eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.4هزار دنبال‌کننده
548 عکس
88 ویدیو
68 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
برای تمدن شدن، علم بهتر است یا اخلاق؟! رابرت بریشتت در تعیین شاخص های تمدن به موضوع «علم و آگاهی» اشاره می کند و تأکید دارد که تمدن‌ها حاوی عنصر آگاهی هستند و غیرتمدن‌ها فاقد آن می‌باشند: «جامعه غیرتمدنی هنر دارد ولی زیبایی‌شناسی ندارد، دین دارد ولی الهیات ندارد، تکنیک دارد لیکن علم ندارد، ابزار و وسایل دارد ولی تکنولوژی ندارد، افسانه دارد ولی ادبیات ندارد، زبان دارد ولی الفبا ندارد، عادات و رسوم دارد ولی قانون ندارد، معرفت دارد ولی معرفت‌شناسی ندارد، و نهایتا جهان‌بینی دارد ولی فلسفه ندارد.» بریشتت در این نکته به عنصر«اخلاق» اشاره نمی‌کند و نمی‌گوید که آیا برای تمدن داشتن باید علم اخلاق را داشت یا خود اخلاق را و آیا تمدن بودنِ تمدن با اخلاق حاصل می‌شود یا با علم اخلاق؟ و در این صیرورت تمدنی، اساسا نسبت بین اخلاق و کلیتِ علم چیست؟ بیان آلبرت اشویتسر در کتاب «فلسفه الحضاره» (ترجمه عبدالرحمن بدوی) می تواند به گونه ای پاسخی باشد به همین پرسش در تقدم اخلاق برعلم در تمدن، آنجا که می‌گوید: « پیش از دورۀ مدرن، تمدن می¬بایست علاوه بر ایجاد شرایط مناسب در زندگی، کمال روحی و اخلاقی را هم بوجود می¬آورد و این درجۀ از کمال، غایت نهاییِ تمدن به حساب می¬آمد. اساسا سیادت عقل بر طبیعت خارجی، تقدم خالص محسوب نمی¬شد. باید عقل بر نوازع انسانی سیادت داشته باشد تا بعضی بعضی را به استخدام نگیرند، و از قوا و ابزار علیه دیگران استفاده نکنند. در حقیقت، پیشرفت در عالم ماده و ترقی در عالم انسانی، هر دو کار روحی است که در اوّلی روح در عالم ماده تصرف می‌کند و در دیگری روح در روح تصرف می¬نماید. از این نظر، پیشرفت مادی کمترین جوهر تمدن است که ممکن است آثار بد و یا خوب داشته باشد، و پیشرفت اخلاقی اصلی¬ترین جوهر تمدن به حساب می¬آید که همواره دارای آثار نیک و پسندیده است». اشویتسر در حقیقت به ماهیت اخلاقی تمدن (تمدن به مثابه نیکی‌های متراکم) اشاره می‌کند و تمدن منهای اخلاق را بی‌تمدن قلمداد می‌کند. به رغم این علقه و ارتباط تنگاتنگ بین تمدن و اخلاق، تمدن در جهان غرب در دوره بعد از رنسانس، بر موضوع اخلاق پیشی گرفت. اینکه چرا و چگونه اخلاق اهمیت تمدنی¬اش را از دست داد، بدان جهت بود که گسترش تمدن در جهات مادی سریع تر از جهات اخلاقی و معنوی در تمدن غرب بوده است و آنگاه که فتوحات و اکتشافات زیادی در حوزه توسعه تمدنی در غرب رخ داد، ارزش¬های اخلاقی در میان انبوه اختراعات مادی و پیشرفت¬های دنیوی به طور طبیعی مغفول ماند و این ایده به طور طبیعی مقبول واقع شد که تمدن یک پیشرفت مادی است و این پیشرفت مادی و علمی می¬تواند به اهداف خود برسد بی¬آنکه بخواهد گوهری اخلاقی داشته باشد. در واقع، آنچه در این دوره مورد تأکید بود امیال و خواسته¬های غریزی بود و نه اخلاق و خواسته¬های انسانی. از نظر اشویتسر جدایی اخلاق از تمدن باعث خلط ارزش¬های خیالی با ارزش¬های حقیقی شد، توان جوامع در حل معضلات ضعیف¬تر گردید، و سرانجام وقایعی رخ داد که عاری از عقلانیت و نظم و نقشه بود. براین اساس از نظر اشویتسردر «تجدید تمدنی»، باید عملیات باطنی انجام داد و نه ظاهری، و در این باره باید خُلق باطن را عوض کرد و بدین سان با تجدید اخلاقی، تعارض میان امت¬ها را کم کرده و راه را برای صورت¬بندی تمدن حقیقی هموار ساخت. ادامه 👇👇👇 @Habibollah_Babai
اکنون ما در جهان معاصر اسلام و در ایران امروز به اصطلاح مدرن شده، این پرسش مطرح می شود که در فرایند توسعه، رشد، پیشرفت، و احیانا تمدن، جای اخلاق کجاست؟ و در این میان و در صیرورت تمدنی، آیا اخلاق مقدم است یا علم؟ آیا اخلاق در مرکز تحولات اجتماعی است یا علم؟ واقعیت این است که علی الظاهر ما در پاسخ به این سئوالات درمانده ایم، نه زمینه‌های علمی لازم را کسب کرده‌ایم و نه سیاستگذاری‌های اخلاقی را لحاظ نموده‌ایم. نخبگان و پژوهشگران ما واقعیات اخلاقی در جامعه را رصد نمی کنند، به جامعه شناسی اخلاق نمی پردازند، و نمی گویند که وضعیت اخلاقی ما در ایران و در کشورهای اسلامی چگونه است و شباهت‌ها و تفاوت‌های اخلاقی کشورهای اسلامی و احیانا چالش‌های مشترک اخلاقی آنها چه می‌باشد؟ از سوی دیگر، آفت‌های اخلاقی مشترک در جوامع اسلامی از جمله ایران نمی دانیم و نمی‌دانیم که چرا هر از چندی به خشونت، بداخلاقی، بی‌نظمی و سپس عقب‌افتادگی سوق پیدا می‌کنیم؟ محققان تاریخی ما نیز در مورد تاریخ اخلاق و اخلاقیات ما بحث نمی کنند و نشان نمی دهند دنیای کنونی اسلام از جمله ایران ما در چه سیر تاریخی به وضعیت کنونی (خوب یا بد) در اخلاق رسیده است؟ در چنین وضعیتی «ضعف‌ اخلاقی» ما (بویژه اخلاقیات اجتماعی و سیاسی) از یک طرف، «التقاط اخلاقی» از طرف دیگر، «استعمار اخلاقی» (استعمار سایبری و دیجیتال) و تحریف و تغییرات اخلاقی ما در فضاهای مجازی از سوی دیگر، و سرانجام «اُفت اخلاقی و فراگیر» ما موجب گشته که تحولات جهان اسلام و ایران اسلامی از صیرورت تمدنی‌‌ و آرمان‌های بلندش فاصله پیدا بکند. شایان تأکید است که ضعف اخلاقی یا استعمار اخلاقی صرفا متوجه دهه هشتادی‌ها نیست (بسیاری از دهه هشتادی‌ها هستند که از هشیاری اخلاقی بالایی برخوردارند)، بلکه این اُفت اخلاقی و عقب ماندگی در ارزش‌ها گاهی متوجه نسل‌های قدیمی‌تر هست، آنهایی که در کسوت روشنفکر یا روحانیت سخن از اخلاق می‌گویند ولی در وسوسۀ تقدم علم بر اخلاق، تقدم سیاست بر اخلاق، و تقدم مصالح گروهی بر اخلاق فریفته می‌شوند و به آسانی نه فقط در دام جدایی دین از جامعه، بلکه در دام تفکیک اخلاق از زندگی می‌افتند. پیش از این اشاره کردم که ما با ظهور خوارج نو در ایران مواجه هستیم، و تأکید کردم که منظور من از خوارج نو، نه خوارج اعتقادی و سیاسی، بلکه خوارج اخلاقی است که اساسا باورهای اعوجاجی در دو ناحیه مدرن و سنتی آن را زمینه سازی کرده است. ایران را نباید با غرب مقایسه کرد، ضمانت نظم در غرب با قانون است (اخلاق هم آنجا قانونی است) لیکن ضمانت اصل نظم در ایران اخلاق است و نه قانون. آنگاه زدن زیراب اخلاق توسط دوگانه‌های شرک‌آلود در جامعه ما، زمینه را برای آشوب‌ها و فتنه‌های ماندگار در ایران باقی خواهد گذاشت. @Habibollah_Babai
پنجمین پیش نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «الهیات مهرورزی» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده اخلاق و معنویت و مرکز همکاری‌های علمی و بین‌المللی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار می‌شود: ◀️سخنران: حجت‌الاسلام و المسلمین هادی صادقی ◀️دبیر نشست: حجت‌الاسلام و المسلمین حبیب‌اله بابائی ☑️روز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: 1401/07/21 🕧ساعت: 10 الی 12 🌐 لینک حضور در جلسه dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
📢دوره کوتاه مدت عدالت و اقتصاد دانش بنیان 📃 گروه مطالعات عدالت اجتماعی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار می‌نماید. 🔹 به صورت حضوری و مجازی 🔹تاریخ برگزاری: چهارم و پنجم آبان ماه 1401 🔹مهلت ثبت نام تا سوم آبان 🔸 اولویت ثبت نام با دانشجویان و طلاب ارشد و دکتری رشته‌های مطالعات اقتصادی، فقهی، فناوری و علاقه مندان به حوزه مطالعات عدالت اقتصادی و اجتماعی و... 🔻هزینه دوره ۵۰ هزارتومان جهت صدور مدرک 🔻اعطای گواهینامه 🔻معرفی ایده های نو برای پروژه های تحقیقاتی، پایان نامه و مقاله 💎نحوه ثبت نام: ارسال نام و نام خانوادگی و شماره همراه از طریق پیام رسان ایتا به شماره: 09034786750 @Habibollah_Babai @edalateejtemaei
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت اول) تمدن به مثابه «کلان‌ترین نظام (ابرنظام) مناسباتِ انسانی» پیوسته در حال تحول (تحول دوری و حلزونی، تحول صعودی یا نزولی) و تسری به جوامع انسانی دیگر است. این ابرنظام نه یک مجموعۀ انباشته از عناصر و سازه‌‌های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بلکه یک َابَرسیستم کلان انسانی است. در این تعریف از تمدن که معنای آن به مفهوم «امت» در قرآن نزدیک‌تر می‌شود، تکثر گروه‌‌ها، فرهنگ‌‌ها و به‌طورکلی واحدهای اجتماعی مورد تأکید قرار می‌گیرد. به بیان دیگر در یک تمدن سخن از یک فرد، یک ملت یا یک زبان و حتی یک آیین نیست. هرچند ممکن است یک آیین و یک فرهنگ در تمدنی غلبه داشته باشد؛ لیکن در یک تمدن، همواره انسان‌‌های مختلف، فرهنگ‌‌های متعدد و زبان‌‌های گوناگون وجود و حضور دارند. نقش و کارکرد تمدن در این وضعیت، ایجاد ارتباطی انسانی، اخلاقی و عادلانه در میان همۀ ابنای انسانی است. با توجه به این رویکرد در تحلیل ماهیت تمدن و در پاسخ به مسئلۀ «وحدت در وضعیت کثرت» می‌توان وحدت را به دو صورت حداقلی و حداکثری یا به معنای دقیق‌تر وحدتی طیفی که معطوف به شرایط و زمینه‌های تاریخی و اجتماعی باشد، تعریف و ترسیم کرد. در وحدت حداکثری، نه‌تنها ظواهر و رفتارهای کلان اجتماعی همسو هستند (آنچه در وحدت صوری و حداقلی مطرح است)، بلکه افکار، ارزش‌ها و باورها و همین‌طور عقلانیت جمعیِ یک تمدن نیز از وحدت، همسویی و درهم‌تنیدگی برخوردار است. ادامه دارد... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت دوم) عامل وحدت در تمدن‌ها همیشه و همه‌جا یکسان نبوده است. عامل وحدت در تمدن‌ها منوط به شرایط و آمیخته به زمینه‌ها و زمانه‌هاست. مطالبات انسانی، شرایط انسانی و اراده‌های انسانی و بالاخره مشیت الهی (در نگرش دینی) سبب می‌شود که نه‌تنها هر تمدنی در دورۀ زمانی خود انسجام خاصِ خود را ایجاد کند، بلکه حتی یک تمدنِ خاص نیز در طول تاریخ شکل‌گیری‌اش ـ به موجب شرایط متفاوت زمانی و مکانی‌اش ـ عوامل متعددی را در ایجاد انسجام و وحدت تمدنی تجربه کند و متن و حاشیه‌های متفاوتی را برای بقای وحدتش برگزیند. اینکه متن و مرکز یک تمدن چه باشد و حواشی و فروع آن چگونه باشد، وابسته به نیازهای انسانی، اراده‌های انسانی و شرایط زیستی انسان در آن عصر است که برخی از عوامل را به متن می‌آورد و برخی دیگر را به حاشیه می‌برد. به‌رغم این باید دانست که در هر وضعیت متنوع و متفاوت، عامل تصمیم در تمدن‌ها و عامل تصمیم در انسجام تمدنی، عامل انسانی بوده و انسان در همۀ شرایط بر اساس قوانین مشترک انسانی (قوانین فطری انسان)، تاریخی (سنن تاریخی) و الهی (سنن الهی) به اراده و اختیار دست می‌زنند. هرقدر اراده‌های انسانی در جهت رفع نیازهای انسانی باشد و هر میزان تلاش انسانی در جهت مطابقت با قوانین هستی شکل بگیرد و از سوی دیگر، هر مقدار ادبیات رایج در تمدن برای مخاطبان انسانی مفهوم و معقول باشد و ارزش‌ها و باورهای آن جامعه، باورهای انسان‌بنیان باشد، فرایند تمدنی در عین کثرات فراوانش، به سمت وحدت خواهد رفت. ادامه دارد.... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت سوم) بدین‌سان باید تأکید کرد که همیشه در هر تمدنی تکثر وجود دارد و این تکثرها می‌تواند در مسیر وحدت و درهم‌تنیدگی (تکثر به مثابه ظرفیت) پیش برود و از تکثرات اختلاف‌زا و نزاع‌های اجتماعی (تکثر به مثابه یک مشکل) فاصله بگیرد. آنچه در دل این کثرات تمدنی، موجب تمایز یک تمدن از دیگر تمدن‌ها می‌شود، مرکزیت یک عنصر از عناصر تمدنی است. همواره همۀ تمدن‌ها اجزا و عناصر متنوع و متعدد و البته همسانی دارند. همین‌طور همۀ تمدن‌ها از عامل وحدت برخوردارند و اساساً بدون چنین وحدتی، تمدنشان شکل نمی‌گیرد. آنچه این تمدن‌ها را از هم متمایز می‌کند، عامل‌های متفاوت در مرکز و محور یک تمدن است. عامل مرکزی در تمدن غرب، ممکن است علم (تحلیل وبر) یا پول (تحلیل گئورگ زیمل) باشد. عامل وحدت در تمدنی مانند تمدن اسلامی، ممکن است دین، قرآن یا حتی یک شخصیت کاریزمایی (به تعبیر برخی از خاورشناسان) همچون پیامبر گرامی اسلام9 باشد. در این میان به این نکتۀ مهم باید اشاره کرد که صرفاً با ایجاد وحدت (با عنصر مرکزی) بین اجزای مختلف تمدن، پروژۀ وحدت تمدنی به انجام نمی‌رسد. افزون‌ بر اینکه عنصر مرکزی تمدن باید بتواند مثلاً بین مقولۀ زبان و مقولۀ دین هماهنگی و همسویی ایجاد بکند، باید بتواند تعدد و تنوع زبانی را نیز در فرایند همسوسازی، به ظرفیت بدل کند و از آن در راستای ساخت وحدت کلان تمدنی استفاده کند. همین‌طور در این فرایند تمدنی باید بتوان بر تعدد و تنوع مذاهب، فرق و ادیان گوناگون غلبه کرد و نوعی از وحدت تمدنی به‌وجود آورد و از شکاف مذهبی و دینی در تمدن جلوگیری کرد. بنابراین افزون‌ بر ایجاد وحدت و هماهنگی بین اجزا و عناصر گوناگون تمدن باید در فکر ایجاد وحدت بین تکثر و تنوع زبانی، دینی، هنری، فرهنگی و .. نیز بود. ادامه دارد ... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت چهارم) نکتۀ مهم در فرایند تمدن اسلامی، اسلامی‌شدن یا اسلامی‌بودن (توحیدی‌بودن) تمدن در وضعیتِ چندگانگی فرهنگی و چندگانگی‌های دینی و مذهبی است که فرایندی بس دشوار و پیچیده را اقتضا می‌کند. به‌رغم وجود ابهامات فراوان در اسلامی‌بودن جوامع اسلامی در تاریخ و با وجود ابهامات نظری متعدد در چگونگی صورت‌بندی تمدن توحیدی در وضعیت متکثر فرهنگی و دینی، اسلامی‌بودن تمدن را در چندین سطح می توان پی گرفت: سطح لفظ) اسلامی‌کردن تمدن در لفظ و گذر از واژۀ «تمدن» و تاریخ مفهومی آن به واژه‌ای بومی و اسلامی و تعریفی جدید از آن؛ سطح منابع) وجود منبع مشترک تمدنی (قرآن) در میان مسلمانان و روش مواجهه و زبان تخاطب قرآن با مخاطبان غیرمؤمن به خود (روش تحدی (رقابت در گفتگو) در قرآن)؛ سطح ملاک) تسهیل و توسعۀ ملاک‌های اسلامی‌بودن تمدن و کنشگران تمدنی؛ سطح اصول) ایجاد اصول اسلامی و قرآنیِ فراگیر مانند اصل «تعارف» و «تعامل به معروف» و همین‌طور اصل «اخوت انسانی» که هریک می‌تواند مناسبات انسانی میان انسان‌ها را توسعه و تعمیق بخشد. در این میان یکی از نقطه‌های مهم در اسلامی‌بودن تمدن، چگونگی ربط بین «یکی و چند» و پیوند این دو در تفکر اسلامی است. در رویکرد اسلامی در موضوع وحدت و کثرت اجتماعی و تمدنی، افزون بر بحث بطون معرفتی و تفسیری در قرآن، بحث «سُبُل» و نسبت آن با «صِراط» در قرآن و همین‌طور بحث «سبل طاغوت» و «سبل سلام» و تفاوت وجودی و تمدنی آن دو حائز اهمیت است. در این منظر اساساً صراط به جهت بی‌حدوحصر‌بودن خیرات و خوبی‌ها در آن، امکانی برای دوئیت ندارد؛ ولی سبیل به جهت محدود‌بودن نیکی‌هایش، تعدد‌بردار است. همین محدودیت در خیر و نیکیِ سبیل‌ها و نیاز هریک به دیگری، آنها را در درون صراط به هم پیوسته و وابسته کرده و شبکه‌ای فشرده از خیرات و نیکی‌ها را در عرصۀ اجتماعی به‌وجود می‌آورد. وجود خیرات محدود در جمعیت نیکان موجب نوعی از وفاق و انسجام و دوری از تنازع و شقاق می‌شود. به دیگر بیان اساساً اصل خیر و خوبی ـ هرچند محدود و ناقص باشد ـ ظرفیت چسبندگی اجتماعی را دارد. ادامه دارد.... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت پنجم) تحقق عینی شبکۀ نیکی‌ها در جامعه از «سُبُل جزئی» به «سُبُل کلی» سیر می‌کند و هر میزان محدودیت‌ها در بستر اجتماعی کمتر می‌شود و نیکی‌های جزئیِ آن به نیکی‌های کلی می‌گراید، سبیل جزئی به سبیل بزرگ‌تر و کلی‌تر تبدیل می‌شود. با تبدیل‌شدن سبل جزئی به سبل کلی، مرزهای نیکی فراخ‌تر می‌شود، ظرفیت‌ها فزونی می‌یابد و هر میزان حدود و محدودیت‌ها در انجام نیکی کاهش می‌یابد و گنجایش نیکی‌های بیشتر می‌شود، تعدد و تکثر سبل کمتر می‌شود و وحدت و درهم‌تنیدگی وجودی به جای آن می‌نشیند. با شکل‌گرفتن سبل کلی و پیوستگی این سبیل‌های کلی به یکدیگر، شاهراهِ «صراط نیک» عینیت می‌یابد. بر این اساس تکثر راه‌های الهی سازنده و سودمند است و هر میزان این تکثر و تعدد در روی زمین بیشتر شود، شکل‌گیری صراط محقق آسان و متراکم‌تر خواهد بود. به بیان دیگر هر مقدار راه‌های الهی بر روی زمین بیشتر و بیشتر شود، صراط الهی محدودیت‌ها و نقطه‌های خلأ در آن کمتر می‌شود و سبیل‌های آن فشرده‌تر و انباشته‌تر و درنتیجه صراط شکل‌گرفته متقن‌تر وجامع‌تر خواهد بود. بدین‌سان برای اینکه بتوان صراط کامل در بستر فرهنگی ایجاد کرد، مسلمانان باید هر ظرفیت‌ معنوی، الهی و دینی موجود در درون هر فرد انسانی را فعال و شکوفا کنند. فعال‌سازی ظرفیت‌های انسانی در هر انسانی، موجب وحدت انسانی و بلکه اسلامی در جامعۀ متکثر امروز می‌شود. ادامه دارد .... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت ششم) لازم به تکرار و تأکید است که تکثیر و تکثر اسلامی بسیار متفاوت از تکثیر و تکثر پست‌مدرن و نسبیت‌گراست . اساس و پایه در تکثر اسلامی (کوثر) بی‌نهایت‌بودن، شامل‌بودن و جامع‌بودنِ حقیقت توحیدی است که می‌تواند زمینه‌های بسیار فراخی داشته باشد و پدید‌های حقانی بسیار متعدد و متنوعی را در خود جای دهد؛ ولی تکثر پسامدرن که در همان تکاثر ریشه دارد، مبتنی بر واقعیتی محدود، ناقص و پاره‌پاره است. بین کوثر و تکاثر و بین سبل سلام و سبل طاغوت تفاوت‌های بسیاری را می‌توان مطرح کرد: اینکه نتیجه و پایان تکثر، تنوع و تعدد در طرق خیر (سبل سلام) موجب قوام و شکل‌گیری راه توحید (صراط توحیدی) می‌شود؛ درحالی‌که راه‌ها و طرق شر (سبل طاغوت) و تکثر و تنوع‌ورزی در آن موجب شکاف و خلاف می‌شود و هر میزان تعدد و تنوع در مسیر طاغوت بیشتر می‌شود، پارگی‌ها و فاصله‌ها فزونی می‌یابد و امکان جمع و وحدت در بین آنها کمتر و کمتر و گاه به محال تبدیل می‌شود. از سوی دیگر، متکثرکردن راه‌ها و طرق خیر درحقیقت نوعی فعال‌کردن ظرفیت‌های گوناگون هر فرد در مسیر زندگی اجتماعی است تا ظرفیت‌های متفاوت فردی به فعلیت برسد، توسعه یابد، در هم ضرب شود و توسعه‌ای مجدد پیدا کند و سرانجام به صراطی واحد و درهم‌تنیدۀ اجتماعی و شبکه‌ای از خیرات و خوبی‌ها بدل شود. شبکه‌ای‌شدن خیرات و خوبی‌ها در کلان جامعه (تمدن) برخاسته و برآمده از رابطۀ وجودی میان خیرات و خوبی‌هاست که هریک به دیگری جذب می‌گردد و به یک خیر برتر تبدیل می‌شود؛ درحالی‌که چنین رابطه‌ای میان شرور و بدی‌ها وجود ندارد. درست است که از هر شر و بدی، شر دیگری زاییده می‌شود؛ لیکن شر به جهت عدمی‌بودنش با شرور دیگر وحدت پیدا نمی‌کند و اساساً وحدت امری وجودی است و در میان عدم‌ها تحقق نمی‌یابد. ادامه دارد.... @Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت آخر) این رویکرد در تقریر تمدن اسلامی و چنین طرحی در پاسخ به مسئلۀ وحدت و کثرت تمدنی در شرایط کنونی، از یک سو می‌تواند با نظام پلورالیستیک در تمدن غرب (چه به مثابه نقطۀ تفاوت و چه به مثابه خصم تمدنی) مواجهه‌ای مؤثر داشته باشد؛ از سوی دیگر می‌تواند عامل شقاق و شکاف و همین‌طور عامل آشوب در تمدن اسلامی را کنترل و از آن عبور کند و از سوی سوم نیز اساساً در پرتو تراکم و انباشت سُبُل انسانی و تمدنی می‌تواند از ضعف‌های گوناگون در جامعۀ مسلمانان عبور کند و به‌تدریج قوّت و قدرت لازم برای صورت‌بندی تمدن اسلامی و سیر در فرایند تمدنی را به دست آورد. بدین‌سان به نظر می‌رسد سرعت و کثرتِ برآمده از توسعۀ فرهنگ غرب در جهان اسلام را باید با سرعت انجام امور خیر و نیک (سارعوا فی الخیرات) و با تکثیر سبل الهی و ایجاد انباشتی از سبیل‌های راست چاره کرد. از سوی دیگر در وضعیت بسیار سیل‌آسا و گوناگونی و بی‌ثباتی فرهنگ مدرن باید بتوان عامل‌های قوی اسلامی را برای حفظ چسبندگی اسلامی و مراقبت از پیوندهای دینی فعال کرد. در این رویکرد، مواجهه با چالش‌های مدرن، نه سلبی، بلکه ایجابی است. اساساً در هر چالشی از جهان مدرن، افزون‌ بر رویکرد انتقادی از وضعیت پلورالیستیک در جهان اسلام، باید نسخه‌بدل‌های آن در سنت اسلامی تعریف و طراحی شود. در این نگاه، هرچند اسلام در یک وضعیت انفعالی با فرایند جهانی‌شدن سکولاریسم و کاپیتالیسم مقابله می‌کند، درعین حال تمامی ظرفیت‌های فکری، فرهنگی و شاید اقتصادی خود را در مقیاس جهانی فعال می‌کند و در اقصانقاط دنیا به یارگیری تمدنی می‌پردازد. هرچند در تمدن غرب ظرفیت‌های علمی، صنعتی و شاید فرهنگی وجود داشته باشد؛ لیکن در مسئلۀ تکثرگرایی به جرئت می‌توان گفت چالش‌های غرب بیش از ظرفیت‌های آن است و اساساً برای ایجاد وحدت تمدنی در جهان اسلام نمی‌توان به غرب تکیه و اعتماد کرد. البته می‌توان از ظرفیت‌های پرسشگریِ غرب برای تعمیق اندیشۀ بومی و نگرش اسلامی در نسبت بین وحدت و کثرت استفاده کرد؛ همان‌طور که می‌توان از سنت‌های الهی محقق در تاریخ غرب استفاده کرد و از آن برای جهان اسلام نیز آموخته‌هایی را اندوخت. با همۀ اینها باید تصریح کرد و اصرار نمود که نه فرایند تمدنی ما مسلمانان، نه پیشرفت اخلاقی و انسانی ما و نه ایجاد صراط تمدنی و تحفظ بر سُبُل الهی، هیچ‌یک از مسیر غرب و تمدن غرب نمی‌گذرد. تمدن غرب در موضوع «کثرت و وحدت»اش هم به لحاظ تاریخی، فرجامی متفاوت از تمدن اسلامی داشته است و هم به جهت مبانی و اصول فرهنگی و اخلاقی با اصول اسلامی و اخلاقیات مسلمانان فرق داشته و دارد و هم از نظر شاخص‌های تمدنی و اولویت‌های دنیوی‌اش متفاوت از اولویت‌های زیستی مسلمانان در مشرق‌زمین بوده است. افزون بر اینکه تمدن غرب از نظر متن و حاشیه و مرکز و کناره‌ها (اینکه دین در مرکز باشد یا در حاشیه نظام‌های تمدنی) و نظام نیازها و پاسخ‌های ارائه‌شده، سیستم و سامانه‌ای متفاوت و گاه متناقض از مدل‌های دینی و اسلامی ارائه می‌کند. بدین جهت حق است که در مواجهه با هر تمدنی از جمله تمدن غرب باید جنبه‌های ایجابی آن را نیز در نظر آورد؛ لیکن تاریخ نظام سلطه به ما آموخته است که همواره باید اصل «بدبینی» را بر اصل «خوشبینی» مقدم داشت. از سوی دیگر باید حذر کرد از اینکه اسلام را در داده‌ها و پاسخ‌هایش به غرب و پرسش‌های غرب محدود کرد و آن را به تجربۀ تمدنی غرب فروکاست. اسلام باید در مقیاس خود فعال شود و به تمدن بدل گردد. برای مطالعه بیشتر به کتاب «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی» مراجعه بفرمایید. @Habibollah_Babai
«آگاهی و خشونت» در تمدن جدید زیرساخت‌‌های تمدنی در قرن بیست‌ویکم به «تمدن غربی-جهانی-مجازی» سوق یافته است. تویین‌بی به عنوان پدر مطالعات تمدنی بدین نکته اشاره کرده است که تمدن‌ها به چالش‌های طبیعی و اجتماعی پاسخ می‌دهد، ولی او بخاطر آنکه تحقیقی دربارهٔ تمدن‌های قرن ۲۱ نداشته، اشاره‌ای هم به زیرساخت‌های اقتصادی (infrastructure) نداشته است. در قرن بیست‌ویکم، تمدن غرب تبدیل به تمدن تکنولوژیک شد که محروم از فرهنگی با روح ساری و جاری است. امروزه کارکردهای تمدن غربی-جهانی-مجازی در بسیاری از زیرساخت‌های خاص تمدنی، که پاسخ‌هایی از جامعه خود می‌طلبد، مشهود است. این زیرساخت‌های تمدنی شیوه‌های عملیاتی را در تمامی فرهنگ‌ها مانند فرهنگ ژاپنی، چینی، هندی، بودایی، اسلامی و همین‌طور آفریقایی به چالش می‌کشند. بموجب رشد سریع این تکنولوژی‌ها مثل شبکه‌های مجازی (فیس‌بوک، توییتر، اینستگرام و غیره)، هوش مصنوعی، و پیشرفت‌های ژنتیک، ممکن است تمدن معاصر را به طور چشمگیری به تمدن انسان-ماشین (با مردمانی جدید و با مغزهای سیم‌کشی شده) سوق بدهد. چرا؟ ✓ تکینگی (singularity) نزدیک است. این بدان معناست که انسان خردمند (Homo sapiens) جای خود را به تفکر ماشینی و گونه‌های تصمیم‌گیری جدید داده که رشد تمدن انسان-ماشین را ۲۵درصد سریع‌تر از اکنون می‌کند. این دومین بیگ‌بنگ در تاریخ انسان خواهد بود. ✓ ربات‌های کشنده که طراحی شده‌اند برای اقتصاد بدون نیروی کار، برای جمع‌آوری و تحلیل داده‌های برآمده از شبکه‌های اجتماعی و نتیجه‌گیری‌هایی که زندگی ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، و نهایتا برای تحقق نظم اجتماعی پلیسی. ✓ بیش از نیمی از جمعیت دنیا در ۲۰۱۸ آنلاین و وصل به اینترنت هستند. آنها می‌توانند رئیس جمهور و نمایندگان مجلس را در همه سطوح اجتماعی به صورت الکترونیکی انتخاب کنند. بدین‌سان دموکراسی نمایندگی جای خود را به دموکراسی مستقیم خواهد داد، چیزی که به هرج‌ومرج اجتماعی منجر خواهد شد. همان‌طور که اینترنت مردم و سازمان‌ها را آگاه‌تر می‌کند، همین‌طور آنها را از رهگذر نفرت‌پراکنی، جرائم سایبری، و سانسور و شیوع اخبار فیک، خشن‌تر می‌کند. برای مثال فیس‌بوک در میانمار برای زیاده‌روی در نفرت اقلیت روهینگیا دستکاری می‌شود، و همین در فیلیپین منجر به انتخاب رودریگو دوترته می‌شود. پیش از آنکه ما برای تنظیم ارتباطات الکترونیکی در جامعه جهانی آماده بشویم، این وضعیت قبل از آنکه بهتر شود، بدتر خواهد شد. بموجب کُندی ما در تنظیم تکنولوژی، شاید برای بهتر شدن وضعیت خیلی دیر شده باشد. امروزه تمدن ما، آنگونه که برآمده از حل‌مسئله‌های تکنولوژی محور است، بیشتر تحت‌ تاثیر زیرساخت‌های اقتصادی قرار دارد نه فرهنگ. این تأثیرگذاری پرتکرار، پیچیده، و بسیار فشرده است به گونه‌ای که ذهن‌های کُند و واکنش‌های آهسته عاجز از غلبهٔ بر آن است. (بخشی از نوشتهٔ Andrew Targowski در مجله مطالعات تطبیقی تمدن‌ها) @Habibollah_Babai