7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکم اردیبهشت، روز بزرگداشت #سعدی
طرح گرافیکی: محمدرضا جراحزاده
خواننده: #همایون_شجریان
آهنگساز: #سهراب_پورناظری
https://eitaa.com/Hafiz_1400
https://t.me/Hafiz_1400
غزل #شماره_474
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی
#حافظ
#شب_قدر
https://eitaa.com/thuluth2016
https://t.me/thuluth2016
غزل #شماره_470
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
https://eitaa.com/Hafiz_1400
https://t.me/Hafiz_1400
aac_470-1.mp3
2.43M
خوانش غزل #شماره_470
با صدای #محمدی_پارسا (ادمین کانال)
https://eitaa.com/Hafiz_1400
https://t.me/Hafiz_1400
#معنای_واژگان
غزل #شماره_470
مالامال: لبريز، مملوّ، پر.
دريغا: (شبه جمله) آه (از كمبود و فقدان).
مرهم: ضماد و داروى مسكّنى كه به منظور رفع درد به موضع درد مىمالند.
خدا را: براى رضاى خدا.
همدم: هم نفس.
چشم آسايش: چشمداشت براى آسايش، اميد و انتظار آسايش.
تيزرو: سريع السّير، زودگذر.
احوال: گردش و تغييرات زمانه، اوضاع و احوال.
صعب: سخت.
بوالعجبكارى: كارى بس شگفتآور.
چاه صبر: (اضافه تشبيهى) صبر به چاه تشبيه شده است. ضمنا اشاره به چاهى دارد كه بيژن به دستور افراسياب در آن زندانى شد و آخر الامر بدست رستم از آن رهايى يافت.
چگل: ناحيهيى كه بين خلّخ و تخس و قرقيز محدود و از شهرهاى تركنشين آسياى مركزى است و اهالى آن به زيبايى مشهورند و كنايه از منيژه دختر افراسياب است.
شاه تركان: كنايه از افراسياب است كه به دستور او گرسيوز برادرش، بيژن را در چاه حبس مىكند.
كو رستمى: رستمى كجاست (كه بيايد و نجات دهد).
ريش باد: مجروح باد.
اهل كام و ناز: كامروايان و صاحبان نعمت و آسايش.
رهرو: سالك.
جهانسوز: بىباك و ماجراجو و پردل، هستىسوز.
خام: ناآزموده.
بىغمى: درد نكشيدهيى، بىدردى.
عالم خاكى: روى زمين.
خاطر: دل.
ترك سمرقندى: تيمور كه ترك و اهل سمرقند بوده و در اوايل فتوحات خود به هر كجا مىرسيد عرفا و دانشمندان را محترم مىشمرد و خود مردى فاضل و باهوش بود.
موليان: (بر وزن كوليان) مخفّف مواليان.
چه سنجد: چه سنجشى دارد، چه ارزشى دارد، چه وزنى دارد.
استغنا: بىنيازى، چشمپوشى از مال و جاه و مقام دنيائى.
نمايد: به نظر مىرسد.
هفت دريا: قدما تعداد درياهاى روى زمين را هفت عدد مىدانستند، كنايه از درياهاى پهناور و بزرگ.
برگرفته از کتاب شرح جلالى بر حافظ، ج4، ص: 2476
https://eitaa.com/Hafiz_1400
https://t.me/Hafiz_1400