بچها از الان تا ساعت 10 بیاین پیوی من و هرچی درخواستی داشتید بگید بزارم براتون✨
@butterfly_1991
بچها فقط حامیم باشه ( درمورد رمان نباشه )
هدایت شده از 𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷 𝒩𝒾𝓂𝑒 𝑔𝑜𝓂 𝓈𝒽𝑜𝒹𝑒
{های} 🫂
تــوבلـی قشنگم با بودنت در کانال ✧ 𝐇𝐀𝐌𝐈𝐌 ✧ از آیدلتون حمایت کنید🤍🦋
•حامیم همون پسر خوش صداست که کلی طرفدار داره❤️
•تاسیس شده:[۱۴۰۳/۱۲/۲۲]
اگه دنبال یه کانال پر از عکس وفیلم از حامیم هستی.....
حتمابه کانالمون سر بزن🫶🤍
•چنلمون:
https://eitaa.com/hamiLove
مرسی که کنارمون هستید🫂🙃
هدایت شده از 𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷 𝒩𝒾𝓂𝑒 𝑔𝑜𝓂 𝓈𝒽𝑜𝒹𝑒
بچه ها نیاز به ادمین فعال داریم.
اگه کسی شرایطش را داره به پی زیر پیام بده.🙏🫶
@SAhrail
هدایت شده از شُلعِه-های-عِشق
چالششششش🧸
بیاید پی وی نقطه بدید نمره بدم🙃@Sholehaiatadh
@ANISAMIR7489
🧸🧸
PART 121 🌱
ROMAN FASELEH 🍀
JANA 🧸:
توی آشپزخونه داشتم به مامان کمک میکردم که مامان گفت : نگا نگا ساعت ۹ شد خوبه به حامی گفتم ساعت ۸ پاشه بیاد .
من : اتفاقا از کنار اتاقشون رد شدم صداشون میومد .
مامان : چی میگفتن حالا ؟
من : نمیدونم درست نفهمیدم فقط از کنار در رد شدم و شنیدم حامی ناله میکرد و میگفت آخ کمرم وای کمرم .
مامان : هیحححححح بچم داغون نشده باشه خوبه 😳🤦🏻♀
مامان بعد از این حرف ظرف پنیر و گذاشت رو کابینت و بدو بدو داشت میرفت طبقه بالا که حامی داشت میومد پایین و همو دیدن .
مامان : حامی خوبی؟
حامی : آره خوبم چیشده ؟
مامان : هیچی. کمرت چیشده ؟
حامی یه نگاه ریزی به گندم کرد و گفت : هیچی این خانم داشت از تخت میوفتاد ، اومدم بگیرمش خودم افتادم پایین 😂
مامان : ای خدا یعنی زن و شوهر لنگه همین . پاشید بیاید صبحانه آمادس .
حامی اومد نشست رو میز و گندم خیلی ریلکس اما آروم داشت میومد پایین.
بابا : گندم بابا بیا دیگه .
مامان : حاملس ها . یادت رفته 😐
بابا : اها یادم اومد .
بابا بعد این حرفش یه پسی زد پس کله حامی و حامی هم با چشمای گرد شده و دهن پر به بابا گفت : بابا جاننننن دارم میخورماااا
بابا : ای کوفت بخوری برو زنتو بیار . بیشعور الان باید بغ/لش کنی و نزاری اینهمه پله رو بره بالا و بیاد پایین .
همون لحظه گندم صندلی رو کشید عقب و نشست بین مامان و حامی .
حامی : ایییی بابا ببین اومد . آخخخ پس کلم میسوزه 🥴
با این حرفش همه زدیم زیر خنده . 😂
گندم : عزیزم فشار نخور بیا در عوض چای بخور 😂
یهو حامی قیافش پوکر شد و ما بدتر خندیدیم 😂
حامی : متاسفم براتون . به پس کله سوخته من میخندید 😭😒
دیگه اینقدر خندیده بودیم اشک چشامون در اومده بود و دل درد گرفته بودیم 😂
من : و...وای ح...حامی خ...خدا نکشتتتتت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
آ...آی د..دلم 🤣🤣🤣🤣🤣
حامی یهو پاشد کوبوند پس کله من 😐
مهراد : هووووووووووووو چیکار به زن من داری بیشعور 😑
حامی : من پسی خوردم زنت هم باید بخوره چون خواهره منه .
مهراد : تو بی غیرتی زنه من اینوسط چیکارس 😐
یهو نمیدونم چرا خندم گرفت و لقمه پرید تو گلوم و یهو عطسم هم گرفت و اصن یه وضع گندی به بار اومده بود .
خلاصه صبحانه رو با هزار بدبختی خوردیم و بابا گفت : بچها من میرم شرکت خداحافظ همگی .
مامان : بیخود . پاشو بیا تو باید شیشه هارو تمیز کنی 😐
بابا : نچ . یه امروز و از من بگذر .
مامان : نه بدو ببینم . پنجره ها به علاوه لوستر . سریع .
بابا با نا امیدی رفت لباساشو در آورد و اومد کمکمون .
مامان : خب خونه جانا و مهراد که چون تازه خریدن تمیزه . فردا میریم خونه حامی رو تمیز میکنیم .
حامی : نه مامان مرسی خو....
مامان پرید وسط حرفش : هیس حرف نباشه . نکنه از گندم توقع داری پاشه پرده بشوره ؟ من خودم با جانا و مهراد و بابات میایم کمک میکنیم .
گندم : آخه ما...
مامان : هیسسسسس دیگه حرفی نشنوم . گندم تو این گیره های پرده رو بشین دربیار که کار سنگینی هم نیست .
گندم به حرف مامان گوش داد و نشست گیره هارو در آورد .
WRITING BY TARANNOM ✍🏻
هدایت شده از ﴾ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂﴿✨🤍
﴾ℋ𝒶𝒶𝓂𝒾𝓂﴿✨🤍
•دیشب بهش نقاشی دادن•💗
دیشب✨
تهران📍
#photo
•م ـآهِ فَ ـن ـدُمّ"ـحٰآمیّم"•🧸🎈
کپــی؟ یه فورمـون نشــه؟🤍
HAAMIM FAN💜
Moon'z fandoom→HAAMIM←🌙🌔
Copy?no❌
«@haamim_moon_fry»
هدایت شده از 𝐇𝐀𝐀𝐌𝐈𝐌 /حߊܩࡅ࡙ܩܢ
عمل به قول✨🤌
موزیـک ویدیو اگـه موندگــار بــودی
[[مــآری که میـزارم=335]]
-----------------------------------------
^^لـایو از قـصد^^
امــآری که میـزارم=340
-----------------------------------------
[
مـوزیـک ویـدیومــرور] {امــآری که میـزارم=345} ----------------------------------------- [مـوزیـک ویـدیو مثلا] ~امــآری که میـزارم=350~ --------------------------------------------- و در آخــر چــنلمــون⛈✨ https://eitaa.com/Haamim376 ~خوشحال میشم اکانت زیباتونو ببینم~😇 امـآر فعلی چنلمون:314 با اومدنت خوشحالم میکنی زیبآ:))))