eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.4هزار دنبال‌کننده
547 عکس
86 ویدیو
68 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت ششم: شایعه‌کنندگان) در امتداد موضوع «سماعون» می‌توان به موضوع شایعه و انتشار اکاذیب در جامعه اشاره کرد. آنهایی که مترصد خبرهای نگران‌کننده و ناامیدکننده هستند تا عجولانه و تحقیق‌نکرده آن را بین مردم پخش کنند و موجبات ترس و نگرانی را بین عموم مردم فراهم سازند. وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (83 نساء) و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع می‌سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد (ترجمه مکارم). گاه ممکن است که خبرِ رسیده واقعیت هم داشته باشد، لیکن هر حقیقتی را نباید به بهانه حقیقت بودن در جامعه منتشر کرد و جامعه را ملتهب ساخت. از این رو حفظ آرامش در جامعه و ارجاع خبرهای خاص به مراکز معتبر و مطمئن در جامعه، به اصلاح جامعه کمک بیشتری خواهد کرد تا اینکه با اشاعه آن از یک سو نگرانی‌ها را دامن بزنیم و از سوی دیگر شایعات و اکاذیب را توسعه دهیم. آیۀ دیگری که به شدت با موضوع شایعه‌سازی مقابله می‌کند آیه 60 سوره احزاب است که می‌فرماید: لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ. اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی‌اساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان می‌شورانیم. در این آیه، اشاعه حرف های ناصواب برای نگران ساختن دیگران و ایجاد اضطراب و تزلزل در میان مردم به شدت مورد نهی قرار گرفته است و چنین شایعه‌کنندگان را به شدت مواخذه و توبیخ کرده است. نکتۀ دشواری که امروزه مواجهه با مسئله «شایعه» را پیچیده‌تر کرده و سیاستگذاری در بارۀ آن را دشوار ساخته است، از یک طرف «شایعه‌سازی» به بهانۀ «آگاهی دادن» و به نام «حق آزادی» و آزادی بیان است؛ و از طرف دیگر هم ایجاد محدودیت‌های مختلف و جلوگیری از هر بیان انتقادی به بهانۀ «شایعه‌سازی» است که در پی حذف هر بیان و نکته انتقادی، و ایجاد نوعی از انحصار خبری است. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هفتم: «امربه‌معروف‌ونهی‌ازمنکر» به مثابه «امتداد اجتماعی ایمان») (1) در آیه‌های مختلف قرآنی، امر به معروف و نهی از منکر در کنار «ایمان به خدا» قرار داده شده است. اولین آیۀ مهم در این باره، همین آیۀ 110 از سورۀ آل عمران است: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ . در این آیه، علاوه بر اینکه بهترین بودن را به موضوع امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا نسبت داده است، آن را نه فقط راهگشا در خوب بودن و خیر بودن تعریف کرده است، بلکه آن را در الگو بودن برای دیگر مردمانی که احیانا برخوردار از ایمان نیستند نیز مهم معرفی می‌کند. در دو آیۀ 113 و 114 از سورۀ آل عمران نیز در نسبت امر به معروف و نهی از منکر و مقولۀ «ایمان» در میان اهل کتاب چنین آمده است که لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ، يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَٰئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ. در این آیه، علاوه بر امر به معروف و نهی از منکر که برآمده از ایمان به خدا و روز جزاست، به موضوع «مسارعه» در خیرات اشاره شده است. مسارعه و شتاب در کار نیک، شتاب در اصلاح جامعه، شتاب در رد و انکار بدی‌ها و کدورت‌ها، و شتاب در انجام معروف و امر به معروف، وهمین‌طور شتاب در ترک منکرات و نهی از منکرات، همه در فرایند اصلاحی و رشد اجتماعی می‌تواند شتابِ مضاعفی را بوجود آورد و به طور موثر در برابر شتاب فساد و ابتذال و شتاب در سقوط و زوال جامعه، مقاومت کرده و رشد و کمال یک جامعه را در وضعیت آشوبناک امروزی ممکن و میسور بسازد. مفهوم معکوس ازاین رابطه یعنی نسبت بین «کفر» و «عدم نهی از منکر» در آیات دیگری از قرآن مثلا در آیات 78 و 79 از سورۀ مائده مورد تأکید قرار گرفته است: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ. كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ. در این آیه، به موضوع کفر، عصیان، و اعتدا و آنگاه عدم نهی از منکر اشاره می‌کند. این مجموعه آیات همه نشان از نسبت معنادار بین «ایمان» به مثابه امری الهیاتی و «امر به معروف و نهی از منکر» به مثابه امری اجتماعی و آنگاه صورت‌بندی امت به مثابه امری تمدنی می‌پردازد. و از سوی دیگر به وجود نسبتی بین «کفر» به مثابه امری ضدالهیاتی و «فقدان نهی از منکر» به مثابه امری ضد اجتماعی می‌پردازد و این پرسش را برای ما مطرح می‌کند که این دو گانه الهیاتی ـ اجتماعی در صورتبندی و صیرورت امت اسلام و تمدن اسلامی چسان عمل می‌کند و در چه فرایندی می‌توان از دیالکتیک «ایمان» و «امر به معروف و نهی از منکر» در راستای بهبود وضعیت اجتماعی ازیک سو، و تعمیق ایمان فردی از سوی دیگر سخن به میان آورد؟ پاسخ در شب‌های آتی می‌آید... @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت هشتم: «امر به معروف و نهی از منکر» لازمۀ «کمال ایمانی») (۲) آیت الله سعید حکیم در نسبت بین ایمان و امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف و نهی از منکر را از لوازم تکامل ایمانی و بلکه آن را روح ایمان به دین و جوهر دین تلقی می‌کند. اساسا ایمان کامل است که موجب می شود که یک مومن اگر کار خوبی از او سر بزند مسرور بشود و اگر کار ناشایستی از او سر بزند ناراحت شده و نسبت به کار انجام یافته پیشیمان شده خود را با توبه و انابه اصلاح کند. شاهد بر این معنا، فرمایش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است که می‌فرماید: «کسی که کار حسنه‌اش او را شاد، و کار بدش او را ناراحت کند، او مومن است». همین طور، وقتی کار خوبی از فردی دیگری سر بزند، فرد مومن نسبت به آن فرد و کار او حالت انس و الفت پیدا می کند و نسبت به او و کار خوبش روی خوش نشان می دهد، و در مقابل اگر کار بدی از دیگری سر بزند، آن را در دل انکار می کند و عمل آن فرد را در قلب خود، در زبان خود، و گاه در عمل خود، طرد می‌کند. بر همین اساس است که امیر مومنان علیه السلام فرمودند که: «همانا مردم را حب و بغض، و غضب و رضایت کنار هم جمع می‌کند؛ پس هر کسی که نسبت به چیزی راضی باشد داخل درآن کار می شود و اگر نسبت به کاری غضبناک و عصبانی باشد از آن خارج می‌شود.» بر این اساس لازم است که یک مومن به قدر کافی اهتمام بورزد و از تفریط و کوتاهی در این باره به شدت پرهیز کند، چرا که گاه زیادی وقوع گناه و معاصی و انس با گناه و عادت به آن موجب می شود که فرد نسبت به آن گناه و معصیت، حسن ناراحتی و غضب کمتری پیدا کند تا اینکه فرد مومن از قبح و زشتی کار بد غافل می شود و به تدریج نسبت به آن معصیت و گناه انس پیدا می کند، همان طور که گاه کمی و نادر بودن کار معروف موجب می شود که کار خوب و شایسته را انکار کرده و به تدریج از آن نفرت پیدا بکند. در این صورت معروف منکر می شود، و منکر معروف می شود. بدین صورت، روح ایمان از فرد و بلکه جامعه جدا می شود و ریشه آن خشک و خاموش می شود. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت نهم: دیالکتیک «ایمان» و «امر به معروف و نهی از منکر») (3) شهید محمدباقر صدر ره ایمان به اسلام را در میان بخش بزرگی از امت اسلامی جاری و ساری می داند که البته همین ایمان بعد از ورود استعمار به جهان اسلام، فروغش کم و کمتر گشت و استعمارگران تلاش کردند که این عقیده و ابعاد انقلابی و اجتماعی آن را کم فروغ تر و تهی کنند. از همین رو، شاید نتوان به جرأت گفت که مسلمانان امروز مظهر امت اسلامی‌ای هستند که خداوند آن را امت میانه و وسط قرار داد. مسلمانان دیگر آن امتی نیستند که بتوانند به جهانیان شهادت داده و بهترین امت یا امتی نمونه برای بشر تلقی شود، چرا که امت اسلامی صرفا تجمیع عددی مسلمانان و یک گروه بندی عددی بین آنها نیست، بلکه امت اسلامی بدان معناست که عدد مسلمانان بتوانند مسئولیت الهی خود را در زمین به عهده می گیرد، امت اسلامی در درون خود مسئول امر به معروف و نهی از منکر است تا بتواند عقیده خود را به یک فرایند ساخت و بناء تمدنی بکشاند. از نظر شهید صدر در آیۀ «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تأْمُرُونَ بِالمعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» ایمان به خدا، ویژگی سوم (بعد از ویژگی امر به معروف و نهی از منکر) بیان شده است تا بر این نکته تأکید کند که معنای حقیقی ایمان صرفا یک عقیده پنهان در قلب نیست، بلکه ایمان شعله‌ای است که می‌سوزاند و نور خود را بر دیگران می‌تاباند و امت اسلامی از آنجا که ملتی گواه و شاهد بر جهان است، نسبت به کل دنیا دارای مسئولیت است و نمی تواند نسبت به آن بی اعتنا باشد. «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطَاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ...». (آل عمران: 110) بدین سان تا زمانی که مسلمانان در سطح عمل به این دو مسئولیت مهم نباشند، اساسا چیزی به نام امت اسلامی نخواهند داشت. تا زمانی که دین اسلام اهتمام خود و مرکزیت راهبری‌اش را برای انجام این دو مسئولیت در تمام شئون زندگی بکار نگیرد، هیچ پیام اسلامی در واقعیت زندگی به معنای صحیح تحقق نخواهد یافت. این عقیده اسلامی در قبال هرآنچه که در عرصه‌های اجتماعی و تمدنی برخاسته از تفکر و اندیشه اسلامی نباشد، عامل سلبی و منفی ایجاد می‌کند و در برابر آن مقاومت می کند؛ زیرا معتقد است - حتی در تئوری - حداقل هر نظامی که احکام خود را از اسلام نگرفته باشد، نامشروع است. این ایمان حتی اگر به صورت عملی نیز در نیامده باشد، برای هر عملیاتی تمدنی که برخوردار از نگاه سکولار و عرفی باشد، واکنشی منفی خواهد داشت. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت دهم: «ایمان» به مثابه «عامل ولایت و محبت بین مومنان») (۴) از نظر آیت الله مصباح یزدی براى این كه آمر به معروف بتواند به دیگرى به زبان گوشزد كند و بعد عملا جلوى او را بگیرد، باید نسبت به او نوعى ولایت داشته باشد. یعنى قانون باید به او یك تسلط قانونى بدهد كه بتواند جلوى او را بگیرد. این نوعى ولایت است، شاید منظور خداوند كه مى‌فرماید «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اُولِیاءُ بَعض» این است كه خداى متعال چنین ولایتى را به مسلمانان داده است كه نسبت به همدیگر بتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند. از این نظر، معناى دیگرى نیز مى‌توان براى ولایت ذكر كرد همان معناى معروف «دوستى» است. یعنى چون مؤمنان و مؤمنات نسبت به همدیگر محبت دارند، یكدیگر را دوست دارند، و دلسوز همدیگر هستند، لذا نمى‌خواهند به گناه مبتلا شوند، نمى‌خواهند كارى بكنند و راهى بروند كه نهایت آن، عذاب ابدى هست. آن محبت حاكم بر مؤمنان و مؤمنات ایجاب مى‌كند كه امر به معروف و نهى از منكر در میان آن ها وجود داشته باشد. پس خداوند یك نوع ولایتی بین مومنان جعل كرده است تا آنها بتوانند در كار یكدیگر دخالت و نظارت كنند، و این امر و نهى را به خوبى انجام دهند، اما در مورد منافقان كه مى‌خواهند به وسیله «امر به منكر» و «نهى از معروف» دین را از مردم بگیرند، و به اصل دین حمله كنند، آن ها دیگر احتیاج به ولایتى ندارند. این بدان سبب است که ولایت یك حق قانونى است، و قانون در هیچ جامعه اى امر به منكر را تجویز نمى‌كند . پس بر اساس مطالب فوق مى‌توان چنین نتیجه گرفت كه منافقان نسبت به هم محبتى ندارند. و همچنین قدرت قانونى هم براى امر و نهى، ندارند. اما مؤمنان هم نسبت به هم محبت دارند؛ لذا نسبت به یكدیگر دلسوزند و یكدیگر را امر و نهى مى‌كنند؛ زیرا نمى‌خواهند برادر و خواهر ایمانى آن ها از راستی و خوبی به انحراف بروند. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در «روابط انسانی» (قسمت یازدهم: «امر به معروف و نهی از منکر» ضامن بقا و گسترش «ایمان») (۵) از منظر تفسیر نمونه و آیت الله مکارم شیرازی، دو فریضۀ «امر به معروف و نهی از منکر» ضامن گسترش و بسط ایمان و اجرای همه قوانین فردی واجتماعی است. اگر این دو وظیفه اجرا نگردد ریشه ‌های ایمان در دلها نیز سست می گردد و پایه‌های آن فرو می‌ریزد. از این آیه به دست می آید که «مسلمانان تا زمانی یک "امت ممتاز" محسوب می گردند که دعوت به سوی نیکی‌ها و مبارزه با فساد را فراموش نکنند، و آن روز که این دو وظیفه فراموش شد نه بهترین امتند و نه به سود جامعه بشریت خواهند بود». @Habibollah_Babai
مقایسه الگوی تمدنی ایران، ترکیه و مالزی در بیان نورالدین بولحیه (استاد باتنه الجزائر) در همایش گفتگوی ایران و جهان عرب، نورالدین بولحیه استاد دانشگاه باتنه الجزایر چه آنجا که در پنل علم به طرح بحث پرداختند و چه وقتی که در اختتامیه سخنرانی کوتاهی کردند رویکرد متفاوتی در تحلیل موقعیت تمدنی ایران امروز داشتند. در پلن تخصصی علم، بولحیه امتیاز نظریه امام خمینی را در مقایسه با بسیاری از نظریات اندیشمندان، در تحقق‌یافتگی آن و امتداد عینی آن دانستند. در نظر ایشان، ایران در تجربه چهل سالگی خود در قامتی بزرگتر از مذهب ظاهر شده و مرزهای مذهبی را به سمت مرزهای انسانیت در نوردیده است. سخنرانی ایشان در اختتامیه هم در همین راستا بود که گفتند جمهوری اسلامی ایران و امام خمینی اولین کسی بود که دست یاری به سمت مسلمانان دراز کرد و با همان دست به سینه آمریکا کوبید (اذله علی المومنین و اعزه علی الکافرین). از همین منظر تحلیل بولحیه در مقایسه ایران با ترکیه و مالزی اندکی متفاوت از جناب عمار الطالبی بود. دکتر طالبی مالزی را در فرآیند تمدنی اش مهم تلقی کرده و عنصر علم را عنصر مرکزی حرکت مالزی ارزیابی کرد، ولی نورالدین بولحیه پروژه تمدنی مالایایی‌ها و ترک‌ها را اقتصاد دانست و پروژه ایرانی‌ها را در حرکت تمدنی‌‌شان رسالت‌محور و بر مدار انسانیت و ارزش‌ها تعریف کردند و تصریح کردند که نقطه امتیاز و قدرت اصلی ایرانیان در همین رسالت‌محور بودن‌‌شان است. اگر نبود هویت رسالتی ایرانیان، ایران امروز بیش و پیش از ترکیه و مالزی رشد مالی و اقتصادی به دست آورده بود. بولحیه در انتها با اشاره به آیه "شهدا علی الناس" بدین نکته اشاره کردند که ایران، نه در مقیاس امت بلکه در مقیاس بشریت باید الگو باشد و نقش آفرینی کند. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت دوازدهم: «امر به معروف و نهی از منکر» راهی برای «تولید مبدأ ایمان») (۶) از یک نظر دیگر، اساسا ایمان در برخی از آیات قرآنی مانند آیۀ « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» به معنای تولید مبدأ ایمان است. در این آیه، خطاب آیه مومنان است، حال این پرسش پیش می‌آید که در خطاب به مومنان، کلمۀ تومنون چه معنایی خواهد داشت؟ از این نظر، تومنون علاوه بر اینکه به ایمان‌هایی با متعلقات مختلف (ایمان به خدا، ایمان به معاد، ایمان به غیب، و غیره) اشاره دارد، به تولید مبدأ ایمان، تولید پیوسته و مستمر ایمان، حفظ ایمان، و توسعه و تعمیق ایمان نیز نظر دارد. یعنی می گوید که ای کسانی که ایمان آورده اید، به معاد هم ایمان بیاورید، به غیب هم ایمان بیاورید. علاوه بر این آیه می‌گوید که ای کسانی که ایمان آورده اید، همچنان سرچشمه ایمانی تان را حفظ کنید، همچنان و به طور پیوسته ایجاد ایمان بکنید، و همچنان حفظ ایمان داشته باشید. بدین‌سان امر به معروف و نهی از منکر نه صرفا نتیجه ایمان باشد، بلکه خود عامل تولید ایمان در جامعه و بلکه در خود فرد مومن است، و فرد مومن خود، با انجام امر به معروف و نهی از منکر، ایمان بیشتری پیدا می کند. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت سیزدهم: پناه‌ِ فرهنگی ما؟) یکی از مفاهیم کلیدی در موضوع مناسبات انسانی، موضوع «پناه» در قرآن است. اینکه از چه چیزی و به چه چیزی باید پناه برد و اینکه کی و چگونه باید پناه جست، از جمله پرسش‌های مهم ذیل این موضوع است. لوط پیامبر خطاب به قوم خود گفت: لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ (كاش براى مقابله با شما قدرتى داشتم يا به تكيه‌گاهى استوار «پناه» مى‌جستم.). قرآن در باره پناه جستن اصحاب کهف نیز می‌گوید: وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا (و چون از آنها و از آنچه كه جز خدا مى‌پرستند كناره گرفتيد، پس به غار «پناه» جوييد، تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگستراند و براى شما در كارتان گشايشى فراهم سازد.). زن عمران و مادر حضرت مریم هم بعد از وضع حملش خطاب به خدا کرد و گفت: فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ («پروردگارا، من دختر زاده‌ام -و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست، و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان رانده‌شده، به تو پناه مى‌دهم). پسر نوح در جستجوی پناهی غیر از خدا، خطاب به پدرش نوح پیامبر گفت: سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ («به زودى به كوهى «پناه» مى‌جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى‌دارد.») علاوه بر آیه‌ها و مفرداتی که از ریشۀ «اوی» برای موضوع «پناه» مطرح شده، کلمات دیگری نیز در قرآن مانند «استعاذه»، «اعوذ»، «معاذ الله»، «ملتحدا»، «ملجأ»، و «موئل» در بارۀ همین مضمون (برای حرز گرفتن و خود را در حیازت قراردادن در برابر شرور و بدی‌ها) بکار رفته است. نکته قابل تأملی که در این یادداشت برآن تأکید می‌کنم این است که آدمی نه تنها در زندگی فردی خود، بلکه در زندگی اجتماعی خود اهل «پناه‌جستن» است (و شاید این امر فطری باشد) و این پناه گرفتن ضرورتا نه از سر ترس بلکه از سر عقل و حزم اندیشی است. اساسا پناه جستن نه صرفا برای صیانت از خود و دیگران (رویکرد سلبی) بلکه برای کسب توش و توان بیشتر و زاد و ذخیره لازم برای مواجهه با شرایط سخت و دشوار است. به بیان دیگر، پناه جستن، پناه بردن، پناه گرفتن، و پناه دادن در زیست اجتماعی، نه به معنای کنده شدن از جامعه، بلکه به معنای داشتن اتکای فرهنگی و اجتماعی، استمداد از «پناه‌خانه‌های فرهنگی» و «پناه‌خانه‌های اخلاقی و معنوی» در راستای مواجهه با مسئله‌های فرهنگی است. اکنون به فرض آنکه ما هنوز می‌توانیم در جستجوی پناه باشیم و هنوز در وضعیت بی‌پناهی مطلق سقوط نکرده‌ایم، سئوال این است که پناه ما در بلبشوی فرهنگی جهان امروز و دنیای اسلام و ایران اکنون کجاست؟ آیا در نگاه به درون ایران معاصر، می‌توان گفت روحانیان ما یا روشنفکران ما پناه فرهنگی ما هستند؟ آیا مساجد، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و آموزش و پرورش می‌توانند نقش‌ کارآمدی در پناه بودگی فرهنگی داشته باشند؟ آیا سازمان‌های فرهنگی، شورای انقلاب فرهنگی، و یا مدیران فرهنگی ما امروزه می‌توانند پناهی باشند در برابر آشوب‌های فرهنگی در ایران؟ آیا خانواده‌های ما، محله‌های ما، و یا خود مردم ما می‌توانند نقش پناه فرهنگی برای امروز ما را ایفا کنند؟ در نگاه به بیرون از ایران و فضای تمدنی جهان اسلام نیز باید پرسید که امروزه ملجأ فرهنگی و هویتی ما در جهان اسلام کجاست؟ آیا عربستان می‌تواند پناه فرهنگی جهان امروز اسلام باشد؟ ایران چطور؟ کشورهای دیگر مثل عراق، ترکیه، مالزی و قطر چه پناهی در فرهنگ جوامع اسلامی ایجاد خواهند کرد؟ کدام یک از این مدعیان توسعه و تمدن، ملجأ فرهنگی انسان مسلمان معاصر خواهد بود؟ ادامه دارد…. @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت چهاردهم: پناه‌ِ فرهنگی ما؟) (۲) چرا ما در پی آیه‌های پناه در قرآن می‌گردیم؟ اساسا کی و چه زمانی موضوع «پناه» برای جامعه اسلامی و برای فرد مسلمان حیاتی و برجسته می‌شود و باید نسبت به آن دغدغه‌ داشت؟ اهمیت «پناه» زمانی رخ می‌نماید که خطر بر ما احاطه کرده باشد و سلامت اجتماعی، سلامت دینی، و سلامت فرهنگی و اخلاقی دچار تهدیدهای جدی شده باشد. بدین‌سان اگر یکی از ضرورتها در موقعیت‌های خطر، «پناه‌خانه» است علاوه بر پناه‌خانه‌های امنیتی (مثل پلیس در داخل یا ارتش در مرزها) و علاوه بر پناه‌خانه‌های اقتصادی (مثل نهادهای خیریه و کمیته‌های امداد) و احیانا پناه‌خانه‌های بهداشتی و درمانی (مثل بیمارستان‌ها)، در وضعیت هرج و مرج فرهنگی باید پناه‌خانه‌های فرهنگی متنوع و متراکمی را فعال کرد. نمی‌توان با پرسه‌زنی‌های سرگردان در وسط میدان، بدون داشتن پناه و پناه‌خانه از خود فرهنگی صیانت کرد، و در باره جو و فضای غبارآلود به تحلیل و تدبیر درستی دست یافت، و به نوعی از آرامش و قرار اجتماعی دست پیدا کرد. از این رو، مرور آیه‌های پناه و تأمل در فرایند پناه‌جویی، پناه‌گیری، پناه‌دهی و کارکردهای اجتماعی آن و جستجو از راه‌های برون رفت از شرایط دشوار، اهمیت پیدا می‌کند. البته این دغدغه را می‌توان از یک نقطه عزیمت فلسفی و یا اجتماعی نیز شروع کرد، لیکن تصور می‌کنم نقطه آغاز آن را باید «الهیات» قرار داد و آنگاه از «الهیات قرآنی و اسلامی» به سمت فلسفه و علم اجتماع در نقطه‌های خطر حرکت کرد. ایده‌ی مرکزی در این سلسله نوشته‌ها، فعال‌سازی پناه‌خانه‌های متنوع و متکثر دینی و اخلاقی در شرایط مختلف اجتماعی و خانوادگی در سطوح خرد و کلان جامعه اسلامی است. این نکته را در یادداشت های بعدی بیشتر خواهم پرداخت. اکنون فقط بر یک نقطه عزیمت از پناه فرهنگی در قرآن اشاره می‌کنم. بر اساس آیۀ شریفه وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا و اینکه مراد از «حبل» در آیه، قرآن است (و در برخی روایات خود پیامبر و امیرالمومنین ع به عنوان حبل الله تعیین شده است)، و بر اساس روایت اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ، و همین طور بر اساس نگرش تاریخی در باب مرکزیت قرآن در گذر تاریخی تمدن مسلمانان، می‌توان بر قرآن به مثابه یک پناه تمدنی در نگاه فراملی و به مثابه یک پناه فرهنگی در یک رویکرد درونی و ملی، نگاه کرد و آن را به مثابه پناه اجتماعی و فرهنگی مسلمانان مورد تأکید قرار داد. در پناه جستن به قرآن به مثابه یکی از پناه‌های در دسترس مسلمانان، می‌توان مرجعیت و مصدریت قرآن را در سطح امت در نظر گرفت (که در یادداشت بعدی بدان اشاره خواهم کرد)، و می‌توان پناه به قرآن را در کمترین سطح خود در سطح خانواده‌ها فعال کرد و دست کم با قرائت خانوادگی قرآن، شبانه روز لحظه‌هایی از معنی و معنویت قرآنی ساخت. پناه جمعی هرشبانۀ خانواده‌ها به قرآن، تراکم و انباشتی از پناه‌ جستن‌ها و پناه گرفتن‌ها را در سطح جامعه فعال می‌کند و به تدریج نوعی از عقلانیت جایگزین را در برابر عقلانیت مادی و دنیوی ظاهر می‌سازد. این نکته و عمل به آیۀ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ هر چند بسیار خرد و کوچک، ولی بسیاربزرگ در سطح کلان جامعه و بلکه جوامع اسلامی خواهد بود. ادامه دارد. . . @Habibollah_Babai
تأملات قرآنی در باب «روابط انسانی» (قسمت پانزدهم: پناه‌ِ قرآن برای امت اسلام) شماره (۳) قرآن در سطح امت نیز می‌تواند شأن «پناه‌خانه»ی فکری و هویتی داشته باشد. اگر پناه بودنِ قرآن بخواهد در سطح کلان تمدنی توسعه پیدا بکند، باید بتواند در برابر خطرهای کلان ایجاد مصونیت کند و از متن خطرها راه‌های جدیدی بگشاید. اگر نخبگان فکری و فرهنگی نتوانند با قرآن در برابر خطرهای بزرگ فرهنگی مصونیت ایجاد کنند و در وضعیت هرج و مرج فرهنگی به افق های جدیدی از فرهنگ انسانی و اسلامی دست پیدا کنند، پناه‌بودن قرآن هم عینیت پیدا نخواهد کرد. قرآن را به دو صورت می‌توان در نظر گرفت: 1. به عنوان منبع فهم دین، و 2. به عنوان منبع فرهنگ دینی. آنجا که قرآن در مقام تغذیه افهام و ادراکات انسان‌هاست با آنجا که قرآن در مقام تغییر مناسبات انسانی و فرهنگ زمانه است، فرق می‌کند. از نظر مارشال هاجسن قرآن نه فقط به زبان قوم سخن گفت بلکه به نیازها و خواسته¬های عصر خویش هم پاسخگو بود. پاسخگویی به پرسش¬های عصر خود، موجب شد قرآن بجای آنکه تبدیل به یک متن ادبی شود به یک متن هنجاری و موثر در زندگی بدل گردد. اساسا قرآن همواره معطوف به زندگیِ روزمرۀ مردم بود. قرآن نه کتابی استدلالی و انتزاعی، بلکه کتابی بود مشترک بین مسلمانان که همواره با امور عینی و معضلات اجتماعی درگیر شده و در صدد حل آنها بر‌می‌آمد. حال نکته بسیار مهم این است که مرکزیت قرآن در تمدن اسلامی صرفا مرکزیت الهیاتی نیست، بلکه مرکزیت آن اجتماعی، تاریخی، و تمدنی نیز هست و یا باید باشد. در حقیقت همان طوری که قرآن در بُعد هدایتی‌اش اعجاز می‌کند و در اعجاز خود تحدّی می‌کند همین قرآن و مومنین بدان در عرصه عینیات تمدنی و واقعیات زندگی نیز باید اعجاز کند. تا زمانی که چنین اعجازی از قرآن در ساخت زندگی و تمدن معاصر مسلمین شکل نگیرد، امکان اینکه قرآن در عرصه‌های اجتماعی و فرهنگی مرجعیت پیدا بکند و تبدیل به پناه فرهنگی بشود، درعمل وجود نخواهد داشت. اساسا اعجاز فرهنگی قرآن، با اعجاز در مرحله استدلال و برهان به انجام نمی‌رسد. گاه در مرحله استدلال و یا در مقام نفس الامر، امرِ اعجاز درست و تمام است، ولی در مرحله تحقق اجتماعی این اعجاز امتداد پیدا نمی‌کند. تا زمانی که مسلمانان به لحاظ فرهنگی و به لحاظ اجتماعی سازوکار تحقق عینی قرآن را فراهم نکنند، کار اعجاز به سرانجام نمی‌رسد و مردمانی که نوعا معجزه را نه از منظر نظری بلکه از دریچه آثار مثبت عملی آن در زندگی روزمره می شناسند، به چنین اعجازی باور نخواهند داشت. برای این منظور، به نظر می‌رسد که باید دنیای اسلام در مقیاس یک امت وارد عرصه قرآن‌خوانی، قرآن‌پژوهی و پناه‌جستن به قرآن بشود. هر میزان مطالعات قرآنی و تمرینات قرآنی از سطح امت بودن تنزل پیدا بکند، دستاوردهای نظری و عملی آن نمی تواند به سطح یک امت صعود پیدا بکند و قرآن نیز به پناهی در سطح یک امت تبدیل نخواهد شد. ادامه دارد. . . @Habibollah_Babai