eitaa logo
حافظانه (شرح و تفسیر دیوان حافظ)
239 دنبال‌کننده
109 عکس
14 ویدیو
4 فایل
کانالی برای آشنایی بیشتر با «دیوان حافظ»، گوهر زیبای عرفان و ادب پارسی قدر مجموعهٔ گل مرغِ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست ارتباط با ادمین: @a_m_parsa ارادتمند: دکتر عبدالله محمدی پارسا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
NOKTEHA.mp3
2.92M
غزل ائتلاف لفظ و معنا "بیاد یار و دیار آنچنان بگریم زار" (ادمین کانال) https://eitaa.com/Hafiz_1400 https://t.me/Hafiz_1400
1. دیشب به سیلِ اشک رَهِ خواب می‌زدم نقشی به یادِ خَطِّ تو بر آب می‌زدم 2. ابرویِ یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یادِ گوشهٔ محراب می‌زدم 3. هر مرغِ فکر کز سرِ شاخِ سخن بِجَست بازش ز طُرِّهٔ تو به مِضراب می‌زدم 4. رویِ نگار در نظرم جلوه می‌نمود وز دور بوسه بر رخِ مهتاب می‌زدم 5. چشمم به رویِ ساقی و گوشم به قولِ چنگ فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم 6. نقشِ خیالِ رویِ تو تا وقتِ صبحدم بر کارگاهِ دیدهٔ بی‌خواب می‌زدم 7. ساقی به صوتِ این غزلم کاسه می‌گرفت می‌گفتم این سرود و مِیِ ناب می‌زدم 8. خوش بود وقتِ حافظ و فالِ مراد و کام بر نامِ عمر و دولتِ احباب می‌زدم https://eitaa.com/Hafiz_1400 https://t.me/Hafiz_1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ره خواب زدن: راه خواب را بستن، خواب از چشم زدودن. نقش بر آب زدن: بر روى آب نقش كشيدن، كنايه از كار بى‌فايده و عبث انجام دادن مانند خشت بر دريا زدن! خطّ تو: موهاى تازه روئيده بر چهره و عارض تو. خرقه سوخته: خرقه سوزانيده شده، اشاره به رسم اهل تصوّف كه اگر بلايى رفع مى‌شده يا خبر خوشى مى‌رسيده، شيخ اصحاب يا يكى از اصحاب خرقه خود را از سر به در مى‌آورده و به رسم شكرگزارى مى‌سوزانيده است (خرقه از سر به درآورد و به شكرانه بسوخت). جامى به ياد گوشه محراب مى‌زدم: جام باده‌يى به ياد روزهايى كه جا در گوشه محراب عبادت داشته و به زهد و تقوى سرگرم بودم و به تلافى فرصت‌هاى از دست رفته مى‌زدم. مرغ فكر: (اضافه تشبيهى) فكر به مرغ تشبيه شده. شاخ سخن: (اضافه تشبيهى) سخن به درخت و شاخه‌هاى آن تشبيه شده. بازش: دوباره آن را. طرّه: موهاى زلف جلو پيشانى. مضراب: 1- تور و بند صيد ماهى و پرندگان كه از موى دم اسب و به صورت كيسه تورى مخروطى تهيه و دهانه مدوّر آن را با چنبره‌يى از چوب به مانند دهانه غربال ساخته و به آن دسته چوبى درازى متّصل و سپس در آب و يا هوا به صيد ماهى و پرندگان مى‌پرداخته‌اند عينا مانند تورهاى صيد پروانه‌ها. 2- آلت فلزى كه با آن تار مى‌نوازند. وز دور بوسه بر رخ مهتاب مى‌زدم: در عالم خيال و از راه دور چهره ماه را به ياد صورت نگار مى‌بوسيدم. قول چنگ: نوا و آواز چنگ كه نوعى از آلات ضرب موسيقى است. فالى به چشم و گوش درين باب مى‌زدم: با چشم و گوش خود كه به روى ساقى و صداى چنگ دوخته و فرا گرفته بودم درباره وصال محبوب تفأل زده و آن را به فال نيك مى‌گرفتم. كارگاه ديده: نگار خانه ديده، دستگاه مخيّله ديده كه چشم به كمك خيال و تصوّر نقش روى محبوب را مصوّر مى‌سازد. كاسه گرفتن: 1- با دست بر لب كاسه و پياله‌يى كه شراب در آن توزيع مى‏شود ضرب گرفتن همان‌طوركه با دست و انگشت دايره مى‌زنند. 2- كاسه شراب را گرفتن و تعارف كردن و به افتخار كسى نوشيدن. غزل: ترانه به زبان فارسى، سرود. خوش بود وقت حافظ: وقت و حال حافظ به خوشى مى‌گذشت. فال مراد و كام بر نام عمر و دولت احباب مى‌زدم: به ياد دوستان و به نيّت اقبال و عزّت و شوكت آنها تفأل به خير مى‌زدم و به ياد آنها بودم. برگرفته از کتاب «شرح جلالى بر حافظ، ج‌3، ص 1694‌ https://eitaa.com/Hafiz_1400 https://t.me/Hafiz_1400