قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۸۴):
صفت داودی و برادران یوسف! (۱۶)
... بنابراین عدم همراهی اخوی (بعلت ناامیدی از موفقیت!) اولین مشکل جدی این قضیه بود و حال آنکه ایشان نسبت به سایر اهالی، ارجحیت بیشتری برای زیربار این مطلب رفتن داشت! ادعای مرا هم (که من خودم حریف اوقاف خواهم شد و مرا دستکم نگیر و...) «بچهبازی» میدانست! و در اینخصوص متأسفانه با «توهمات ممدننگی» همفکری داشت!!
۲) آ.سیدسعید؛ دومین نفری بود که میشد روی وی حساب باز کرد ولیکن وی هم متأسفانه پس از آگاهی از شکایت کیفری مذکور، خیلی عصبانی شد و آنرا اشتباهی بزرگ و جنونواره تلقی کرد و معتقد بود، «قبل از شکست نانکلی در شکایت حقوقی او علیه اجداد اهالی»، خطاست! زیرا اگر نانکلی در شکایت خودش پیروز شود، شکایت کیفری ما پوچ تلقی شده و فرصت بعدی ما علیه نانکلی به باد خواهد رفت و لذا کاری عبث است! به همین علت، توصیه اکید داشت که بروید آنرا برای یکسال به حالت تعلیق و تعویق در آورید! و پس از پیروزی بر نانکلی در دادگاه تجدیدنظرخواهی وی، آنرا مجدداً به جریان بیاندازید. و همین تردید آ.سعید، موجب تردید بیشتر آ.میرشجاع شد! و کلاً بیخیال «شکایت بدون وکیل» شد!
بنابراین نفر دوم روستا هم حاضر به همکاری نبود و من تنها بودم و شخص دیگری هم از اهالی سراغ نداشتم که به همکاری همهجانبه با خود دعوت نمایم که بخوبی بتواند در ظرائف حقوقی و کیفری دادگاهها از پس کار برآید!
استدلال و سؤال منطقی آ.سیدسعید این بود:
الف) ورود به شکایت کیفری علیه نانکلی اگر در دادگاه حقوقی شکست بخوریم بهتره؟ یا
ب) ورود به شکایت کیفری علیه نانکلی با در دست داشتن یک رأی پیروزی بر او بهتره؟
آ.سیدسعید، احتمال میداد که اوقاف ممکنست در دادگاه حقوقی تجدیدنظرخواهی نانکلی، پیروز شود و ما شکایت کیفری خود را به هیچ عنوان نباید به آن پرونده گره بزنیم که اگر در اولی شکست بخوریم، در دومی هم قطعاً شکست خواهیم خورد. من هم بر این تصور بودم که با یک تیر هر دو نشان را خواهیم زد! یعنی هم دادخواست او را شکست میدهیم و هم او را مجازات میکنیم!
آقاسعید اصرار داشت مجازات نانکلی را بگذار برای بعد از شکست قطعی او در دادگاه تجدیدنظرخواهی او
(جنبه مضحک قضیه اینجا بود که هیچکدام نمیدانستیم؛ اولاً و اساساً نمیتوانیم شکایت کیفری خود را به شکایت حقوقی نانکلی پیوند بزنیم و ثانیاً دادسرای آوج، اختیار رسیدگی به شکایت کیفری علیه مدیران استانی را ندارد و در قالب پرونده مستقلی صرفاً در قزوین قابل رسیدگی است نه در آوج!)
۳) بنده احتمال پیروزی نانکلی در شکایت علیه اموات روستا را ۱٪ میدانستم (ناشی از فرضاً رشوه به قاضی!) و ۹۹٪ مطمئن بودم که شکست خواهد خورد. بنابراین پذیرفتم که به تنهایی قضیه را پیگیری نمایم ولیکن لازمه پیشبرد کار، این بود که پیوسته بین تهران و قزوین در تردد باشم که برای این مطلب هم با موانع متعددی مواجه بودم.
(نه ماشین داشتم نه وقت کافی و نه مجال مکفی و نه همراهی که به پیروزی من ایمان داشته باشد). با همه این احوال، بعنوان «شخص ثالث و ذینفع» در پرونده تجدیدنظرخواهی نانکلی ورود کردم و طبق پیشگویی خود در همین کانال، با دو جمله خلاقانه و کاملاً حقوقی، پرونده را بستم و قاضی هم متقاعد شد که حکم به «عدم استماع» بدهد.
دوست داشتم که اخوی میآمد و عیناً مشاهده میکرد که بیهوده، سخت گرفته بود! نمیدانم چرا نیامد! شاید گمان میکرد، نانکلی پیروز خواهد شد و نمیخواست شاهد شکست و خجالت بنده باشد!!
اشاره به نکته مهم دیگری هم در اینجا خالی از فایده نیست. پارسال بعد از مراجعهای ناکام به اداره ثبت آوج (جهت بدست آوردن مدرکی در باره موقوفه بودن کل یا جزئی از روستا) من مصمم شدم نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین را وارد پرونده امامزاده بکنم (که هنوز هم این اعتقاد را دارم) ولیکن آ.میرشجاع با توجیهاتی ترجیح داد که چنان مراجعهای از طریق هماهنگی امام جمعه آوج صورت بگیرد!
در نتیجه باتفاق به حاجآقای موسوی مراجعه کردیم که هماهنگی بفرماید ولیکن ایشان هم آنرا موکول کردند به بعد از نشست مشترکی بین مدیران اوقاف و نمایندگان اهالی روستا که بالاخره در مرداد ۱۴۰۱ بدون حضور بنده انجام گرفت. خروجی آن جلسه؛ این توصیه امام جمعه شده بود که؛ بروید وکیل بگیرید و بصورت رسمی و قانونی علیه اوقاف شکایت کنید! (چنانکه خود او هم درگیری مشابهی را با اوقاف همدان داشت)
بعد از آن بود که آ.میرشجاع بجز «وکیل گرفتن برای شکایت» به هیچ صراطی مستقیم نبود!
و با اینکه شخصاً در دفتر دکتر حقوقدانی که مشاور عالی یک سازمان موقوفات معظم بود و از قضا سالهای سال قانوننویس سازمان اوقاف هم بوده، شاهد بود که من چگونه با طرح یک فرضیه، توانستم او را کیش و مات بکنم! با اینحال ..
..ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۴ آذر ۱۴۰۲
گروه هماندیشی سادات میدان
🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۸۵):
صفت داودی و برادران یوسف! (۱۷)
... با اینحال معتقد بود که ما برای غلبه بر اوقاف باید وکیل ماهری را استخدام کنیم.
آ.میرشجاع علاوه بر دغدغه مقابله مقتدرانه با واحد حقوقی خیلی حرفهای اوقاف، توسط یک وکیل خیلی قوی، نگران چیز دیگری هم بود و آن، احساس تهدید روانی از جانب اراذل و اوباش و گورخرهای نفهم یا مزدور روستا بود!
او بر این تصور بود که اگر قرار باشد که علیه اوقاف، شکایت کنیم اما شکست بخوریم، همان بهتر که اصلاً شکایت نکنیم! زیرا شیاطین روستا زبان به شماتت گشوده و ناکامی ما در شکایت علیه نانکلی را تبدیل به چماقی خواهند کرد که هر روز به هر بهانهای آنرا بر فرق ما بکوبند! و درد و رنج آن سرکوفت، بمراتب بدتر از تحمل قلدری و زورگوئی نانکلی خواهد بود!
فلذا برای من قابل درک بود که او شدیداً دلواپس سادهانگاری بنده در این پرونده باشد. درست شبیه تحلیل صادقجنگی که در جلسه زمستان ۱۴۰۰ (در حسینیه محله ۱۳ آبان تهران) گفت: اگر قرار است بعد از مهلت یکساله معطوف به توافقنامه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ ناچار شویم با اوقاف قرارداد استیجاری ببندیم، خب چه بهتر که زودتر تکلیف خود را روشن کنیم تا لااقل از پاداش و تشویقی نانکلی هم بهرهمند بشویم!
بنابراین آ.میرشجاع هم به این نتیجه روشن رسیده بود که؛ یا اساساً شکایت نکنیم و یا اینکه با استخدام وکیل قدرتمندی، سراغ آن برویم وگرنه شکست بدون وکیل، ضربه حیثیتی بدتری خواهد بود نسبت به زیان اقتصادی ناشی از عدم شکایت علیه نانکلی اوقاف!
و حال آنکه بنده هیچکدام از این دلواپسیها را نداشتم. البته چندان اعتقادی هم به این مطلب نداشتم که برای شکایت علیه اوقاف، خودم پیشقدم بشوم یا کسانی را که خودم قبول دارم به این عرصه سوق بدهم.
بلکه راهبرد بنده، عمدتاً روشنگری و شفافسازی مسائل بود تا آنجا که خود اهالی، متقاعد به ضرورت شکایت گردند و خودشان هم بدان اهتمام بورزند که البته تدریجاً متوجه شدم، سودای کودکانهای بود و این اهالی متأسفانه هرگز به چنین سطحی از فهم و فرهنگ و اراده و غیرت نخواهند رسید!
از طرفی، هیچ اطلاعی هم از پرونده سیدقاسم نداشتم و اینکه پای کثیف نانکلی اوقاف در پروندههای شکایت برخی از متوهمین روستا علیه او در میان است و لذا علت مخالفت آ.سیدسعید با شکایت کیفری همزمان با پیگیری پرونده حقوقی را درک نمیکردم!
(شاید نگران بوده که اگر نانکلی در امر شکایت ما پیروز بشود به زیان پرونده او هم تمام میشود!!)
در هر حال من بدون هیچگونه اعتنایی به نظریات آ.میرشجاع و آ.میرسعید، در صدد شکست دو جانبه (حقوقی و کیفری) نانکلی بر آمدم. غافل از اینکه، برخی از اهالی که در «حرف» ادعای حمایت از بنده را داشتند، هنگام «عمل»، هر کدام بهانهای آوردند و هیچکدام حاضر نشدند مرا با ماشین خود حتی تا قزوین برسانند!
فلذا تنهای تنها ماندم! و این تنها ماندن بنده، تقریباً به مفهوم «بیصاحب» شدن پرونده شکایت برای مجازات نانکلی بود!
و اما شکایت مذکور؛ دارای مراحلی بود که قبل از توضیح کلیات آنها باید پیشزمینههای آنرا هم تفصیلاً توضیح بدهم که متعاقباً بدان خواهم پرداخت.
ولیکن در اینجا لازمست بند الف پیام شماره ۱۷۷ کانال گنبد فیروزه، (اشاره به فرآیند و فرجام جاری در شکایت آ.میرشجاع برای مجازات نانکلی) را تکمیل کنم:
ب) شکست حقوقی نانکلی در هجوم احمقانه برای تصاحب ششدانگ امامزاده (که الحمدلله در دادگاههای بدوی و تجدیدنظرخواهی خودش با ورود بنده به پرونده، مفتضحانه شکست خورد و کلیه اطلاعات و مدارک ذیربط آنرا هم به اشتراک گذاشتم)
ج) مجازات کیفری نانکلی (بابت توهینها و مزاحمتهایی که بر سادات و اهالی روستا تحمیل کرد) به قوت خود باقیست و در اینخصوص مفصلاً و مستنداً توضیحات مکفی خود را تقدیم خواهم کرد «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»!
بنابراین؛ کسانی که شکست مفتضحانه نانکلی (دو مرحلهای بدوی و تجدیدنظرخواهی او) در شکایت حقوقی علیه اجداد اهالی را نادیده میگیرند و «شکایت کیفری ناقصه و بیصاحب ما علیه نانکلی» را (بیصاحب شدن پرونده را بیشتر توضیح خواهم داد) برجستهسازی میکنند تا بر اهالی سادهلوح، القاء نمایند که «نانکلی پیروز شد و پسران سیدمیربابا ناکام شدند!»، همان کسانی هستند که وجدان و شعور خود را کشته و جای جلاد و شهید را عوض میکنند! من شک ندارم که این ذلت روانی آنها ناشی از لقمههای حرامی است که بلعیدهاند زیرا انسان حراملقمه هم میتواند عین حرامنطفه، مرتکب پلیدیها بشود. و شاید علت اصلی عدم معرفی خودشان هم به همین علت باشد که مبادا لو بروند! اما مهم اینست که اهالی بدانند چه کسانی دنبال افسار شیطانی افکندن بر طوق گردن آنها هستند؟
✅ نانکلی در شکایت خود شکست خورد،
اما مجازات نانکلی، ناتمام مانده!
..ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۵آذر۱۴۰۲
هماندیشی سادات میدان
✅
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
یک لحظه تصور کنید شبیه این اتفاق در ایران رخ داده بود، تیترهای BBC رو حدس بزنید:
⬅️شکست مفتضحانه و پیاپی ایران در پرتاب ماهواره
⬅️ناتوانی متخصصان ایرانی در پرتاب ماهواره
⬅️روزهای بد و سیاه صنعت هوایی در ایران
⬅️نارضایتی مردم از هزینه در حوزه پرتاب ماهواره
و هزاران لجن پراکنی دیگر که این شبکه و رسانه های معاند همسو منتشر می نمودند.
اما الان که ایلان ماسکه تیتر میزنه، استارشیب منفجر شد اما در ارتفاعی بالاتر
این یعنی یه موفقیت بزرگه برای ایلان ماسک که استارشیپ در ارتفاع بالاتری منفجر شده..
همین حالا بیا ب رزمندگان جنگ نرم
@razmandejangenarm3
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به گروه و کانالهای حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رهبر انقلاب: بارها تکرار کردم و باز هم تکرار میکنم، جهاد تبیین را همه جدی بگیرند
☝️از پیامهای وارده☝️
سلام
لطفاً
به گروه و کانالهای حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
استاندار قزوین:
🗣گرفتار یک شبکه فساد عمیق هستیم/ باید هزینه فساد را در قزوین بالا ببریم
🔗مشروح خبر
https://qazvinnews.ir/595669
🔺کانال صدای مردم قزوین
@qazvinnews_ir
☝️از پیامهای وارده☝️
نقدونظر #حم
#فساد_سیستماتیک در #قزوین
۱) #فساد_ستیزی در قزوین باید از خود #استانداری آغاز شود که چندان ترتیباثری به #گزارشات_مردمی در باره انواع #مفاسد حاکم بر استان نمیدهد!
از جمله همراهی کاندیدهای مجلس توسط فرمانداران و بخشداران استان (بر خلاف دستورالعمل معاونت سیاسی وزارت کشور) که معمولاً در آستانه انتخابات، یاد شنیدن مشکلات مردم در حوزه انتخابیه خود میافتند! (بعنوان نمونه؛ فرماندار و بخشدار شهرستان آوج خودمان که مرتباً آقای عباسپور را در سفرهای شهرستانی همراهی میکنند!)
۲) فسادستیزی در قزوین را باید از مجموعه #قضائی قزوین شروع کرد که جزو آلودهترین مجموعههای قضائی کشور است و گویا دهها سال است که به حال خود رها شده! البته مسئولین بیکفایت و بلکه کثیف آن پیاپی جابجا میشوند ولیکن هیچ اتفاقی در بهبودی این تشکیلات رخ نمیدهد!
(بعنوان نمونه؛ دامداری ۱۰۰۰ رأسی به ضمیمه ۱۲۰ هکتار مرتع بعنوان موقوفه امینیها توسط اوقاف قزوین به #عروس_رئیس #سازمان_اوقاف، اجاره داده میشود (به مبلغی معادل یکبطری شیر یکلیتری در روز!!!) و بعد از دامن زدن به پدیده شوم «ضد نظام ولائی» و بیاعتمادی به «حکمرانی ولائی» دادستان قزوین به این بسنده میکند که فرآیند تمامی معاملات مذکور، قانونی بوده است!!
(لابد بخاطر رضایت همه طرفین؛ هم سازمان اوقاف و هم اداره اوقاف)!!
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۶ آذر ۱۴۰۲
گروه چلچراغ
🎲
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*آقای دکتر علیاکبر صالحی (متولد ۱۳۲۸ کربلا) از ۱۳۹۲ معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بود.
پیشتر از ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ نیز همین سمت را بر عهده داشت.
از ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ وزیر امور خارجه ایران بود.
از ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲ نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود.
بین ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ معاونت دبیرکل سازمان همکاری اسلامی را بر عهده داشت.
ایشان ضدانقلاب یا رسانه معاند نیست. نزدیکترین فرد به جمهوری اسلامی ایران است.
ببینید چه میگوید...!
☝️پیام وارده☝️
نقدونظر #حم
👌نخبه حقیقی/نخبه واقعی!
بعد از شیوع پدیدهای موسوم به «فرار مغزها»، بنده حقیر هم مثل خیلی از ایرانیان، در صدد چارهجویی برآمدم و طرحی که به ذهن من رسید؛ تشکیل #انجمن_نخبگان_ایران بود با هدفگذاری #مشارکت_نخبگان در #سازندگی_ملی با سلیقه و مدیریت خودشان!
ولیکن بمحض تأسیس این انجمن (با همکاری دوستانی از نهاد نمایندگی #ولی_فقیه در دانشگاهها که صرفاً اردوهای #زیارتی و #سیاحتی را سرلوحه #خدمت به نخبگان قرار داده بودند تا شاید نخبگان فراری در غربت، یاد خاطرات آنها افتاده و به وطن برگردند!) مورد تهدیدی از جنس تلاش جناحهای سیاسی چپ و راست برای مصادره انجمن به نفع آنها، قرار گرفتیم که متقابلاً به مقام معظم رهبری، پناه بردیم و نخستین دیدار نخبگان با معظمله در مورخه ۱۳۸۱/۸/۸ انجام گرفت و نهایتاً منتهی شد به #بنیاد_ملی_نخبگان ریاست جمهوری!
ولیکن فرار انبوه نخبگان متوقف نشد که نشد!
اما در آسیبشناسی مسئله متوجه شدم که اشکال اصلی کجاست؛
«نخبه داریم تا نخبه»!
گمشده نخبگان ما؛ تقواست.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۶ آذر۱۴۰۲
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۱۸۶):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۳۳)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم (۴)
میرزاییها در پارکینگ سیدقاسم! (۳)
در «پیام قبلی تارهای عنکبوتی»، به ۱۳ تار تنیده بر کوچه سیدقاسم، اشاره کردم که یکی از آن تارها متعلق به طایفه میرزاییهاست!
کمیسیون ۹۹ ایشان را در تاریخ ۱۴۰۰/۸/۱۱ صرفاً بعلت احداث بدون مجوز، جریمه کرده و در ذیل حکم هم عبارت «حفظ کاربری زمین» را افزوده است که مفهوم حذف ستاره معنیدار را ندارد. فلذا در نامه دو هفته قبل خود هم (مورخه ۱۴۰۲/۸/۲۲) بر ستارهدار ماندن آن، تصریح کرده است.
بنابراین خودشان هم میدانند که مشکل ایشان بر خلاف ادعایشان، همچنان حلنشده باقی مانده است.
در نتیجه، به عبث، گمان میکنند که با ستارهدار کردن معبر آ.سیدقاسم، مشکلشان حل خواهد شد!
آقای حسین میرزایی (وکیل مدافع زهرا میرزایی؟)، با توجه به گارد عجیبی که در مقابل راهکار پیشنهادی بنده، بسته(!) بنظر میرسد که تمایلی به خروج از کوچه جهنمی ندارد!
و از آنجا که پرونده کوچه زهرماری با نامههای زهرآگین اوقاف نانکلی وو...، سمّی شده و بنده هم ناچارم در امر برچیدن کلیه تارهای عنکبوتی آن، در صحنه باشم، قاعدتاً هر کسی را هم که در طرف اوقاف، جبههگیری نماید، مورد نوازش خود قرار بدهم! اصلاً هم برایم فرقی نمیکند که برادر من باشد یا برادران سیدقاسم و یا عموزادههای من باشند یا عموزادههای سیدقاسم تا چه برسد به امثال میرزاییها و حسنآبادیها ووو...!
بیشتر توضیح خواهم داد.
...ادامه دارد.
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۸ آذر۱۴۰۲
هماندیشی سادات میدان
🎲