eitaa logo
حافظانه (شرح و تفسیر دیوان حافظ)
239 دنبال‌کننده
109 عکس
14 ویدیو
4 فایل
کانالی برای آشنایی بیشتر با «دیوان حافظ»، گوهر زیبای عرفان و ادب پارسی قدر مجموعهٔ گل مرغِ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست ارتباط با ادمین: @a_m_parsa ارادتمند: دکتر عبدالله محمدی پارسا
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی https://eitaa.com/thuluth2016 https://t.me/thuluth2016
غزل سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی https://eitaa.com/Hafiz_1400 https://t.me/Hafiz_1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزل مالامال: لبريز، مملوّ، پر. دريغا: (شبه جمله) آه (از كمبود و فقدان). مرهم: ضماد و داروى مسكّنى كه به منظور رفع درد به موضع درد مى‌مالند. خدا را: براى رضاى خدا. همدم: هم نفس. چشم آسايش: چشمداشت براى آسايش، اميد و انتظار آسايش. تيزرو: سريع السّير، زودگذر. احوال: گردش و تغييرات زمانه، اوضاع و احوال. صعب: سخت. بوالعجب‌كارى: كارى بس شگفت‌آور. چاه صبر: (اضافه تشبيهى) صبر به چاه تشبيه شده است. ضمنا اشاره به چاهى دارد كه بيژن به دستور افراسياب در آن زندانى شد و آخر الامر بدست رستم از آن رهايى يافت. چگل: ناحيه‌يى كه بين خلّخ و تخس و قرقيز محدود و از شهرهاى ترك‌نشين آسياى مركزى است و اهالى آن به زيبايى مشهورند و كنايه از منيژه دختر افراسياب است. شاه تركان: كنايه از افراسياب است كه به دستور او گرسيوز برادرش، بيژن را در چاه حبس مى‏كند. كو رستمى: رستمى كجاست (كه بيايد و نجات دهد). ريش باد: مجروح باد. اهل كام و ناز: كامروايان و صاحبان نعمت و آسايش. رهرو: سالك. جهانسوز: بى‌باك و ماجراجو و پردل، هستى‌سوز. خام: ناآزموده. بى‌غمى: درد نكشيده‌يى، بى‌دردى. عالم خاكى: روى زمين. خاطر: دل. ترك سمرقندى: تيمور كه ترك و اهل سمرقند بوده و در اوايل فتوحات خود به هر كجا مى‌رسيد عرفا و دانشمندان را محترم مى‌شمرد و خود مردى فاضل و باهوش بود. موليان: (بر وزن كوليان) مخفّف مواليان. چه سنجد: چه سنجشى دارد، چه ارزشى دارد، چه وزنى دارد. استغنا: بى‌نيازى، چشم‌پوشى از مال و جاه و مقام دنيائى. نمايد: به نظر مى‌رسد. هفت دريا: قدما تعداد درياهاى روى زمين را هفت عدد مى‌دانستند، كنايه از درياهاى پهناور و بزرگ. برگرفته از کتاب شرح جلالى بر حافظ، ج‌4، ص: 2476‌ https://eitaa.com/Hafiz_1400 https://t.me/Hafiz_1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا