دکتر لنکرانی در پاسخ به پرسش از ضرورتهای «دیپلماسی سلامت» در کشورهای اسلامی گفتند من این را خیلی مهم میدانستم، در زمان مسئولیتمان هم خیلی روی آن کار کردیم، شاید من بسیاری از این 57 کشور را رفتم، کنفرانس دوم وزرا را هم اینجا تهران گذاشتیم. به نظرم یک زمینهکاری مشترک و بزرگی در این زمینه وجود دارد. حتی آن کشورهایی که به این موضوع کاملا سکولار نگاه میکنند، وقتی شما به عنوان اسلامی یک جا جمع میشوید، بالأخره بحث رحماء بینهم را مطرح میکنید، بحث عدالت را مطرح میکنید، امر ربی بالقسط را مطرح میکنید، خودش یک زمینههای زایشی را بوجود میآورد و اعتقاد هم داشتم و دارم که بالأخره ما در این زمینه میتوانیم کارهای بزرگی را انجام بدهیم. خیلی هم تأسف خوردم که این مسیر درواقع ادامه پیدا نکرد و آنطور که باید و شاید دنبالش گرفته نشد. شاید یکی از دلایلش هم عربستان سعودی بود. چون عربستان نمیخواست این کار شکل بگیرد، سازمان بهداشت جهانی هم نمیخواست این کار شکل بگیرد. سازمان بهداشت جهانی به من گفت تو میخواهی بروی یک سازمان بهداشت جهانی دیگری درست بکنی. یعنی بالأخره آنها مخالف بودند. عربستان بخاطر اینکه ما دنبالش بودیم مخالف بود. بالأخره اینها کارشکنی کردند، ما که رفتیم درواقع سوسوی اینکار تمام شد و بعد ادامهای پیدا نکرد. به نظرم این میتوانست یک زمینه مهم باشد، الان هم فکر میکنم میتواند مهم باشد حتی اگر ما حاکمیتی هم نتوانیم انجامش دهیم تعامل دانشمندان مسلمان میتواند خیلی خوب باشد الان همین کار مختصری که درواقع حول و حوش بنیاد مصطفی(ص)، جایزه بین المللی مصطفی(ص) انجام میشود، خب من میبینم که چقدر دانشمندان مختلف کشورهای اسلامی استقبال میکنند. مثلاً خانمی که مسلمان است حجابش کامل است، تازه اهل یکی از کشورهای ناظر کنفرانس سازمان اسلامی است، اهل سنگاپور است، این حالا با چه ذوق و شوقی بخاطر اینکه در این کنفرانس که عنوان اسلامی دارد حضور پیدا میکند. به نظرم کار خیلی میشود کرد، منتهی باید دستمان هم خیلی پر باشد، حرف داشته باشیم برای گفتن. حرفهای عالمانهای که زبان روز داشته باشد میتواند مجرای تفکرات دینی باشد و در سطح بینالملل هم خیلی اثرگذارباشد.
دکتر لکنرانی در ادامه در باره زمینههای مشترک کشورهای اسلامی توضیحات بیشتری دادند و گفتند برخی از این زمینههای مشترک، همین زمینههای مشترک بین 205 الی 206 کشور جهان است، همین دستورکارهای مشترک سازمان بهداشت جهانی است، همین مباحثی است که در اجلاسهای جهانی مطرح میشود، که البته منتها نوع نگاه ما میتواند مهم و موثر باشد. ما در آن چهارسالی که مسئول بودیم سه سالش من خودم رفتم در جلسه سازمان بهداشت جهانی در ژنو سخنرانی کردم. یکی از دستورات کاری که در آن دوره بود موضوع «مالکیت معنوی» بود که شرکتهای دارویی میگفتند ما یک دارویی را درست کردیم، این مالکیت معنویاش مال ماست هر چه دلمان بخواهد میتوانیم قیمتگذاری کنیم. ما یک بحثی را با استفاده از همین اصول اولیهای دین خودمان، که این مالکیت معنوی به این معنا غلط است، نمیگوییم که آنها حق و حقوقشان پایمال شود ولی این هم که بخواهیم اینطوری یک قیمتی بگذارند که کسی نتواند بخرد، فقرا دسترسی به این دارو پیدا نکنند، بالأخره این با وجدان بشری، جور در نمیآید. خب در این فضا همه حضار از این سخنرانی استقبال کردند. یادم است نماینده بحرین درگوشی به من گفت ای کاش من هم میتوانستم مثل تو همین حرف دلم را بزنم. این نقطهها دستورکارهای مشترک جهانی است، یعنی همان برگشت به فطرت است، یعنی مشترکاتی بین مسلمان و غیرمسلمان هم دارد. خب الان همه میفهمند که این مدل فعلی حاکمیت جهانی، مدل فعلی بالأخره کارتلهای دارویی، مدلهای فعلی تجهیزات دارویی، ظالمانه است، کسی که بتواند این حرف رو اول بیان بکند و بعد یک راه حل داشته باشد، این در دنیا مورد توجه قرار خواهد گرفت. ما در این زمینه عقب هستیم، خیلی که هنر میکنیم میرویم ادای آمریکاییها را در میآوریم در حرف زدنمان. خب این اشتباه است، کسی که پرچم جمهوری اسلامی رو روی کتش میزند وظیفهاش این است که متفاوت فکر کند و متفاوت موضع بگیرد.
@Habibollah_Babai
توهین به پیامبر اسلام و تاریکیهای «قرن انوار»
1. مایکل آلن گیلسپی در کتاب بسیار خواندنیِ «ریشههای الهیاتی مدرنیته» در فصل نهایی کتاب با بیان تناقضهای روشنگری به اعدام لوئی چهاردهم در فرایند انقلاب فرانسه اشاره میکند و ظهور «نور طبیعی» یا «نور سکولار» در بیان فرانسیس بیکن (در نامه تقدیمیِ احیای بزرگ»، رنه دکارت (در سخن از نور بزرگ خِرَد ما) و توماس هابز (در تلقی کلمات روشن به مثابه نور اذهان بشری) و بالاخره در نوشتۀ «روشنگری چیست؟» کانت را نوعی از آزادی (یا همان رهایی) انسان مدرن تلقی کرده و نهایتا میگوید: «رویاهایی امیدوارانۀ «قرن انوار» (century of lights) نقش بر آب شد و ارتجاع از همه سو سر برآورد. به رغم پیروزی مدرنیته، هیچکس قادر نبود فراموش کند که مدرنیته تیغی دو لبه دارد، تیغی حیاتبخش و مرگآور.» گیلسپی در ادامه همین فصل مینویسد: «مجموعه فجایعی که در قرن بیستم دامن بشریت را گرفت، موجب تشکیک در برداشت مترقی یا رو به پیشرفت تاریخ شد. از این منظر، دست پنهان بیشتر به دست شیطان شبیه بود تا دست خداوند و مکر عقل به تیز فهمیِ شرارتآمیزِ شیطانی فریبکار شباهت داشت تا ارادۀ خداوند نیکخواه، و سرانجام ضرورت دیالکتیکی به زنجیرهای آهنین استبداد میمانست تا راه آزادی». گفتههای گیلسپی در دستپنهان شیطان در عصر انوار را امروزه میتوان در سلسله اهانتهای شیطانی به مقدسات اسلامی را به وضوح مشاهده کرد.
2. «شارلی ابدو» جانشین مجله «هاراکیری» است که از سال 1960 تا 1961 است که به خاطر توهین به ارزشهای ملی فرانسه توسط دولت بسته شد، در سال 1966 دوباره منتشر شد و اینبار پس از مرگ ژنرال شارل دوگل دوباره به دستور وزیر کشور بخاطر توهین به شارل دوگل تعطیل شد. در دهه 1980 کارمندان قدیمی همین مجله را با نامی تازه یعنی «شارلی ابدو» منتشر کردند. مجله به علت کیفیت پایین محتوا در آستانۀ تعطیلی شدن بود که گروه جدیدی به تیم قدیمی مجله پیوسته و از سال 1992 هفته نامۀ «شارلو ابدو جدید» را منتشر کرد. رویکرد توهین در این مجله این بار در سال 2011 با وهن مقدسات مسلمانان جهت تازهای به خود گرفت و سلسله توهینهای فکاهی را از شخصیتهای ملی فرانسه به شخصیتهای مذهبی مسلمانان سوق داد و البته با این کار تیراژ مجله را به طور خارقالعادهای بالا برد.
3. علاوه بر انگیزههای رسانهای، چرایی توهین به مقدسات در جهان غرب را باید در تاریخ غرب و مناسبات آن با «دیگر«های غیر غربی نیز دنبال کرد. زمانی میتوان توهین به مقدسات دیگران را در غرب فهم کرد که مثلا اصطلاح «بَربَر» در میان یونانیان باستان را که در مورد غیر هِلنها (چه آنهایی که ساکن یونان بودند و پدر و مادر یونانی نداشتهاند، و چه آنهایی که متعلق و ساکن در امپراتوری فارس بودند) بکار میرفت، فهم کرد. این رویکرد به دیگرها بعد از دوره روم و یونان باستان، بین شرق و غرب و حتی بین مسیحیت غربی کاتولیک (در روم) و مسیحیت شرقی ارتدوکس (در بیزانس) ادامه یافت (نمونهاش را در آغاز جنگهای صلیبی بین صلیبیان و مسیحیان بیزانس ببینید) و سپس بعد از ظهور اسلام این نفرت و دیگر ستیزی نسبت به مسلمانان بوجود آمد که بخشی از آن ابتدا در اندلس (در خود غرب) و سپس در کشورهای اسلامی (مثلا مصر) ظاهر گردید. استمرار این دیگرسازی در دپارتمانهای شرقشناسی با ابژه کردنِ انسان شرقی، فرهنگ شرقی، و ادیان شرقی خاصا اسلام صورتی علمی و آکادمیک به خود گرفت.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
4. رفته رفته و بعد از دورههای متأخرِ قرون وسطی و ظهور رنسانس و سپس پیدایش اصلاحات دینی، نه فقط اسلام بلکه خود مسیحیت هم مغضوب انسان مدرن بورژوا قرار گرفت. این بار و در این دوره مدرن، دیگریِ انسان مدرن، نه فقط انسان غیر غربی و یا مسلمان شرقی، بلکه انسان مذهبی و مسیحی را هم دربرگرفت. در این میان نه فقط مسلمانان، بلکه مسیحیان معتقد و مقدسات مسیحی نیز مورد نفی و نقد و بلکه استهزاء قرار گرفت. این حرکت تاریخی آنچنان ادامه یافته است که نه فقط در کشورهای اروپایی که سابقهای طولانی در سکولار بودن و دینستیزی داشتهاند، بلکه در آمریکا نیز که یک کشور مذهبی و دینی است، مقدسات خود مسیحیان (در محافل خصوصی و عمومی و در عرصههای علمی و غیر علمی) گاه به سخره گرفته شد. جالب اینکه امروزه مسلمانان در غرب بیش از مسیحیان به حضرت مسیح حرمت مینهند و از تقدس عیسی مسیح ع (در برابر نگرش سکولار به حضرت عیسی) دفاع میکنند. در کلاسهای الهیاتی امروز آمریکا (مثلا در دانشگاه UVA) بهشوخی گرفتن مسیح و جک گفتن در باره او رایج و عادی است. جلوه این روحیه و این فرهنگ را در عرصههای دیگر نیز متوان دید، مثلا ببینید فیلم «آخرین وسوسه مسیح» (The Last Temptation of Christ) در سال 1988 مشاهده کرد.
5. چنین فرهنگ عرفیای در کشورهای اروپایی خاصا در فرانسه (و انقلاب آن علیه کلیسا)، هلند، و کشورهای اسکاندیناوی، و در میان اقشار مرفه شهری (بر خلاف کشورهای اروپا شرقی و همین طور بر خلاف مناطق روستایی در اروپا)، برخاسته از نوعی از سکولار شدن افراطی و اعراض از خدا (مرگ خدا) و حتی ظهور الهیاتهای مرگ خداست. این فرایند طولانی در تاریخ 250 سال گذشته از تاریخ انقلاب فرانسه تا کنون، رشد کرده تا به وضعیت کنونی رسیده است. بنابراین توهین به مقدسات (چه مقدسات اسلامی و چه مقدسات ادیان ابراهیمی حتی مسیحیت) در اروپای غربیِ نه یک اتفاق بلکه یک تاریخ بوده است.
6. نباید این نکته را از نگاهها دور داشت که امروز بسیاری از کلیساها در فرانسه از جمله در شهر پاریس در آستانه تعطیل شدن هستند و بسیاری از مردم نیز در مراسم کلیسایی شرکت نمیکنند، در مقابل، مسلمانان در فرانسه مراسم دینی پر رونقی دارند به گونهای که نه فقط مسلمانان بلکه بسیاری از غیرمسلمانانِ نیازمند نیز منتظر حلول ماه مبارک رمضان میمانند تا بر سر سفره افطار آنها (که آنجا فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نیست) حضور یابند و از آلام زندگی روزانهشان بکاهند. رونق مراسم و مناسک اسلامی مسلمانان به گونهای است که برخی از ارباب کلیسا به فروش کلیساها خُرده میگیرند و و میگویند اگر اکنون مسیحیان به کلیسا نمیآیند و میخواهید کلیساها خالی از مومنان و عبادتکنندگان نباشد، آن را به مسلمانان بدهید تا در آن عبادت کنند. طبیعی است که در چنین جوی شکننده برای مسیحیان، کسانی بخواهند به اسلام و مسلمانی توهین کنند و در توهینشان از حمایتهای دولت و حمایت برخی از ارباب کلیسا نیز برخوردار باشند.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
7. در این شرایط، توهین به مقدسات اسلامی اَبزاری است برای اِبراز خود تا بلکه مقدسات و معنویات دینی به نظامات اجتماعی سکولار غلبه پیدا نکند و صدای سکولار در میانۀ انبوهی از جمعیتهای مسلمان گم نشود. البته عوامل چنین توهینهایی احتمالا نمیدانند بازگشت جنگهای ایمانی و مذهبی به دنیای غرب بازگشت استبداد شیطانی مدرن به جامعه اروپایی خواهد بود.
8. نکته مهم و قابل توجه اینکه توهین به مقدسات اسلامی در جهان غرب پیامدهایی برای دنیای غرب دارد، و بازتاب آن در جهان اسلام هم تبعاتی برای جامعه مسلمانان دارد. یکی از این پیامدها جرأت و جسارت برخی نومینالیستهای وطنی است که در یک گام از آنچه در فرانسه رخ داده به بهانه آزادی بیان دفاع کرده و یا دست کم سکوت پیشه کنند، و در گام دیگر مزاج ایمانی ایرانیان را هر از گاهی با نیش و کنایههای وهنآمیز به مقدسات دینی بیازمایند و مسیرهای غیراخلاقیِ غرب را هم تقلید کنند.
@Habibollah_Babai
🇮🇷✒️
*فراخوان عضویت در انجمن علمی بین المللی اربعین*
باسمه تعالی
دریای پهناور معرفت و محبت حسینی، در طول تاریخ آزادگی و عدالت خواهی موضوع حرکت جریان ساز و سفر عرفانی سالکان و زائران بوده است. کشتی زیارت اربعین اما دستیابی به اعماق دوردست این دریا را برای امت اسلام و مستضغفان جهان فراهم آورد. در همین راستا و برای هم افزایی و همگرایی معطوف به کنش تمدنی و اجتماعی، جمعی از مدرسان و محققان دانشگاهی و حوزوی فعال و دغدغه مند نسبت به حرکت الهی اربعین، انجمن و جماعتی علمی برپا کرده اند تا بتوان بیش از پیش شبکه ارتباطی و اجتماعی دانشوران مسلمان و موحد را محقق نمود.
بدینوسیله از شما استاد ارجمند دعوت می شود، به مصداق *حب الحسین یجمعنا*، در این حرکت مشارکت نمایید.
اساسنامه انجمن که توسط هیات موسس تنظیم شده است نیز می تواند راهنمای خوبی بر پیمان امروز ما باشد.
فرم عضویت نیز جهت بهره برداری و تکمیل در لینک قرار گرفته است.
✅ گوگل فرم عضويت در انجمن:
1️⃣ فرم تفصیلی: https://forms.gle/doBBYqu3W2to37XE6
2️⃣ فرم مختصر: https://forms.gle/TwUZuGgqbtS7p2f29
@Habibollah_Babai
اصلاح لینک عضویت در انجمن بین المللی اربعین
👇👇
لینک گوگل فرم عضویت در انجمن علمی بین المللی اربعین
(فرم مختصر): https://b2n.ir/386151
لینک عضویت (فرم تفصیلی): https://b2n.ir/405283
AUD-20201002-WA0002.m4a
6.53M
شکوهخوانی اربعین از استاد کلامی زنجانی
@Habibollah_Babai
نهمین نشست راهبردی تمدنی در موضوع "سلامت اجتماعی و آینده آن در جهان اسلام"، با حضور رئیس و مدیر روابط بینالملل کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی در ایران برگزار میشود.
روز یکشنبه ۲۷ام مهرماه
ساعت ۱۰ تا ۱۲
لینک ورود به جلسه:
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
کتاب ظرفیتهای تمدنی علم کلام از طرف پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی در پژوهشگاه دفتر تبلیغات بزودی منتشر میشود.
کتاب حاضر حاصل گفتگوهایی با محمدتقی سبحانی است که با هدف بازخوانی «ظرفیتهای تمدنیِ» «دانش کلام» صورت گرفته و حاصل آن ارائۀ یک دستگاه منسجم فکری است که نه تنها ناظر به نسبت کلام و تمدن است بلکه نسبت میان این دو و سایر دانشها را در قالب یک «طبقهبندی نوین» دانشی نشان میدهد؛ طبقهبندیای که در آن «مطالعات تمدنی» در نظام دانشها، «جایگاهی اختصاصی» یافته و با کلام پیوندی درونی و عمیق پیدا کرده است. در این گفتگوها «دانش کلام» دانشی منفعل و پاسخگو نیست بلکه کلام به مثابه دانشی فعال و برخوردار از سهم بنیادین در تأسیس تمدن نوین اسلامی تلقی میشود. از این منظر رویکرد تمدنی به دین و تبیین دستگاهمند آموزههای دینی از جمله «ظرفیتهای عام»ِ علم کلام در مطالعات تمدنی و تمدنسازی است و معرفتشناسی، دینشناسی، نظامِ فاعلیت، تکلیف، فلسفه بعثت انبیاء، امامت و ولایت، و انسانشناسی نیز از جمله «ظرفیتهای خاص»ِ علم کلام تعریف و ترسیم شده است.
این کتاب به اهتمام و تلاش حجهالاسلام عباس حیدریپور آماده و نهایی شده است.
@Habibollah_Babai
نکتهای در پاسخ به توئیت استاد جعفریان در مورد جهان اسلام و تمدن
@Habibollah_Babai
پرسشهای وبینار "سلامت اجتماعی و آینده آن در جهان اسلام" (۲۷ مهر ۱۳۹۹)
۱. مُشاعات عمومی در کشورهای اسلامی چه سهمی در امر سلامت و نظام سلامت در جهان اسلام دارد؟ در این باره تفاوتهای فرهنگی و یا مذهبی کشورهای مدّعی تمدن (مانند ترکیه، مالزی، و ایران) چیست و نظام سلامت در این مدلهای تمدنی در جهان اسلام چه آینده و فرجامی خواهد داشت؟
۲. خاستگاه تضادها و پارادوکسها بین اندیشه و دکترین سلامت در تفکر اسلامی با فرهنگ موجود سلامت در جهان اسلام چیست؟ آیا چنین تضادی برآمده از ضعف درونی مسلمانان (در امر حکمرانی، یا در وضعیت توسعهیافتگی) است، یا چنین تضادی برآمده از نوعی تضعیف و تحریم سیستماتیک و جهانی آمده از ناحیۀ کشورهای توسعهیافته است؟
۳. جهانی شدن نظام سلامت از یک سو و جهانی شدن مخاطرهها (مانند ریزگردها، سیلها، مهاجرتها، پاندمیها) چه ظرفیتها و یا چالشهایی را در امر سلامت برای دنیای اسلام بوجود آورده چیست؟
۴. تعامل نظام سلامت کشورهای اسلامی با نظام سلامت جهانی، و عضویت کشورهای اسلامی در رژیم های مختلف جهانی چگونه و به چه میزان هست؟ سیاستگذاری های سازمانها و نهادهای بین المللی سلامت مثل یونسکو چه نسبتی با زیست بوم فرهنگی جهان اسلام برقرار کرده است؟ در این باره آیا نهادی در حوزه سیاستگذاری در حوزه سلامت در درون جهان اسلام داریم؟
زمان جلسه:
فردا یکشنبه ۲۷ام مهرماه
ساعت ۱۰ تا ۱۲
لینک ورود به جلسه:
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
نهمین نشست راهبردی ـ تمدنی با موضوع «سلامت اجتماعی و آینده آن در جهان اسلام» با حضور دکتر یونس نوربخش (رئیس کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی در ایران) و دکتر ودادهیر (مدیر روابط بین الملل کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی) در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی برگزار شد. در این نشست نخست دکتر ودادهیر بر مفهوم هویت (ما) و ضرورت شکلگیری «ما»ی فراگیر در سطح جهانی تأکید کرده و تصریح نمودند که تا زمانی که حسنیاز و یا حس خطرِ پیوسته وجود نداشته باشد و تا زمانی که ما به صورت همگانی فکر نکنیم و عزم و ارادههای بزرگی از خود نشان ندهیم و بالاخره تا زمانی که فرهنگ یاریگری و همدلی در سطوحی کلانتر را تجربه نکنیم، در مواجهه با پاندمیها همچنان عاجز خواهیم بود. در این باره دکتر ودادهیر مسئله فرقهگرایی را یکی از موانع شکلگیری مابودگی در جهان اسلام قلمداد کردند و بر حل آن تأکید نمودند. در ادامه دکتر نوربخش علاوه بر مصارف دینی وقف (وقف مسجد) و مصارف علمی وقف (وقف مدرسه) به مسئله «وقف سلامت»، «وقف درمان» و «وقف بهداشت» در جهان اسلام اشاره کردند و اهمیت نهاد وقف بویژه «وقف در حوزه پیشگیری» (بهداشت) را خاطرنشان کردند و آن را در شکلگیری «خیر عمومی» مهم دانستند. نکتهای که دکتر نوربخش بر آن تأکید کردند سنتی بودن و سنتی ماندن نهاد وقف در کشورهای اسلامی و پاسخگو نبودن نظام وقف به مسئلههای کنونی جهان اسلام است که دیگر همچون گذشته نمیتواند داراییهای عمومی را مدیریت کند. ایشان تصرف دولت ملتها در موقوفات و همینطور اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای وقفی در جهان اسلام را از جمله آسیبهای مهم در استفاده از داراییهای عمومی برشمردند.
گزارش تفصیلی نشست بعدا منتشر خواهد شد.
@Habibollah_Babai
فقدان «خودمشاهدهگری» (self-observation) در جهان کنونی اسلام
قریب به دو سال است که در راستای شناخت و احیانا تحلیل مسئلههای کلان جهان اسلام رایزنیهای گستردهای را در موضوعات مختلف و در سطوح متفاوت از اساتید بنام و شهیر آغاز کردهایم و تاکنون بیش از ده مسئلۀ کلان را به شور و نشست و گفتگو با نخبگان و اساتید گذاشتهایم، لیکن حاصل و آوردۀ بسیاری از این گفتگوها و نشستها که گاه برای تنها یکی از آنها بارها مسافرت رفته و دهها ساعت وقت گذاشتهایم، بالاتفاق "هیچ" یا "نمیدانم" بوده است که برخی آن را متواضعانه گفتهاند و برخی نیز در عمل بدان اذعان کردهاند. به رغم اینکه این گفتگوها با مقدماتی گاه طولانی همراه بوده و پیش از برگزاری نشست، جلسات توجیهی صورت گرفته، لیکن بهموجب فقدان پشتوانههای لازم پژوهشی در مسائل کلان جهان اسلام، بسیاری از نخبگان و حتی جامعهشناسان آنگاه که به سئوالات مربوط به جامعهشناسی جهان اسلام میرسند ترجیح میدهند به جای نگاههای انضمامی خود را در نگاههای انتزاعی و حتی الهیاتی پنهان کنند و نخواهند و یا نتوانند وارد وضعیت کنونی جامعه جهانی اسلام بشوند و تحلیلی از آمارهای موجود داشته باشند. جالب اینکه حتی بسیاری از جامعهشناسان ما پایگاههای آماری و پیمایشی انجام گرفته در جهان اسلام (مانند الموشر العربی در دوحۀ قطر) را نمیشناسند تا چه رسد به اینکه شبیه آن پیمایش را بخواهند در موضوعات علم، سلامت، طبیعت، سیاست، و فرهنگ در ایران و یا کشورهای غرب آسیا و یا کشورهای مقاومت ارائه دهند. ما در سلسله نشستها و گفتگوهایی که با نخبگان و صاحبنظران مختلف در موضوعاتِ «وضعیت آب و آینده آن در جهان اسلام»، «وضعیت سلامت و آینده آن در دنیای اسلام»، «کتاب و کتابخانه در جهان اسلام»، «رسانه و ارتباطات در دنیای اسلام»، «جنسیت در جهان اسلام»، «ترجمه در جهان معاصر اسلام» و دیگر مسائل کلان داشتهایم، هرچند نکتهها ارزنده و افقهای نوینی را در فهم وضعیت دنیای اسلام به دست آوردیم، لیکن گاه سئوالات ساده و پرسشهای معطوف به توصیف صرف از واقعیات جهان اسلام بیجواب ماند. پاسخهایی هم که برخی از نخبگان به چنین پرسشهایی ارائه کردند (مانند آنچه دکتر مهدی ضرغامی در مورد «آب» و آیندۀ آن در جهان اسلام گفتند و یا دکتر کامران باقری لنکرانی در مورد «نظام سلامت» در جهان اسلام مطرح کردند) همه برآمده از تجربیات شخصی آنها در سفرها و ارتباطاتشان بود و نه برآمده از یک دیسیپلین علمیِ مربوط به جهان اسلام در دانشگاه. این بدان معناست که مطالعات جهان اسلام در حوزه و دانشگاه از اساس تعطیل است و رویکرد نخبگان در نهادهای علمی نه به سمت دنیای اسلام بلکه معطوف به جهان غرب و کشورهای اروپایی و آمریکایی بوده است. مشکل آنجاست که ما نه فقط در مورد غرب، غربی فکر میکنیم بلکه در مورد جهان اسلام نیز از منظر غرب میاندیشیم و آنجا که ادبیات دنیای غرب و نگاه شرقشناسانه در مورد دنیای اسلام ساکت مانده باشد، ما نیز ترجیح میدهیم سکوت اختیار کنیم و نسبت به رصد و تحلیل آن عملا اقدامی نکنیم. این غفلت بزرگ نه فقط در میان ایرانیان بلکه کم و بیش در سطح جهان اسلام و در برخی کشورهای اسلامی نیز صادق است. مثلا در موضوع «سلامت» انتظار میرفت اگر در ایران و فرهنگستان علوم پزشکیِ آن به این مسئله پرداخته نمیشود و ریاست محترم آن با تعجب از واقعیات مربوط به سلامت در جهان اسلام اظهار بیاطلاعی میکند، در برخی از کشورهای مقاومت مثل لبنان که وزیر بهداشت آن متعلق به حزب الله است، تأملی و یا تحقیقی در این موضوع صورت گرفته باشد، ولی پیگیریها از طریق برخی اساتید لبنانی مانند شیخ شفیق جرادی و ارتباط با برخی از پزشکان نخبه حزب الله برای کسب نگاهی فرامنطقهای به مسئله سلامت در دنیای اسلام نیز عملا مایۀ یأس و حیرت بود.
حال پرسش این است که چرا دنیای اسلام خود را نمیبیند و در مورد مسائل خود، خود اندیشه نمیکند؟ در این باره علاوه بر ریشههای مختلفی که میتوان ذکر کرد باید بدین نکته نیز متذکر شد که جامعه مسلمانان بخصوص ایرانیان نه تنها در فهم «مصادیق نیازهای خود»، و نه فقط در درک «نظام نیازهای جهان اسلام»، و بلکه در «منطق نیازسنجی»های خود دچار غربزدگی پنهان و گاه آشکار شدهاند و اساسا استقلال اندیشه و بلکه جرأت اندیشۀ استقلالی را از کف دادهاند و همین شاید یکی از عوامل اصلی ضعف تمدنی جامعه مسلمانان در دنیای کنونی اسلام است که تمدن را نه در واقعیتها بلکه گاه در آرزوها دنبال میکنند.
@Habibollah_Babai
ملاحظات دکتر مختار شیخحسینی به نوشته "فقدان خودمشاهدهگری"👇👇
با سلام و سپاس یاداشت بسیار دقیقی بود. بخشی از مسئله به نظرم به این بر میگردد که اساسا هویت و کل آگاهانه ای بنام جهان اسلام در ذهن اندیشمندان نداریم. انچه هم در دوحه(مرکز العربی للابحاث) وبیروت(مرکز الدراسات الوحده العربیه)...انجام میشود بر اساس درکشان از هویت واحد جهان عرب است. لذا موشر العربی، جهان عرب را به مناطق (مغرب عربی، مشرق عربی،وادی النیل، خلیج)تقسیم میکند.و مردم و نخبگاه نسلت به جهان عرب احساس یک کل و واحد هویتی دارند. طبعا هم تجربه تاریخی هم اندیشه های پشتیبان این هویت را بروز میکند اما مفهوم جهان اسلام چنین ویژگی ندارد. چون ما پیش فرضی داریم که جهان اسلام یک کل هویتی است لذا پرسش میکنیم چرا این کل، خودمشاهده گر نسبت به مسائلش نیست، در حالی که به نظر مشکل در پیش فرض ماست.
ملاحظات دکتر محمدرضا بهمنی به نوشته "فقدان خودمشاهدهگری"
👇👇👇
سلام و خداقوت جناب دکتر بابایی
تلاش جنابعالی برای تحلیل تمدنی جهان اسلام ستودنی است.
اما ذکر چند نکته را لازم میدانم:
👈۱- بی اطلاعی ما و شما و جمعی از افرادی که جنابعالی در این چند نشست آنها را به یاری طلبیده اید، نمیتواند نشان از فقر مطلق اطلاعاتی یا اندیشه ای در این حوزه باشد.
👈۲- چالش کلیدی و دلیل اینکه شما در آغاز راه به این نتیجه رسیده اید که "هیچ" نمیدانیم، اتفاقاً این است که در مطالعات جهان اسلامی، صرفاً "ایرانی" فکر میکنیم و "ایرانی"تر عمل میکنیم. جسارتاً بفرمایید که در طراحی و مباحثه در این نشست ها، چند جهان اسلامی غیرایرانی را به کمک گرفته اید؟
👈۳- همانطور که_پیش تر لطف فرموده و حقیر را هم به همفکری دعوت کردید_، عرض کردم، مطالعات تمدنی جهان اسلامی نیاز به طراحی دقیق تر و انضمامی تر دارد. و در همین ابتدای راه نیاز به کنسرسیومی از اشخاص حقیقی و حقوقی دارد. تا به قول جناب شیخ شفیق جرادی، از "ایرانیزاسیون مطالعات جهان اسلامی" به در آییم.
👈۴- در نشستهای گفت و گو محوری که برای این منظور اجرا کردید هم چند اشکال اساسی وجود دارد. از جمله این این که : ۱.به حسب دسترسی به اشخاص، موضوعات را چیدید. ۲.با یک نفر گفت و گو ترتیب دادید. ۳.به ضرورت بررسیهای تمهیدی نپرداختند. ۴.در انتخاب موضوعات به نسبت سنجی موضوعات و اولویت بندی آنها اهمیت ندادید. و... (البته این نکات، از ارزش شروع کنندگی این سنخ گفت و گوها و دغدغه مندی نمی کاهد)
👈۵- جا دارد در ادامه راه، حتما یک تیم راهبری متشکل از جمعی از صاحبان اطلاعات میدانی و صاحبان اندیشه تمدنی از جهان اسلام را در یک اتاق گفتگوی مجازی گردهم آورید. در این تیم حتما اشخاصی از کشورهای عرب منطقه، آفریقا، ترکیه، آسیای میانه و جنوب شرق آسیا باید به یاری طلبیده شوند.
👈۶- همچنین در ادامه راه، طراحی نظام موضوعات و مسئله شناسی مقدم بر هر اقدام دیگر و مقدم بر برگزاری هر نشست دیگری است. همانطور که قبلا پیش نویس اولیه ای را برای نظام موضوعات تقدیم کرده بودم (پیوست)، پیشنهاد می کنم ضمن تدوین یک مبنای مفهومی کلان، پس از نهایی سازی نظام موضوعات و مسائل، هر بخشی از آن را به یکی از اعضای تیم راهبری بسپارید.
مجددا به سهم خود از تلاش تان در این مسیر تشکر میکنم
ارادتمند
بهمنی
پاسخ به ملاحظات دکتر بهمنی
👇👇👇
بسمهتعالی
از اینکه دوستان نوشته حقیر را وقت میگذارند و تأمل میکنند و نقد میکنند بسیار سپاسگزارم. همین که تأمل دوستان برانگیخته می شود بسیار مغتنم و زمینهساز اندیشهورزیهای بیشتر خواهد بود.
1. در مورد روش کار، تأملات و تتبعاتی که در این زمینه داشته ام به نظرم رصد و فهرست نیازهای جهان اسلام را به دو گونه میتوان دنبال کرد: روش کلی به جزئی، روش جزئی به کلی. برخی از کتابهای تمدنی که با عطف توجه به نیازهای کلان تمدنی نوشته شده است به روش دوم است. مثلا کتاب Islam Hadhari در ایستک مالزی با همین رویکرد نوشته شده است و دنبال نظام موضوعات و نظام مسائل نرفته است. من نیز سراغ نظام مسائل رفتن را الان زودهنگام و بلکه ناممکن می دانم، نه کار نظری ما می تواند آن را پشتیبانی بکند و نه مطالعات انضامی ما انبوه مسائل را توانسته است که رصد کرده و از آن نظامی از مسائل را استخراج نماید. شروع از ممکنات به صورت طبیعی در آینده نظامی از مسائل را به صورت نسبی در اختیار ما خواهد گذاشت. در مورد روش کار در مقاله ای که در این باره آماده می کنم توضیحاتی داده ام و تلاش کرده ام استدلالی بر آن مطرح کنم.
2. بی شک همان طور که عربها عربی فکر میکنند، ترکهای ترکیه ترکی فکر میکنند، ایرانیها متأسفانه ایرانی فکر می کنند. این بخشی از درد ما و درد جامعه روشنفکری و حوزوی ماست که دم از جهانی شدن می زند ولی فراتر از قم و تهران نمی رود. این درد که ایرانی ها در مطالعات خود، در رساله های دکتری شان، در فرصت های مطالعاتی خود، جهان اسلام و اندیشه های مربوط به جهان اسلام را به رسمیت نمی شناسند و جهان عرب و دنیای اسلام هم ما را به رسمیت نمی شناسد و برای گفتگو بین مسلمان ایرانی و ترک و عرب باید هر سه ویزای شنگن بگیرند و در اروپا بنشینند بر اساس فرمت و شیوه اروپایی گفتگو کنند، این درد مشترک امروز دنیای ماست. این مسئله دامنه گسترده ای دارد که باید نشست موارد را یکی به یکی باز کرده و برای هر یک چاره جویی کرد. از این رو بله این پروژه که راه های آغازین خود را طی می کند فعلا در مرحله استنطاق نخبگان ایران هستم و البته کم و بیش به وسع خودمان (که هیچ جا از آن حمایت نمی کند) با جهان اسلام در ارتباط بوده ام. به عنوان یک نمونه مکاتباتی مثلا در موضوع «مدارس علوم دینی و ظرفیت های تمدنی آن در جهان اسلام» با نخبگان ترکیه (حدودا 30 نفر)، و برخی نخبگان هند (حدودا 10 مورد) داشته ایم و البته در این باره دریغ از همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات، یا وزارت خارجه، یا المصطفی و یا دیگر مراکزی که به نامه های رسمی پژوهشگاه برای معرفی شخصیت های جهان اسلام پاسخ ندادند و همکاری نمی کنند. من با این مجموعه فشل چه طور می توانم با جهان اسلام یا حتی جهان عرب ارتباط بگیرم و بعد تیم راهبردی تشکیل بدهم.
3. اما در اینکه مثلا ما با یک نفر گفتگو ترتیب داده باشیم، اساسا این گونه نبوده است. اولا نفرهای ما بزرگ بوده اند. مثلا ما معاون فرهنگی وزیر ارشاد را برای تبیین کتاب در جهان اسلام دعوت کرده ایم، ولی خب ایشان در سخنرانی خیلی خوب شان، تمرکز خود را به ایران و داده های ایران متمرکز کرده اند (تفکر ایرانی). و ثانیا با شبکه های مربوطه در هر موضوع تماس داشته ایم. مشکل اصلی این است که بزرگواران اولا چنین رویکردی را تاکنون در موردش فکر نکرده اند و بلکه به آن علاقه ای نیز ندارند. مثلا در مورد ترجمه در جهان اسلام من با دکتر عبدالحسین آذرنگ، با دکتر گواهی، با دکتر خزاعی (سردبیر مجله مترجم دانشگاه فردوسی)، با دکتر هاشمی (از دانشگاه آکسفورد که مدخل ترجمه در جهان اسلام را در دانشنامه جهان اسلام نوشته اند و 20 سال است که از ایران رفته اند)، با دکتر پاکتچی، با دکتر محقق داماد، با دکتر خرمشاهی، و با دکتر پورجوادی ارتباطات تلفنی و مکاتباتی انجام داده ام که یکی دو نفرشان جواب نداده اند، بقیه هم هرچند نسبت به مسئله بودن مسئله استقبال کرده اند ولی از جواب به سئوال اظهار عجز کردهاند (تفصیل این را در کتاب آینده مسئلههای تمدنی جهان اسلام خواهم آورد انشاءالله). همین قصه را در مورد وضعیت اخلاق در جهان اسلام دنبال کرده ام، همین مسئله را که شما به خوبی در جریان هستید مسئله رسانه و ارتباطات در جهان اسلام دنبال کرده ایم، و مسائل دیگری که کم و بیش شما در جریان دردها و رنج ها و دوندگی های کار بوده اید.
@Habibollah_Babai
راهاندازی کارگروه پژوهشی "تمدن نوین اسلامی" در سازمان "سمت"
به گزارش روابط عمومی سازمان «سمت»؛ روز چهارشنبه مورخ سیام مهرماه ۱۳۹۹ نخستین نشستِ هماندیشی اعضای«کارگروه پژوهشیِ تمدن نوین اسلامی» بود با رویکرد معرفی اعضا، تبیین مأموریت ها و اهداف تأسیس این کارگروه در قم و با حضور حمیدرضا خادمی معاون پژوهشی سازمان و مدیر دفتر قم ، حجت الاسلام حبیب الله بابایی مدیر کارگروه و دیگر اعضا و کارشناسان در دفتر قم سازمان«سمت» برگزار شد.
http://samt.ac.ir/fa/news/137
@Habibollah_Babai
نشست علمسنجی جهان اسلام
لینک نشست
http://dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
فرهنگ «صلوات» و ضرورت «تسلیم»
1. در گذشتۀ تمدنها، حکمتها و اندرزها و گاه اشعار و ضربالمثلها و گاهی هم آیهها و دعاهای فرهنگیشده در نظمبخشی به مناسبات انسانی و شکلبندی نظام اجتماعی آثار در خوری داشته است. اثرگذاریهای بزرگِ یک جملۀ حِکمی نوعا برآمده از محتوای فشرده (فحوای منطقی و معنوی) در آن جمله است که میتواند در عین کوتاه بودن و ساده بودن و در لحظهبودن در عمق تاریخ بشر نافذ گردد. این جملات تاریخی و حکمتهای انسانی، محدود به یک فرهنگ یا سرزمینی خاص نیست، بلکه آنها جملههایی است فراسرزمینی و در سطح جهانی؛ مثلا «آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند (احب للناس ما تحب لنفسک)»، «زگهواره تا گور دانش بجوی (اطلبوا العلم من المهد الی اللحد)»، «عالم بی عمل زنبور بی عسل است (عالم بلا عمل کشجر بلاثمر)» و یا جمله سعدی که «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» همه از جمله جملاتی است که در همه فرهنگها مبنای بسیاری از کنشهای اجتماعی به حساب میآید. برخی از این جملات کلیدی هم نه متعلق به همه جهان بلکه مربوط به قلمرو اعتبار یک تمدن است، هرچند ممکن است قابلیتهای فراتمدنی هم داشته باشد؛ مانند آیهها و جملات ذیل در قلمرو جامعه مسلمین: «و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه»، «و امرهم شوری بینهم»، «کنتم خیر امه اخرجت للناس» (که بنابر برخی نظرات شرقشناسان همین آیه نقطه عزیمت تمدنی مسلمانان بوده است) و «هیهات من الذله» که هر یک از اینها در فرهنگ مسلمانان به عنوان یک متن نهادینه شده در سبک و سلوک زندگی مسلمانان تعیینکننده و اثرگذار بوده است.
2. در این میان ذکر صلوات (اللهم صل علی محمد و آل محمد) از جمله جملات و دعاهای ساده و در عین حال بسیار فشرده و عمیقا اثرگذار در فرهنگ مسلمانان اعم از شیعه و سنی بوده و در طول تاریخ اسلام و گذشتۀ تمدن اسلامی بسان کلمۀ طیبهای شبکهای از باور، ارزش و معنا را بوجود آورده است. شاید هیچ جملهای همچون صلوات در زندگی روزمره عبادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی زیست اقتصادی مسلمانان (در بازار مسلمین) این اندازه رواج نیافته است. فرهنگ صلوات در میان مسلمانان از یک طرف ریشه در قرآن دارد آنجا که خدا میفرماید «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» و از طرف دیگر ریشه در نماز روزانۀ مسلمانان و صلوات در ذکر تشهد و قنوت و سجده و رکوع دارد، و از طرفی هم این فرهنگ ریشه در شخصیت قدسی خود پیغمبر و روایات فراوانی از شیعه و سنی در فضیلت صلوات دارد. البته این ذکر و دعای رحمت و محبت که مسلمانان بدان خو گرفتهاند و در همه ساحتهای زندگی از آن استفاده میکنند، کمتر در اندیشهها و تأملات آکادمیک مسلمانان مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است.
@Habibollah_Babai
ادامه 👇👇👇
3. درست است که ذکر صلوات بازتاب ارزشهای فرهنگی جامعه مسلمانان در مورد «پیامبر رحمت» است و وصف پیامبر به «رحمه للعالمین» از سازههای بسیار مهم در شکلبندی جامعهای بر بنیان رحمت و مودت است (مراجعه کنید به یادداشتی که پیش از این در موضوع «رَوح و رحمت» و ابعاد اجتماعی آن در همین کانال نوشتهام)، ولی خود فعل صلوات و تکرار آن نیز نه فقط به مثابه یک سلوک معنوی روزانه، و نه تنها به عنوان یک عامل انسجام و پیوستگی اسلامی، بلکه به مثابه یک شعار هویتی در میان مسلمانان بوده است و آنها را در وصف رحمت و تأسی به حضرت محمد ص تعین بخشیده است. اینکه برخی از محققان و حتی شرقشناسان بر نقش پیامبر گرامی اسلام و شخصیت کاریزمای ایشان در ایجاد نوعی از وحدت در تمدن اسلامی تأکید داشتهاند، بخشی از آن برخاسته از سریان ذکر صلوات در میان مسلمانان و تمرینهای روزانۀ آنها (در جهان اسلام و بلکه حتی مسلمانان ساکن در دنیای غرب) در توجه به رسول رحمت اسلام است.
4. نکته مهم و شاید تلخ آنکه هرچند مسلمانان امروز با ذکر صلوات روزانهشان، شبکهای از معانی رحمت را در اندیشه و ایمان خود ایجاد کردهاند و نوعی از فرهنگ متفاوت بر پایۀ رحمت ساختهاند، لیکن تتمۀ صلوات بر پیامبر در آیۀ 56 سورۀ احزاب، عبارت «و سلموا تسلیما» کمتر مورد توجه مسلمانان بوده است. تا زمانی که مسلمانان در کنار دعای صلوات بر پیامبر در سبک و سلوک زندگی روزمره خود تسلیمِ گفتهها و دستورات نبی اکرم ص نشوند، صلوات به تنهایی فرایند رحمت در نظام مناسبات مسلمانان را کامل نخواهد کرد و وضعیت آزاردهنده و کاریکاتوریِ برخی از جوامع اسلامی را سامان نمیبخشد.
@Habibollah_Babai
ادامه 👇👇👇
5. در این باره، توجه به دعای دوم (دعای صلوات) از صحیفه سجادیه که تفسیری از معنای صلوات و فلسفۀ صلوات برآن رسول رحمت است میتواند قابل توجه باشد: اینکه پیامبر همه چیز را از دست داد تا رضای خدا را به دست آورد، بدناش را در معرض سختیها و خستگیها قرار داد، با خویشان و بستگاناش در راه رضای خدا مبارزه کرد، از نزدیکاناش دوری کرد و با دورترین مردم دوستی نمود، از وطن خود به بلاد غربت هجرت نمود، و این همه از دستشستنها و بُریدنها را برای دین خدا، آیین الهی، دعوت به طریق خدا، و کسب رضای خداوند انجام داد و این چنین رضا و رحمت خدا را به خود جلب کرد. آنچه پیامبر را سزاوار رحمت مستمر الهی و دعای فرشتگان و مومنان ساخت، «لا»های بزرگی بود که حضرت محمد ص برآن جرأت و جسارت کرد و از آنها چشم پوشید (اَللّهُمَّ فَارفَعهُ بِمَا کَدَحَ فِیکَ اِلی الدّرَجَه العُلیَا مِن جَنَّتِک). نکته مهم در نهگفتنهای بزرگ پیامبر، یک «نعم» و «بله«ی بزرگی بود که پیامبر بر آن اصرار ورزید و همان بود که نهگفتنهای محمد ص را معنا بخشید. آن بلهی بزرگ توجه به خدای متعال و جلب رضای الهی بود و بس. به بیان امام سجاد علیه السلام در این دعا، چشمپوشیدنها و دستشستنهای پیامبر همه برای دین خدا، رضای خدا، و رسالت الهی بود. همین غایت بزرگ بود که به نفیهای بزرگ پیغمبر معنا داده و پیامدهای بزرگ تمدنی را در پی آورد. بدینسان روشن است که همیشه ترک و نفی و نهگفتنها به معنا منتهی نمیشود بلکه گاهی همین نهها موجب خلاء و پوچی میشود مگر آنکه این سلبها در پرتو یک ایجابی باشد و همان امر ایجابی، نیستی را به هستی تبدیل کند و آن را ماندگار سازد. کلمۀ لاالهالاالله در نگاه برخی از اندیشمندان همین جمع و ترکیبی است بین «لا» و «نعم» که آن را زیبا و با معنا میسازد (ببینید نوشته «اهمیت فضای خالی در هنر اسلامی»).
6. اکنون تأسی مسلمانان به پیامبر رحمت نیز باید در جمع بین «لا» و «نعم»های بزرگ در جهان امروز اسلام باشد تا جهان کنونی اسلام را مشمول رحمت بزرگ الهی بکند. اگر امت اسلام و نخبگان جهان اسلام بر همین منطقِ عمیقِ صلوات استوار بمانند و به «صلوات» و «تسلیم» بهطور توأمان تأسی کنند، بیشک تلخیهای امت اسلام به شیرینی بدل شده و رحمت و رضوان مطلق الهی به طور مستمر شامل حال امت اسلام خواهد شد.
@Habibollah_Babai
🔆 مازوخیسم جمعی ایرانیان و دو راهکار شخصی
(یادداشتی از دکتر مجتبی لشکربلوکی)
تجربه عجیبی در سخنرانیها و ارائه ها در جاهای مختلف پیدا کرده ام و آن میل شدید جامعه به طرح نکات منفی و ناامیدکننده در مورد اقتصاد ایران است. هرچقدر از مشکلات و وخیم بودن شرایط صحبت کنی مورد استقبال بیشتری قرار میگیری. هرچقدر بذر ناامیدی بیشتری نسبت به آینده پراکنده کنی عالم تر قلمداد میشوی. اگر نقاط مثبت را هم بگویی یا چشماندازهای پیشرفت را هم بیان کنی، چنان با دیده تردید در تو مینگرند که گویی از حکومت پول گرفته ای تا به مردم اطلاعات نادرست دهی. شگفت است که ما از آزار خود لذت میبریم و به آن عادت کرده ایم.
بله باید مشکلات را گفت ولی پیشرفت ها را هم دید. آدمی احساس می کند که مردم تلافی رفتار حکومت در دهههای گذشته را می خواهد درآورد. در گذشته حکومت صرفا پیشرفتها را گزارش میکرد و مشکلات را انکار مینمود حالا جامعه از این سمت به موضعگیری افتاده و صرفاً بر تاریکیها چشم دوخته است.
واقعیت این است که در کنار تاریکی، روشنیها هم هست و باید این روشناییها را هم دید. خدا نگذرد از کسانی که ما را به جایی رساندند که خوبیهای ایران را کم نمایی و خوبی های غرب را بیش نمایی (overestimate ) می کنیم و به عکس بدی های خودمان را بیش نمایی و بدیهای غرب را کم انگاری میکنیم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
آنچه در بالا خواندیم نوشته دکتر علی سرزعیم مشاور مرکز بررسی های استراتژیک یود. من نیز تجربه ای به شدت مشابه با وی دارم.
نمی خواهم من هم دوباره از ایران و ایرانی انتقاد کنم. بس است! فقط این نکته را بگویم که آنقدر جو ناامیدی سنگین است که در جمع های مختلف حتی نمی شود از نشانه های قطعی پیشرفت نیز سخن گفت. به محض شنیدن یک بهبود رتبه یا افزایش یک شاخص شروع می کنند به زیر سوال بردن آمار و ارقام حتی شاخص های بین المللی را. انگار یک ولع خاصی دارند که شما از ناامیدی، فلاکت و بدبختی بگویید. وقتی صحبت از مشکلات می کنید همه به دیده تحسین در شما می نگرند و شما احساس روشنفکری می کنید اما وقتی در مورد پیشرفت ها می گویید همه به شما به دیده جیره خوار حکومت نگاه می کنند.
امیل سیوران فیلسوف اهل رومانی جمله ای گفته است که سخت باید به آن اندیشید: ناامیدی جمعی مهمترین عامل انهدام ملتها است. ملتی كه دچار آن شود هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد.
من دو راهکار/تکنیک را گاهی (و نه همیشه) برای خودم استفاده می کنم و از آن جواب گرفته ام که با شما نیز در میان می گذارم.
راهکار اول: هر گاه مشکلی را مطرح می کنم، برای آن راه حل ارایه می کنم. این گونه باعث می شود که ذهنم را ورزش دهم که راه حل محور (solution minded) باشد و همچنین از تلخی انتقاد بکاهم و دریچه ای رو به حل مساله و روشنایی در کنار نشان دادن یک تاریکی باز کنم.
راهکار دوم: اگر مشکلی را در جامعه می بینم قبل از آنکه از آن انتقاد کنم. خودم آن را ترک می کنم. مثلا به جای آن که در مورد آشغال ریختن در خیایان صحبت کنم خودم آن را ترک می کنم و سپس در مورد آن سخن می گویم. اگر نتوانستم آن را رعایت کنم، دیگر انتقاد نمی کنم. مثلا من چون خودم بد رانندگی می کنم هیچگاه در جمع از رانندگی بد دیگران یا رفتارهای زشت ترافیکی انتقاد نمی کنم چون خودم هنوز تبدیل به یک راننده منظم و قاعده مند نشده ام.
تاکید می کنم که در کنار همه مشکلات، وضعیت کشور با بیست سال پیش قابل مقایسه نیست. من تصمیم گرفته ام به جای آن که یک روشنفکر منفی نگر محبوب باشم یک تحلیل گر مثبت اندیش و واقعیت گرا باشم. شما را نیز به مثبت اندیشی و مبارزه با مازوخسیم جمعی دعوت می کنم.
http://lashkarbolouki.com/persianmasochism/
@Habibollah_Babai
Divine_unity_and_human_multiplicity_fro.pdf
771.4K
یگانگی الهی و چندگانگی انسانی در الهیات سیاسی و تمدنی
@Habibollah_Babai