-'حَبیبَم !
مث خیلیا :")🖤
خیلی بیمقدمه بحث ختم شد به شما ؛
دعامون میکنی دیگه:")!؟
-'حَبیبَم !
مث خیلیا :")🖤
صبح بود
طبق عادت همیشگی بعدِ واکردن چشام کانالای مهم و چک میکردم
چشام هنوز خوب وانشده بود که به انگشتام فرمان ایست داد
سردی عجیبی رو تو انگشتام احساس میکردم
سردی که خبر از این میداد که مدت هاست گرمای سنگ مزارِ داداشو حــس نکرده...
با چشای پر از حسرت به عکسش گفتم
پس من چی ؟
دلم برات تنگ شده ..
و رد شدم ؛
_
نفهمیدم چی شد
رفته بودیم بیرون کارامونو انجام بدیم که رفیقم خیلی بی مقدمه و ناگهانی
پیچید جلوی امامزاده اشرف ...
و منی که از حجمِ زیادِ محبتِ این برادر
مات و مبهوت ،
به سمت مزارش قدم برمیداشتم ..!
-
و این متنِ معطر از مهرش؛
گوشه ای از نگاهِ قلبِ مهربانش است ؛
-'حَبیبَم !
+بنویسید او از دلتنگیِ مزارِ رفیقَش بود اگر جان داد :")!+
ولی تاحالا شده دلتون تنگِ جایی بشه که با چشاتون ندیدینش ؟!:)))💔
دلتون تنگ مزاری بشه که لمسش نکردین!؟:)
-'حَبیبَم !
ای عهده دارِ مردمِ بی دستُ پا ؛ حسین !
خیرت همیشه شامل حال گدا ؛ حسین :)
-'حَبیبَم !
نیازمند چایِ چایخانه حضرت رضا ..!🚶🏻♀
نیازمند نمازصبح حرم حضرت رضا ..!🚶🏻♀