در مورخه ۷ آبان ۱۴۰۲ درج کرده بودم و از پیام شماره ۱۵۵ در همان کانال، به نقادی این دخالت (۸ دروغ نانکلی) پرداختم. در جلسه دیروزم با کارشناسان بنیاد مسکن استان قزوین، آن‌ها منکر دخالت و مکاتبه اوقاف با بنیاد مسکن در موضوع کوچه جهنمی شدند که نکته عجیبی است! چنانکه ملاحظه می‌کنید نانکلی اوقاف نوشته است: «بنابر اطلاعات واصله آقای سید قاسم موسوی یکی از متصرفین روستای مذکور در داخل طرح هادی کوچه‌ای را که سابقه طولانی مورد استفاده اهالی و زائرین امامزاده بوده قصد اضافه نمودن به منزل خود را دارد. بدین وسیله مجدد اعلام می‌نماید که...»!!! ظاهراً منظور وی از «کوچه‌ای با سابقه طولانی مورد استفاده اهالی و زائرین»، همان کوچه‌گاو است که ظاهراً مورد استفاده اختصاصی صرفاً دو خانواده گاودار روستا بوده است و هر دو طرف آن هم مسدود بوده است و نهایتاً هم مرحوم داودی آنرا ابتیاع می‌کند و به ملک خود می‌افزاید! یکی از نکات نامه نانکلی شرور، عبارت «بنا بر اطلاعات واصله» است. عامل «اطلاعات واصله» به اوقاف نانکلی (که کاملاً هم کذب بوده)، چه کسی از روستا بوده؟! و این نامه (نانکلی کذّاب) را چه کسی در اختیار شاکیان سیدقاسم قرار داده است؟! بنظر بنده، مظنون ردیف اول این فتنه، «لعین اوقاف» بوده و لازم است که به استنطاق کشیده شود. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲ اردیبهشت۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 بانیان وضع موجود، کماکان بانیان وضع موجود هستند!! مخابرات (سلسله اعصاب کشور) دولت آ.رئیسی در سیطره بانیان وضع موجود!/در این ۱۰ روز، زبان بعضی‌ها ۱۰ متر درازتر شده است!! لطفاً به ابجد این مبحث مربعی، توجه فرمایید؛ ا) در مقاله‌ای با عنوان «بانیان وضع موجود» به حلاجی مسئله و‌ نیز اقسام بانیان، اشاره کردم و در اینجا به تداوم این قصه پر غصه اشاره می‌کنم. ب) بمناسبت اظهار نگرانی جناب شیخ (که حدود ۱۰ روز قبل در مراسم سالگرد رحلت آیةالله العظمی بروجردی، تصریح کردند): «نمازهای جماعت الآن در کشور ما ورشکسته است و دارد به آخر کار می‌رسد! در کشور به رسیده است! چهارتا کنار حرم‌ها را ملاک نگیرید.» (تیتر اول انواع خبرگزاری‌ها و مطبوعات) مناسب دیدم که به این مسئله ( نماز جماعت در جمهوری اسلامی ایران) اشاره‌ای بکنم. ج) ضرورت این نگاه به بیانی از امام خامنه‌ای برمی‌گردد که به آیه ۴۱ از سوره مبارکه حج، متمسک شدند: «این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی حج تکلیف همه‌ی ماها را روشن کرده: اَلَّذینَ اِن مَکَّنّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَر. اَقامُوا الصَّلوة، یعنی ؛ این اشاره است به اینکه و اسلامی باید تعبّد را و توجّه به خدا را و توجّه به را گسترش بدهد. اقامه‌ی صلات به این منظور است؛ باید در گسترش پیدا کند.» (در دیدار با مسئولین ۱۴۰۱/۴/۷) پروردگار متعال در این آیه از می‌فرماید: «همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها بخشیدیم، را برپا می‌دارند و می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و پایان همه کارها از آن خداست!» «الذین» در این آیه شریفه به چه اشخاصی برمی‌گردد؟ طبق این آیه شریفه، یکی از معیارهای الهی و بودن حکومت و ، اقامه نماز است که در قالب نمازهای جماعت تجلی پیدا می‌کند. حال اگر «نماز جماعت در ایران به خط پایان خود رسیده است»، اولاً می‌شود نسبت به الهی و اسلامی بودن جاری، تردید نمود و ثانیاً باید بررسی کرد که بانیان چنین وضعیتی (ورشکستگی نماز جماعت!) چه اشخاصی (اعم از حقیقی و حقوقی) هستند؟ و چرا همچنان در رأس و هستند؟ د) در آستانه ۱۴۰۰ این تیتر از قول آ.رئیسی در صدر اخبار خبرگزاری‌ها نشست که: «بانیان و نمی‌توانند تغییردهنده وضعیت فعلی باشند + نباید بر بمانند» (خبرگزاری دولتی ایرنا ۱۴۰۰/۱۱/۸) بدیهی است که این حرف آ.رئیسی در حد شعاری مناسب همان ایام، در دل تاریخ، دفن شد و هرگز مورد تبعیت قرار نگرفت! (و حتی بعضی خبرگزاری‌ها آنرا از صفحات مجازی خود حذف کرده‌اند!) ولیکن واقعیتی غیرقابل انکار است. وضع موجود نماز جماعت مخابرات در این ۱۰ روزی که از ادعای جناب شیخ حسین انصاریان مبنی بر اعلام «ورشکستگی نماز جماعت در کشور» می‌گذرد و حتی تعدادی از هم زبانشان به ما (بویژه بنده که در انتخابات ریاست جمهوری، بازرس ویژه یکی از ستادهای انتخاباتی آ.رئیسی بودم) ۱۰ متر درازتر شده است! باید عرض کنم که از فردای روز انتخابات، بنده فراموش شدم و حتی یک تشکر کاغذی هم از ما بعمل نیامد و هیچ‌گونه سمت و منصبی به ما حتی پیشنهاد هم‌ نشد و از طرف بنده هم چنین مطالباتی مطرح نشد. زیرا که در آن مقطع، یک احساس مسئولیت برای انجام تکلیفی به میان آمد و ما هم دریغ نکردیم ولیکن گمان نرود که لابد بنده کماکان در دولت جناب رئیسی، عددی به شمار می‌روم! حتی در هیچکدام از مراسمات و مناسبات دوره ریاست جمهوری معظم‌له، حتی به یک چای هم دعوت نشدم. بنابراین در خدمت و خیانت دولتمردان رئیسی کوچکترین نقشی نداشته و ندارم بجز همان تبلیغات انتخاباتی ۱۴۰۰ و در این دو سال هم همان امام جماعت یک ساختمان دولتی در پایانه جنوب تهران هستم که ۱۳ سال قبل از آن بودم. فلذا نه جزو بانیان اولیه وضع موجود هستم و نه جزو بانیان ثانویه آن. ولیکن بعنوان صرفاً یک (و البته فعال در فضای مجازی) اگر بخواهم در این قضیه، اظهارنظری بکنم، قاعدتاً مجازم در حوزه کاری خود حرف بزنم. در تحلیل بنده، عوامل ورشکستگی نماز جماعت مراکز مخابراتی کشور، یک مثلثی است که اضلاع آن عبارتند از: ۱) کارکنان مخابرات ۲) مدیریت مخابرات ۳) ائمه جماعات بررسی یکایک این موارد مجال دگری می‌طلبد ولیکن در ، نقش تخریبی بسیار چشمگیر بوده است! بعنوان مثال، فرآیندهای مدیریتی (در عقد قرارداد، بیمه و...) تعمداً و دقیقاً در راستای دافعه و فراری دادن ائمه جماعات بوده است! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🔴 من با روحانیونی که در یک اداره‌ای مشغول کار می‌شوند، در حالی‌که پیشنماز فلان مسجد هم هستند، مخالفم... پیشنماز مسجد، باید مسجد را خانه خود، جایگاه خود و اداره خود بداند. 🎙امام خامنه‌ای_۱۳۸۵/۸/۱۷ ☝️از پیام‌های وارده☝️ 👌نقدونظر بدنبال نشر مقاله‌ای با عنوان «وضع موجود نماز جماعت مخابرات»، یکی از کاربران یکی از گروه‌های ایتا، پیام فوق را بازنشر داد! در جواب باید عرض کنم که؛ قیاسی مع‌الفارق است. زیرا این مطلب که باید خود را خود بداند و نباید در ادارات دیگر وقت بگذارد، بمفهوم این نیست که در ادارات، به خود برسد. آنچه که در (و حداقل در ) می‌گذرد و «نمازجماعت‌ستیزی در قالب امام‌جماعت‌ستیزی»، دنبال می‌گردد، هیچ نسبتی به مقام معظم رهبری ندارد. بلی! اگر به این نتیجه رسیده که به هر علتی، کلیه نمازهای جماعت در ادارات خود را تعطیل نماید، بحث دیگری است ولیکن موکول کردن با به ماه‌های پایانی سال یا تعویق دو هفته‌ای در پرداخت حقوق ماهیانه آن‌ها و یا اختلالات مختلف در پرداخت ناقص و تحمیل کسورات بلاوجه از پرداختی ماهیانه آن‌ها (نصف حقوق آبدارچی‌های همان ادارات) و حداقل اجرای چنین روندی در ، نه قانونی است و نه شرعی و نه عرفی و صرفاً است. وگرنه جمع پرداختی حدود ۸۰ نفر (هر کدام ۵ میلیون = ایاب و ذهاب آنها) در این شرکت، رقمی نیست! ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۲اردیبهشت۱۴۰۳ 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۶): روستای نفرین‌شده!!! (بخش ۱): تحریر برای نسل بی‌خبر از ماجراهای روستا بنظر می‌رسد که روستای امامزاده علاءالدین، به علت/علل خاصی، لابد نفرین‌شده است که در سه مرحله بسوی قهقراء رفته است! البته منظورم؛ ضربات بنیادی وارده بر اهالی این روستا در مقطع زندگی بنده ۶۲ ساله است وگرنه قبل از بنده هم ممکنست، تحت تأثیر ضربات دیگری از قبیل؛ وبا و طاعون یا آثار جنگ جهانی و امثالهم هم بوده است که بنده چندان اشرافیتی بر آن‌ها ندارم. اینو فرضاً شنیدم؛ زمانی که جمعی از اهالی روستای نیریج هجوم آوردند تا اراضی و باغات امامزاده را تصرف کنند، یکی از بزرگان سادات موسوی با نشان دادن وقف‌نامه‌ای، همه آن‌ها را وادار به عقب‌نشینی کرد که ظاهراً همین وقف‌نامه‌ای بوده که (علیرغم جعلی بودن آن!) ما آنرا وقف‌نامه اصلی می‌نامیم و آ.میرشجاع هم سعی کرد آنرا به اوقاف بقبولاند! و اما آنچه که بنده، شاهد آن‌ها بوده‌ام عبارتند از: الف) کوچ جوانان؛ اولین ضربه سنگین به این روستای کم‌جمعیت، کوچ جوانان در دهه ۱۳۵۰ به تهران بود. بدیهی‌ست که با خروج نیروی کار روستا، تولید محصولات روستایی ولو در حد خودکفایی به محاق افتاد و کمر خمیده اهالی هیچ‌گاه راست نشد. اگرچه با افزایش برخورداری از امکانات شهری شبکه آبتگ (آب، برق، تلفن و گاز) امید می‌رود که موجب اندیشمندی جوانان برای بازگشت به روستا گردد ولیکن نه برای پرداختن به کشاورزی و دامپروری و باغداری سنتی بلکه با گرایش به فعالیت‌های اقتصادی بصرفه‌تر از شهرهای بزرگ و در این‌خصوص بنده، ایده‌های مختلفی دارم. تنها کار هوشمندانه‌ای که اهالی برای کاهش ضربات مهلک این مهاجرت، انجام دادند؛ تشکیل یک «هیئت مذهبی» سیار در منازل تهرانی اهالی و نیز «صندوق تعاون» بود که تا حدودی توانست اتحاد و یکپارچگی اهالی را حفظ کند که آنها هم تدریجاً از نفس افتادند. نقش‌آفرینی مؤثر در این امر عمدتاً بر دوش ابوی و اخوی بنده بود. خروجی نهایی این حرکت، تشکیل هیئت امناء روستا با محوریت آ.سیدمیرشجاع بود که بعداً در جای‌گاه دهیار روستا رسمیت پیدا کرد ولیکن از وقتی که شورای روستا را (متشکل از افراد فاقد صلاحیت و اهلیت و بلکه فرصت‌طلب و خائن) تشکیل داد، بعلل عجیبی به قهقراء رفت! ب) بی‌آبی بعد از زلزله؛ دومین ضربه مهلکی که بر این روستای کوچک وارد شد، تشدید بی‌آبی بعد از زلزله ۱۳۸۱ بود که قریب باتفاق باغات و مزارع روستا خشکید و حتی کار به حمل آب شرب اهالی با تانکر از نقاطی دیگر کشید. «کم‌آبی» و «تخریب زائرسرای امامزاده»، را می‌توان دو عاملی تلقی کرد که در کاهش زوار امامزاده هم بی‌تأثیر نبودند. البته وام دولتی کم‌بهره موجب توسعه چندبرابری ساخت‌وساز ابنیه روستایی گردید ولیکن هرگز روستا را به رونق سابق خود باز نگردانید. تنها اقدامی هم که اهالی برای کاهش این ضربه مهلک توانستند انجام بدهند (که آنهم عمدتاً رهین همان «هیئت مذهبی و صندوق تعاون» بود) حرکاتی از قبیل؛ احداث آب‌بند خاکی و لوله‌کشی آن به منبع آب روستا بود ولیکن کفایت نکرد و این روستا در بی‌آبی و خشکسالی، سوخت! یعنی کارآمدی اقتصادی ناچیز خود را هم از کف داد. البته حفر چاه آبی که دهیار بومی روستا در آغاز دهه ۱۳۹۰ تعقیب می‌کرد، می‌توانست این خسارت را تا حدودی جبران نماید. ولیکن با حماقت حسودها و رندی متجاوز نقاشی و بی‌همتی و بی‌خیالی اهالی و بلکه خیانت آشکار برخی از فضول‌های روستا، به تعلیق افتاد و زحمات آ.میرشجاع هدر شد. ج) ورود نان‌کُلی اوقاف؛ سومین ضربه مهلک بر این روستا با ورود نحس نان‌کُلی اوقاف از سرمای زمستان ۱۳۹۴ شروع شد که به «چکمه سفید» مشهور بود. زیرا خیانت‌های چندجانبه‌ای را رقم زد که متأسفانه با کمک خائنین پفیوز روستا تحقق یافت. البته حفاری‌های غیرمجاز چند خانواده از اهالی (که آن‌ها را ناگهان از کارگری کف بازار به آلاف و الوف افسانه‌ای ثروت و مکنت رسانید)، بسترساز ورود نان‌کُلی شد ولیکن استخراج گنج‌های دفینه‌ای روستا، مانع پیشرفت روستا نگردید بلکه حرص نامشروع و اقدامات غیرقانونی نان‌کُلی برای تصاحب الباقی دفینه‌ها و عتیقه‌های روستا، وقایعی را بدنبال داشت که موجب تفرقه و اختلافات و حتی نزاعات خونین بین اهالی گردید. ضربه نان‌کُلی بمراتب مهلک‌تر از دو ضربه قبلی، این روستا را به قهقرا برد. البته اهالی این روستای نفرین‌شده در سپردن شورای روستا به رذیل‌ترین افراد روستا (که بعنوان ستون پنجم نفوذ هرچه بیشتر نان‌کُلی، دهیاران بومی را به خاک و خون کشیده و دهیاران غیربومی را بر اهالی تحمیل کردند و در غارت و ویرانی روستا کوشیدند و هنوز هم در تعقیب آشکار خیانت‌های چند وجهی خود هستند!) مقصر هستند و... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه هم‌اندیشی سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۲۷): روستای نفرین‌شده!!! (بخش ۲): تحریر برای نسل بی‌خبر از ماجراهای روستا ... و عدم هرگونه تکاپویی در انحلال شورای خصیم، نشانگر آن است که تمایلی به خروج از حالت نفرین‌شدگی خود ندارند! نان‌کُلی شیّاد بدون خیانت اعضای پفیوز شورای روستا و چند نفر دیگر از همپالگی‌های خبیث آنها، هرگز نمی‌توانست در این روستا، آنهمه یکه‌تازی کند و در سکوت و مماشات و بعضاً تشویقات برخی از اهالی واقعاً احمق و عِشّک (که نه تنها مایل به فهم حق و باطل بلکه قادر به تشخیص منافع خود نیز نیستند!)، این روستا را به قهقراء ببرد. (و بیشترین زیان و خسارت از این ناحیه را بنده متحمل شدم که اوقات بسیار گرانقدری از بنده که باید صرف امور خیلی مهمتر ملی می‌شد، ناخواسته صرف دفع این حشره موذی شد و از تعقیب امور اصلی خودم باز ماندم. تا آنجا که موجب تجری متجاوز نقاشی برای تصرف عدوانی اراضی سادات موسوی و حسینی هم گردید. و حال بنده ناچارم بخشی از وقت ارزشمند خود را صرف دفع این یکی حشره موذی بکنم!) خبط و خطای اهالی (در ترجیح رذیل‌ها بر شریف‌ها!!) در رأی دادن آن‌ها آشکار شد: ۱) حسن‌تیسنای مکار پدران وی آخرین طایفه‌ای بودند که بعد از ورشکستگی در حاشیه‌نشینی تهران ۱۳۲۰ وارد این روستا شدند و پدرش آخرین کدخدای روستا بود که در صدد اخراج سادات از این روستا بود و از برخی پیرمردهای فعلی روستا شنیدم که او ابائی از اظهار علنی نقشه شیطانی خود نداشت! روستایی که بعلت مهاجرت گسترده به تهران و پراکندگی در محلات مختلف آن، کار و زندگی در این روستا را تقریباً رها کرده بودند. این طایفه که با مساعدت مرحوم شیخ زین‌الدین نیریجی، یک‌سوم از دو دانگ موقوفه امامزاده را به چنگ آورده بودند، در رقابت با مستأجرین قبلی دو دانگ به کشمکشی پرداختند که هنوز هم ادامه دارد و قاعدتاً برای پیشبرد اهداف خود ناچارند که در مقابل مدیر حقیر و فرصت‌طلب اوقاف بویین، گردن خود را کج کنند. و‌ اهالی که به یک مستأجر گردن‌کج در نزد نان‌کُلی، رأی دادند، «تعارض منافع»ی را پدید آوردند که نهایتاً دودش به چشمان خودشان رفت. و البته تجربه شد که دیگر هرگز هیچ‌کدام از مستأجرین اوقاف (حتی پسرخاله بنده) را به عضویت شورای خود در نیاورند وگرنه او نمی‌تواند همزمان هم حافظ منافع اوقاف متخلف باشد و هم حافظ منافع اهالی که به او رأی داده‌اند و نهایتاً این اهالی هستند که شدیداً زیان خواهند دید. چنانکه نان‌کُلی در برف و بوران ۱۳۹۴ چند شبانه‌روز میهمان حسن‌تیسنا بوده است که هم رئیس شورای روستا بوده و هم مستأجر اوقاف و بالتبع نوکر نان‌کُلی. و طواف کاملاً محرمانه و مخفیانه نان‌کُلی (دو ماه بعد از گزارش رسمی حفاری‌های غیرمجاز توسط دهیار و شورای روستا) در اطراف خانه‌های اهالی هم برای متراژ نبوده و بلکه طبق قرائنی که بنده کشف کردم، برای گنج‌یابی بوده است. و بعد از آن بود که در سودای دست‌یابی به دفائن فراوان روستا و بلکه منطقه، با مطرح کردن ورق پاره‌ای (وقفنامه جعلی) در صدد تصاحب شش‌دانگ روستا بر می‌آید! ولیکن تیرش به سنگ می‌خورد و تمام نقشه‌هایش بر باد می‌رود! تیری غیبی که تیر وی را پنبه کرد! زیرا که روح امام‌زاده علاءالدین حافظ اهالی مخلص روستاست و هر آنکه پف کند ریشش بسوزد! وانگهی آیا اهالی بر خود عار و ننگ ندیدند که هم کسی را تیسنا بنامند و هم او را به ریاست شورای خود برگزینند؟! آیا بنظرتان خجالت‌آور نیست؛ کسی را که سوسک می‌نامیدش به ریاست شورای خود نشاندید؟! آیا تجاوزات صفت بی‌صفت، نتیجه همین رفتارهای شما نیست؟ حداقل سادات که نباید به چنین فردی (که با نمک‌بحرامی تمام، در سودای تحقیر و اخراج سادات از روستای پدریشان بوده!) رأی می‌دادند و البته آ.سیدمیرشجاع هم که اهالی را برای رأی دادن به چنین خائنی، تشویق کرده مقصر بوده است و خدا از تقصیراتش بگذرد اگرچه با جنایتی که علیه او و پسرش رخ داد (و تیسنا هم حامی آن ترور بوده است!)، تقاص خود را پس داد! ۲) ممدننگی رأی دادن به «لعین اوقاف» هم خبط دیگری در کارنامه اهمالات اهالی است. این جوعل‌لغ که شرارت را از بچگی با خود به همراه داشت از جد دومش به ارث برده بود که محکوم به «عاق‌والدین شدیداللحن» مرحوم سیدحسن‌بابا (معمار سلیم‌النفس بازسازی بقعه مبارکه امامزاده) بوده و کلیه اهالی (طبق وصیت‌نامه آن مرحوم که قدیمی‌ترین وصیتنامه روستا است) منع شده بودند که ذره‌ای به آن‌ها مساعدتی بکنند. و ایضاً آ.میرشجاع که علیرغم خبر داشتن از خباثت شجره وی، نظر مثبت اهالی را بسوی او سوق داده، مقصر بوده و البته چوبش را هم خورد و حتی پسرش هم بی‌نصیب نماند! ولیکن اهالی که از اوضاع خانوادگی وی کم و بیش خبر داشتند، چرا وی را بر صدر نشاندند؟!! البته در ... ...ادامه دارد. ✍️حسینی(منتظر) ۲۱ اردیبهشت۱۴۰۳ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹