هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
✍️ تحریری #حم
✅ «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام»
و خطر سهمگین عدم فهم این مطلب خطیر!!
(بخش ۰۱):
مزیت #انقلاب_اسلامی و #نظام_اسلامی ایران، بر تمام انقلابات و نظامات تاریخ انسان در کل جغرافیای زمین، همین است که #اسلامیت هر دو عنوان مذکور، اجازه نمیدهد بین #انقلاب و #نظام، پارادوکس و تضاد مرسوم همه آنها برقرار باشد.
بزرگترین #انحراف دهشتناک و بالتبع ضربه سنگین مهلک بر «نهضت+نظام» #ایران از جانب کسانی بر #ملت_ایران، تحمیل گردید که انقلاب و نظام را آشتیناپذیر تلقی کرده و حتی بر آن تصریح و تأکید میکنند!
در این #سلسله_مقالات بر آنیم تا چنین معضلی را که بسیاری از #بزرگان و #انقلابیون را به کام خود کشیده است، مورد #آسیب_شناسی قرار دهیم.
نگارنده این سطور بلحاظ #وضعیت_سیاسی خانواده (روحانی سنتی بودن ابوی و روشنفکر شورشی بودن اخوی - در قالب شریعتیزدگی! - و لاجرم مباحثاتی طویل در حد مشاجراتی شدید!) بالتبع از مقطع ۱۴ سالگی (از ۱۳۵۵ هجری شمسی) وارد فعالیتهای #مطالعات_سیاسی گردید که شاید زودهنگام ولیکن نقطه عطفی در مسیر زندگانی او بود! و شاید اولین و مهمترین دغدغه بنده از همان سال، همین #مسئله بود که بدنبال مطالعه مقالهای از #دکتر_شریعتی! با عنوان «نهضت و نظام» شکل گرفت که؛ نهضت یا نظام؟! و یا هر دو؟!
توصیه میکنم متن کامل مقاله مذکور را در فصل ذیربط کتاب #تشیع_علوی و #تشیع_صفوی آن #شهید (در ذیل سلسله مباحث #اسلام_شناسی وی) مطالعه بفرمائید.
(گلچینی از متن و صدای ذیربط، ضمیمه این مقاله است)
بعد از مطالعه مقاله مذکور، مصمم به ورود در انقلابی شدم که فرجام آن، استقرار #حکومت_اسلامی بود که بعداً با #هدایت #امام_خمینی به «جمهوری اسلامی» تغییر یافت.
ولیکن با این دغدغه که آیا خواهیم توانست، نظامی را اقامه کنیم که انقلاب را قربانی خود نسازد؟!
اشارهای به جغرافیای زمانی این دغدغه:
در سال ۱۳۵۱ از روستا به #تهران مهاجرت کرده و به مدت پنج سال در محله جنوبی #پایانه_جنوب، ساکن بودیم و بنده در #مدرسه_راهنمائی شهاب (واقع در ضلع جنوبی #بوستان_بعثت که بعد از انقلاب، به مجتمع آموزشی بعثت تغییر یافت) مشغول تحصیل بودم و در مقطع سوم راهنمایی، با شور انقلابیگری خود، اقدام به تشکیل سرّی #گروه_انقلابی #سلحشوران_علوی نمودم.
در آن دوران، شیفته داستانهای #حماسی، #مذهبی #محمود_حکیمی بودم که عنوان #گروه_سیاسی خود را از نام یکی از کتابهای وی اقتباس کرده بودم.
#وضعیت_اقتصادی #خانواده ایجاب میکرد که با اتمام #سیکل_راهنمائی، #ترک_تحصیل کرده و در #بازار_تهران به #کارگری (شاگردبازاری) بپردازم و اولین #حقوق_ماهیانه من زیر یکهزار تومان بود که حداقل فایده آن درآمد ناچیز، این بود که لااقل سربار خانواده نباشم و در مسیر #استقلال_اقتصادی قرار بگیرم.
در بازار تهران (#صنف_قماش) فعالیتهای سیاسی بنده، تشدید شد و اقدام به تشکیل سرّی «گروه انقلابی #انجمن_توحیدی #مستضعفین بازار» نمودم. کارگران انجمنی؛ انقلابیتر از دانشآموزان سلحشوری بودند!
میرزای حجره ما از اعضای #حزب_ایران بود که به #داریوش_فروهر قرابت و ارادت خاصی داشت که دارای گرایشهای مثلاً ملی_مذهبی بود و در طیف #جبهه_ملی و وفاداران به #دکتر_مصدق به شمار میرفت.
بنده بلحاظ ملاحظات اسلامی، قاعدتاً با آنها مرزبندی داشته و نمیتوانستم جذب آن جریان بشوم که تدریجاً هم #طشت_رسوائی همه آنها از بام بلند نهضت+نظام ما افتاد!
گروه (و بتعبیری دقیقتر؛ گروهک!) ما نقش قابل توجهی در #اعتصابات_بازار از طریق به آشوب و تظاهرات کشیدن سراهای آن داشت.
لازم به ذکر است که #بازار_سنتی تهران دارای سه طبقه اجتماعی بود که عبارت بودند از؛
۱) اربابها که صاحبان سرمایه بودند و تجار نامیده میشدند. این عده معمولاً ساعت ۱۰ به بعد به حجره خود سر میزدند و هنگام ناهار هم میرفتند.
۲) میرزاها که طبقه کارمندان را تشکیل میدادند و معمولاً از ساعت ۸ الی ۹ صبح وارد محل کار شده و چند ساعتی پس از صرف ناهار، بازار را ترک میکردند.
۳) شاگردها که عمدتاً امور خدماتی (نظافت، آبدارچی، نامهبری، باربری و امثالهم) را بر عهده داشتند که معمولا از ساعت ۷ الی ۸ صبح در محل کار خود حضور یافته و تا غروب مشغول کار بودند.
بنده جزو طبقه سه بودم اما کارهای من آنقدر زیاد نبود که #فرصت_مطالعاتی و #فعالیت_تشکیلاتی نداشته باشم.
(حضور کارگرانه بنده در بازار؛ یک سال منتهی به #انقلاب_اسلامی ۱۳۵۷ تا یک سال بعد از آن بود.
در سال ۵۹-۱۳۵۸ در سودای #صدور_انقلاب به همه جهان، قدم در راه #سینما و #تلویزیون گذاشتم که با وقوع #جنگ_تحمیلی به محاق افتاد و لذا در سال ۱۳۶۰ عازم جبهههای#دفاع_مقدس شدم. غرض از ...
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
بهار ۱۳۹۸
چلچراغ #معارف و #احکام حم:
https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اگر حق را نگویید و سکوت کنید، یک شیطان لال هستید!
▶️ حجتالاسلام #محسن_قنبریان:
🔸 #پیامبر_اسلام فرمود: «الساكت عن الحق شيطان أخرس»؛ کسی که نسبت به حق #بی_طرف و #بی_تفاوت بماند و سکوت اختیار کند شیطان لال است.
🔹 جایی میبینی ۱۰۰ نفر، ۲۰۰ نفر، ۱۰۰۰ نفر هستند که دارند ادعایی را میبینند، اینجا اظهار حق لازم است ولو آن شخص نپذیرد.
🔸 در تبلیغات و سروصداها و در کامنتها و در فضاها و حبابهای مجازی که یک طور وانمود میکنند انگار کل ملت دارند همین را میگویند، آنچه که حق است را محکم بگو. انتخاب کن؛ بینظر و بیانتخاب نگذر از همهچیز!
🔹انتقادی هم اگر داری در جا و موقعیت خودش بگو؛ اما یک جایی دارد ظلم میشود؛ در همین فضای مجازی به #شهدا ظلم میشود؛ به #انقلاب ظلم میشود، به ۴۰ سال نظام #جمهوری_اسلامی ظلم میشود، به یک #رهبر حکیم ظلم میشود و تو میدانی که این چیزی که دارند میگویند دروغ است، محکم بگو: «نه اینجور نیست؛ من آدم ترسویی نیستم که اگر [اشکال واقعی] بود آن را نگویم؛ نیست!»
#ترس
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#عبرتهای_عاشورایی
🆔 @m_ghanbarian
🎬 @Mostazafin_TV
☝️ از پیامهای دریافتی☝️
💠کانال اطلاعرسانی
چلچراغ معارف و احکام حم 👇
eitaa.com/chelcheraaqHM
🙏گروه هماندیشی
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
چالشهای امام
در تشکیل نظام
(بخش ۰۲۲):
ادامه تحلیل ۱۴۰۰ بنده:
... ملاحظه آنها غیرقابل اغماض هستند. وقوع تقریبا همزمان انواع زلزلهها، سیلها، بیآبیها و در رأس آنها بلای فراگیر و مبهم کروناویروس (صرفنظر از انواع کارشکنیهای تعمدی دشمنان یا رقبا!) توان هر دولتی را به تحلیل میبرد.
۶. در کنار بدبختیهای ناخواسته مذکور، دولت نسبتاً فشل روحانی گرفتار بدبختیهای خودخواسته هم البته بود! فلذا نگارنده این سطور هم معمولا عارض یکایک آنها بوده است و اصلا هم قابل اغماض و مالهکشی نیستند.
در اینخصوص بزرگترین عیب تفکر روحانی و دولتش (که به سرای سالمندان، شباهت داشت!) این بود که نهضت و #انقلاب را از زمان تشکیل #نظام پایانیافته تلقی میکرد و لذا دم از #اعتدال زد که کاملاً غلط بود!
همچنانکه عدهای از انقلابیون، هنوز اعتباری برای «نظام» قائل نیستند و مرامی بجز «افراطیگری و تندروی غیرانقلابی» سراغ ندارند!
بنده شخصا تابع دیدگاههای امامین «انقلاب+نظام» هستم که با ظرافت تمام خواسته و میخواهند که هر دو را قرین همدیگر ببینند و بخواهند. تا آنجا که آقا هم صریحا فرمودند: «من انقلابیام نه دیپلمات»!
روحانی به غلط تصور میکند که #انقلابی بودن با «نظاممند» بودن تعارض دارد و این دو مطلب هَووی هم هستند و قابل سازش نیستند!
و حال آنکه اولین اثر خروج از ذی انقلابیگری، قربانی شدن غیرت و دلسوزی به حال مستضعفین و گرایش به ذی اشرافی و فاصله گرفتن از متن مردم است و این بزرگترین بدبختی روانی و سرطان فکری و گرایشی دکتر روحانی و اطرافیان اوست.
البته این سرطان بیغیرتی مختص به روحانی و دارودسته وی نیست و شامل جریان منحوسی از همه فرقهها و جناحهاست که به پدیده شوم زالوزادگی (آقازادهها!) آلودهاند.
در عینحال ناگفته نماند که مفهوم این حرفها این نیست که روحانی، انقلابی نبوده یا نیست. نماد واقعی «انقلابیگری اصولی» را اگر در #ولائی بودن خلاصه کنیم، نمیتوانیم وی را غیرولائی تلقی کنیم! کافیست به بیان مرحوم آیةالله سیدجعفر کریمی هم عنایتی بکنیم که صریحا معتقد بود: «در امر ولایت، فدائیتر از روحانی سراغ ندارم»!
(ناگفته نماند که آن مرحوم، از نجف تا قم، معتمد و مسئول دفتر استفتائات امام خمینی بودند و همین جایگاه را در دفتر استفتائات آیةالله العظمی خامنهای هم داشتند) لذا از اشاره روشن این فقیه سیاسی قابل اعتماد امامین انقلاب+نظام، به سادگی نمیشود عبور کرد!
و حداقل اینکه در قضاوتهای خود جانب احتیاط را براحتی از کف ندهیم.
با همه این احوال تمام حرف بنده اینست که در کنار مشاهده نیمه خالی لیوان، نیمه پر آن (و بالعکس آن) را هم باید دید.
شما مختارید که خوبیها و کارآمدیهای روحانی را در حد یک قاشق شکر در مقابل یک بشکه زهر هلاهل ببینید ولیکن بنده (بعنوان یک فعال سیاسی/مذهبی بعد از ۴۵ سال حساسیت به سرنوشت انقلاب و نظام و تأکید بر تفکیکناپذیری آنها از زمان مطالعه مقاله «نهضت و نظام» دکتر شریعتی در سال ۱۳۵۵ و نپذیرفتن دیدگاه او) چنین برآوردی را اصلا منصفانه نمیبینم.
حال امیدواریم جناب رئیسی بتواند #اعتدال_حقیقی (نظام بشرط انقلاب و انقلاب بشرط نظام) را برافرازد.
«اللهم أرنا الاشیآء کما هی»
بازرس ویژه ستاد رئیسی/حم✋»
(پایان مقاله۱۴۰۰حم)
👌 ناگفته نماند؛ بنده بر خلاف دورههای خاتمی و مشانژاد که به دلایلی نتوانستم، #اکثریت_ملت را در استقبال از آندو نفر همراهی بکنم ولیکن در دورههای روحانی و رئیسی به عللی، همراه اکثریت ملت در استقبال از این دو نفر گشتم!
👌 نکته مهم دیگری که در این مقاله (جوابیه)، قابل توجه است عبارت «من انقلابیام نه دیپلمات» امام خامنهای است که مورد اشاره قرار گرفته است.
این جمله آقا، بسیار معنیدار است و ریشه آن، برمیگردد به همین مبحث «نهضت+نظام» و جایگاه جمهوریت در آن که از بزرگترین «چالشهای امام در تشکیل نظام» بود و در جای خود مورد تحلیل جامعی قرار خواهیم داد.
بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام، طیفی از انقلابیون (همانند امام خمینی و مقام معظم رهبری)، کماکان انقلابیگری خود را حفظ کردند و طیفی دیگر از انقلابیون (همانند هاشمی و روحانی)، چنان در قامت #دیپلمات، ظاهر گشتند که گویا هیچ سابقهای از انقلابیگری نداشتند و نمیخواهند حتی ذرهای خود را بدان بیآرایند (و بنظر خودشان بیالایند!)
بنابراین «طیف دیپلماتها» (متأسفانه در اکثریت خواص)، ترکیب «نهضت+نظام» را بر نتابیده و بالتبع ارزشی هم برای «جمهوری+اسلامی» قائل نشدند و متقابلاً طیفی هم ضمن «تکاپو برای حفظ نظام در حد انجام أوجب واجبات»، هرگز از انقلابیگری خود دست نکشیدند و بر انقلابی بودن خود تصریح و تأکید کردند که خوشبختانه اکثریت عوام هم حامی چنین #اندیشه_اسلامی هستند.
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۸ بهمن۱۴۰۲
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
چالشهای امام
در تشکیل نظام
(بخش ۰۲۴):
‼️«جمهوری اسلامی ایران»؛
منشوری از تزاحمات بیپایان!
سخن از تضاد و پارادوکس بین مفاهیم #نهضت و #نظام در بیان و تحلیل جامعهشناسانه غربی دکتر شریعتی بود که دامنه آن به تناقض و پارادوکس بین مفاهیم #جمهوری و #اسلامی در بیان و تحلیل فلسفی غربی دکتر حائری کشید.
این دو #روشنفکر_دانشگاهی فارغالتحصیل #غرب، اگر زنده میماندند در جمهوری اسلامی ایران، بنظرم شدیداً در مقابل یکدیگر، جبههگیری و حتی لشگرکشی آشتیناپذیری برپا میکردند!
پارادوکس مذکور سایهافکن بخش قابل توجهی از سران نهضت+نظام و #جمهوری_اسلامی ایران گردید که بزرگترین خسارات معنوی را بر #جمهوری_خمینی وارد ساخت و متاسفانه کمتر کسی به آسیبشناسی این مسئله پرداخته است!
از آنجا که معضل مذکور یکی از «چالشهای امام در تشکیل نظام» بود و در آستانه انتخابات مجالس ۱۴۰۲ هستیم، این مطلب را بنده در اولویت بررسیهای موشکافانه خود قرار دادم. زیرا این مبحث، خودبخود پای #انتخابات و نیز #روحانیت را هم به میان میکشد و اگر چنین پارادوکسی، حلوفصل نشود، به همه این مفاهیم ارزشمند و حیاتی، لطمه و ضربه مهلکی وارد میسازد.
چنانکه دامنه این مسئله و مباحث ذیربط آن، سایر ارکان و امور ملی و فراملی #ملت_ایران را فرا گرفت. تا آنجا که اگر شیخ اکبر رفسنجانی، با تمسک به گفتمان #دنیای_آینده، #نظام_موشکی نظام را تخطئه میکند یا شیخ حسن سمنانی، با گفتمان #اعتدال به جنگ انقلابیگری برخاسته و چرخش #سانتریفیوژ را (در تقابل با چرخ زندگی ملت!) تخطئه میکند و یا هواداران #میرنورد شعار احمقانه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! سر میدهند و #حمایت_ایران از #جبهه_مقاومت را تخطئه میکند و بالاخره امروز دکتر #ظریف_آمریکایی، پرچمدار چنین انحرافات خطرناک فکری/سیاسی میگردد و دم از عدم حمایت ملت از #مقاومت_ضد_صهیونیستی و ترجیح #سفره بر #موشک میزند تماماً ریشه در همین قضایای حل ناشده و ظاهراً پارادوکسیکالی دارد که در صدد ترسیم ابعاد و اعماق مسئله هستیم تا برسیم به ترسیم راههای برونرفت واقعی قصه.
اگر دعوایی بین آیةالله بهشتی و آیةالله مصباح در موضوع #جمهوریت و #مشروعیت و جایگاه #مقبولیت مطرح بود و اگر آیةالله خامنهای، تئوری #مردم_سالاری_دینی را مطرح و در بیانیه #گام_دوم #انقلاب_اسلامی، مفهوم #نظام_انقلابی را برجسته میکنند، تماماً به همین ریشه برمیگردد.
اگر شاهد صفآرائی #دیپلماسی امثال ظریف در تقابل #میدان #مردان_میدان امثال #حاج_قاسم و #سپاه_قدس هستیم، به همین ریشه برمیگردد.
بنابراین با #ام_المسائل فراگیری مواجه هستیم که بصورت همهجانبه همه امور ملت و حکومت را در بر گرفته است و خواهد گرفت.
بنده در سرآغاز این مبحث، #اسلامیت را قدر مشترک #انقلاب و نظام مطرح کردم و اینکه #اسلام میتواند حلاّل همه این مشکلات فکری و گرایشی باشد ولیکن متعاقباً بررسی خواهیم کرد که جا افکندن این ایده هم چندان سهل و آسان نیست!
دکتر شریعتی در تحلیل جامعهشناسانه خود از دو اسلام نام میبرد؛ #اسلام_حرکت و #اسلام_نظام! یعنی ما با دو تا اسلام مواجهیم!
از طرفی میبینیم؛ #امام_خمینی هم از دو اسلام نام میبرند؛ #اسلام_آمریکایی و #اسلام_ناب محمدی(ص)
بنده هم وجه دیگری از دو اسلام را در مقالهای به تصویر کشیدم!
بنابراین ارجاع حل همه پارادوکسهای مانحنفیه به اسلامیت، گام پایانی نیست. زیرا که در آنجا هم با این سؤال بنیادی مواجه هستیم که؛ کدام اسلام؟! تا برسیم به مقام «لکم دینکم و لی دین»!
برگردیم سراغ اصل مطلب!
گفتیم که امام در مقطع مهر۱۳۵۷ (که نشانههای پیروزی انقلاب آشکار شد) عنوان «جمهوری اسلامی» را بر «حکومت اسلامی»، ترجیح دادند. اگر ادعا کنیم که امام از نظریه دهها ساله خود #عدول کردند، باید جوابگوی مسائلی باشیم و اگر بگوییم که عدولی در کار نبوده و بلکه #شفاف_سازی فرمودند، باز هم باید مطالبی را به اثبات برسانیم.
اجازه بدهید این مسئله را در جواب این سؤال دنبال کنیم که؛ اگر امام خمینی از همان زمانی که نظریه ناب و نسبتاً بدیع «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه» را مطرح میفرمودند، جوهره و خلاصه آن همین «جمهوری اسلامی» بود که در جایگاه خودش از آن رونمایی کردند، چرا بدان تصریح نکردند و به تعویق افکندند؟!
چرا قبلاً آنرا در کتمان داشتند و حتی بعضاً آنرا در ردیف حکومتهای سلطنتی و فاشیستی و غربی قرار میدادند و تخطئه میکردند؟!
بنظرم این مسئله، یک نکته ظریف و عجیب #روانشناسی_اجتماعی تاریخی دارد که نباید نادیده گرفت!
این قضیه برمیگردد به ماجرای #جمهوری_رضاخانی که ابتدائاً در صدد تبدیل رژیم سلطنتی قاجار به نظام #جمهوری_ایرانی برآمد ولیکن با مخالفت شدید روحانیون و حتی مراجع مواجه شد!
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۳۰بهمن۱۴۰۲
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۱)
اولین سالگرد پیروزی #انقلاب_اسلامی ایران (۱۳۵۸/۱۱/۲۲) من وارد اولین روز از ۱۸ سالگی خودم شده بودم (متولد ۲۱ بهمن ۱۳۴۱ هستم) که #امام_خمینی طی پیام تبریک خود فرمودند؛ «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم» + «باید همه بپا خیزیم و #اسرائیل را نابود کنیم»!!
این سخن #امام (#صدور_انقلاب + #نابودی_اسرائیل) از دو جهت برای من مهم بود:
۱) رؤیای «شهادت در حوالی #قدس» شریف (قبل از #پیروزی_انقلاب، خواب دیده بودم که در نبرد آزادسازی #بیت_المقدس، کشته میشوم)
۲) شعار اصلی من در تظاهرات ۲۲بهمن۱۳۵۷ لغایت ۲۲بهمن۱۳۵۸ تأکید بر این بود؛ «بعد از #شاه نوبت آمریکاست»!
در آنمقطع، معمولاً هر روز آ.سیدمرتضی را میدیدم (در مجیدیه هممحل بودیم) و یادمه که اولین موضوع صحبت ما راجع به همین مطالبه امام خمینی بود و اینکه ما (دو نوجوان ۱۷ ساله) چه میتوانیم بکنیم؟!
پسرعمو گفت: من شنیدهام داره نیرویی تشکیل میشه بنام #سپاه_پاسداران و من به آن نیرو خواهم پیوست!
اتفاقاً خبر تشکیل #سپاه (از ۱۳۵۸/۲/۲) کاملاً درست بود و سیدمرتضی هم به آن پیوست و تا زمان بازنشستگی خود هم در آن نیرو خدمت کرد.
ولیکن نگاه من برای صدور انقلاب، نظامیگری نبود و بیشتر به راهکارهای #فرهنگی و #هنری و رسانهای میاندیشیدم. (چنان که یکی دو سال هم بصورت غیررسمی به #خبرنگاری پرداختم! برای تمرین، معمولاً دوربین عکاسی خود را همراه داشتم و مشغول گزارشنویسی از اوضاع پیرامونی خود بودم که گزارشی از روستای #امامزاده_علاءالدین (زادگاهم از توابع شهرستان #آوج قزوین) در شماره ۵۹ مجله هفتگی #سروش در سال ۵۹ نمونهای از آن اهتمام بود.)
البته برداشت من از صرفاً «نظامیگری تلقی کردن سپاه»، ناقص و اشتباه بود وگرنه آمادگی کارهای فرهنگی بنده در ضریب با ظرفیتهای سپاه، قطعاً اوضاع متفاوتی را رقم میزد. اگرچه بعداً در قالب همکاریهای مقطعی (بعنوان #مربی یا #نویسنده برای نهاد نمایندگی ولیفقیه در #سپاه_تهران و یا عضویت در شورای راهبردی فرهنگی/سیاسی سپاه تهران)، داشتم ولیکن هرگز به آن نمیرسید که از ابتدای امر بصورت سازمانی به #خدمت_سپاه در میآمدم تا «زمان و هزینه» خود را بیهوده مصروف فعالیتهای انفرادی و پراکنده نکنم.
«صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان»، مطلبی نبود که امام خمینی، ناگهان مطرح کرده باشند. بلکه از همان لحظه سقوط #شاهنشاهی، این مطلب در ذهن #انقلابیون، امر جا افتادهای بود و سخن امام صرفاً به مثابه به رسمیت شناختن و بازتاب آن تفکر #انقلابی بود.
چنانکه اشاره کردم، شعارهای ما بعد از فرار شاه (۱۳۵۷/۱۰/۲۶)، عبارت بودند از؛ «بعد از شاه، نوبت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر ارتجاع» و «سرنگونباد حکام مرتجع عرب»!
چنانکه دیدن یک #فیلم_سینمایی، برای من نقطه عطف مهمی در این قضیه شد! من قبل از #انقلاب حتی یکبار هم پای در هیچ سینمایی نگذاشته بودم (در #نظام_ارزشی خانوادهام، #تلویزیون و #سینما حرام بود) بعد از انقلاب، داشتم از خبرنگاری اولین #نماز_جمعه تهران به امامت آیةالله #طالقانی (۱۳۵۸/۵/۵) برمیگشتم به منزلمان (که در محله جی - جنوبغربی #تهران - بود) دیدم در سینمای جنوبغربی #میدان_انقلاب، فیلم #آزادی_فلسطین به نمایش گذاشته شده که برایم جلب توجه کرد و لذا برای اولینبار قدم به سینما گذاشتم و با دیدن آن فیلم (اسم اصلی آن، ۲۱ ساعت در مونیخ و در موضوع گروگانگیری ورزشکاران #اسرائیلی در المپیک #آلمان بود تا بدینوسیله توجه رسانههای دنیا به مسئله #فلسطین_اشغالی جلب شود) و از همانجا مصمم شدم که سینما را پایگاه صدور انقلاب اسلامی بپندارم. نفس نمایش فیلمی با موضوع آزادی فلسطین، خود گویای گرایش عمومی جامعه به نبردهای فراسرزمینی #نسل_انقلابی #ملت_ایران هم بود.
بعد از خروج از سینما برگشتم به کتابفروشیهای ضلع جنوبی #دانشگاه تهران و تمام پول خودم (اندوخته حقوقم از #کارگری در #بازار تهران) را صرف خرید کتابهایی نمودم که مرا با صنعت و هنر سینما آشنا میکرد!
بنابراین، اولین گام من برای ورود به امر صدور انقلاب اسلامی، مطالعه سینما بود و گام دوم من، نوشتن فیلمنامه سینمایی از قصهای بنام «نبرد تا آزادی» از استاد #محمود_حکیمی بود و سومین گام من، تأسیس #مرکز_سینمایی_فجر!
تأسیس و تشکیل و سپس انحلال «مرکز سینمایی فجر» (۶۰-۱۳۵۹)، ماجرای مفصل و مستقلی دارد که بعداً به آن خواهم پرداخت. ولیکن با آغاز #جنگ_تحمیلی، تدریجاً خود را آماده شرکت در #دفاع_مقدس نمودم و در ماه پایانی ۱۳۵۹ اسمم را در #سربازی نوشته و ماه آغازین ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگی شدم.
یکی از علل ورودم به «کشتیرانی ج.ا.ا.» هم آشنایی با جهانی بود که انقلاب باید به آنها صادر میشد!
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۳۱ فروردین۱۴۰۳ (۰۳/۰۲/۰۱)!
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
آثار صلاح و #فساد_روحانیت در جامعه
(بخش ۴):
👈(بخش ۱)👉
🌹
👈(بخش ۲)👉
🌹
👈(بخش ۳)👉
فساد عالِم = فساد عالَم
«إذا فَُسِدَ العالِم فَسَدَ العالَم»
در بیانات امام خامنهای
«هر مقداری که انسان عظمتش زیادتر باشد مسئولیتش زیادتر است و چون #معلم عظمتش زیاد است، مسئولیتش زیاد است، عظمتش زیاد است برای اینکه #تربیت میکند جوانها را و #نیروی_جوانی در دست معلم تربیت میشود.
#مسئولیت زیاد است برای اینکه اگر این جوانها و نیروی جوانی در دست #معلمین خوب تربیت بشوند آتیۀ کشوری خوب است، سعادتمند است، و اگر چنانچه معلمین #انحراف داشته باشند و #تربیت_انحرافی بکنند، #مملکت به #فساد کشیده میشود. بنابراین شما جوانها همان قدری که بزرگ هستید برای اینکه #محصل هستید، #دانشجو هستید و بعد هم انشاءاللّه معلم خواهید شد، همان قدر که بزرگ هستید و شغلتان یک شغل شریف و بزرگ است، مسئولیتتان هم یک #مسئولیت_بزرگ است.
ملتها چشمشان به دانشمندها دوخته است، اگر چنانچه #عالِم فاسد بشود #عالَم فاسد میشود، «اذا فسد العالِم فسد العالَم» برای اینکه عالَم چشمش را به عالِم دوخته است توجه تودۀ مردم به #متفکرین کشور است، به #علمای_کشور است. اگر خدای نخواسته آنها #فاسد بشوند همۀ کشور به #فساد کشیده میشود، و اگر آنها #صالح باشند همۀ کشور به #صلاح و سداد کشیده میشود. بنابراین هم شما #قشر_دانشجو که میخواهید #دانشمند بشوید انشاءاللّه ـ و خواهید شد انشاءاللّه ـ هم شما بزرگ هستید و بزرگوار و هم شما مسئول هستید و ملتفت باشید که این #مسئولیت را، این باری که به دوش شما آمده است، خواهی نخواهی به دوش شما و به دوش همه این مسئولیت آمده است، و خدای تبارک و تعالی از شماها انتظار این معنا را دارد که شماها تربیت کنید #جامعه را، و این یک #خدمت بزرگ است که اگر خوب انجام بگیرد این خدمت اینقدر ارج دارد که نمیتوانیم ما تعریفش را از عهده برآییم. و اگر خدای نخواسته بد انجام بگیرد، فسادش آنطور است که عالَم فاسد میشود، اگر عالِم فاسد بشود اینطور نیست که مثل یک آدم عادی است که اگر فاسد شد خودش فاسد است، [اما] این [یکی مرضش؛] مرضی مسری است، ساری است، #فساد_عالِم سرایت میکند به همۀ قشرها
... سابقاً یکوقتی میرفتم بعض از شهرها را میدیدم که مردمش صالحند، خوبند وقتی که توجه میشد که چطور اینها همه #مردم_صالح خوبی هستند؟! معلوم میشد که عالِم آن شهر، #آدم خیلی خوبی است، اینها همه اقتدا کردهاند به آن عالم که خوب است.
مقاومت انسانهای #مهذب در برابر #تهدید و #تطمیع
باید از حالا که نفوس شما یک نفوس نزدیک به #ملکوت است، یک نفوسی است که زیاد وارد در این بند و بستهای دنیایی نشده است، از آلودگی الآن کمتر آلوده است از حالا به فکر باشید که خودتان را #اصلاح کنید و خودتان را #تهذیب کنید برای آتیۀ #مملکت.
اگر شماها مهذب شُدید، #قشر_دانشگاهی، #قشر_علماء مهذب شدند #مملکت مهذب میشود. اگر مملکت مهذب شد، #مملکت_مهذب زیر بار #ظلم نمیرود، زیر بار #استعمار نمیرود. همه این #مفاسد برای این است که فاسد هستند قشرها که به واسطۀ فرض کنید که وعدههای دیگران یا به واسطۀ زور دیگران زیر بار میروند، اگر مهذب باشند نه وعدۀ دیگران در آنها تاثیر میکند، نه ارعاب دیگران درشان تأثیر میکند.
من از خدای تبارک و تعالی، #سلامت و #عزت و #عظمت همۀ #مسلمین را میخواهم و #سعادت شما جوانهای برومند که فردا انشاءاللّه مسئولیت یک مملکت به دوش شماست.»
👈(منبع بیانات)👉
#طلاب_منحرف در بیان ازغدی:
«حسن رحیمپور در آخرین سخنرانیاش در #نماز_جمعه #تهران با بیان اینکه برخی #روحانیون در حوزههای علمیه، تهمت بیدینی به #امام_خمینی(ره) زدند چرا که معتقد بودند #شیعه و #فقه_شیعی را باید از #سیاست و #مبارزات_سیاسی جدا کنید، تاکید کرد: امروز #شیعه_انگلیسی در #مشهد و #قم و #اصفهان و #نجف، #مدرسه_علمیه دارد و دارد لشگر طلابی را راه میاندازد تا #تفکر#امام و #انقلاب و #رهبری را تا دهههای دیگر از بین ببرد.»
👈(منبع مطلب)👉
☝️از پیامهای گلچینی☝️
👌 در موضوع تأثیرات خطرناک #دنیوی و #أُخروی #فساد_روحانیت، در تعابیر بزرگان #دین از جمله #امامین_انقلاب، مطالب فراوانی قابل احصاء و اعلام است که بعنوان نمونه، به همین میزان، اکتفاء میکنیم تا برسیم به بررسی #علل_آسمانی (و نه #علل_زمینی!) درگذشت #شهادت_گونه #رئیسی و #یاران مدفون ۳/۳/۳ او در شرق و غرب #ایران! انشاءالله
آنچه که میخواهیم مورد توجه قرار بگیرد، مقایسهای میان؛
👈 دو روحانی در قامت #رئیس_جمهور
👈 دو روحانی در قامت #امام_جمعه
👈 دو دکتر در قامت #وزیر_خارجه
هستیم از لحاظ تأثیر عملکردشان در باورهای #ارزشی #ملت_ایران.
مقایسه عجیبی است!
هر دو آنند اما این کجا و آن کجا؟!!
#الطاف_خفیه_الهی
...ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۳/۳/۳
🆔 کانال @chelcheraaqHM
💠
🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۴)
👈بخش قبلی👉
قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
(قسمت سوم):
... که در صدد تصویب #سریال_سربداران بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانههای مختلفی از مدار بررسی خارج میکردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از #بهشتی و #رجایی!) خورد و مردود شد!!
دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آنروزها بود. یکطرف، جریان حزباللهیها با رهبری #شهید_بهشتی و #شهید_رجایی و طرف دیگر جریان لیبرالها به سرکردگی #بنی_صدر و سایر تفالههای غربی بود از جمله #قطب_زاده معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای #جمهوری_اسلامی ایران، تکیه زده بود!
الغرض؛ همکاری بنده با #رسانه_ملی، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبیها و لیبرالها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنههای نبرد مستقیم با #صدامیان و سایر #دشمنان_ایران در جبهههای #جنگ شدم.
اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر #مکتبی بودن»! موجب #حساسیت_سیاسی بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در #نهاد_ریاست_جمهوری ببینم که یکطرف #رجایی بود (با حمایت حزبالله و #شهید_بهشتی) و طرف دیگر آن #بنی_صدر (با حمایت غربزدها و #منافقین) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ #سیاسی به #جریان_مظلوم مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنیصدر بشویم.
درآمد من در آنسالها از کارگری در #بازار_تهران بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی #رژیم_منحوس_پهلوی، قبل از #انقلاب در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلیهای بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان #ریاست_جمهوری بنیصدر هم فعال بود و از آنجا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد!
ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبیها و لیبرالها، #نهاد_نخست_وزیری بود که #قوه_مجریه در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار میرفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در #رسانه_ملی، متوقف کرد!
#بنی_صدر متهم به #لیبرالیزم و #مصدق_گرایی و #غرب_زدگی بود (که البته بود) و #رجایی، متعهد به #مکتبی و #مقلد_امام بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آنها بود.
فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنیصدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارتهای #میلیشیای_منافقین بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطبزاده معدوم، مردود اعلام شد!
دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابیام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطبزاده)، موجب شد که دریابم در عرصهای وارد شدهام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی مینماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم!
در اندیشه رهیافتی برای ایجاد مسیری جهت #صدور_انقلاب_اسلامی از طریق #سینما بودم که ناگهان #جنگ_تحمیلی صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه #حق_علیه_باطل شتافتم.
اما ذهنم به شدت مشغول علتیابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل میکردم نتیجهای جز این نمیگرفتم که؛
۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستانهای استاد #محمود_حکیمی تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع #مکتبی) بود.
داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع #انقلاب_اسلامی ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا #ایرانیان به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که #دین_اسلام را در صدر اسلام پذیرا شدند.
و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ #حمله_مغول به ایران و #قیام_سربداران که البته در قالب آنهم میشد به همین سؤال جواب داد.
بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجاتاللهی-کریمخان) رفته بودم.
«سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۹/۱
🌐👈حیفه نبینی👉
💠
🎲👈محل نظرات👉
🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
یاد ایامی
(بخش ۴)
👈بخش قبلی👉
قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
(قسمت سوم):
... که در صدد تصویب #سریال_سربداران بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانههای مختلفی از مدار بررسی خارج میکردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از #بهشتی و #رجایی!) خورد و مردود شد!!
دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آنروزها بود. یکطرف، جریان حزباللهیها با رهبری #شهید_بهشتی و #شهید_رجایی و طرف دیگر جریان لیبرالها به سرکردگی #بنی_صدر و سایر تفالههای غربی بود از جمله #قطب_زاده معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای #جمهوری_اسلامی ایران، تکیه زده بود!
الغرض؛ همکاری بنده با #رسانه_ملی، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبیها و لیبرالها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنههای نبرد مستقیم با #صدامیان و سایر #دشمنان_ایران در جبهههای #جنگ شدم.
اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر #مکتبی بودن»! موجب #حساسیت_سیاسی بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در #نهاد_ریاست_جمهوری ببینم که یکطرف #رجایی بود (با حمایت حزبالله و #شهید_بهشتی) و طرف دیگر آن #بنی_صدر (با حمایت غربزدها و #منافقین) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ #سیاسی به #جریان_مظلوم مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنیصدر بشویم.
درآمد من در آنسالها از کارگری در #بازار_تهران بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی #رژیم_منحوس_پهلوی، قبل از #انقلاب در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلیهای بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان #ریاست_جمهوری بنیصدر هم فعال بود و از آنجا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد!
ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبیها و لیبرالها، #نهاد_نخست_وزیری بود که #قوه_مجریه در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار میرفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در #رسانه_ملی، متوقف کرد!
#بنی_صدر متهم به #لیبرالیزم و #مصدق_گرایی و #غرب_زدگی بود (که البته بود) و #رجایی، متعهد به #مکتبی و #مقلد_امام بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آنها بود.
فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنیصدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاریهای مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارتهای #میلیشیای_منافقین بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطبزاده معدوم، مردود اعلام شد!
دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابیام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطبزاده)، موجب شد که دریابم در عرصهای وارد شدهام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی مینماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم!
در اندیشه رهیافتی برای ایجاد مسیری جهت #صدور_انقلاب_اسلامی از طریق #سینما بودم که ناگهان #جنگ_تحمیلی صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه #حق_علیه_باطل شتافتم.
اما ذهنم به شدت مشغول علتیابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل میکردم نتیجهای جز این نمیگرفتم که؛
۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستانهای استاد #محمود_حکیمی تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع #مکتبی) بود.
داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع #انقلاب_اسلامی ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا #ایرانیان به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که #دین_اسلام را در صدر اسلام پذیرا شدند.
و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ #حمله_مغول به ایران و #قیام_سربداران که البته در قالب آنهم میشد به همین سؤال جواب داد.
بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجاتاللهی-کریمخان) رفته بودم.
«سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۹/۱
🌐👈حیفه نبینی👉
💠
🎲👈محل نظرات👉
🙏