هفتمین وبینار "کرونا" با موضوع "چالشهای نظری کرونا در علوم اسلامی"
با حضور اساتید احمد مبلغی، رضا برنجکار، و علی امینینژاد
@Habibollah_Babai
وبینار چالشهای نظری کرونا در علوم اسلامی به اهتمام مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی و با حضور اساتید مبلغی، امینینژاد، و برنجکار برگزار شد.
در این وبینار استاد مبلغی با بیان مقدمهای به دو فرصت کروناییِ "جهانی اندیشی فقه" و "مناطاندیشی فقه" اشاره کرده و دو ضرورت "پاسخهای جامع و واکنشهای فراتر از جوابهای مرسوم" و "پاسخهای فوری و بهنگام" را به عنوان ضروریات فقه بعد از کرونا ذکر کردند.
استاد امینینژاد هم در این وببنار، علاوه بر مسئله شرّ و ورود آن در قضا و قدر (در بیان نظام احسن) از منظر فلسفه و عرفان، به ابعاد اخلاقی و رفتاری در وضعیت شرّ پرداختند. دکتر برنجکار نیز با بیان نقدهایی نسبت به مسئله شرّ در عرفان و فلسفه، ظرفیتها و چالشهای علم کلام در مواجهه با آلام و رنجهای بشری را مطرح کردند. شرح گفتگوها در آینده منتشر خواهد شد.
@Habibollah_Babai
اولین کتاب فلسفی در موضوع کرونا از متفکر مغربی "ادریس هانی"
@Habibollah_Babai
👆👆👆
نخستین کتاب فلسفی در موضوع کرونا از ادریس هانی: کوید 19 کاری میکند که سازمانملل از انجام آن عاجز است. ادریس هانی اخیرا نوشته خود را با عنوان “فيلو- كورونا.. كوفيد19 يحرك الموجة الرابعة للحداثة” برای چاپ ارسال کرده است. این نخستین کتابی است که از منظر فلسفی به اپیدمی کرونا پرداخته است. هانی در این کتاب با تجزیه و تحلیل «روانشناسی فرد در قرنطینه» به پرسش از انسان و سرنوشت او در دوره پساکرونا پرداخته و آن را در مسائلی همچون «تجزیه سیستمهای اجتماعی»، «تغییر قدرت»، و «مرکزیت خانه به مثابه پناهگاهی برای هستی و زندگی» جستجو میکند. هانی با گشتوگذاری که در فلسفه، سیاست، اقتصاد، روانشناسی و انسانشناسی و ادبیات و کلام انجام داده به تحلیل ابعاد مختلف از این تحول برآمده از کوید 19 پرداخته و آن را به مثابه تبلور سطحی از مکر طبیعی میداند که مکر تاریخی به معنای هگلی را به چالش میکشد. ادریس هانی در این کتاب، در جستجوی پتانسیلهای هر دورۀ تاریخی، به کرونا و تأثیر آن در ظهور موج چهارم مدرنیتهی (در ادامه سه موج مدرنیته لئواشتراوس) اشاره میکند. وی میگوید: این اپیدمی ممکن است به مثابه یک آموزش و تمرین جمعی و جهانی برای استقبال از انقلاب ذهنی بشر باشد. ظاهرا این انقلاب تنها با تغییرات وجودی، با اپیدمیها، با طاعونها، و تغییرات محیطی تحقق خواهد یافت. از این منظر، کرونا توانسته است زخمی دیگر بر خودشیفتگیهای مدرن وارد کند، زخمی که کمتر از زخمهای خودشیفتگیهای مذکور در ادبیات فروید نیست. به گفتۀ هانی، این زخم در پیکرۀ خودشیفتۀ زمانه را میتوان در تضعیف جهانیگرایی، در بازگشت حق طبیعی، و همینطور تمرکز و توجه به «خیال فلسفی» مشاهده کرد. از نظر ایشان، در وضعیتی که آمار و ارقام و عقل و عقلانیت ابزاری حس افسردگی و یأس را تقویت میکند، «خیال فلسفی» تنها چیزی است که در وضعیت اپیدمی دوام آورده و موجب حفظ امنیت و معنویت در مواجهه با بیماری شده است.
ادریس هانی میگوید کرونا و زمانۀ آن شاخصهایی دارد که برخی از آن شاخصها الان پیدا نیست و در آینده رخ خواهد نمود. کرونا ممکن است کاری بکند که پیش از این سازمان ملل و نظام بین الملل نیز از انجام آن عاجز بوده است. شاید کسانی که در این مسیر و در مسیر مواجهه و مبارزه با کرونا از دنیا رفتهاند، شهدایی باشند برای ایجاد تحول در راستای ایجاد نظام جهانی جدید. هانی در این کتاب هم نظریۀ «برخورد تمدنها»ی هانتیگتون را و هم نظریۀ «پایان تاریخ» فوکویاما را به چالش کشیده و میگوید که اکنون که غرب دچار اضطراب شده است و در عوض چین در حال ارسال خدمات درمانی به اروپا و آمریکاست، سخن از «پایان تاریخ» یا «برخورد تمدنها» بیمعناست. ادریس هانی با اشاره به این نکته که «کسی بر تاریخ حکومت خواهد کرد که بتواند دنیا را از کرونا نجات بدهد» میگوید هانتیگتون و فوکویاما در نظریات خود از این نکته غفلت کردند که چگونه اپیدمیها و بیماریهای فراگیر میتوانند مراکز سرمایهداری را به گرسنگی کشانده و آرزو و رویای مدرنیته را پریشان کند.
@Habibollah_Babai
کارگروه دانشگاهیان ستاد هماهنگی فعالیتهای مهدوی برگزار می کند:🌷🌷
مجموعه مباحث آنلاین شبانه
گروه انجمن علمی مهدویت اساتید دانشگاه در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/EYHg42wbkjxCGUWVsnAPNN
🧭پنجشنبه 28 فروردین ساعت 22 🧭
🍀امکان تمدن در وضعیت استضعاف🍀
ارایه:
دکتر حبیب اله بابایی
رئیس مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی🌿🌿
@Habibollah_Babai
«ضرورت فقه هوشمند در سرعت تحولات جهانی»
تفصیل سخنان حجه الاسلام و المسلمین احمد مبلغی، در وبینار «کرونا و فقه اسلامی: فرصتها و چالشها»
جناب استاد مبلغی در این نشست یک مقدمه، دو فرصت، و دو چالش کرونا را برای فقه مطرح کردند.
ایشان در مقدمه به چهار نکته اشاره کردند:
1. ویروس کرونا فرصتها و چالشهای زیادی را در زمینههای مختلف بوجود آورده است و از آنجا که فعلا در درون این وضعیت هستیم، شاید امکان رصد و تحلیل جامع از آن کاری دشوار باشد و باید منتظر شد تا بتوان بعد از کرونا بحثهای جدیتری را دنبال کرد. در این میان، یکی از دانشهایی که در معرض کرونا قرار گرفته، دانش فقه است که فراروی آن فرصتها و چالشهای تازهای را گشوده است. در این باره ضرورت دارد فرصت و چالشها باهم در نظر گرفته شود تا بتوان نقطههای چالشی را کم کرده و فرصتها ایجاد شده را برای تعالی اجتماعی فقه و دین، و همینطور افزایش تجربه فقهی فعال کرد.
2. چالشهای بوجود آمده برای فقه، نه متوجه شریعت است و نه متوجه جانمایهها و اصالتهای فقهی. چالشهای برآمده از کرونا، متوجه تجربۀ فقهی و میراث فقهی و نگرش برخی از علمای فقیه است. از این رو باید تفکیک کرد بین جانمایههای فقهی و تجربه فقهی که در حال صیرورت و شدن است.
3. این چالشها، هرچند چالش هستند ولی بسیار مبارک بوده و زمینه را برای تکامل تجربه فقهی هموار میکند. مسائل نوظهور در برابر فقه، موجب میشود فقها فعالیت بیشتری بکنند، افقهای جدیدی بگشایند، و لایههای عمیقتر و بیشتری از فقه را عرضه کنند. در این صورت، چالشها نه به بحران بلکه به تکامل و تعالی فقه میانجامد.
4. تکامل فقه هرگز به معنای دست کشیدن از اصالت های فقه، یا تضعیف شریعت، و یا خروج از دامنه و دائره واقعیت و جوهره فقه نیست. شریعت تمامیتها و اصالتهایی دارد که فقه در تجربه و تفکر فقهیاش باید به آن نزدیکتر بشود.
فرصتها (دو فرصت)
فرصت اول: انتقال ذهنیت و تجربه فقهی به فضاها و مسائل کلان جهانی و انسانی؛ فرصت دوم: امکان یابی فقه برای پرداختن آزادانهتر، دقیقتر، و مناطمحورتر به جنبه های آیینی و مراسمی.
توضیحِ فرصتها
1. کرونا زمینهها و فرصتهایی را پدید آورده است که درآن فقیهان و پژوهشگران فقهی از خاستگاهها و جایگاههای محدود و معطوف به یک وضعیت خُردِ قومی و مذهبی انتقال پیدا میکنند به یک وضعیت اجتماعیِ کلان، گسترده، و جهانی و انسانی. این یک فرصت بسیار بزرگی است که فراروی فقه گشوده شده است. چرا باید این را فرصت دانست؟ چرا انسانیاندیشی برای فقه باید یک فرصت تلقی شود؟ فرصت بودن «جهانی و انسانی بودن» دلایلی دارد که من به یک دلیل از آن اشاره میکنم. آنچه دین و همینطور مذهب شیعه از مهدویت ارائه میکند، آمیخته است از نگاههای جهانی، انسانی، عدلمحوری نسبت به همۀ ابنای بشر. عدالتِ مهدوی، عدالتی جامع و جهانی و انسانی خواهد بود فارغ از اینکه نفعبرندگان و استفادهکنندگان از این عدل مسلمانان باشند یا غیر مسلمانان. بنابراین نگاه کلان و خارج از قومیت در دین و مذهب یک امر تعبیه شده و نهادینه شده در صلب و اساس دین است. برای همین زمینه برای جهانیاندیشی و انسانیاندیشی برای فقه یک فرصت است. بدینسان فقها باید یک پُرکاری متناسب با همین فرصت و ظرفیت داشته باشند، این فرصتها را بهنگام درک کنند و آن را به بحث و گفتگو بگذارند و از آن در زیست دینی دینداران استفاده کنند.
2. فرصت دیگری که با کرونا برای علم فقه بوجود آمده، امکانیابیِ فقهی آزادانهتر، دقیقتر، و با تمرکز بیشتر در مناطها و قاعدههای اساسی معطوف به جنبههای آیینی است. البته بخشی از این بحث مربوط به علم کلام است. میتوان دین را به سه بخش تقسیم کرد: 1. بخش بینشی با محوریت اجتماعات دینی و شعائر دینی. این بخش را عمدتا علم فقه تصدی و تنظیم میکند. فقه در این بخش به تنظیم شعائر و تأمین چارچوب و محتوای آنها و نسبت آنها با یکدیگر میپردازد. 2. بخش دوم، بینشی با محوریت اعتقاد و و معرفت و دلدادگی به خداوند است . محور اصلی در این بخش، اعتقاد به خدا و دلدادگی به خداست. 3. سومین بخش دین، بخش توقعی است. اینکه مردم چه توقعی از دین دارند. اینکه مردم توقع دارند که دین و نهادهای دینی و نمادهای دینی، شفا بدهند و مشکلات روزمره مردم را حل کند. شفاخواهی از نهادهای دینی و نمادهای دینی یک کارکرد خیلی فوری دین است که مردم توقع دارند که مشکلات، امراض، و گرفتاریها را جبران و حل کند. این بخش (بخش توقعی) عمدتا دست مردم است هرچند فقه و فقها نیز ممکن است در آن اثرگذار باشند. گاه زمام توقعات دینی مردم از دست عالمان گرفته میشود و خواستهای متراکم و لحظهای مردم خودش را بر فقه تحمیل میکند. مشکلی که در این میان هست، اینکه منطق دین و ابعاد این منطق در قبال تنظیم این توقعات مغفول واقع میشود.
ادامه 👇👇 @Habibollah_Babai
ربط این سهبخش
این سه بخش چه ربطی به مدعای بحث دارد که کرونا فرصتی برای فقه پیش آورده است؟ در این باره چند نکته را باید در نظر گرفت.
الف) دامنهها و ابعاد بخش دوم (ابعاد معرفتی) و سوم (ابعاد مردم و توقع آنها) گاه در کشاکش با هم قرار میگیرند. این کشاکش نوعا نهان (البته با بازتابهای قابل رویت) و البته تدریجی است. بخش معرفتی و ارتباطی با خدا با بخش توقعی (که بخش فوریات است) در اصطکاک قرار میگیرد. البته این اصطکاک از حیث جوهر دین نیست. به لحاظ جوهری تضادی نیست بین با خدا بودن و از خدا خواستن و دعا کردن و توسل جستن. اصل دعا و توسل از اقتضائات مسلّم و غیرقابل انکار است. در قرآن هم این مسئله فراوان مورد تأکید قرارگرفته است؛ لیکن دامنۀ بخش توقعی که زمام آن به دست مردم و نه علما است موجب میشود توقعاتِ از دین دامنههایی پیدا کند و این دامنۀ گسترده تضادی با قلمرو بخش دوم پیدا کرده و اختلاط و اختلالی در مرز بین این دو بوجود بیاید.
کشاکش بین بخش دوم و بخش سوم، دو چالش دیگر هم درست میکند: گاه همین بخشِ توقعی اصالتهایی پیدا میکند که این اصالتِ انتظارات از دین، موجب اصطکاکهایی با توجه به خدا و غرورشکنی در برابر خدا و تضرع در برابر خدا میشود. در این وضعیت، گویا دین غیر از حل مشکلات انسان کاری ندارد. در این صورت اساسا حل مشکلات اصالت پیدا میکند و حل مشکلات به جای معرفت خداوند مینشیند. دامنهگستریِ این توقعات و بیرویه بودن آن اصالت بُعد معرفتی را تحتالشعاع قرار میدهد. این چالش دومی است که با فربه شدن توقعات از دین، فضا برای ابعاد معرفتی و بخش دوم اساسا تنگ میشود.
ب) بخش اول که در اختیار فقه است متأثر میشود از کشاکش بین بخش دوم (معرفتی) با بخش سوم (بخش توقعات مردمی). اگر بخش سوم فضا را بر بخش دوم تنگ کند، در این صورت راه تنفس برای قابلیتهای فقهی، مناط فقهی، اهداف فقهی بسته خواهد شد. چون یک وضعیت کلیشهای را مردم به دین تحمیل میکنند و در این وضعیت کلیشهای، قابلیت های فروخفته در فقه مجال ظهور پیدا نمیکند.
ج) آنچه در شرایط کرونایی رخ میدهد تقویت بینشی دین است. شاید اساسیترین فایده مترتب بر بیماریهای این گونهای که همۀ مناسبات را متأثر میکند، تقویت بینشی دین به مثابه یک رهاورد است. بینش معرفتی و دینی در این وضعیت، بی پیرایهتر، جدیتر، معنادارتر، و عمیقتر میشود. به موازات این عمقیابی و معنایابیِ ابعاد معرفتی، بخش توقعی مردم از دین دچار تعدیل میشود. در این بستر آنچه که اهمیت پیدا میکند تخلق به اخلاق خدا و شکسته شدن غرور انسان در برابر خدا است.
چالشها (دو چالش)
1. برآمدن و آشکار شدن نیاز جامعه به پاسخهای دینیِ فراتر از پاسخهای صرفا فقهی (جامعه کرونا زده به یک پاسخ های جامع الاطراف و فراتر از پاسخ های فقهی و صرفا فقهی نیاز دارد) و 2. نیاز جامعه به پاسخهای فوری و بهنگام و نه پاسخ های کند و بطیء.
توضیح چالشها
1. چالش اول این است که ما به پاسخ های جامعتر و کاملتری را لازم داریم. پیش از این فقه اصغر با فقه اکبر درهم تنیده و مرتبط با هم بدانیم. الان متأسفانه بین این دو فاصله افتاده است. در دوران قدیم، فقه معطوف به تهذیب نفس بود، فقه حاوی نگرشهای معرفتی و کلامی بود. درحالیکه اکنون این ظرفیت عمیق مدتهاست نافعال و یا کمفعال شده است. این درحالی است که جامعه کرونازدۀ امروز پاسخ جامعِ فقهی، کلامی، عرفانی میخواهد. در این میان فقه نباید از کل دین نمایندگی بکند. پاسخهای فقهی باید برآمده از نگاههای کلامی و عرفانی دقیق و تهذیب نفس و دعامحور باشد. این نه بدان معناست که یک جا نکتهای فقهی، و جای دیگر نکتهای کلامی، اخلاقی و یا عرفانی گفته شود، بلکه منظور آن است که فتوای فقهی به صورت هوشمند و چارچوبدار بتواند پاسخی جامع ارائه کند.
2. چالش دوم اینکه، اساسا امروزه با عنایت به تحولات سریع و شتابنده، فقه باید بتواند پاسخهای فوری آماده کند. کرونا خب شیوع فوری دارد و مسئلههایش هم به طور متراکم و سریع در زمینههای مختلف بازتاب پیدا میکند و جامعه را فورا متأثر از خود میکند. در این شرایط اگر فقه بخواهد تأخیر داشته باشد، امروز فردا بکند، خب نمیتواند در برابر این حادثه بزرگ پاسخهای موثر و لازم را ارائه بکند. اگر مباحث حقوقی بر زمین بماند، اگر قوانینی که باید به سرعت تدوین بشه فقه آن را معطل بگذارد، خب طبیعی است که مشکلات حل نخواهد شد. نباید گفت که ما تجربه نداشتیم، حوزه میباید بسیاری از کارهایش را تعطیل کند و به سرعت به سمت تهیه پاسخهای جامع و پاسخهای برخوردار از الگو حرکت کند.
@Habibollah_Babai
END Sokhan Ara5 99-01-16.pdf
3.41M
کتاب نیایشهای قرآنی
@Habibollah_Babai
عیار تمدنی همراه با شناسه و فهرست مقاله دکتر بابائی(1).pdf
616K
غیریت غربی در فرایند تمدنی جمهوری اسلامی (مقالهای در کتاب عیار تمدنی جمهوری اسلامی)
@Habibollah_Babai
مرگ تمدنیِ ما در ترازوی تمدن غرب
(یادداشتی در نقد کتاب راه ناهموار تمدن)
1. گزینش معدود مقالات تمدنی در میان صدها مقالاتی که در حوزههای نظری و تاریخی تمدن و تمدن اسلامی نوشته شده است، از راه ناهموار تمدن کتابی معیوب ساخته است. اگر کسی میخواست شکلگیری تمدن اسلامی را ناممکن جلوه داده، و طرح «تمدن نوین اسلامی» را همچون مهدی مظفری به خیالات تشبیه کرده و آن را شاعرانه قلمداد کند، بالطبع میتوانست منابعی بیش از هفت مقاله و کتب بسیار متنوعی بیش از آنچه که در دست مترجمان ایرانی وجود دارد مورد استناد و اتکاء قرار دهد. همینطور اگر کسی بخواهد در تحلیل تمدن و تمدن اسلامی و امکان احیاء و یا بازتولید آن سخنی و مطلبی در تضاد و تعارض با آقای مظفری پیدا بکند، مقالات و کتب متعددی را میتواند در میان آثار متفکران و شرقشناسان پیدا کند.[1] همین مقدار از مقالاتی هم که در این کتاب کنار هم چیده شده، همخوانی و هماهنگی لازم را ندارد و ضرورتا همۀ مقالات در راستای ناهموار نشان دادن مسیر تمدن اسلامی گویا نیست.
2. احتمالا گردآورندۀ محترم کتاب، تخصص لازم را در زمینه تمدن نداشته است که در میان ترجمههای انجام شده تفکیکی بین تمدن به مثابه وضعیت (condition) و تمدن به مثابه فرایند (process) ننموده و یا دست کم در گوشهای از کتاب بدان اشارهای نکرده است. همینطور ایشان، بین تمدن به مثابه یک واقعیت تاریخی (fact) را از تمدن به مثابه یک رویکرد (approach) تفکیک نکرده و این دو را در کتاب درهمآمیخته است. و همچنین، در این مقالات و در تبیین ماهوی تمدن، معلوم نیست که تمدن پدیدهای است که بین انسان و طبیعت تحقق مییابد و یا پدیدهای است که باید بین انسان و انسان بوجود آید. آیا تمدن امری مادی است یا امری است انسانی با شاخصهای انسانی (همچون عدالت، اخلاق، و کرامت و عزت انسانی). اگر تمدن به معنای انسانی آن اهمیت دارد، آنگاه چگونه میتوان عدالت و اخلاق و ارزشهای انسانی را تعطیل گذاشته و یا تحقق آن را در جامعه مسلمین از دنیای غرب به عاریت گرفت.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai