eitaa logo
گنبد فیروزه
62 دنبال‌کننده
534 عکس
164 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ تحریری ؛ (از سخنرانی‌های تکراری حم از سال ۱۳۶۴ تاکنون!): بسمه تعالی جای‌گاه‌ ابدی ! (بمناسبت سالیاد علیه و علی آبائه الثناء و السلام) ⁉️ اگر همه را جمع کرده و به بریزیم چه می‌شود؟! جوابهای محتمل: ۱) همه آنها غرق می‌شوند زیرا اگر هم بلد باشند، لباسشان اجازه شناگری نمی‌دهد! ۲) این کار ثقیل، ناشدنی است زیرا نیازمند چنان «زمان+هزینه» و مدیریتی است که فقط یک قدرتمند، قادر به انجام آنست! ۳) انجام این نافرجام، اساسا امکان‌پذیر نیست. زیرا (ص) فرمودند: «العلماء باقون ما بقی الدهر» یعنی تا روزگار برقرار است، هم باقی هستند. (ولو اینکه و جمع شوند تا علماء را محو و نابود سازند. هرگز نخواهند توانست!) فلذا اقدامی کاملا عبث و پوچ است. ۴) بعد از امحاء کامل روحانیون فعلی، مجددا همانند اینها عینا و بلکه بصورت مضاعف جایگزین خواهند شد. زیرا ... (این مقاله در صدد توضیح همین بند از جواب است): سال ۱۳۶۴ نقطه عطفی در کار و زندگی بنده بود. زیرا مأموریت یافتم که به شهرستان ، عزیمت کرده و به و آن خطّه بپردازم. برای فراخوان دنبال عبارت مناسبی می‌گشتم که دوستان آیه ۳۹ از سوره ؛ «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَ كَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا» (كسانى كه پيام‌هاى الهى را مى‌كنند و از مى‌ترسند، و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند، و خداوند براى كافى است.) را پیشنهاد دادند ولیکن بنده آیه ۱۲۳ از سوره بدون را ترجیح دادم: «۞ وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ۞» (و سزامند نیست همگی باهم نمایند. پس چرا از هر قومی، طایفه‌ای برای مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند دهند؟، باشد که کنند.) زیرا این آیه شریفه (۱۲۲/توبه) به سه ضرورت اشاره می‌کند که عبارتند از: ۱) «لِيَتَفَقَّهُوا» (ضرورت خدا بصورت و و ) ۲) «لِيُنْذِرُوا» (وجوب هشدار به همزبان ولو اینکه ترتیب‌اثری ندهند!) ۳) «رَجَعُوا» (لزوم بازگشت «فقهآء منذر» بسوی مردمان همزبان خویش) (در دین خدا) و (بسوی مردم) جهت خطرات (أخروی و دنیوی) سه از است که آنها را باید تلقی کرد. تا زمانی که این آیه شریفه برجاست، و تشکیل و تشکل قشری در همه (ولو بدون یونیفورم متحدالشکل) هم برپاست که آنرا باید یا نامید. فلذا اگر شخصی حقیقی یا حقوقی اراده کند که علماء و روحانیت (اعم از شیعه و سنی) را ریشه‌ای براندازد باید ابتدائاً این آیه شریفه را محو یا نماید که هیچکسی هرگز قادر به انجام نبوده و نیست و نخواهد بود. زیرا این آیه در و کتابی ثبت شده است که الی الابد است و خود از آن محافظت فرموده و می‌فرماید و خواهد فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (آیه ۹ از سوره حجر) بنابراین به فعالان خام‌اندیش محو روحانیت از جامعه باید گفت: ای مگس! عرصه نه جولانگه توست عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری! و به آنها که پیوسته یا گسسته در صدد فریب روحانیون یا هواداران هستند باید گفت: برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقا را بلند است آشیانه شاید بیهوده نباشد که عده‌ای هم می‌گویند: «العلماء باقون ... بقیه درب و داغون»!!! 😇 ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM
☫﷽☫ ! پارسال قبل از وقوع فتنه که مسئله تحقیق و تفحص مجلس در قضیه «فساد ۹۲ همت فولاد مبارکه» رسانه‌ای شد (و موجب تشدید فتنه مذکور گردید)، بنده سعی کردم اذهان مخاطبین خود را در قالب مقاله ذیل، به «فساد عظیم‌تر اوقاف» هم جلب بکنم و حال بعنوان یک نمونه بسیار کوچک؛ وقتی می‌بینیم که یکی از موقوفه‌های یکی از شهرستان‌ها به مبلغی معادل قیمت یک بطری شیر پاستوریزه، اجاره داده شده است، معلوم می‌شود؛ حق داشتم توصیه کنم که ملت، موقوفات خود را به «سازمان لوطی‌خور اوقاف» نسپارند. در «بحران روانی ناشی از فساد فولاد مبارکه» همه گمان کردند که زیر سر دولت روحانی و باند تبهکار اصلاح‌طلب‌های خائن است و لذا بر طبل رسواسازی آن کوبیده شد و رئیس جمهور دستور برکناری کلیه دست‌اندرکاران آنرا صادر کرد ولیکن وقتی معلوم شد که قریب باتفاق آن‌ها از جناح اصولگراهای خائن است، ورق برگشت و شمرده شد و رئیس مجلس، نوای دگری ساز کرد ووو... این مقاله 👇 را پارسال در واتساپ به اشتراک گذاشتم: 👇 🤔 سازمان اوقاف و امور خیریه (یا شرّیّه؟!) (بخش اول): آهای مردم! در نشسته‌اند. لذا هنگام اموال و املاک خود، هرگز از کلمه استفاده نکنید! تا مبادا بهانه‌ای به دست بدهید که کل یا بخشی از وقفیات و شما را قانوناً بالا بکشند! اجازه بدهید عمق مسئله و بلکه فاجعه را در قالب یکی از خاطراتم بیان کنم: در نیمه اول دهه ۱۳۶۰ بعد از شلتاق‌ها و خیانت‌های بنی‌صدر و تروریستی و سرانجام آیت‌الله و آیت‌الله و یارانشان و نیز شهادت جمعی دیگر از و بدتر از همه «ترور شخصیتی انقلابیون توسط قلم بمزدها» (بویژه علمای اعلام را)، تعدادی از روحانیون تهرانی گرد هم آمده و با راه‌اندازی و شرکت در جلسات هفتگی آن، به هم‌اندیشی پرداختند که اخیرا به بهانه تعطیل گردیده است! ریاست این تشکیلات را حجت‌الاسلام والمسلمین بر عهده داشت که آنرا بعداً به حجت‌الاسلام والمسلمین اکرمی سپرد. هم که ابتدائا حامی ۱۰۰٪ی منحرف بود در ۱۳۸۸ با چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای آشکار حامی ۱۰۰٪ی گشت (که قصه آنرا قبلا گفته‌ام) و بعنوان اعتراض به (رمز فتنه ۸۸) را خودسرانه تعطیل کرد! لابد وی گمان می‌کرد «فتنه سید میرماسون» از «فتنه سید ابوالحسن»، برای و و ، کم‌رنگ‌تر و کم‌خطرتر است! (البته بعضی هم معتقدند که وی با اشاره ناطق نوری این کار را انجام داد!) ایشان در دوره به مسئولیت نهاد فرهنگی منصوب شد و جایگزین گردید. عباس امیری‌فر در زمان ریاست اکرمی، دبیر اجرایی جامعه وعاظ بود و در زمان ریاست جمهوری مشانژاد منصب ریاست نهاد فرهنگی ریاست جمهوری را بدست آورد و همزمان با تشکیل «جامعه وعاظ ولائی» (اما مشهور به جامعه وعاظ مشائی!) اقدام به انشعاب جامعه وعاظ کرد ولیکن بعد از تولید فیلم بازداشت و مدتی محبوس شد. در طی فیلم مذکور، فقیهی بنام بعنوان قوای امام زمان(عج) در آخرالزمان معرفی شد!!! (ناگفته نماند که این شیخ، بعد از فروافتادن طشت مشانژاد ، از آنها تبری جست!) بعد از تعطیلی توسط اکرمی، چند نفری از جمع شدیم و جلسات هفتگی آنرا در یکی از مساجد حوالی راه‌اندازی کردیم و حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ جعفر را که از همه ما مسن‌تر بود بعنوان دبیر جلسات بر تخت ریاست نشاندیم. ولیکن بعد از مدتی، آن مرحوم، از ریاست جامعه وعاظ داد و در توجیه آن، نکته عجیبی را مطرح نمود که تمام این مقدمات برای اشاره به همین توجیه استعفای ایشان مرقوم شد. وی گفت: «برخی از و کم‌بضاعت به من مراجعه می‌کنند که به آنها کمک مالی بکنم اما من شخصا که قادر به اجابت نبودم رفتم سراغ «سازمان اوقاف و امور خیریه» تا شاید از طریق آنجا بتوانم برای به ، آب باریکه‌ای راه‌اندازی کنم اما موفق نشدم! در حالیکه نیمی از تهران؛ از نوک قله دماوند تا بیابان‌های پائین قرچک و ورامین، وقف امور خیریه بویژه مساعدت به طلاب و علمای و و و مدارس علمیه شده است. زیرا سازمان اوقاف عمدتا در اختیار دزدهای قهاری افتاده است که حاضر نیستند حتی نم پس بدهند و به غارت ۱۰۰٪ی اموال و مشغول هستند و دزدترین دزدها در اوقاف جمع شده‌اند! من که ... ...ادامه دارد در: https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/538 ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) تابستان ۱۴۰۱ 🆔 @SayyedAlaaddin 💠 🆔 @GonbadeFirozeh 💠 🆔 @chelcheraaqHM
☫﷽☫ (از سخنرانی‌های مکرّر حم از سال ۱۳۶۴ تاکنون!): جای‌گاه‌ ابدی ! (بمناسبت سالیاد علیه و علی آبائه الثناء و السلام) ⁉️ اگر همه را جمع کرده و به بریزیم چه می‌شود؟! جوابهای محتمل: ۱) همه آنها غرق می‌شوند زیرا اگر هم بلد باشند، لباسشان اجازه شناگری نمی‌دهد! ۲) این کار ثقیل، ناشدنی است زیرا نیازمند چنان «زمان+هزینه» و مدیریتی است که فقط یک قدرتمند، قادر به انجام آنست! ۳) انجام این نافرجام، اساسا امکان‌پذیر نیست. زیرا (ص) فرمودند: «العلماء باقون ما بقی الدهر» یعنی تا روزگار برقرار است، هم باقی هستند. (ولو اینکه و جمع شوند تا علماء را محو و نابود سازند. هرگز نخواهند توانست!) فلذا اقدامی کاملا عبث و پوچ است. ۴) بعد از امحاء کامل روحانیون فعلی، مجددا همانند اینها عینا و بلکه بصورت مضاعف جایگزین خواهند شد. زیرا ... (این مقاله در صدد توضیح همین بند از جواب است): سال ۱۳۶۴ نقطه عطفی در کار و زندگی بنده بود. زیرا مأموریت یافتم که به شهرستان ، عزیمت کرده و به و آن خطّه بپردازم. برای فراخوان ، دنبال عبارت مناسبی می‌گشتم که دوستان آیه ۳۹ از سوره ؛ «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَ كَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا» (كسانى كه پيام‌هاى الهى را مى‌كنند و از مى‌ترسند، و از هيچ‌كس جز خدا بيم ندارند، و خداوند براى كافى است.) را پیشنهاد دادند ولیکن بنده آیه ۱۲۳ از سوره بدون را ترجیح دادم: «۞ وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ۞» (و سزامند نیست همگی باهم نمایند. پس چرا از هر قومی، طایفه‌ای برای مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند دهند؟، باشد که کنند.) زیرا این آیه شریفه (۱۲۲/توبه) به سه ضرورت اشاره می‌کند که عبارتند از: ۱) «لِيَتَفَقَّهُوا» (ضرورت خدا بصورت و و ) ۲) «لِيُنْذِرُوا» (وجوب هشدار به همزبان ولو اینکه ترتیب‌اثری ندهند!) ۳) «رَجَعُوا» (لزوم بازگشت «فقهآء منذر» بسوی مردمان همزبان خویش) (در دین خدا) و (بسوی مردم) جهت خطرات (أخروی و دنیوی) سه از است که آنها را باید تلقی کرد. تا زمانی که این آیه شریفه برجاست، و تشکیل و تشکل قشری در همه (ولو بدون یونیفورم متحدالشکل) هم برپاست که آنرا باید یا نامید. فلذا اگر شخصی حقیقی یا حقوقی اراده کند که علماء و روحانیت (اعم از شیعه و سنی) را ریشه‌کن سازد باید ابتدائاً این آیه شریفه را محو یا نماید که هیچکسی هرگز قادر به انجام آن نبوده و نیست و نخواهد بود. زیرا این آیه در و کتابی ثبت شده که الی الابد است و خود از آن محافظت کردده و می‌کند و خواهد کرد. چنانکه فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (آیه ۹ از سوره حجر) بنابراین به فعالان خام‌اندیش عدم و محو روحانیت از جامعه باید گفت: ای مگس! عرصه نه جولانگه توست عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری! و به آنها که پیوسته یا گسسته در صدد فریب روحانیون یا هواداران هستند باید گفت: برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقا را بلند است آشیانه شاید بیهوده نباشد که عده‌ای هم می‌گویند: «العلماء باقون...بقیه درب و داغون»!!! 😇 👌 و صد البته که سه دسته‌اند: ۱) علمای ربّانی ۲) جاهلان متنسک ۳) عالمان متهتک و در تعبیر شریعتی؛ «پاک، پوک و پلید» فلذا اگرچه روحانیت (محصلین حوزات علمیه) آلوده به متنسکین جاهل (پوک‌ها) و متهتکین عالم (پلیدها) هستند (که کمر اسلام ناب را می‌شکنند) ولیکن مفتخر به علمای ربّانی و پاک هم است. نفرت‌پراکنی مطلق (عدم استثناء ربّانیّون) علیه روحانیت و حوزات علمیه، اگر ریشه در نطفه حرام نداشته باشد قطعا ریشه در لقمه حرام دارد که هر دو معمولاً به استخدام رسمی و غیررسمی صهیونیزم سفّاک و مفسد در می‌آیند و استفراغات آن‌ها را نشخوار می‌کنند. زیرا «علمای ربّانی پاک» از راسخین در علم و حلم هستند و تالی‌تِلوِ معصومین(ع) و مراد از روحانیت هم همین علمای ربّانی است که فرمود: اسلام بدون روحانیت، کشور بدون طبیب است. و مکلفند به اینکه ضمن حفظ ، «مبلّغین رسالات الله» باشند. صهیونیزم سردسته دشمنان روحانیت است. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM
☫﷽☫ مقالات تحریری حسینی منتظر (مندرج در فضای مجازی) 👈 لیست پنجم: ✍️4️⃣1️⃣ ! 🤔 سازمان اوقاف و امور خیریه (یا شرّیّه؟!) (بخش اول): https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1267 ✍️4️⃣2️⃣ 🤔 سازمان اوقاف و امور خیریه (یا شرّیّه؟!) (بخش دوم): https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1268 ✍️4️⃣3️⃣ معادله‌ای چندمجهولی یا شامورتی‌بازی؟! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1271 ✍️4️⃣4️⃣ https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1384 ✍️4️⃣5️⃣ https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1391 ✍️4️⃣6️⃣ ⚖️ عیدین «عرفان + قربان» و مفاهیم تقارن زمانی آن‌دو https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1301 ✍️4️⃣7️⃣ جای‌گاه‌ ابدی ! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/605 ✍️4️⃣8️⃣ دکتر در محاصره خودی‌های خودش! https://eitaa.com/chelcheraaqHM/566 ✍️4️⃣9️⃣ 💠 عوامل مؤثر در شاکله شخصیتی (قسمت 1): https://eitaa.com/chelcheraaqHM/564 ✍️5️⃣0️⃣ 💠 عوامل مؤثر در شاکله شخصیتی (قسمت 2): https://eitaa.com/chelcheraaqHM/565 👌 این سلسله مقالات (نتیجه مطالعات و تأملات بنده بوده و) به قلم و تایپ اینجانب تحریر شده‌اند. اگر در نگارش آنها عبارتی از جایی عاریه گرفته باشم، حتماً به منبع آن در همان متن اشاره کرده‌ام. در هر حال مسئولیت مفاد همه آن‌ها را بر عهده می‌گیرم. برخی از آنها زنجیره‌ای هستند که متعاقباً تکمیل خواهند شد. إن‌شآءالله ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1767 لیست قبلی ☝️ لیست بعدی 👇 💠کانال اطلاع‌رسانی چلچراغ معارف و احکام حم 👇 eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ @SMHM212 امر خطیر خطرشناسی و هشدار در بنیاد فقاهت! (بخش ۰۱) یعنی و یعنی روحانیت، عبارتند از: ۱) خطرشناسی ۲) هشدارگری در مقاله «جایگاه ابدی روحانیت» اشاره کردیم که منشأ و علت وجودی و روحانیت و ، آیه مبارکه ۱۲۳ سوره بدون است. (در بعضی نسخ ، آیه ۱۲۲ سوره شریفه ) ولیکن برخی از از بیان این آیه شریفه، واهمه دارند و از تبیین و حتی ذکر آن گریزانند! یعنی؛ در حالیکه آحاد روحانیت و اسلام، در نعمت و رحمت برخورداری از فضای و و حتی از سپهر و فضای حوزات علمیه و نیز یافتن متأثر از آن‌را، مدیون این آیه مبارکه هستند، با این حال بعضاً التفاتی به آن نداشته و (گویا که تعمد دارند آن‌را نادیده بگیرند!) بلکه جرأت نمی‌کنند توجه دیگران را به مفاهیم والای آن جلب نمایند! چرا؟! نشان به آن نشان که (بنده ۶۱ ساله‌ای که یک‌سوم عمرم به مسافرت در انواع بلاد اسلامی و غیراسلامی گذشته)، کمتر حوزه علمیه‌ای را دیده‌ام که تابلوی سر درب ورودی خود را با این تزیین کرده باشد! و البته این متحیره، محدود به بعضی از روحانیت نیست و بنظر می‌رسد، بسیاری از مردمان هم چندان علاقه‌ای به شنیدن و فهم مسئولیت‌آور آن ندارند! تدبری در مفاهیم خود این آیه شریفه، می‌تواند علل این آیه را روشن سازد. زیرا باید دقیقاً ملاحظه کرد که؛ در آیه ۱۲۲ قرآن؛ کلمه «لینذروا» چه سنخیّت و تناسبی با کلمه «لیتفقهوا» دارد؟! طبق مفاهیم این آیه؛ فقه یعنی و یعنی و هم بالتبع یعنی و یعنی ، فلذا «تفقه» یعنی ادراک و فهم دقایق و عواقب خطراتی که جامعه و آحاد آنرا تهدید می‌کند. زیرا کسی قادر به در باره است که خطرات را بشناسد و چرا قرآن از فقیه توقع دارد که پیوسته به هشدار بپردازد و دائماً اعلام خطر کند؟! آیا بجز اینست که در ذات فقه و بلکه محور بنیادی آن، خطرشناسی جهت دادن مردمان است؟! (مفهوم۱؛ تفقه و فقیهی که خطرشناسی و هشدارگری ندارد، اساساً فقاهت و فقیه نیست و «فقیه آل‌محمد» یعنی کانون خطردانی و هشدارگری) به همین دلیل؛ و در قرآن، معمولاً قرین هم به کار رفته‌اند. زیرا دانش، زاینده تقواست و تقوی هم از علم، نشأت می‌گیرد. (إنما یخشی الله من عباده العلماء) با دقت در این آیه، درمی‌یابیم که؛ سؤال و جوابی مقدر است مبنی بر اینکه؛ وقتی که فراگیری جهت اقامه «دیانت‌ورزی»؛ چنان امر خطیری است که می‌طلبد عموم مؤمنین بدان مبادرت و اهتمام بورزند ولیکن چنین مطلبی، بعللی عملاً امکان‌پذیر نیست و قرآن هم بر این مسئله، صحه می‌گذارد که؛ «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»؛ امکانپذیر نیست که همه به امر فراگیری امر کوچ نمایند! (کوچ بمفهوم دست شستن از زندگی عادی ولو در قالب مسافرت به شهری غریب و دور از وطن و بستگان) پس چه باید کرد؟! جواب آنست که؛ «آب را اگر نتوان کشید، پس بقدر باید چشید»! همان سخن (ص): «ما لا یُدرَک کلُّهُ لا یُترَک کلُّهُ»؛ آنچه را کامل به دست نمی‌آید، نباید به تمامی وانهاد. فلذا آیه با این سؤال (= مطالبه الهی) تکمیل می‌شود که؛ «فَلَوْ لَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ؟»؛ پس چرا از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای کوچ نکنند؟ یعنی که از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای باید کوچ کنند. چرا باید عده‌ای کوچ کنند؟! جواب: «لِيَتَفَقَّهُوا فِي‌الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» برای اینکه؛ در تفقه کنند تا زمانی که بسوی مردم خود برگشتند، آن‌ها را (به و جاری و آتی آن‌ها) هشدار بدهند تا شاید (امیدست) آن‌ها هم و احتیاط نمایند. بنابراین؛ چرخه مطلوب ، لزوم کوچیدن طایفه‌ای از مؤمنین برای فراگیری دقیق و عمیق امر خطرات و تهدیدات دنیوی و أُخروی مردمان برای زمانی است که بسوی ارتباط با مردم برمی‌گردند تا با تمام وجود خود (و بتعبیر امیرالمؤمنین؛ «أن لا یقارّوا»؛ با بی‌قراری و دل‌واپسی!) هشدار بدهند، بدون آنکه توقع داشته باشند که مردمان هم لابداً و حتماً به هشدارهای آنان، کمترین ترتیب‌اثری بدهند! (مفهوم۲؛ اگر مردمان نه تنها بی‌تفاوتی، بلکه دشمنی هم بورزند، فقیه باید به امر هشدار ورود یافته و به خطرگویی خود ادامه بدهد) (مفهوم۳؛ کسی/کسانی غیر از فقهای دینی، اعلام خطر و هشدار دادن ندارند. زیرا که این امر، مطلبی کاملاً است) (مفهوم۴؛ سخنرانی فقیه/فقهاء چیزی بجز خطررانی نیست!) ..ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آبان۱۴۰۲ 🆔 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 💎 💠 کانال «حیفه این پیام‌ها را نبینی» 🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 ♣️ ابعاد وجودی سه‌گانه ما (بخش دوم): 👈 بنابراین چیزی (از قبیل؛ بشریت، انسانیت و حرّیت) بنیادی‌تر از گرایشات و اعتقادات نژادی و مذهبی هم وجود دارد که می‌تواند تعیین‌کننده رفتار اجتماعی انسانها باشد و آنان را به همگرایی و رفتار صحیح سوق دهد. 👌 ب) اشکالات قضیه: ۱- بشریت؛ در افواه عوام ممکنست در مقابل و پایبندی به و بالتبع عاری از صفات نیک انسانی و نوعدوستی به کار برود ولیکن بنده بعنوان یک محقق لازمست توضیح بدهم که؛ در نگاه قرآن کریم؛ بشریت همان حیوانیت است که البته شامل همه مشترکاتی می‌شود که همه انسانها با حیوانات دارند از قبیل؛ جسم و پیکر و اعضاء و‌ جوارح و نیز غرائزی که موجب حیات و بقای این مخلوق (حیوان ناطق؟!) می‌گردد. از بشره (و جمع آن) بمعنای پوست، مشعر بر کالبد ظاهری این موجود است. در واقع هم همان مجموعه‌ای از ترکیبات بافتهای حیوانی است که پوستی بر آنها کشیده شده است و آنچه از آن مشهود است پوست و جنبه فیزیکی آنست. فلذا بهتر است هنگام استفاده از کلماتی که قصد تخطئه حیوانیت و غرائز حیوانی را دارد بجای واژه بشریت از عبارت استفاده شود. ولیکن انسانیت هم (که در متون مشابه معمولا بعنوان یک «دین کامل» یاد می‌شود!) عبارت چندان مناسبی نیست. زیرا ایضا در ؛ بشر (در مقابل و و ؟) دارای دو بُعد وجودی دیگر هم است که وجوه افتراق این مخلوق از سایر خلائق است. انسان/انسانیت (از سه ریشه نسیان یا نَوَسان و یا إنس) بر خلاف بشر/بشریت (که جنبه دارد) دارای جنبه است. به عبارتی؛ بشریت ابعاد سخت‌افزاری و انسانیت ابعاد نرم‌افزاری ما را تشکیل می‌دهد. در نتیجه معمولا بشریت (=حیوانیت) در مقابل انسانیت (=معنویت) است که قاعدتا ترجیح بشریت بر انسانیت، در واقع ترجیح حیوانیت (سبُعیّت و بهیمیّت) بر انسانیت (عقلانیت و فرزانگی) است. 👈 انسان موجودی است که با دیگران و غیر خود و یا هوای نفس خود اُنس می‌گیرد. جویای انس و پذیرنده انس است و از آنجا که سریعا مأنوس می‌گردد، انسان نامیده شده است. این موجود حتی با و یا ترکیبی از این دو هم مأنوس می‌گردد (و و می‌شود!) تا آنجا که با آنها همذات‌پنداری پیدا کرده و یگانگی می‌جوید و معمولا دل کندن از آنها را هم بر نمی‌تابد! چنانکه هم‌اکنون حتی که داعیه (ص) دارد، متاسفانه دارای ماه‌هایی است که اسامی آنها عمدتا یادآور الهه‌های موهوم نیاکان آنهاست و حتی نظامی ایدئولوژیک مثل هم جرأت تغییر این اسامی کهنه‌پرستانه و موهوم را ندارد! 👈 انسان موجودی است که معمولا گرفتار نسیان و فراموشی است و همه چیز را براحتی فراموش می‌کند. فلذا انسان نامیده شده است. این تعریف در مقابل تعریف قبلی است و البته شگفت‌انگیز! 👌 طبق این تعاریف؛ انسان موجودی است که هم اهل أُنس آسان با همه‌چیز است و در عین‌حال اهل نسیان و فراموشی همان چیزهایی که با آنها مأنوس گردیده است! خلاصه: انسان موجودی است که با خود أنس می‌جوید ولیکن همزمان او می‌شود در حد «نسیاً منسیّا»! 👈 در وجه تسمیه انسان، انتساب انسان به نوسان هم خالی از وجه نیست! زیرا این موجود بعد از تعلق بر ، دارای مرتبه وجودی سومی می‌گردد متفاوت از روح و جسم و لذا نامیده می‌شود. نفس حالتی متغیّر در میزان وابستگی به روح یا جسم است. نفس گاهی به جسمانیت (حیوانیت) گرایش پیدا می‌کند و مظهر بشریت و پوستین‌گی و کدورت می‌گردد و لذا بهیمیت (گوسفندصفتی) و سَبُعیّت (گرگ‌صفتی) می‌ورزد که در این حالت نامیده می‌شود آنهم أماره به سوء! (إنّ النفس لَأمّارة بالسوء) ولیکن این نفس بلحاظ نوسانی که در طبیعت خود دارد گاهی هم به (معنویت) گرایش یافته و مظهر و آدمیّت می‌گردد فلذا حُرّیت و و عشقیت می‌ورزد که در این حالت نام می‌یابد. حد فاصل «نفس أمارة» تا «نفس مرضیة»، مراتبی است که به ترتیب از سطح بشریت لغایت آدمیت، عبارتند از: نفس لوّامة نفس عاقلة نفس ملهمة نفس مطمئنة نفس راضیة (قرآن: یآ أیّتها النفس المطمئنة إرجعی إلی ربّک راضیة مرضیة) بنابراین همان «نفس»ی است که در مراتب خود دائما در است. امروز است و فردا و پس‌فردا و شاید روزی با توجه به الهامات الهی بتواند به مرتبه و شاید و حتی به برسد که است. و ایضا ممکنست در یک سیر قهقرائی و ارتجاعی پیاپی سقوط کند و تا خود را به نیافکند، بیقرار باشد. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) صفحات مجازی حسینی منتظر در ایتا: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۰۷): عدول هدف‌مند و هوش‌مند امام مباحثی در بخش ۰۰۵ سلسله مقالات «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، ظاهراً موجب بروز دو مورد سوءتفاهم شده و لذا نیازمند توضیح مختصری است: ۱) حضرت امام (رضوان‌الله علیه)، وقتی که پذیرش عنوان ولایت فقیهی و برآمده از نهضت+نظام خونین ، را برای خودشان پس می‌زنند، لابداً آن‌را برای سایر نیز صلاح نمی‌دانند! ۲) اگر در امر جایگزینی جمهوری (بجای حکومت و ولایت)، توسط امام، عدولی صورت نگرفت، لابداً امام، اهل عدول نبودند یا نباید می‌بودند!! ولیکن آن گفته‌های بنده بدین مفهوم نیستند که امام، اهل عدول نبودند. چنانکه در همین فرمایش خود (نماهنگ ضمیمه)، صریحاً اعتراف به می‌کنند. زیرا که و ، فراتر از سلیقه‌های شخصی در «نحوه پیشبرد امر خطیر نهضت+نظام» است. بله زمانی بوده که معظم‌له تمایلی به ورود فقهاء و علمای صالح (از جمله خودشان) به نداشتند و آن‌را به صلاح و نمی‌دانستند ولیکن با ملاحظه شرایط خطرناکی که شکل گرفت، ایشان از آن مصلحت‌اندیشی خویش، عدول کردند به وجوب در . بنابراین امام هم اهل عدول بودند و هم ورود «روحانیت عالم و عادل و صالح» در «جای‌گاه‌های مورد نیاز نهضت+نظام» را می‌دانستد. ولیکن در قضیه بجای ، عدولی در میان نبود و بلکه دلیل آن، غنی‌سازی نهضت+نظام بود. ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 ✅ چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۰): میزان دخالت روحانیت در حکومت!؟ ... این توجیه مشوّش، بازتولید همان اعوجاجاتی بود که قبلاً هم توسط (ساواش) و ، رواج داده می‌شد که «سیاست از دیانت جداست» و تا زمان ظهور امام زمان(عج)، هیچ شخصی حق تشکیل حکومت ندارد و هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است! این القائات هنوز هم (و بلکه شدیدتر!) ادامه دارد که از دیگر چالش‌های جدی امام برای تشکیل نظام بود و در جای خود بدان خواهیم پرداخت. آنچه که در اینجا لازمست استطراداً بدان اشاره نمایم اینست که؛ علت عدول بدون قید و شرط امام کاملاً شفاف است ولیکن نیازمند تفسیر صحیح هم است: نظر اولیه ، بازگشت بعد از به و و عدم دخالت در بود (چنانکه خودشان هم در کشور نمانده و به مشرف شدند) ولیکن بنا به ملاحظاتی (خطر بازگشت تفاله‌های شاهنشاهی بواسطه و غیره)، از این نظر خود فرمودند و در راستای بعنوان ، ورود روحانیت به را، مجاز دانستند و خودشان هم مقیم گشتند. زیرا که بعد از پیروزی انقلاب، خطر سلطه مجدد تفاله‌های غربی، سریعاً رخ عیان نمود! آن‌هم با شدّت و‌ حدّتی در حد ترورهای گسترده و نفوذهای فراگیر که می‌رفت دوباره مملکت را بر باد دهد! بعد از عدول مذکور، این مسئله هم پیش آمد که ابعاد و اعماق ورود روحانیت به نظام، باید چه میزان باشد؟ قاعدتاً ورود مذکور بعنوان ، امر موقتی بود و می‌بایستی متناسب با سلطه‌جویی و ، تنظیم می‌گردید. تفصیل این مطلب بماند برای جای‌گاه خودش! یکی از اعضای گروه، در اعتراض به بارگذاری نماهنگی توسط عضوی دیگر (باشتراک گذاشتن در شماره بعدی)، نوشت: «به نظر بنده پخش این چیزها که باب مباحثی را باز میکند که بسیار تخصصی است و برای کسانی که مطالعه لازم در متون اسلامی را ندارند، ایجاد گره ذهنی و شبهه می کند، در این فضاها، اشتباه است و نوعا شبهات هم بی پاسخ می مانند و آمدیم ابرو را درست کنیم، میزنیم چشم را هم کور می کنیم!!! اصولا این بحث، بحث مشروعیت و مقبولیت است و سر دراز دارد، اما من باب مثال توضیحی عرض میکنم و ارجاع میدهم دوستان را به مطالعه کتاب امامت آیه الله مطهری یا بزرگانی مثل ایشان با این عنوان، این مبحث مشروعیت و مقبولیت از آنجایی آغاز شد که در صدر اسلام و پس از رحلت پیامبر،در محفلی در محل سقیفه ساعدیه،ابوبکر به جای امیرالمومنین علیه السلام که مستقیما توسط خدا در غدیر به امامت و خلافت مسلمین پس از پیامبر نصب شده بود و پیامبر این نصب را به اطلاع مردم رساند، انتخاب شد(در همین انتخاب حرف ها هست) ولی ما فرض را درست می گیریم و از بحث دور نیفتیم عرض میکنم که این دو(مشروعیت و مقبولیت) گاهی با هم جمع می شوند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از ۲۵ سال محرومیت از تصدی امر ولایت و امامت جامعه اسلامی، با استقبال مردم به خلافت رسید، گاهی هم، از هم جدا می افتند مثل زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام به دلیل خیانت خواص و همراهی بخشی از مردم با آنها از تصدی امر ولایتمداری مردم و جامعه اسلامی محروم شد. و امر به فرد دیگری واگذار شد!!! حالا آنچه ما باید توجه داشته باشیم این است که از نظر اسلام، عدم تصدی حضرت در آن ۲۵ سال موجب عدم مشروعیتش نمی شود و نشد، و چون محرومیت بر او تحمیل شد، لذا امرش هم در جامعه نافذ نبود،و اجرا هم نمی شد!!! همان طوری که کسانی که جای او را در حاکمیت گرفتند،(من تعمدا لفظ غصب را به کار نبردم) هر چند به فرض، مقبولیت را به دست آوردند(چون اجبار و الزام عده ای هم در کار بوده) و امرشان هم نافذ بود، ولی از نظر اسلام مشروعیت نداشتند و لذا نه آنها و نه مردم،هیچکدام، در نزد خدا معذور نیستند و هر دو مآخذه خواهند شد. پس معلوم شد که مبانی اسلام با دموکراسی تفاوت دارند، این کار را دموکراسی مثل اسلام محکوم نمی کند!!! چون در دموکراسی رأی اکثریت نافذ است(البته در اینم که همیشه چنین باشد حرف است و گاهی اکثریت سازی می شود و...) اما در اسلام باید کار، مبتنی بر احکام الهی باشد، فرضا در حکومت های با فرض مبتنی بر اکثریت شرب خمر، همجنس بازی، فحشاء و منکرات و... هست که قانونی است(حالا نظر اکثریت در پذیرش لحاظ شده یا نه، آن بحث دیگری است)و آزاد است و... اما اسلام از مبنا مخالف این امور است و هرگز مجاز نمی شوند، و لو فرضا اکثریت هم بخواهند، خلاصه خلاف، خلاف است و با رأی اکثریت قانونی و مجاز نمی شود!!! خلاصه این مباحث محل خاص و افراد اهل تخصص را لازم دارد تا شبهه ایجاد نشود و لذا همان گونه که عرض کردم، جاش در گروه ها نیست.» (پایان نقد) ..ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۱۳): جمهوری خمینی = جمهوری آبراهام!! جریانی در ایران (از فرق سر تا نوک پا غرب‌زده!) داریم که حتی مد نظر امام خمینی‌ره را بازپیرایی و چهره‌ای ایرانیزه از جمهوری (شهید والامقام!) آبراهام لینکلن آمریکایی می‌دانند! زیرا؛ ۱) آبراهام [ابراهیم] لینکلن، شخصی آرمان‌گرا و خداپرست از طبقه تهی‌دست جامعه آمریکا بود که برای آزادی ملت (اعم از سفید و سیاه و سرخ و...) و تحقق جمهوریت و استقرار حکومت مردمی، مبارزه کرد و نهایتاً هم در راه آن، شربت شهادت نوشید! ۲) جمله طلائی آبراهام [ابراهیم] لین‌کُلن: «این ملت [آمریکا]، تحت فرمان ، تولد جدیدی از خواهد داشت و این ، توسط مردم، برای مردم، از روی زمین نابود نخواهد شد.»! ۳) از لینکلن به عنوان قهرمان ایالات متحده یاد می‌شود و او به‌طور مداوم به عنوان یکی از بهترین رهبران در تاریخ آمریکا و جزو تاثیرگذارترین افراد تاریخ بشریت رتبه‌بندی می‌شود! ۴) از بنیانگذاران حزب جمهوری‌خواه و اولین رئیس‌جمهور از این حزب (۱۶مین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا) بود. حزب جمهوری‌خواه عمدتاً در مخالفت با گسترش برده‌داری در قلمروها شکل گرفته بود که آرمان مقدسی است! ۵) او که موفق به الغاء برده‌داری در آمریکا شد، قهرمان ملی آمریکا و لذا محبوبترین رئیس جمهور آمریکا به شمار می‌رود! ۶) او که با ترور در راه آزادی و مردم به شهادت رسید دارای تشییع جنازه با شکوهی بود که قطار آن از ۱۸۰ شهر و ۷ ایالت عبور کرد تا عزاداران بتوانند به آن ادای احترام کنند. آمریکایی‌ها همان احساسی را به آبراهام دارند که ملت ایران و امت اسلام به شهید حاج‌قاسم سلیمانی دارند! پرچمداری چنین جریانی در ایران را (رهبر باند سیاسی مدعیان اصلاح‌طلبی)، بر عهده گرفت و بسیار عاشقانه بسوی سلطه‌پذیری از آمریکا شتافت! بر اساس نامه سال 2003 به دولت وقت امریکا، (که در سال ۱۳۸۵ لو رفت)، پیشنهاد داده بود که در ازای خارج کردن نام ایران از کشورهای (که رئیس‌جمهور وقت امریکا این تقسیم‌بندی را ارائه کرده بود)، جمهوری اسلامی متعهد خواهد شد که؛ الف) کلیه فعالیت‌های هسته‌ای خود را تعطیل کند (و از حق مسلم دست‌یابی به فناوری هسته‌ای خود، چشم‌پوشی کند!) ب) از حمایت گروه‌های مقاومت مانند حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین دست بکشد (و بی‌خیال صدور انقلاب اسلامی به تمام جهان بشود!) بدیهی‌ست که چنین نگرشی به محور شرارتی مثل آمریکا که مصداق بارز (و صد البته تحت تیول ) است، هر کسی را که اندکی آرمان‌گرا باشد، بسوی وادادگی در مقابل سلطه‌جویی جهانی آمریکا هُل می‌دهد و نامیدن آن‌را بدبینی و حداقل زیاده‌روی تلقی می‌کند! بروز و ظهور چنین جریانی (غرب‌زدگی و غرب‌گدائی تفاله‌های مشمئزکننده آمریکا و غرب وحشی)، چنان مشهود و ملموس بود که را از همان ابتدای تشکیل نظام، شدیداً دلواپس و نگران ساخت. فلذا چاره‌جویی خود را قرین ورود و تداوم حضور در صحنه‌های نهضت+نظام تلقی کرد! ولیکن آیا این تدبیر، کارساز بود؟! امام خمینی‌ره از ترس آنکه، مبادا ، مجدداً به برود، از نظریه قبلی خود مبنی بر عدم دخالت روحانیت در امور حکومتی، عدول کردند و اجازه دادند که روحانیت در مصادر اجرایی نظام جمهوری اسلامی ایران، ورود نموده و حضور فعال و مؤثری بورزند ولیکن هر سه روحانی راه‌یافته به عالی‌ترین منصب اجرایی کشور (هاشمی، خاتمی و روحانی)، در جای‌گاه ریاست قوه مجریه (بعنوان بزرگترین و قوی‌ترین قوه ملی نظام) چهارنعل در مسیری تاختند که بجز افکندن مملکت و ملت در ، هیچ فرجامی نداشت! بنابراین با ملاحظه آنچه که بعد از رحلت امام، رخ داد، نمی‌توان بجرأت گفت که آری تدبیر حضرت امام، کارساز بود! قاعدتاً برای توجیه چنین رخ‌داد فاجعه‌آمیزی، سه علت احتمالی را می‌توان در نظر گرفت: ۱) خائن نفوذی بودن حضرات هاشمی، خاتمی و روحانی از زمان قبل از وقوع انقلاب اسلامی! ۲) حماقت محض حضرات مذکور بعد از انقلاب که مفهوم «شیطان بزرگ» بودن آمریکا را اصلاً درک نکرده یا بسهولت از آن غفلت ورزیدند! ۳) خدعه‌آمیز بودن بسیار ماهرانه رفتارهای حضرات در مقابله با شطرنج‌باز قهاری مثل آمریکا که از اتاق فکری همچون صهیونیزم شیطانی برخوردار است. قاعدتاً به میزان باورناپذیری گزینه‌های اول و دوم، گزینه سوم بسوی إغلاظ می‌رود! در هر حال، امامین نهضت+نظام (و بتعبیر معنی‌دارتر حضرت آقا؛ )، گرفتار انواع چالش‌هایی بودند و هستند که در این سلسله مقالات در صدد تحقیق و تبیین آن‌ها هستیم. ...ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۱۴): اصلی‌ترین دلایل حضور روحانیت در حکومت و نهضت+نظام جمهوری اسلامی ایران، رهین حضور و زعامت میدانی فقهای جامع شرایط (دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه)، در معارک ارکان و اجزاء است که بالطبع حضوری خونین و جان‌بازی است. عدم ورود و حضور میدانی روحانیت در نهضت+نظام، چیزی بجز تباه‌سازی پویایی و پایایی نهضت و نظام و روحانیت نیست. طی بخش‌های قبلی مبحث «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، به مسئله تبدیل به در عنوان مد نظر پرداختیم و اینکه؛ در دیدگاه ۳۵ ساله حضرت امام، آیا عدولی صورت گرفت؟ (با عنایت به اینکه ایشان، اهل عدول هم بودند و بعنوان نمونه به مقوله ورود به ، اشاره شد) یـا اینکه معظم‌له در خود، به تعبیر و تعریف جدیدی از «جمهوری» نائل گشتند که متمایز بر جمهوری معروفی است که در دنیا مطرح شده و امام قبلاً آن‌را در ردیف حکومت‌های جائر می‌شمردند؟ در نتیجه بمنظور تفکیک آن از سایر جمهوری‌ها سزامند است که آنرا بنامیم! بله اگر بپذیریم که تمایزی در مفهوم جمهوری در نزد ایشان، حاصل نشده و چیزی بنام «جمهوری خمینی»، عاری از حقیقت است، ناچاریم نظریه را بپذیریم ولو اینکه گفته شود امام حداقل ۳۵ سال از مفهوم جمهوری، برداشت اشتباهی داشته‌اند (همچون برداشتی که از ضرورت عدم در داشتند و بعد از عدول فرمودند که اشتباه می‌کردیم!) ولیکن چنانچه بپذیریم که جمهوری خمینی، مفهوم نوینی است که قاعدتاً باید به تعریف و تبیین تمایزات آن بر جمهوری مرسوم دنیا بپردازیم. بنده معتقدم که امام راحل‌مان؛ اولاً بخاطر نهضت+نظام، جمهوری را جایگزین حکومت نمودند و ثانیاً «جمهوری تقویت‌کننده نهضت+نظام» متمایز از سایر جماهیری است که مألوف مردمان است. با این نظریه، قاعدتاً کار خود را سخت می‌کنم! زیرا باید به تعریف و تبیین آن بپردازم وگرنه قابل اثبات نخواهد بود! تعریف و تبیینی که شاید تاکنون، کسی بدان، مبادرت نورزیده و بالتبع مبحث نوآورانه‌ای در قرائت از است و چنانچه در بیان مکنون قلبی خویش، موفق بشوم، بنظرم پارادوکس مطروحه در بیانات اشخاصی از قبیل؛ آیة‌الله شهیدسیدمحمدحسینی‌ بهشتی و آیة‌الله مرحوم محمدتقی مصباح‌زاده یزدی، نیز مرتفع خواهد شد! یعنی اگر عدولی بودن حکومت به جمهوری را بپذیریم، بالطبع مخالفت آقای مصباح با جمهوریت را، ناچاریم در مغایرت مواضع سیاسی ایشان با نظرات امام و سایر یاران آنحضرت مثل شهید بهشتی، ارزیابی کنیم که کار چندان آسانی نیست. و اگر به نظریه «قرائت جدیدی از جمهوری» در نظرات امام، قائل شویم، آنگاه در می‌یابیم که صف‌آرائی آقای مصباح در برابر جماهیری بوده است که امام هم از اول با آنها مشکل داشت و آنرا در ردیف ، قلمداد می‌کرد. ولیکن در این‌صورت، این اشکال بر جناب مصباح، قابل ایراد است که چرا جمهوری نامطلوب در نزد امام را پیوسته کوبیدید و یکبار در صدد تبیین جمهوری مطلوب امام برنیامدید؟! شهیدبهشتی، سعی نمودند که از جمهوری خمینی، تعریفی ارائه بدهند ولیکن آنرا از سایر جماهیر، تفکیک نکردند! فلذا بنظر می‌رسد که اختلاف هر دو بزرگوار، بعلت استفاده از بدون اشاره‌ای به مرزبندی دقیق جمهوری مد نظرشان با سایر جماهیر بوده است! شاید بشود جمهوری خمینی را در دو نکته مهم، مورد توجه قرار داد که؛ ۱) در سایر جماهیر، اسم و ادعایی از مبدأ و معادی بنام خدا و آخرت و دینی که دنیای جامعه را با آخرت آن، تنظیم نماید، نیست ولیکن جمهوری خمینی (که خودشان آن‌را بدون کلمه‌ای کم یا بیش نامیدند) آکنده از خدا و پیغمبر و قیامت و سعادت ابدی انسان‌هاست. ۲) حکومت در سایر جمهوری‌ها همانند ، حکومت افراد بر جامعه است ولیکن در جمهوری اسلامی (مد نظر حضرت امام) حاکمیت بر مردم، واقعاً مردمی است و بلحاظ بودن آحاد مردم در «فریضتین امربمعروف و نهی از منکر» (حتی نسبت به حاکمان و مدیران) آنان قادر به إعمال حاکمیت هستند. بنابراین، این است که تعیین‌کننده مفهوم جمهوریتی می‌باشد که حضرت امام در طی دهها سال در صدد ظهور و بروز آن بودند و البته در بیستم مهر ۱۳۵۷ آن‌را جمهوری اسلامی نامیدند. در واقع این عبارت را از شیاطین سابق و اسبق، پس گرفتند! بنابراین نباید اجازه بدهیم، کسانی دانسته یا نادانسته قلب حقیقت کرده و را نشانه بروند! قلب حقیقت اینست که؛ مردمان مسلمان (و همسو با مسلمانان) صاحب اختیار در امر و نهی مشروع جامعه و حکومت، مجاز به إعمال حاکمیت بوده و «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته» هستند و .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۴بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۱): در ۱۵ مقاله «چالش‌های امام در تشکیل نظام» به انضمام ۵ مقاله قبلی با عنوان «اسلامیت؛ قدر مشترک نهضت+نظام»، بر آن بودیم که به مفهوم دقیق‌تری از مبحث ظریف ، برسیم. در طی این ۲۰ مقاله، عمدتاً طرح مسئله نمودیم، همراه با جوابیه‌هایی اجمالی ولیکن این بحث، هنوز هم اعماقی برای غوص و خوض دارد. بمناسبت «تحویل دولت از روحانی به رئیسی» (سال ۱۴۰۰)، مقاله‌ای تقدیم مخاطبین خود نمودم که لازمست در اینجا هم، آن‌را مجدداً به اشتراک بگذارم ولو اینکه ممکنست به مذاق برخی دوستان، خوش نیاید! لزوم آن به اینست که ، علیرغم آنکه ۸ دوره ۴ ساله ریاست جمهوری را به ۴ نفر روحانی، سپردند و ظاهراً به نتیجه دلخواه خود هم نرسیدند، باز هم به یک سید روحانی، اعتماد ورزیدند! استقبال موجه ملت از روحانیت (سه سید و دو شیخ)، نشانگر این نکته هم می‌باشد که عدول امام از نظریه «پرهیز روحانیت از ورود به مناصب حکومتی» به نظریه نهایی «ضرورت حضور روحانیت در صحنه‌های نهضت و نظام»، متناسب با اعتماد و بلکه مطالبه اکثریت ملت، هم بوده است! این تحلیل محتاطانه در جواب کسانی بود که تحلیل جامعی از تحویل و تحول دولت از شیخ حسن به سیدابراهیم می‌خواستند که بنده آن‌را از منظر «نهضت+نهاد» هم نگاه کرده بودم و به همین دلیل هم تناسب دارد که به سلسله مقالات معطوف به نهضت+نظام، و نقش‌آفرینی در آن‌ها (از مهمترین چالش‌های امام)، ملحق شود ولیکن با این تذکر که هیچ قصدی برای مصرف سیاسی از آن، ندارم. یعنی شیخ حسن اگرچه مجدداً مایل به خودآزمایی استانی و آنگاه شد ولیکن طیف سازمان‌یافته وی کماکان در صدد تسخیر کرسی‌های مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است و بنده به هیچ عنوان مجدداً در صدد تأیید خود وی و طیف ذی‌ربط او نیستم و صرفاً از باب استطراد، آنرا مورد بازیابی خود قرار می‌دهم. در برخی از مقالات اخیر هم، از روحانی (در کنار هاشمی و خاتمی) اسم بردم و تصریح و تأکید کردم که هنوز هیچکدام از ۳ زاویه نگاه خود به آن‌ها را ترجیح نداده‌ام و شاید در لابلای این سلسله مباحث به نگاه شفاف‌تری برسیم! ولیکن چنانچه وزن گزینه سوم (خدعه‌آمیز بودن رفتار این سه روحانی با دشمنان خارجی و داخلی و باصطلاح جنگ زرگری آن‌ها) حتی اگر با وزن دو گزینه؛ «خیانت و نفوذی یا شهوت و غفلت» آن‌ها (که با توضیح مختصری اشاره شدند) برابری کند، بنظر بنده، در حال حاضر هیچ ارزش، صلاح و ضرورتی برای استقبال مجدد از این طیف، قابل ملاحظه نیست و تاریخ مصرف آن به اتمام رسیده است! (قابل توضیح در جای خود) و اما مقاله ۲سال قبل: «سلام و درود ۱. عدل و انصاف آنست که ۱ حُسن را در کنار ۹۹ عیب باید دید. (احیانا قصه نعجه‌های حضرت داوود ع در قرآن برای تذکر همین مطلب مهم است) ۲. انجام انواع پروژه‌های معروف به «علی برکة‌الله» (که رسانه میلی ما معمولا در حد صرفا یک خط خبری براحتی از آنها می‌گذشت!) در معرکه تحریم‌های مضاعف، نه شوخی‌ست و نه غیرقابل کتمان و انکار مگر آنکه از شدت غیظ و خصومت ناعادلانه (که رسم و مرام دشمنان از خدا بی‌خبر است) تعمدا نخواهیم آنها را در نظر بیاوریم! آنهم در پیشگاه پروردگار و داوری که ذره ذره خیر و شرّ انسانها را مورد ملاحظه قرار خواهد داد. ۳. دولت روحانی، در ناتوانی محض به سر نیامد و کارآمدی‌هائی هم داشت که توسط رقبای انتخاباتی و واقعا بی‌انصاف وی اصلا به حساب نیامد وگرنه مقام معظم رهبری بارها بدان اشاره فرمودند البته با این توضیح که نتیجه و ثمره آنها (که عمدتا زیرساختی بودند و بالتبع در کوتاه مدت) و تأثیر مستقیم آنها در دیده نشد! ۴. تحریم‌های ظالمانه جبهه شیطانی غرب به سرکردگی آمریکای وحشی، بمنظور درهم شکستن استقلال ملت ایران و حمایت این ملت رشید از مظلومان عالم و ، در فرایندی قریب به ۴۰ ساله به حدود ۸۰۰ مورد تحریم فلج‌کننده رسید و در تداوم همان فرآیند غیرقابل مهار و البته هماهنگ با پیشرفتهای سیاسی و نظامی ایران در عرصه جهانی بویژه منطقه‌ای بالتبع تشدید شد و حدود ۷۰۰ مورد بر آنها افزوده شد! بله روحانی تلاش کرد حتی‌الامکان با نرمشی قهرمانانه (و بعضا حتی ذلیلانه!) چیزی از آنها بکاهد ولیکن همچنان که انتظار می‌رفت، توفیقی پیدا نکرد‌. حال اگر بیائیم شیطنت اجانب را به پای ناکارآمدی دیپلماسی روحانی بنویسیم، نه تنها از انصاف و مروت دور است بلکه از خردمندی سیاسی و تحلیل صحیح و جامع شرایط هم بسی فاصله دارد و بالتبع نشانه هوشمندی و درایت نیست و بلکه حماقت است و جار زدن آن، رذالت است. ۵. در کنار بدکاری‌های دشمنان ظالم بالذات، بدشانسی‌های بزرگ و کم‌نظیری هم گریبان دولت روحانی را گرفت که ... ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۴): ‼️«جمهوری اسلامی ایران»؛ منشوری از تزاحمات بی‌پایان! سخن از تضاد و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل جامعه‌شناسانه غربی دکتر شریعتی بود که دامنه آن به تناقض و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل فلسفی غربی دکتر حائری کشید. این دو فارغ‌التحصیل ، اگر زنده می‌ماندند در جمهوری اسلامی ایران، بنظرم شدیداً در مقابل یک‌دیگر، جبهه‌گیری و حتی لشگرکشی آشتی‌ناپذیری برپا می‌کردند! پارادوکس مذکور سایه‌افکن بخش قابل توجهی از سران نهضت+نظام و ایران گردید که بزرگترین خسارات معنوی را بر وارد ساخت و متاسفانه کمتر کسی به آسیب‌شناسی این مسئله پرداخته است! از آن‌جا که معضل مذکور یکی از «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در آستانه انتخابات مجالس ۱۴۰۲ هستیم، این مطلب را بنده در اولویت بررسی‌های موشکافانه خود قرار دادم. زیرا این مبحث، خودبخود پای و نیز را هم به میان می‌کشد و اگر چنین پارادوکسی، حل‌وفصل نشود، به همه این مفاهیم ارزشمند و حیاتی، لطمه و ضربه مهلکی وارد می‌سازد. چنانکه دامنه این مسئله و مباحث ذی‌ربط آن، سایر ارکان و امور ملی و فراملی را فرا گرفت. تا آنجا که اگر شیخ اکبر رفسنجانی، با تمسک به گفتمان ، نظام را تخطئه می‌کند یا شیخ حسن سمنانی، با گفتمان به جنگ انقلابی‌گری برخاسته و چرخش را (در تقابل با چرخ زندگی ملت!) تخطئه می‌کند و یا هواداران شعار احمقانه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! سر می‌دهند و از را تخطئه می‌کند و بالاخره امروز دکتر ، پرچمدار چنین انحرافات خطرناک فکری/سیاسی می‌گردد و دم از عدم حمایت ملت از و ترجیح بر می‌زند تماماً ریشه در همین قضایای حل ناشده و ظاهراً پارادوکسیکالی دارد که در صدد ترسیم ابعاد و اعماق مسئله هستیم تا برسیم به ترسیم راه‌های برون‌رفت واقعی قصه. اگر دعوایی بین آیة‌الله بهشتی و آیة‌الله مصباح در موضوع و و جای‌گاه مطرح بود و اگر آیة‌الله خامنه‌ای، تئوری را مطرح و در بیانیه ، مفهوم را برجسته می‌کنند، تماماً به همین ریشه برمی‌گردد. اگر شاهد صف‌آرائی امثال ظریف در تقابل امثال و هستیم، به همین ریشه برمی‌گردد. بنابراین با فراگیری مواجه هستیم که بصورت همه‌جانبه همه امور ملت و حکومت را در بر گرفته است و خواهد گرفت. بنده در سرآغاز این مبحث، را قدر مشترک و نظام مطرح کردم و اینکه می‌تواند حلاّل همه این مشکلات فکری و گرایشی باشد ولیکن متعاقباً بررسی خواهیم کرد که جا افکندن این ایده هم چندان سهل و آسان نیست! دکتر شریعتی در تحلیل جامعه‌شناسانه خود از دو اسلام نام می‌برد؛ و ! یعنی ما با دو تا اسلام مواجهیم! از طرفی می‌بینیم؛ هم از دو اسلام نام می‌برند؛ و محمدی(ص) بنده هم وجه دیگری از دو اسلام را در مقاله‌ای به تصویر کشیدم! بنابراین ارجاع حل همه پارادوکس‌های مانحن‌فیه به اسلامیت، گام پایانی نیست. زیرا که در آن‌جا هم با این سؤال بنیادی مواجه هستیم که؛ کدام اسلام؟! تا برسیم به مقام «لکم دینکم و لی دین»! برگردیم سراغ اصل مطلب! گفتیم که امام در مقطع مهر۱۳۵۷ (که نشانه‌های پیروزی انقلاب آشکار شد) عنوان «جمهوری اسلامی» را بر «حکومت اسلامی»، ترجیح دادند. اگر ادعا کنیم که امام از نظریه ده‌ها ساله خود کردند، باید جوابگوی مسائلی باشیم و اگر بگوییم که عدولی در کار نبوده و بلکه فرمودند، باز هم باید مطالبی را به اثبات برسانیم. اجازه بدهید این مسئله را در جواب این سؤال دنبال کنیم که؛ اگر امام خمینی از همان زمانی که نظریه ناب و نسبتاً بدیع «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه» را مطرح می‌فرمودند، جوهره و خلاصه آن همین «جمهوری اسلامی» بود که در جای‌گاه خودش از آن رونمایی کردند، چرا بدان تصریح نکردند و به تعویق افکندند؟! چرا قبلاً آن‌را در کتمان داشتند و حتی بعضاً آنرا در ردیف حکومت‌های سلطنتی و فاشیستی و غربی قرار می‌دادند و تخطئه می‌کردند؟! بنظرم این مسئله، یک نکته ظریف و عجیب تاریخی دارد که نباید نادیده گرفت! این قضیه برمی‌گردد به ماجرای که ابتدائاً در صدد تبدیل رژیم سلطنتی قاجار به نظام برآمد ولیکن با مخالفت شدید روحانیون و حتی مراجع مواجه شد! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۲): ✅ اصلاح و تکمیل (۳)؛ مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... جزیره ؛ پناهگاهی بود برای فرار یا تبعید وحشی‌های اروپای متمدن. فراری‌ها و تبعیدی‌های در جزیره وحشی‌ها تدریجاً تبدیل شدند به . مقصد اولیه دزدان دریایی (انگلیسی‌ها) اروپای شمالی و بقیه بنادر اروپای غربی و جنوبی بود ولیکن متناسب با پیشرفتی که در توسعه شناورهای خود پیدا کردند، سایر قاره‌های جهان را هم مورد هجوم و غارت و اشغال خود قرار دادند. تا آنجا که ۹۰۰ میلیون نفری و یک میلیارد نفری را هم اشغال کردند و برای حکومت بر آن‌ها یک گماشتند و آنها هم قرن‌ها تمکین کردند! البته پرتغالی‌ها، اولین مهاجمان اروپایی بودند که در سال ۱۵۱۰ میلادی بر «جاوه» دست یافتند و در گوا مستقر شدند. انگلستان بعداً وارد منطقه شد. دورهٔ استعمار انگلستان در هند حدود یک قرن و نیم از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۷ میلادی طول کشید. نفوذ و تسلط انگلستان در دو مرحله جلوه‌گر شد؛ نخست از طریق تلاش (قاره آمریکا را هند غربی می‌نامیدند!) در به دست آوردن اجازهٔ فعالیت‌های بازرگانی و اخذ امتیازات از حکمرانان محلی یا مرکزی که به تصرف سرزمین هند بجز پنجاب، سند و کشمیر و سقوط گورکانیان انجامید و سپس جایگزین شدن دولت انگلستان و اعلام انضمام رسمی هندوستان به مستعمرات و متصرفات بریتانیا. غارت و اشغال انواع بلاد غربی و شرقی توسط انگلستان به جایی رسید که ضرب‌المثل شد که غارت در غروب نمی‌کند! صهیونیست‌های قدرت‌جو که را پایگاه اصلی خود قرار داده بودند تدریجاً به انگلستان کوچ کردند. نزدیک به چهل پروتکل صهیونیست‌ها (سیاست‌های اصلی و‌ سری و جهانی) در تدوین شده بود که ۳۷ مورد آن، لو رفت و در دنیا منتشر شد. (ای‌کاش مجال و حوصله داشتم، رفتارهای را بر مفاد این پروتکل‌ها تطبیق بدهم! فقط یک مورد را تطبیق دادم که مقاله آن‌را سال‌ها پیش منتشر کردم و اگر آنرا مجدداً در بساطم یافتم به اشتراک خواهم گذاشت) سلطه‌جویی بریتانیای کبیر در سرزمین‌های بویژه با موانع غیرمنتظره‌ای انجام گرفت که برای سران انگلستان، تبدیل به معمای عجیبی شده بود! سلطه‌جویی انگلیس در ، گازانبری بود و همزمان با فعالیت‌های سیاسی/نظامی مشترک «ضیا-رضا»، محور مذهبی/فرهنگی را هم مدیریت می‌کرد. ضیا-رضا در سال ۱۲۹۹ با ، تاج و تخت را در اختیار گرفتند که از حمایت قم نیز برخوردار بودند! (علمای قم از ترس عقرب جرّاره کمونیستی به مار غاشیه گماشتگان انگلیس مکار، پناه بردند!) ظرف ۵ سال بعد از تاج‌گذاری ، بهائیت نیز خود را بنا کرد ولیکن بعد از ارتکاب جنایات و هجمه‌های علنی علیه اسلام و مقدسات، با مخالفت مراجع و علمای شیعه بویژه زعیم قم؛ آیة‌الله بروجردی مواجه شد تا آن‌جا که آیة‌الله فتوای را صادر فرمود. (در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ بنده، فیلمنامه‌ای در موضوع «نماز باران مؤمنین قم به امامت آیة‌الله خوانساری» نوشتم که در اسلامی، تحت عنوان «باران عشق» به تصویب رسید که در طی آن به نقش بهائی‌ها و شیطنتی که در قم، انجام دادند، اشاره کرده بودم ولیکن وقتی که آنرا جهت تولید، تحویل دادم، مفقود شد! سناریوی مفقوده، گلچینی از فیلمنامه سریال ۲۶ قسمتی تلویزیونی بود که آن هم در ، گم و گور شد!! متاسفانه بهائیت در مراکز رسانه‌ای و مجموعه‌های هنری و فرهنگی نفوذ و سلطه پنهانی و بعضاً آشکاری داشتند و هنوز هم دارند!) ... بریتانیایی که آفتاب در مستعمرات آن، غروب نمی‌کرد، در ایران ۸ میلیون نفری، موفق به سلطه یافتن با فرمانداری انگلیسی نشد و ناگزیر شد که فردی بومی را بر آن‌ها بگمارد و در این الگو موفق شد! ایرانی‌ها زیر بار حکومت مستقیم نرفتند اما نوکر آن‌ها را بعنوان خود پذیرفتند! حتی همین که حاکم خارجی را برنمی‌تابیدند! این معما سبب شد که انگلیس در باره ، حساس شده و به تحقیقات ژرفی بپردازد تا آن‌جا که می‌شود با جرأت گفت، و محققین انگلیسی (از زمره ) بعضاً از اسلام‌شناسی و تشیع‌شناسی بسیاری از روحانیون و دقیق‌تر و کامل‌تر و جامع‌تر بود! چنانکه گفته شده؛ بهترین دوره‌های آموزشی آکادمیک در است نه در قم و نجف! به همین علت هم در تقسیم مستعمرات اسلامی، مناطق شیعه‌نشین به انگلستان و مابقی به آمریکا واگذار گردیده است. فلذا .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212بانیان وضع موجود❕ رضایت از و ؛ امری کاملاً نسبی است همچنانکه آن هم امر مطلقی نیست. وضع موجود ایران؛ حکایت همان لیوانی را دارد که کسی فقط نیمه پر آنرا می‌بیند و شکرگذاری کرده و اظهار رضایت دارد و کسی هم فقط نیمه خالی را می‌بیند و ناشکری پیشه کرده و اظهار نارضایتی می‌کند! بدیهی است که هر دو حالت این مطلق‌گرائی‌ها قرین و و نیست و دعای «اللهم أرنا الاشیاء کما هی» به ما آموخته که واقعیت‌های موجود را همانطور که هست ببینیم؛ نه کمتر و نه بیشتر. نگاه مطلق به وضع موجود (همه چیز خوب است/ همه چیز بد است!) قطعاً و احمقانه‌ای است. احمقانه‌تر از نگاه غلط مذکور به (سیاه‌نمائی ۱۰۰٪ی و سفیدنمائی ۱۰۰٪ی) نسبت دادن وضع موجود به یک شخص حقیقی یا حقوقی است. فلذا باید پرسید کدام است؟ هر کسی که و بانیان «بخش نامطلوب وضع موجود» را به یک شخص حقیقی یا حقوقی محدود و منحصر نماید، اگر گرفتار وقاحت و پلیدی نباشد، قطعاً اسیر حماقت و پلشتی است. در «بخش مطلوب و شوق‌آفرین وضع موجود»، قطعاً «ملت رشید ایران»، «ولایت و علمای ربّانی»، «شهداء و ایثارگران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جبهه مقاومت» و در یک کلمه؛ «نظام جمهوری اسلامی ایران» بر سکوی قهرمانی و قله افتخار ایستاده و تا ابد بر تارک دنیا می‌درخشند. ولیکن در «بخش نامطلوب و شرم‌آور وضع موجود»، یقیناً خیلی‌ها مذموم و محکوم هستند. این خیلی‌ها در نگاه درست، جامع و دقیق امام معصوم(ع) عبارتند از اضلاع یک که باعث و بانی کلیه بدبختی‌های جوامع بشری از جمله جامعه ایرانی هستند: «اللهم ... و اکفنی؛ شرّ الشیطان و شرّ السلطان و سیّئات عملی» (امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی) ☝️☝️☝️ سهم هر کدام از اضلاع «مثلث شوم بدبختی‌های همه جوامع بشری»، چقدر است؟! شاید سزامند باشد که سهم را در عاملیت وضع بد موجود ۳۰٪ در نظر بگیریم! مکار وسوسه‌گر حتی لحظه‌ای هم از هیچ شخصی (اعم از حقیقی و حقوقی) فروگذار نبوده و نیست و نخواهد بود. کمّ و کیف آنقدر هولناک است که باید به خدا پناه برد. سهم (نظام سلطه در سطح جهانی و مؤثر در کلیه بلاد بشری) در شرارت و فتنه‌گری کمتر از شیطان لعین نیست. فلذا سزامند است که علت ۳۰٪ بدبختی‌های عالم را در فتن صهیونیزم شیطانی و سراغ گرفت که ایضا یک لحظه هم هیچ ملتی از جمله را به حال خود رها نکرده، نمی‌کند و نخواهد کرد. و اما سهم در این معرکه (مسائل و مصائب وضع موجود اعم از مشکلات، معضلات، بحران‌ها و فجایع مشهود و ملموس آن)، چقدر است؟! سزامند است ۴۰٪ از الباقی عاملیت در بدبختی‌های را بصورت مساوی بین ملت‌ها و حکومت‌ها تقسیم کنیم تا سهم هر کدام ۲۰٪ باشد! هم از این قاعده مستثناء نیست. در ایران شاید کسانی یافت شوند که بخواهند ۴۰٪ سهم دولت/ملت را به سلطان (بویژه شیطان بزرگ؛ ) نسبت دهند ولیکن دور از واقعیت است. زیرا ۲۰٪ کم و کیف بدبختی‌های موجود زیر سر اعضاء و ارکان دولت و بلکه حکومت است، همچنانکه ۲۰٪ آن‌ها هم زیر سر آحاد و اقشاری از ملت است. شاید کسانی بخواهند با تکیه بر عبارت «الناس علی دین ملوکهم» تمام تقصیرات (۲۰٪ی) ملت را به حکومت و دولت حواله دهند ولیکن لازمست در باره مفهوم عبارت «یا اشباه‌الرجال و لا رجال» امیرالمؤمنین؛ علی(ع) هم نیک بیاندیشند. فلذا هر کسی سهم خود را دارد و باید به همان میزان هم پاسخگو باشد. همچنین؛ حکومتی که «ساختار صوری و صیرورتی» معیوب یا کارگزارانی دور از «دانائی، دلسوزی و دلیری دین‌دارانه» داشته باشد، نمی‌تواند در پلشتی‌ها و پلیدی‌های وضع موجود، بی‌تقصیر باشد. و اما در این معرکه دهشتناک، ما کجای قضیه است؟ و نقش آن را در وضع موجود چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ مطمئناً قضاوت آسانی نیست! شاید سزامند باشد که به روحانیت ۵۰٪ نمره مقبولیت بدهیم زیرا که در حوزه‌های افتخارآمیز وضع موجود، نقش کاملا مفید و مؤثری را ایفاء کرده است ولیکن ۵۰٪ هم نمره مردودیت می‌گیرد زیرا که نمی‌تواند خود را از ۴۰٪ سهم «سیّات‌العمل ارکان حکومت و اقشار جامعه» مبرّیٰ سازد! اگر آحاد و اقشاری از ملت به مسیر و مصیر خلاف و خطا رفته و ۲۰٪ بدبختی‌ها و شرارت‌های جامعه را رقم زده باشند، جای سؤال خواهد بود که میزان «کم و کیف انذار و هشدار روحانیت» چقدر بوده است؟ و احیانا چرا مؤثر نبوده است؟ همچنانکه اگر حکومت در مسیر و مصیر بدساختاری و بدکارگزاری خود موجب ۲۰٪ از شرارت‌ها و بدبختی‌های جامعه بوده، ایضا «میزان کم و کیف هشدار و اخطار روحانیت» چقدر بوده است؟ و چرا مؤثر نبوده است؟! ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 جبران مافات روحانیت الگو إذا فَُسِد العالِم فَسَد العالَم (بخش۵): گفتار و رفتار ، الگوی و به هر آن‌چیزی‌ست که در چارچوب ، ، و می‌گنجد. ولیکن گاهی تبدیل می‌گردد به که در آن‌صورت بازخوردهای اجتماعی معکوسی رخ می‌دهد یعنی آحاد بجای ، به گرفتار می‌شوند و جامعه به و تباهی کشیده می‌شود! یا قبل از دریدن باورهای جامعه، را پاره پاره می‌کنند. لذا بر روحانیت است که هم‌لباس‌های خود را پس بدهد! و جور هم‌کسوت‌های خود را بر دوش بکشد ولو با بهای سنگینی که بر و تحمیل شود و آنان را به سوگواری بنشاند! ضرورت این را لطفاً در مباحث؛ 👈(بخش۱)👉 💠 👈(بخش۲)👉 💠 👈(بخش۳)👉 💠 👈(بخش۴)👉 💠 این مقالات بجویید. اگر جای دوری نرویم! در همین دهه اخیر؛ بعنوان مثال؛ مردم شاهد عملکردی از دو روحانی ( در جایگاه و در جایگاه ) بودند که الگوی روحانیت در ملت را به محاقی افکندند که موجب و و گشت! فلذا لازم بود که به سخره گرفتن باورهای توسط آن‌دو روحانی، بنحوی ترمیم و گردد که مجدداً را به ارمغان آورد. آنهم با کارکرد دو روحانی ارزشی ( در قامت ریاست جمهوری و در قامت امام جمعه)! ✍️ حسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 و در (بخش ۶): 👈(بخش۱)👉💠💠💠💠👈(بخش۵)👉 فساد عالِم = فساد عالَم «إذا فَُسِدَ العالِم فَسَدَ العالَم» هر دو آن‌ند اما این کجا و آن کجا؟! «چشم کور» و «قلب نابینا» برای آدمی هر دو نقصان‌ند اما این کجا و آن کجا! قمپز دینداری و سر دادن‌اندر راه دین هر دو برهان‌ند اما این کجا و آن کجا گر رسد بر دین زیانی یا به دنیا زحمتی هر دو خسران‌ند اما این کجا و آن کجا مهربانی با یتیمان یا به اطفال حسین هر دو احسان‌ند اما این کجا و آن کجا آب نوح و اشک‌چشمِ زینبِ خونین‌جگر هر دو طوفان‌ند اما این کجا و آن کجا! «دانه فلفل» سیاه و «خال مه‌رویان» سیاه هر دو جان‌سوزند اما این کجا و آن کجا؟!! و تشییع پیکرهای گلچینی از شخصیت‌های برجسته ملی و تدفین ۳/۳/۳ آن‌ها در تبریز و تهران و مشهد و...؛ گویا چیزی نیست بجز یک برای نشان دادن سه نماد معنی‌دار به جهان که در بخش قبلی به دو مورد (معطوف به و ) از آن‌ها اشاره کردیم. ولیکن بهتره این آینه را منحصر به ۴ روحانی نکنیم و ۲ وزیر را هم در آن بنگریم! یعنی مقایسه دو وزیر امورخارجه؛ و اما این کجا و آن کجا؟! در این‌جا بر آن نیستیم که مقایسه همه‌جانبه‌ای بعمل آوریم ولیکن در این مقایسه، مطلب یا مسئله در عرصه‌های و ، در صدر توجهات است که نگاهی به همین قضیه، کفایت می‌کند. کدام‌یک در تراز بودند؟! ...ادامه دارد. ✍️ حسینی(منتظر) ۳/۳/۳ 🆔 @chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 و در (بخش۷): بررسی فاجعه شهادت‌گونه ۳×۸ ما می‌توانیم اینجا بنشینیم و به تنهای و ضایعه درگذشت شهادت‌گونه آ.رئیسی و همراهان او بپردازیم و حال آنکه بعلت وقوع آن در (یعنی محدوده مثلثی ، و که صهیونیستی‌ترین مثلث جغرافیایی و عرصه تروریست‌های است)، بر عهده نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی و انتظامی و سایر دستگاه‌های ذی‌ربط است (البته اگر از تأثیرات نفوذی‌های مکار در امان باشند!) و اینکه این واقعه، آیا نماد یک در جابجایی عالیه نظام و کشوری است که در کانون انواع فتنه‌ها و توطئه‌های دشمنان پرمشغله بوده و است و خواهد بود (که نه تنها فاقد اسکادران امنیتی بوده که حتی چند تا ارزان هم همراه آن نبوده تا لااقل و مسیر آنرا بصورت حتی آفلاین، رصد و کرده باشند!) و علاوه بر آن؛ در آن، آنهم در کشور حادثه‌خیزی مثل ، هم آیا نماد یک و ناکارآمد نیست؟! در هر حال این قضیه عجیب‌العجائب حتی اگر کاملاً طبیعی ارزیابی شود، نمی‌تواند توطئه‌آمیز بودن آن را کم‌رنگ سازد. زیرا که بنظر می‌رسد در همه این‌ها، حداقل استانداردهای لازمه آن‌ها رعایت نشده است و لذا نمی‌توانیم فقدان هیئت مذکور را تعبیر کنیم و از طرفی تا اثبات نشود که یک هجومی و مستقیم، آنرا رقم زده است، نمی‌توانیم آنرا تعبیر به بکنیم و همان بهتر که آنرا شهادت‌گونه بنامیم. با عبور از خط‌‌وربط‌های محلی و تارهای عنکبوتی آن‌ها در کلیه دستگاه‌های ، به هر نتیجه‌ای که برسد، کف مسئله بوده ولیکن سقف آن مطلب دیگری است! بنده بعنوان یک و ، علت این را باید در و آسمانی جستجو بکنم که بسی متمایز از همه دستگاه‌های زمینی است. در دستگاه زمینی (چنانکه رهبر روسیه گفت)، تعبیر به می‌شود و حتی در وجهی از منشور هم تعبیر به می‌شود ؛ «إذا مات العالِم الفقیه، ثلم فی‌الاسلام ثلمة لایسدها شیء» هرگاه عالم فقیهی بمیرد، در اسلام شکافی رخ می‌دهد که چیزی نمی‌تواند جای آنرا پر کند. و حال آنکه، و همراهان او، الطاف خفیه‌ای هم دارد بسیار ارزشمندتر از آن که آنرا ضایعه و حتی ثلمه بنامیم. بنابراین در مانحن‌فیه، لازمست از وجه دیگری هم بدان نگاه شود و این سلسله بر آنست که این لایه ماجرا را مورد توجه قرار بدهد: در هر مقطعی از زمان، مردمانی از زمین، بعلل مختلفی، در فرو می‌لغزند که بجز جهنمی سوزان، فرجامی نخواهند یافت ولیکن بعضی از آن‌ها را خدای رحمان چنان دوست می‌دارد که نباید جهنمی شوند. فلذا حکیم خبیر، بهترین اولیاء خود را آن‌ها قرار می‌دهد. با عنایت به ترسیم مثلث اصلی عوامل سه‌گانه بدبختی توسط علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی که در کنار عوامل و ، «خودمان» را عامل سوم نشان می‌دهد، باید به این درک و فهم نائل گشت که خودی‌ها از جمله تعدادی روحانی (حتی در جایگاه و !) هم ممکنست، مرتکب چنان سیّئاتی بشوند که موجبات انحراف را فراهم سازند ولو در لباس ! بخش‌های ذیل، به همین مناسبت، تألیف و تحریر شدند. علیکم بالرجوع👇 👈(بخش۱)👉💠👈(بخش۲)👉 💠 👈(بخش۳)👉💠👈(بخش۴)👉 💠 👈(بخش۵)👉💠👈(بخش۶)👉 بعضی از دوستان می‌پرسند که وقتی عده‌ای در معرفی با عبارت یا با عنوان در رقابت هستند(!)، چرا حضرت آقا رحلت او را توصیف کردند؟! گمان نمی‌کنم چنین حساسیت‌هایی، از مسائل اصلی و ما باشد. در عین‌حال مختصر بکنم به اینکه اگر حضرت رهبر، صرفاً را مطرح می‌فرمودند، آنگاه بمفهوم شدن بود و بالتبع باید اشخاص حقیقی یا حقوقی ذی‌ربط را معرفی می‌کردند که چنین شتابزدگی‌هایی در شأن حضرت ایشان نیست و قبل از بررسی‌های فنی قضیه، حمل بر می‌شد و چنانچه بعداً کاشف به عمل می‌آمد که صرفاً یک حادثه و سانحه طبیعی بوده است، تصور کنید که شیاطین چه جنجالی برپا می‌کردند! ولیکن شهادت‌گونه نامیدن ماجرا هم معنی‌دار است و لازمست به درستی تحلیل گردد. از جمله اینکه اگر به شکلی غیر از این حالت، رخ می‌داد، این‌همه تأثیرگذار نمی‌شد و بازتاب مفید پیدا نمی‌کرد. بنده یک را می‌بینم و «ما رأیت الاّ جمیلاً»! ..ادامه دارد ✍️حسینی(منتظر) ۳/۳/۴ 🆔کانال @chelcheraaqHM 💠 🎲گروه چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 و در (بخش۹): فاجعه شهادت‌گونه ۳×۸ علت ۳×۸ نامیدن فاجعه شهادت‌گونه و او در فضای مثلث خطرناک شمال‌غربی ایران را در (👈اینجا👉) ببینید. و همچنین زمینه‌های مبحث جاری را در بخش‌های قبلی این مقاله، ملاحظه بفرمایید 👇👇👇 👈(بخش۱)👉💠👈(بخش۲)👉 💠 👈(بخش۳)👉💠👈(بخش۴)👉 💠 👈(بخش۵)👉💠👈(بخش۶)👉 💠 👈(بخش۷)👉💠👈(بخش۸)👉 ⁉️ بعضی‌ها می‌پرسند که آیا با این تحلیل خاص در این سلسله مقالات خود، می‌خواهید آ.رئیسی را تقدیس و تعصیم بکنید؟! ج: اگر منظورتان از تعصیم و تقدیس، معصوم‌پنداری و بی‌عیب تلقی کردن آ.رئیسی و یاران پروازی اوست، باید عرض کنم که خیر، چنین منظوری ندارم. بنده از همان فردای گزینش آ.رئیسی بعنوان ، ضمن تداوم حمایت‌های آشکار و پنهان خود، همچون مواضع قبلی خود در قبال رؤسای پیشین جمهور (علیرغم اینکه برای پیروزی آن‌ها تلاش‌های وافری انجام دادم از جمله برای آ.رئیسی که بازرس ویژه یکی از ستادهای انتخاباتی آن شهید بودم) به منتقدین مدیریت ایشان پیوستم و ایشان را نه تنها تخطئه نمی‌کنم بلکه محترم و هم می‌شمارم. ولیکن در این مقالات، سعی دارم به این فاجعه شگفت‌انگیز از پنجره متمایزی نگاه بکنم. و اما بعد؛ خدای ! تحمیل یا تحمل بقای افرادی در که ( حساب شده و به می‌آیند و) باورهای توحیدی را عملاً (نه الزاماً در ذهنیت خود) به سخره گرفتند، نمک به زخم امت و ملتی است که پرچم الهی خود را در بر افراشته‌اند. نظامی که حفظ آن است و اول محافظ آن، خود خداست و خدا در این امر خطیر با هیچ شخص حقیقی یا حقوقی، عقد اخوت نبسته است و باصطلاح هیچ تعارفی ندارد! باورهای مذهبی مردم وقتی توسط احدی از زخمی بشوند، ترمیم آن‌ها ضرورت غیرقابل اغماضی است که باید توسط حداقل احدی از جامعه روحانیت، جبران گردد. این امر خطیر اگر داوطلبانه، صورت نگیرد لاجرم با نیروی قهریه الهی، تحقق و تجلی خواهد یافت. بنده حقیر در مورخه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ (۱۹ رمضان ۱۴۴۵) که مصادف با سال‌یاد تلخ‌ترین فاجعه تاریخ یعنی ضربت بر فرق مبارک ولی اعظم؛ امام علی(ع)؛ مظهر و ، این توفیق را یافتم که طی پیامی (با عنوان «غفلتی در تراز خیانت!/انسان در امتحان فتن» معطوف به عملکرد صدیقی بعنوان امّ‌القرای و نیز قاضی‌القضات سابق و همچنین رئیس نهاد امربمعروف و نهی از منکر) بنویسم: «... اینک دعوا بر سر این نیست که، زمین واگذاری به مؤسسه، به بازگشته و مؤسسه کذایی هم منحل شده است، بلکه دعوا بر سر نحوه ایشان و ترمیم باورهای مردم است. استعفای ایشان از همه مناصب مرتبط با نظام، حوزات علمیه و کلیه نهادهای مردمی، لازم بود اما کافی نیست. ✅ بهترین نسخه برای ایشان، پذیرش مرام ۲۵ ساله است (اگر واقعاً در ایمان به امیرالمؤمنین علیه‌السلام، هستند چرا به آن‌حضرت اقتداء نکنند؟!) نگویید که دشمن هم همین (از خارج شدن ایشان) را می‌خواهد! شاید گاهی تحقق خواست بهترین کار باشد! چنانکه را خواستند و حضرت هم تسلیم شدند! ، امروز نشانه بارزی از «سیّئات العمل» در این مقطع است. باورهای مردمی که به یغما رفت، چگونه باید باز آید؟! با انحلال مؤسسه؟! با مجازات آقازاده‌ها و اطرافیان خطاکار ایشان؟! با برگشت زمین گران‌بها به و حتی به ؟! این‌ها کف مطلب است. سقف مطلب آنست که صدیقی من‌بعد دیگر در هیچ رسانه‌ای رؤیت نشود! آنچنان محو که از خاطره‌ها (ولو برای ۲۵ سال!) برود. در غیر اینصورت زبان مدافعین الهی ()، رسا نخواهد شد! سپردن خود به محاکمه توسط دستگاه نسبتاً معیوب (حتی اگر شدیدترین مجازات را اعمال کند)، جبران‌کننده این ثلمه و نیست. بهترین مجازات که خود آقای صدیقی باید بابت این غیرقابل اغماض خود تسلیم آن شود، اینست که برای ۲۵ سال «خانه‌نشینی بدون حاشیه» اتخاذ نماید وگرنه به و به نخواهد رسید.» ولیکن در عمل چه شد؟! متأسفانه تریبون ، مجدداً و مکرراً به سپرده شد! همچنانکه از مناصب خود عزل نشد! آیا لجبازی خطرناکی با غیرت سبحانیتی نبود؟! آیا گمان می‌کنید، پروردگار سبحان، معطل تعلیل و تعلل‌های شما می‌ماند؟! خدای قهار سنت بدون تعارف خود را دارد و الطاف خفیه خود را به کار می‌اندازد. آنهم بسیار جمیل و زیبا! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳/۳/۴ 🆔کانال @chelcheraaqHM 💠 🎲گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212بانیان وضع موجود❕ رضایت از و ؛ امری کاملاً نسبی است همچنانکه آن هم امر مطلقی نیست. وضع موجود ایران؛ حکایت همان لیوانی را دارد که کسی فقط نیمه پر آنرا می‌بیند و شکرگذاری کرده و اظهار رضایت دارد و کسی هم فقط نیمه خالی را می‌بیند و ناشکری پیشه کرده و اظهار نارضایتی می‌کند! بدیهی است که هر دو حالت این مطلق‌گرائی‌ها قرین و و نیست و دعای «اللهم أرنا الاشیاء کما هی» به ما آموخته که واقعیت‌های موجود را همانطور که هست ببینیم؛ نه کمتر و نه بیشتر. نگاه مطلق به وضع موجود (همه چیز خوب است/ همه چیز بد است!) قطعاً و احمقانه‌ای است. احمقانه‌تر از نگاه غلط مذکور به (سیاه‌نمائی ۱۰۰٪ی و سفیدنمائی ۱۰۰٪ی) نسبت دادن وضع موجود به یک شخص حقیقی یا حقوقی است. فلذا باید پرسید کدام است؟ هر کسی که و بانیان «بخش نامطلوب وضع موجود» را به یک شخص حقیقی یا حقوقی محدود و منحصر نماید، اگر گرفتار وقاحت و پلیدی نباشد، قطعاً اسیر حماقت و پلشتی است. در «بخش مطلوب و شوق‌آفرین وضع موجود»، قطعاً «ملت رشید ایران»، «ولایت و علمای ربّانی»، «شهداء و ایثارگران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جبهه مقاومت» و در یک کلمه؛ «نظام جمهوری اسلامی ایران» بر سکوی قهرمانی و قله افتخار ایستاده و تا ابد بر تارک دنیا می‌درخشند. ولیکن در «بخش نامطلوب و شرم‌آور وضع موجود»، یقیناً خیلی‌ها مذموم و محکوم هستند. این خیلی‌ها در نگاه درست، جامع و دقیق امام معصوم(ع) عبارتند از اضلاع یک که باعث و بانی کلیه بدبختی‌های جوامع بشری از جمله جامعه ایرانی هستند: «اللهم ... و اکفنی؛ شرّ الشیطان و شرّ السلطان و سیّئات عملی» (امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی) ☝️☝️☝️ سهم هر کدام از اضلاع «مثلث شوم بدبختی‌های همه جوامع بشری»، چقدر است؟! شاید سزامند باشد که سهم را در عاملیت وضع بد موجود ۳۰٪ در نظر بگیریم! مکار وسوسه‌گر حتی لحظه‌ای هم از هیچ شخصی (اعم از حقیقی و حقوقی) فروگذار نبوده و نیست و نخواهد بود. کمّ و کیف آنقدر هولناک است که باید به خدا پناه برد. سهم (نظام سلطه در سطح جهانی و مؤثر در کلیه بلاد بشری) در شرارت و فتنه‌گری کمتر از شیطان لعین نیست. فلذا سزامند است که علت ۳۰٪ بدبختی‌های عالم را در فتن صهیونیزم شیطانی و سراغ گرفت که ایضا یک لحظه هم هیچ ملتی از جمله را به حال خود رها نکرده، نمی‌کند و نخواهد کرد. و اما سهم در این معرکه (مسائل و مصائب وضع موجود اعم از مشکلات، معضلات، بحران‌ها و فجایع مشهود و ملموس آن)، چقدر است؟! سزامند است ۴۰٪ از الباقی عاملیت در بدبختی‌های را بصورت مساوی بین ملت‌ها و حکومت‌ها تقسیم کنیم تا سهم هر کدام ۲۰٪ باشد! هم از این قاعده مستثناء نیست. در ایران شاید کسانی یافت شوند که بخواهند ۴۰٪ سهم دولت/ملت را به سلطان (بویژه شیطان بزرگ؛ ) نسبت دهند ولیکن دور از واقعیت است. زیرا ۲۰٪ کم و کیف بدبختی‌های موجود زیر سر اعضاء و ارکان دولت و بلکه حکومت است، همچنانکه ۲۰٪ آن‌ها هم زیر سر آحاد و اقشاری از ملت است. شاید کسانی بخواهند با تکیه بر عبارت «الناس علی دین ملوکهم» تمام تقصیرات (۲۰٪ی) ملت را به حکومت و دولت حواله دهند ولیکن لازمست در باره مفهوم عبارت «یا اشباه‌الرجال و لا رجال» امیرالمؤمنین؛ علی(ع) هم نیک بیاندیشند. فلذا هر کسی سهم خود را دارد و باید به همان میزان هم پاسخگو باشد. همچنین؛ حکومتی که «ساختار صوری و صیرورتی» معیوب یا کارگزارانی دور از «دانائی، دلسوزی و دلیری دین‌دارانه» داشته باشد، نمی‌تواند در پلشتی‌ها و پلیدی‌های وضع موجود، بی‌تقصیر باشد. و اما در این معرکه دهشتناک، ما کجای قضیه است؟ و نقش آن را در وضع موجود چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ مطمئناً قضاوت آسانی نیست! شاید سزامند باشد که به روحانیت ۵۰٪ نمره مقبولیت بدهیم زیرا که در حوزه‌های افتخارآمیز وضع موجود، نقش کاملا مفید و مؤثری را ایفاء کرده است ولیکن ۵۰٪ هم نمره مردودیت می‌گیرد زیرا که نمی‌تواند خود را از ۴۰٪ سهم «سیّات‌العمل ارکان حکومت و اقشار جامعه» مبرّیٰ سازد! اگر آحاد و اقشاری از ملت به مسیر و مصیر خلاف و خطا رفته و ۲۰٪ بدبختی‌ها و شرارت‌های جامعه را رقم زده باشند، جای سؤال خواهد بود که میزان «کم و کیف انذار و هشدار روحانیت» چقدر بوده است؟ و احیانا چرا مؤثر نبوده است؟ همچنانکه اگر حکومت در مسیر و مصیر بدساختاری و بدکارگزاری خود موجب ۲۰٪ از شرارت‌ها و بدبختی‌های جامعه بوده، ایضا «میزان کم و کیف هشدار و اخطار روحانیت» چقدر بوده است؟ و چرا مؤثر نبوده است؟! ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏