eitaa logo
هیچ²
1.6هزار دنبال‌کننده
379 عکس
24 ویدیو
0 فایل
-سوداگرِ خیالم‌ و سرمایه‌دارِ هیچ‌ خودمونی تره: @hhhhhan
مشاهده در ایتا
دانلود
این کهنه جهان به کس نماند باقی
ببخش باران! تو هی میباری و ما شسته نمی‌شویم...
ممد خط‌خطی میگفت بی‌هوا میاد سر کلاس تو خیابون تو فروشگاه پشت چراغ قرمز خودش تو دعوا عاشق شده بود. سر جا پارک با استخونای یه نفر داشته گردو شکستم بازی می‌کرده که چشمش میخوره به خواهر طرف خواهرش داشته با گریه و‌ زاری میگفته عوضی داداشم رو نزن ممد خط‌خطی وسط دعوا گفته چشم بعد دست طرف رو گرفته بلندش کرده و حسابی ازش خورده، بوی خون که گرفته چهار تا فحش بهش دادن و یا علی‌مدد همیشه میگفت هر کسی یه شانسی داره. ما هم که مادرزاد بدشانس بگذریم بذار از خودم بگم، ممد خط‌خطی راست میگفت آخه اونم بی‌هوا اومد نشسته بودم تو مطب دکتر که اومد نشست کنارم آخه صندلی خالی همون یکی بود، یه نگاه کرد یه نگاه کردم، دیگه نگاه نکرد. ولی من خیلی نگاه کردم. تا حالا میّت شدی؟ بدنت یخ‌ بزنه، چشمات خیره بمونه، نفس نیاد. قلبم؟ میزد آقا حسابی میزد.‌ انقدر نفس نیومد که به سرفه افتادم برگشت نگام کرد و نفسش رو داد بیرون با بازدمش، دَم اومد، نفس اومد. گفت خوبید؟ گفتم خیلی . . گفت واسه هواست.‌‌ گفتم واسه هوایی شدن؟ گفت نه هوا گفتم آره‌‌ گرمه گفت نه آلوده‌ست. گفتم دلتون پاک، هوا که همیشه آلوده‌ست. خندید و گفت مرسی گفتم هوای دلتون خوبه؟ گفت جان؟ گفتم شما حالتون خوبه؟ خندید و گفت مرسی گفتم هوای من باش گفت جان؟ گفتم هوای من رو داشته باش گفت جان؟ گفتم من میرم بیرون هوای جای من رو داشته‌ باش‌ گفت حتما گفتم شما خیلی خوبی خندید و گفت مرسی رفتم بیرون مطب تو آینه قدی آسانسور خودم رو‌ نگاه کردم و گفتم چته؟ اون که تو آینه بود گفت می‌خوامش برگشتم تو مطب به جای من کیف گذاشته بود. نزدیک شدم، خندید کیف رو برداشت و نشستم. خیره شدم به نیم رُخش گفتم شما خیلی قشنگی. گفت جان؟ گفتم چه کیف قشنگی خندید و گفت مرسی گفتم شماره‌ت رو میدی؟ گفت جان؟ گفتم شماره ویزیت رو میگی؟ گفت چهل‌و‌سه گفتم من چهل و یکم. می‌خوای شما زودتر برو . . خندید و گفت مرسی نمیدونم پیش دکتر چی گفتم و دکتر چی‌گفت فقط پایین مطب منتظرش بودم داشتم حروف الفبا رو کنار هم میذاشتم تا یه جمله‌ی درست حسابی بگم سی‌ودو حرف برای حرفای من کم بود وقتی دیدمش رفتم جلو و بهش گفتم خوشحال میشم دوباره ببینمت گفت جان؟ گفتم خوشحال شدم از دیدنت خندید و گفت مرسی، خدانگهدار من انقدر حرفام رو آروم گفتم که تو نشنیدی و گفتی جان؟ انقدر حرفام رو عوض کردم که تو فقط خندیدی و گفتی مرسی فقط میخوام بدونی من دارم باهات زندگی میکنم. تو خلوت خودم، تو رویای خودم جان؟ -گچپژ
من اجتماع گریز نیستم من فقط مدیتیشن، فیلم و سریال دیدن، خوردن و خوبیدن کتاب خوندن، تو اینستا چرخیدن نوشتن، نقاشی کشیدن، به کارام رسیدن ورزش کردن، آهنگ گوش کردن، تنهایی کافه رفتن و قدم زدن، حموم رفتن و از چیزای مختلف عکس گرفتن رو به آدمای تکراری و حرفای تکراری و موضوعات تکراریشون ترجیح میدم.
کاش میان این همه غوغا ناگهان صدایی بیاید الا یا اهل العالم انا المهدی
حجم زیادی از زندگی نکردن روی دوشم سنگینی میکنه.
نفس کشیدن اگر خود نشانِ زندگی ست به دوستان سلام برسان زنده ام، ملالی نیست
ما افسرده نیستیم در جهان تهی از معنای امروز ما فرسوده ایم زیرِ بارِ روزمرگی ها در جهانی که ما کار می‌کنیم که غذا بخوریم که بازم کار کنیم هیچ معنایی درش نیست ما عملا هر روز به بخشی مهم از وجودمون بی اعتنایی و توهین میکنیم بخشی که بخش استعلاییِ انسانه
رو ریاضیت کار کن که حدتو بدونی.
از مظلومیت جماعتی بگو که برای پس گرفتن خانه‌ی خود این‌چنین شهید میشوند..
چگونه گویم نشناختمت که شناختمت و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت