eitaa logo
هفت برکه گراش - گریشنا
1.2هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
378 ویدیو
25 فایل
پایگاه خبری هفت برکه گراش پایگاه خبری برتر شهرستان‌های استان فارس در طرح رتبه‌بندی
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 👨🏻‍⚕️👩🏻‍⚕️ برنامه هفتگی نوبت‌دهی اینترنتی پزشکان 🏨 در کلینک تخصصی و فوق‌تخصصی بیمارستان گراش 🗓 هفته چهارم مهرماه ۱۴۰۲ 🏨 نوبت‌دهی تمامی پزشکان متخصص و فوق تخصص فقط به صورت اینترنتی: gerash.paziresh24.com 🔬سامانه جواب آزمایشگاه بیمارستان گراش elab.gerums.ac.ir ☢️ سامانه‌ی دریافت پرونده تصویری پزشکی بیمارستان گراش pacs.gerums.ac.ir 🔻حضور هفتگی پزشکان در ارد 🏥 مرکز خدمات جامع سلامت ارد 🗓 دوشنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۲ 🩺 دکتر حبیب‌الله محمدجانی - متخصص داخلی 🛎 نوبت‌دهی به صورت حضوری ساعت ۷:۳۰ صبح ⏰ ساعت حضور پزشک ساعت ۹ تا ۱۲ ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 صدرنشینی مقتدرانه هلال‌احمر و شاهین ⚽️ پایان هفته چهارم مسابقات باشگاهی گراش 🔻 گروه B - هفته چهارم ⚽️ استقلال ۱ - اتحاد ۱ ⚽️ هلال احمر ۵ - جوشن ۰ ‌⚽️ نیولند ۰ - انقلاب ۳ 🔻جدول رده‌بندی گروه B ✅ ✅ ✅ ✅ هلال‌احمر ۱۲ امتیاز ✅ ✅ ✅ ❌ جوشن - ۹ امتیاز ❌ ✅ ❌ ✅ انقلاب - ۶ امتیاز ❌ ✅ ❌ ⏸ اتحاد ، استقلال - ۴ امتیاز ❌ ❌ ❌ ❌ نیولند - بدون امتیاز ‌ 🔻 گروه A - هفته چهارم ⚽️ پرسپولیس نوین ۳ - بهاش زینل‌آباد ۱ ⚽️ شهدا ۳ - شاهین ۴ ⚽️ ستاره آبی ۲- گراش جوان ۲ ‌ 🔻جدول گروه A ✅ ✅ ✅ ✅ شاهین - ۱۲ امتیاز ✅ ✅ ❌ ⏸ گراش جوان و ستاره‌‌آبی - ۷ امتیاز ✅ ✅ ❌ ❌ شهدا - ۶ امتیاز ❌ ❌ ❌ ✅ پرسپولیس نوین - ۳ امتیاز ❌ ❌ ❌❌ بهاش زینل‌آباد - بدون امتیاز ⬆️ هفته پنجم و پایانی مرحله مقدماتی چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه این هفته برگزار می‌شود و از هر گروه چهار تیم به مرحله دوم صعود می‌کنند. 🏟 همه بازی‌ها در ورزشگاه شهدا گراش برگزار می‌شود. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🛒 شب‌های نمایشگاه پاییزه: تفریح و شاید کمی خرید 🍁 نمایشگاهِ پاییزه‌ی عرضه مستقیم کالا گراش از تاریخ ۱۷ مهر به مدت ۱۰ شب و یا بیشتر در بوستان یاران برپاست. این روزهای اول سال تحصیلی که دانش‌آموزان صبح‌ها به مدرسه می‌روند و تا شب درگیرِ مشق و تمریناتِ کلاسی هستند، آخر هفته‌ها زمان مناسبی‌ست که خانواده برای شارژ روحی سری به نمایشگاه بزنند. این جور نمایشگاه‌ها فقط برای خرید کردن نیست، گاهی آدم‌ها برای تفریح و وقت گذراندن و دور شدن از روزمرگی به آن پناه می‌برند. ▫️از بلوار شیخ احمد انصاری که به سمت بوستان یاران برویم در دو طرف خیابان با ماشین‌های پارک شده‌ی مردم مواجه می‌شویم که نشان دهنده‌ی استقبال خوب مردم است و خب نتیجه‌گیری برای خرید کردن‌شان را باید بگذارم بعد از سرزدن به غرفه‌ها و این که آیا کیسه‌هایی در دست دارند یا نه؟ 🔻گزارش نوریه بلبل و عکس‌های نازنین کشاورز از نمایشگاه را در هفت‌برکه بخوانید: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139560 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🛒 شب‌های نمایشگاه پاییزه: تفریح و شاید کمی خرید 🍁 نمایشگاهِ پاییزه‌ی عرضه مستقیم کالا گراش از تاری
🛒 شب‌های نمایشگاه پاییزه: تفریح و شاید کمی خرید ▫️هوای خوب پاییزی، فرصتی هست که کمی در فضاهای سبزِ شهر قدم بزنیم، حالا اگر در کنار این فضا نمایشگاهی برپا شده باشد، دیگر نورعلی‌نور می‌شود. می‌توان در کنارِ تفریح کمی هم محصولاتی که برای فروش ارائه می‌شوند را از نظر گذراند و خریدی هم کرد. ▫️نمایشگاهِ پاییزه‌ی عرضه مستقیم کالا گراش از تاریخ ۱۷ مهر به مدت ۱۰ شب و یا بیشتر در بوستان یاران برپاست. ▫️بعضی از مردم با لیوان‌های اسپرسو به دست از کافه رهگذر که در ورودی نمایشگاه قرار دارد بیرون می‌آیند و خود را آماده‌ی یک خرید یا گشت زدن در نمایشگاه می‌کنند. 🔻راضی هستیم به رضای خدا 1️⃣ اولین غرفه‌ای که سر می‌زنیم فروشگاه محصولات چوبی است. محصولاتش صنایع دستی و محصولات آشپزخانه و خراطی چوب هست و از استان گیلان شهر لنگرود به گراش آمده است. به واسطه‌ی عضویت در میراث فرهنگی از نمایشگاه‌هایی که در سراسر کشور برپا می‌شود مطلع شده است. فروشنده‌ تمایلی به مصاحبه و آوردن نام‌ش ندارد. می‌گوید بار اولی که قرار بوده در نمایشگاه گراش شرکت کند، نمایشگاه کنسل شده است و این‌بار دومی است که به گراش می‌آید. استقبال مردم در روزهای اول زیاد خوب نبوده و الان کم‌کم بهتر شده است و با جمله «راضی‌ هستم به رضای خدا» صحبت‌اش را تمام می‌کند. 2️⃣ نفر بعدی گزارش ما آقای زارع است که از شیراز آمده و این روزها اولین تجربه‌ی غرفه‌داری در گراش را می‌گذراند، البته تجربه‌ی حضور در نمایشگاه لار و خور را دارد و با کار تولیدی مانتو و لباس‌های پاییزه و بهاره و تابستانه این روزها مهمان نمایشگاه است. از استقبال خوب مردم می‌گوید و اینکه اجناس‌شان به نسبت اجناس موجود در بازار از کیفیت بهتری برخوردار است.می‌گوید: «هدف ما این است که مردم را به سمت لباس‌های مدرن و شاد هدایت کنیم.» 3️⃣ خانمی از لار که با محصولات طب سنتی در گوشه‌ای از نمایشگاه به فروش محصولاتش مشغول است از استقبال کم مردم از محصولاتش می‌گوید از اینکه مردم به خواص روغن‌های درمانی آشنا نیستند و خیلی راحت از کنار آن می‌گذرند. 4️⃣ محصولات دست‌ساز مریم حسین‌پور و الهام نادرپور را از اینستاگرام می‌شناسیم.از استقبال خوب مردم می‌گویند که این نمایشگاه بهتر از نمایشگاه‌هایی که قبلا برگزار شده، هست و نادرپور دلیل آن را آب‌وهوای خوب و همچنین مکان مناسب نمایشگاه می‌داند. 5️⃣ گراشی بعدی که به سراغ او می‌رویم فاطمه صحراگرد هست که با محصولات عباهای عربی و اکسسوری و کیف‌های مجلسی در نمایشگاه حضور دارد. این اولین حضورصحراگرد در نمایشگاه است. فاطمه هفت سال است خیاطی می‌کند و در کنار آن دو سال است که به فروش عباهای عربی مشغول است. از استقبال خوب مردم می‌گوید و اینکه راضی است. 🔻 طرفداران غرفه‌های خوراکی 💬 از مریم که به همراه مادرش به نمایشگاه آمده می‌پرسم از کدام غرفه‌ها بیشتر خوشش آمده، می‌گوید: «از غرفه‌هایی که لواشک و قره‌قروت می‌فروشند.» اما مادرش نظری متفاوتی دارد و بیشتر به غرفه‌هایی که نان‌های محلی و محصولات سنتی گراش را می‌فروشند تمایل دارد. 💬 ابوالفضل که هشت سال سن دارد از غرفه‌ای که سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌فروشد رضایت دارد و تنها امتیاز منفی‌ای که به آن می‌دهد این است که اگر آویشن به سیب‌زمینی‌ها نزند بهتر است. 💬 علی به همراه همسر و فرزند کوچک‌اش در نمایشگاه هست می‌گوید، این ذوق و شوق بین مردم و پویایی جمعیت را دوست دارد و راضی است حتی اگر خرید هم نکند. 💬 ‌‌فاطمه که گراشی نیست و از شهرهای اطراف آمده است نظرش این است که تنوع محصولات تقریبا خوب است و جای بهتر شدن هم دارد. ❌ چراغ‌های روشن نمایشگاه در ورودی گراش از سمت اوز خانواده‌ها را به اینجا کشانده است هر چند که بعضی‌ها اصناف از برگزاری نمایشگاه دلخورند و معتقدند این نمایشگاه بازار آن‌ها را رونق می‌اندازد. ‌🔻گزارش نوریه بلبل و عکس‌های نازنین کشاورز از نمایشگاه را در هفت‌برکه بخوانید: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139560 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⛳️ کمپ ورزش و دانش - گزارش تصویری 🏟 به مناسبت هفته جهانی کودک و هفته تربیت بدنی، هیات ژیمناستیک گراش «کمپ و دانش» را برنامه‌ریزی و روز پنجشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ در زمین چمن مجموعه فرهنگی ورزشی سردار سلیمانی اجرا کرد. 🤸‍♂️ به گزارش روابط عمومی هیئت ژیمناستیک شهرستان گراش، در این کمپ حدود ۲۰۰ کودک و دانش‌آموز ۴ الی ۹ سال حضور داشتند و در ۶ غرفه شامل علوم و ورزش، ریاضی و ورزش، انگلیسی و ورزش، هنر و ورزش و ژیمناستیک و ریتموگیم به آموزش و بازی و سرگرمی پرداختند. پایان‌بخش این کمپ نیز مراسم آتش‌بازی بود. ▫️ سحر غلام کشور، مسئول برگزاری کمپ، با عذرخواهی از کودکان و خانواده‌ها بابت اجرا نشدن نمایش عروسکی، مسئولین غرفه‌ها را اینگونه معرفی کرد: سکینه فتحی (علوم)، هانیه افشار (انگلیسی)، صفیه آذربار (ریاضی)، رامین رحیمی (هنر)، فائزه شکیبا (ریتموگیم)، معصومه خواجی (ژیمناستیک). 🔻 گزارش تصویری مجید افشار در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139581 ▪️⛳️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🎶 آموزش ساز هنگدرام در گراش 🎶 🔻مدرس: آریا جعفرزاده instagram.com/_aryajafarzadeh_ 🎼 در آموزشگاه موسیقی رایگان گراش 🏢 گراش | خیابان امام | سه راه خیابان بسیج | طبقه بالای عکاسی زارعی | محل سابق خانه فرهنگ ☎️ 09178813832 | 09367113832 | 07152446659
▪️ درگذشت حاج اصغر حسنی ▫️فرزند زینل ▪️مراسم تشییع و خاکسپاری 📅یکشنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۲ - ساعت ۱۵ ↩️ از ابتدا خیابان ریحان به سمت آرامستان جعفرآباد گراش ▫️ مراسم ختم 🕌 حسینیه ابوالفضل(ع) ⏰ از ساعت ۲۰ تا ۲۲ ▫️مجلس زنانه: منزل مرحوم در خیابان بسیج - کوچه ۳ ▫️قرائت فاتحه و نماز لیله‌الدفن جهت شادی روح مرحوم مزید امتنان است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌦 امیدوار به پاییز پر باران و گرم‌تر 🔻سال زارعی از اول مهرماه آغاز شده است و برای پیش‌بینی اوضاع جوی و بارندگی در ماه‌های آینده به سراغ محمود آذرآیین ‌کارشناس هواشناسی رفتیم: 💬 خوشبختانه امسال با توجه به قرارگیری شاخص enso ؛ورود به فاز گرم و ماندگاری آن حداقل تا بهار در فاز مثبت و شروع پدیده‌ی elnino که منجر به افزایش بارندگی‌های خاورمیانه و ایران می‌شود و بعد از بررسی سایر شاخص‌ها که همگی به نفع جنوب کشور و همچنین مناطق جنوبی استان فارس هستند امید است که پاییز و زمستان پر بارشی را تجربه کنیم. ‌ 🍂 نتایج مراکز معتبر هواشناسی مانند دانشگاه کلمبیا و...، امیدواری به بارش‌های فراگیر و بیشتر از نرمال را در پاییز پیش رو برای جنوب فارس دو چندان می کند. 🌥 از لحاظ دمایی نیز برای ادامه فصل پاییز با توجه به شرایط آب های مجاور کشور، انتظار داریم هوای گرم تر از نرمال را پیش رو داشته باشیم. ▫️ در هفته پیش رو نیز شاهد کاهش تدریجی دمای هوا خواهیم بود. ☔️ ان شاالله از آبان‌ماه منتظر آغاز بارش‌های پاییزی خواهیم بود. ‌ ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده ☑️ هفت‌برکه: حسن تقی‌زاده از سال‌های دور به نوشتن مشغول بوده است و شاید نوشته‌هایش را در «هفت‌برکه» خوانده باشید. او نوشتن داستان کوتاه را در انجمن شاعران و نویسندگان گراش شروع کرد و اکنون دست به تجربه‌ای نو زده است: نوشتن یک داستان بلند با استفاده از فضا و شخصیت‌های تاریخی گراش. در «افسانه‌ی همایون‌دژ»، او از تکه‌هایی از واقعیات تاریخی که در دست است استفاده کرده و با تخیل خودش، آن را به شکل یک «افسانه» یا «داستان تاریخی» پرورده است. این داستان بلند به صورت «پاورقی» در هفت‌برکه منتشر خواهد شد. پاورقی فرمی است که در روزنامه‌های قدیم مرسوم بود و داستانی به صورت هر روزه در یک ستون ثابت برای خوانندگان منتشر می‌شد. 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۲ خان گفت: «آفرین، آفرین، بارک الله. همین‌جا بنشین و چشم از آنها بر ندار. می‌گویم برایت غذا و شربت بیاورند. ببین از سمت چپ قلعه می‌روند و قصد لار دارند، و یا از سمت راست، وارد گراش می‌شوند.» محمدخان در عین پایین آمدن از راه‌پله داد زد: «سیاه، سیاه، سیاه‌کَلی!» سیاه‌کَلی یک سیاه‌پوستان آفریقایی بود که به عنوان برده به ایران آورده شده بود. از میان پنج آفریقایی در خانه‌ی خان که سه تای آنها زن بودند، او سرپیش‌خدمت بود. سیاه در راه‌پله دوید و گفت: «بله، خان.» خان گفت: «غذا و چای و شربت ببر به منظر و قلیان را چاق کن بیار توی پَندَری.» محمدخان و عباس مش‌معدعلی در پندری نشستند. بعد از گذشت دقایقی، سیاه‌کَلی با منقلِ هشت‌پایه پر از آتش که در یک سینیِ مسی گذاشته بود، وارد شد و سینی را جلو محمدخان گذاشت. محمدخان با عصبانیت گفت: «من گفتم قلیان بیاور. الان چه وقت بافور و تریاک است؟» عباس خنده‌ای کرد و گفت: «جناب خان، از قدیم گفته‌اند که «آدمِ سیاه، عقلَش تا پِشین است. الان وقت پَسین است.» خان که افکارش درگیر بود و قلیانش به موقع حاضر نشده بود، با عصبانیت گفت: «به جای مزه ریختن، یک کاری بکن. فکری بکن. ناسلامتی تو جای مشاور پدرم میرزا معدعلی نشستی. زمانِ حکومت پدرم، آب از آب تکان نمی‌خورد. ولی الان چی؟ یکی از تفنگچی‌های من را در راه خنج با تیر زدند. دو تا از خِوِدهای من را در اَرَد، نزدیک فصل جیری، آتش زدند. الان هم که یک عده غربتی با سلاح دارند نزدیک می‌شوند که من نمی‌دانم کی هستند و چی می‌خواهند.» عباس مش‌معدعلی بعد از سخنان محمدخان خودش را جمع‌وجور کرد و گفت: «بله، جناب خان، میرزا معدلی مرد بزرگ و دانایی است و سال‌های سال مشاور مرحوم خان بزرگ، پدر شما بود. شاید خداوند عقلِ میرزا معدعلی را به من نداده، ولی در عوض پنج تا پسر داده که همگی قسم خورده‌اند که تا پای جان پا در رکاب شما خواهند بود.» بالاخره قلیان خان را آوردند. خان چند پک به قلیان زد و عصبانیتش فروکش کرد. بعد نیِ قلیان را زیر چانه‌اش گذاشت و به فکر فرو رفت. بعد از مدتی، سکوت را شکست و رو به عباس گفت: «برو، برو دنبال میرزا معدلی. بیارش اینجا. درست است که پیر و ناتوان شده، ولی شاید هنوز فکرش کار می‌کند.» مدتی گذشت. خان همچنان در پندری نشسته بود و با افکار پراکنده‌اش در مورد حوادث یک سال گذشته درگیر بود. او حاکمیت خود را که از پدرش به ارث برده بود، متزلزل می‌دید. اینکه عده‌ای مردِ مسلح هم به مرکز فرمانروایی‌اش نزدیک می‌شدند، او را بیشتر نگران کرده بود. صدای دق‌الباب و «یا اللهِ» عباس مش‌معدعلی را شنید. او را به حضور خود طلبید و پرسید: «چی شد؟ میرزا معدعلی را دیدی؟» - بله. جنابِ میرزا حال و روز خوشی نداشت. از دو پا فلج شده و دستانش ضعیف شده بود. به جز زبان تندش، بقیه‌ی اعضای بدنش کار نمی‌کرد. - پیام مرا رساندی؟ شنید؟ چرا نیاوردیش؟ - بله. شنید. و یک جمله بیشتر نگفت. - خب، چی گفت؟ - جناب خان، من جرات بیانش را ندارم! - بگو چی گفت. بگو. - من غلط می‌کنم که چنین پیامی را به جناب خان برسانم. - مشکلی نیست. غیر از این است که فحش و فضاحت باشد؟ تو در امانی. - خان، خیلی ببخشید، روم به دیوار، روم به دیوار. میرزا گفت هیچ وقت بار را نمی‌برند نزدیک خر. خر را می‌آورند پهلوی بار. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🪔 ۱: اشیایی که ما را به تاریخ وصل می‌کند ✍️ صادق رحمانی 📝 یک ‌بار با زنی سالخورده، مادر یکی از دوستان، برخورد داشتم. در لابه‌لای حرف‌هایش به نکته‌ی جالبی اشاره کرد. گفت: «کاغذ از آدم‌ها وفادارتر است.» اشاره‌اش به این موضوع بود که نوشته‌های آدمی پس از مرگش هنوز هست، اما از صاحب نوشته خبری نیست. من از این عبارت استفاده می‌کنم و می‌گویم که اشیای خانه‌ی ما نیز زنده‌اند و وفادارتر از انسان‌ها. 🏺برخی از اشیا ما را به تاریخ وصل می‌کند. اشیاء چند نسل با آدم‌های یک خانه زندگی می‌کنند و وقتی که کهنه هم شدند، آدم از آنها دل نمی‌کند، بلکه آنها را به انباری منتقل می‌کند. بنابراین اشیاء همانند انسان‌ها زندگی می‌کنند، پیر می‌شوند و به جای دیگر سفر می‌کنند. اشیاء دربردارنده‌ی معانی فرهنگی و اجتماعی هستند. 💈 شما چه مقدار از اشیای قدیمی را پیش چشم خود دارید؟ چرا فرزندان ما از نگهداری اشیای قدیمی در خانه، اظهار نارضایتی می‌کنند؟ آیا آنان از خاطره‌بازی ما با اشیاء اطلاع دارند؟ جوانان امروز با چه اشیایی پیمان رفاقت بسته‌اند؟ 📦 «یخدو» صندوقی چوبی بود که در آن می‌شد هر چیزی را پیدا کرد. ما هم در ستون «یخدو» از اشیای فراموش‌شده‌ی خانه می‌نویسیم؛ اشیایی که گاهی فقط یک خاطره است و گاهی هم می‌توان دستی به سر و روی آن‌ها کشید و به شکلی دیگری با آن‌ها زندگی کرد. 🗃 یخدو Yakhdoo همان صندوقچه قدیمی است که به احتمال زیاد نام آن رَخت‌دو یا رخت‌دان یعنی جای نگهداری لباس بوده است. از یخدو برای نگهداری لباس‌های نو و مهمانی استفاده می‌شده است. بدنه‌ی اصلی یخدو از چوب درخت گز درست می‌شد و برای روکش بیرونی آن از مخمل وبرای روکش داخلی از پارچه‌هایی با کیفیت نازل‌تر استفاده می‌کردند. 🧿 یخدو جزو لاینفک جهیزیه‌ی عروس بود و حتما یک جفت یخدو در جهاز عروس قرار می‌دادند. حاج عبدل ایزدی و حاج علی ایزدی از آخرین استادان بنام در ساخت یخدو در گراش بودند. 🔨 درِ ستون «یخدو» را با عکس‌هایی از رقیه مهرابی، دانش‌آموخته مرمت آثار تاریخی، باز می‌کنیم که یخدوی قدیمی را با هنرمندی خود به یک عضو زیبای خانه تبدیل کرده است. ☑️ ستون یخدو را یکشنبه‌ها در هفت‌‌برکه بخوانید. 🔻 کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/138565 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌴 فروش نخل ارقام : مجول | برحی | پیارم | خلاص | ✅ با بهترین قیمت و کیفیت ✅ با ضمانت زنده ماندن اصل جنس ☎️ تلفن تماس : 09024045411
👨‍🎓🎈استقبال از دانشجویان جدید با گل و بادکنک و جلسه 🎓 ثبت‌نام دانشجویان ورودی ۱۴۰۲ در دانشکده علوم پزشکی گراش آغاز شد. همچنین در یک جلسه معارفه، والدین دانشجویان جدیدالورود با مسئولین دانشکده علوم پزشکی گراش، آشنا شدند. ▫️با توجه به تاخیر در اعلام نتایج کنکور امسال، دانشجویان ورودی جدید هفته سوم مهرماه وارد دانشگاه‌ها می‌شوند. شنبه، ۲۲ مهرماه، دانشجویان ورودی ۱۴۰۲ در رشته‌های کارشناسی علوم آزمایشگاهی و کاردانی فوریت‌های پزشکی، در دانشکده‌ی علوم پزشکی گراش ثبت‌نام شدند. ➕جلسه توجیهی و معارفه مسئولین دانشکده علوم پزشکی گراش با حضور دکتر مهدی محسن‌زاده رییس دانشکده، دکتر علی اصغر خالقی، معاون آموزش، تحقیقات، فناوری، مسعود خواجه‌زاده، معاون فرهنگی دانشجویی و حجت‌الاسلام برفر، مدیر فرهنگ‌سرای نهاد رهبری علوم پزشکی با حضور والدین دانشجویان برگزار شد. ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139611 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
⚫️ ابراهیم اوسه که گراشی‌ها او را به نام ابراهیم کل مراد می‌شناختند در ۶۴ سالگی در دبی درگذشت. #پرسه
⚫️ مراسم یادبود مرحوم ابراهیم اوسه ⏰ دوشنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۲ - ساعت ۲۰ تا ۲۳ 🕌 مسجد مهدیه ▪️ابراهیم اوسه که گراشی‌ها او را به نام ابراهیم کل مراد می‌شناختند ۳ مهرماه در ۶۴ سالگی درگذشت و در دبی به خاک سپرده شد. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🎁 حاتم حامی ورزش و فرهنگ ▫️در ادامه حمایت از ورزش و فرهنگ، میثم بزازی و عبدالمجید نادرپور، دو دونده گراشی که در مسابقات کشوری رده نوجوانان چهار مقام برتر را به ارمغان آورده بودند، مهمان مجموعه غذایی حاتم بودند. 📡 مدیریت مجموعه غذایی حاتم، به پاس به دست آوردن این موفقیت، ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ در مراسمی از این ورزشکاران تقدیر کرد. 💬 جواد محمدی مدیر حاتم در مورد این اقدام گفت:«مانند دیگر شهروندان از افتخارآفرینی این عزیزان خوشحال می‌شویم و در حد توان سعی می‌کنیم از ورزش‌هایی که مظلوم واقع شده‌اند و همچنین فعالیت‌های فرهنگی و هنری حمایت کنیم.» ▫️محمدی گفت: «همان‌طور که مردم با حضور در حاتم از ما حمایت می‌کنند ما هم به سهم خود سعی می‌کنیم در حد توان چه به عنوان اسپانسر چه به شکل تقدیر به وظیفه اجتماعی‌مان برای حمایت از ورزش و فرهنگ عمل کنیم.» 🔻عکس‌های بیشتر را در اینستاگرام هفت‌برکه ببینید: https://www.instagram.com/p/CybWbFgKR9e
⚽️ اولین داوریِ محمد صحراگرد در لیگ برتر نونهالان کشور 🔺 صحراگرد، کمک‌داور جوان گراشی، روز جمعه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۲ بازی دو تیم شیرازی خلیج فارس و پاس را در ورزشگاه شهید دستغیب قضاوت کرد. 🔺 او پس از موفقیت در تست آمادگی جسمانی پیش‌فصل داوران فارس، در لیست داوران معرفی شده به کشور قرار گرفته بود. ▫️ پیش از او، حاج علی موغلی، عبدالرضا حسین‌پور، عبدالمجید افشار و عبدالحمید عبدالی قضاوت در لیگ‌های کشوری را در کارنامه خود به ثبت رسانده بودند. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده ☑️ هفت‌برکه: حسن تقی‌زاده در «افسانه‌ی همایون‌دژ»، از تکه‌هایی از واقعیات تاریخی که در دست است استفاده کرده و با تخیل خودش، آن را به شکل یک «افسانه» یا «داستان تاریخی» پرورده است. این داستان بلند به صورت «پاورقی» در هفت‌برکه منتشر خواهد شد. پاورقی فرمی است که در روزنامه‌های قدیم مرسوم بود و داستانی به صورت هر روزه در یک ستون ثابت برای خوانندگان منتشر می‌شد. 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۳ عباس گفت: خان، خیلی ببخشید، روم به دیوار، روم به دیوار. میرزا گفت هیچ وقت بار را نمی‌برند نزدیک خر. خر را می‌آورند پهلوی بار. خان ناگهان قهقهه‌ای سر داد و گفت: «ای میرزای پدر سوخته! خدا لعنت کند هر چی میر و میرزاست! پیرمرد از دست‌وپا شده، ولی از نیش و کنایه زدن نه. می‌دانی عباس، این میرزا نه تنها مشاورِ امین و معتمدِ مرحومِ پدرم بود، بلکه یک دوست واقعی برای پدرم بود. مرحوم پدرم هم برای میرزا احترام زیادی قایل بود. هر جا که می‌رفت، چه در موقع سفر و چه در فصول شکار، محال بود که میرزا را با خودش نبرد. برای کوتاه شدن راه، با هم مشاعره می‌کردند و توی مجالس خصوصی، لُغُز می‌گفتند و با نیش و طعنه از پس همدیگر بر می-آمدند. خب، من هم پسر همان پدرم. جوابش را توی آستین دارم. خر از بار بردن می‌افتد، ولی از گوزیدن نه!» - بارک الله جناب خان! الساعه می‌روم و جواب خان را می‌رسانم. - نه، لازم نیست. میرزا نزدیکِ نود سالش است. بی‌ادبی حساب می‌شود. فقط یک جمله بگو. بگو خر بعد از نماز عشا به نزد بار خواهد آمد. فقط همین را بگو، نه یک حرف بیشتر و نه کمتر. به سیاه‌کَلی هم بگو که سه چهار کیلو شکرپنیر و خرمای نم و انجیر و نخود و کشمش تهیه کند. ازش بگیر و ببر برای میرزا. - الساعه، الساعه. چشم. بعد از رفتن عباس، خان که انگار از خواب غفلت بیدار شده بود، به مرور کارهای گذشته‌ی خود و به اشتباه‌ها و کم‌کاری‌هایی که طی چند سال زمامتش مرتکب شده بود پرداخت. به این نتیجه رسید که زودتر از اینها به یک مشاور کارکشته و دانا نیاز داشته است. ولی صدای صفرِ علی صفر رشته‌ی افکارش را پاره کرد. صفر او را بلند صدا می‌زد. محمدخان که در کشیدن قلیان افراط کرده بود و یارای رفتن به منظر دیده‌بانی را نداشت، صفر را به حضور طلبید. صفر آن چه دیده بود به خان گفت. خلاصه‌ی گزارشش این بود که این کاروان ظاهرا قصد آمدن به گراش را در سر نداشته و وارد حیطه گراش نشده است، بلکه فعلاً قصد رفتن از راهِ پشتِ کلات به لار را دارد. آنها در انتهای گردنه تنگ مسجد که مشرف به گراش است، قصد اردو زدن دارند. خبر اردو زدن سواران غریبه در دور و نزدیکیِ گراش بر نگرانی خان افزود. محمدخان صفر را مامور کرد که هر چه سریع‌تر از کلات بالا برود و خود را به جهانگیر، سردسته‌ی تفنگچی‌های خان که در قلعه اولی مستقر بود، برساند و به او بگوید که سریع با پنج سوار دیگر، جلوِ درِ خانه خان حاضر شوند. خان به سیاه‌کَلی هم دستور داد تا به خانه‌ی مادر و خواهران و برادران خان برود و به آنان بگوید که آماده‌ی رفتن به قلعه باشند. در کوچه‌های پر پیچ و خم که با شیبی تند از پاقلعه شروع و به خانه‌ی طالب‌خانی منتهی می‌شد، کودکانِ خردسالِ سوار بر گُرد که در دنیای کودکانه‌ی خود، مثل سوارکارانی ماهر با هم مسابقه می‌دادند، صدای نعل اسب‌های تفنگچی‌های خان را شنیدند. به محض شنیدن این صدا، کودکان اسب‌های چوبی خود را رها کردند و به طرف سوارکارانی که به طرف خانه‌ی طالب‌خانی می‌رفتند، دویدند. دختربچه‌ها و بعضی از مادرانشان نیز از لای دروازه‌های چوبی سَرَک می‌کشیدند. خان نیز بی‌صبرانه منتظر رسیدن سواران بود. هنگام غروب شده بود. خورشید آرام‌آرام در بلندی‌های کوه نو که اسم دیگرش کوه سیاه بود، از نظرها پنهان می‌شد. هیاهویی در محله‌ی طالب‌خانی و کوچه‌های اطرافش که قوم و خویشان درجه یک محمدخان در آنها سکونت داشتند بر پا شده بود. مادرها و کنیزان در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به دنبال بچه‌های قد و نیم‌قدشان که مشغول بازی بودند، می‌گشتند. به همدیگر می‌گفتند که خان دستور داده است که اول افراد مسن و کودکان و نوجوانان را به قلعه ببرند. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
38.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 شلواهای رضوان خنجی با آوای مراد یوسفی ▫️شروه یا شلوا با فرهنگ ما آمیخته شده است و می‌توان آن را آشناترین نوای موسیقی در جنوب ایران دانست. در شلوا غم، غربت و عشق با هم آمیخته می‌شود. 📻 رادیو اچمستان که در خنج فعالیت دارد در ادامه ثبت آثار فرهنگی و ادبی به سراغ مراد یوسفی از شلواخوانان گراش رفته و ۳ شلوای رضوان خنجی را با صدای گرم او ضبط و منتشر کرده است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۴ مادرها و کنیزان در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به دنبال بچه‌های قد و نیم‌قدشان که مشغول بازی بودند، می‌گشتند. به همدیگر می‌گفتند که خان دستور داده است که اول افراد مسن و کودکان و نوجوانان را به قلعه ببرند. دیری نپایید که این هیاهو گسترش یافت. در هر کوچه‌ای صدای پچ‌پچ، زمزمه، فریاد و دعا شنیده می‌شد. هر مادری نگران فرزند بازیگوش خود بود. این هیاهو برای اهالی گراش ناآشنا نبود. مردها و زنان گراشی یکی دو بار این حرکت‌ها را دیده بودند. پیرمردها و پیرزن‌ها نیز بارها و بارها داستان حمله‌ی یک خان بر خان دیگر را برای فرزندان خود گفته بودند. جهانگیر به خانه‌ی خان رسیده بود و خان توصیه‌های لازم را به جهانگیر گوشزد می‌کرد. خان به جهانگیر دستور داد تا هر پنج دروازه‌ی گراش را کمی زودتر ببندد و جلو هر دروازه، یک تفنگچی بگمارد و به جز ساکنین گراش، به هیچ غریبه‌ای اجازه‌ی ورود به آبادی ندهد. مدتی از غروب آفتاب گذشته بود و تاریکی شب بر آبادی سایه افکنده بود. هیاهوی غروب و اضطراب محمدخان فرو نشسته بود. خان که بچه‌ها و سالخوردگانِ اطراف خود را به همایون‌دژِ تسخیرناپذیر فرستاده بود، احساس آرامش بیشتری می‌کرد. مردان از سر کار به خانه‌های خودشان برگشته بودند و اهالی خانه‌ها احساس امنیت می‌کردند. صدای پای اسب جهانگیر که دائم به دروازه‌های آبادی سر می‌زد، بر این احساس آرامش و امنیت می‌افزود. چندی بعد، اهالی محله‌ای که خانه‌ی میرزا مَعدَلی در آن واقع شده بود، صدای حرکت آرامِ سه اسب را شنیدند. خان و دو سوار دیگر به خانه‌ی میرزا معدلی رسیدند. خان به سواران همراهش دستور داد تا جلو در منتظر بمانند و خودش «یا الله»گویان وارد خانه شد. - سلام علیکم حاجی میرزا. - سلام پسر جان. میرزا خندید و به سرفه افتاد. بعد ادامه داد: «بیا جلو ببینمت. چند سال است که ندیدمت. ماشاء الله بزرگ شدی!» محمدخان نزدیک میرزا معدلی نشست و گفت: «خوشحالم که می‌خندی.» - می‌خندم، چون من بُردم. آخر یادم می‌آید که خیلی وقت‌ها پیش، با خدابیامرزی شاجان، توی همین پَندَری شرط بسته بودیم. من بهش گفتم: عاقبت یک روز می‌آید که محمدخان از این در وارد خانه‌ی من می‌شود. شاجان گفت نه، نمی‌آید. حیفِ شاجان که به رحمت خدا رفت. - خدا رحمتش کند. یادم است بچه که بودم، با اسد و علی‌اکبر هم‌بازی بودیم. خدابیامرزی حاجی شاجان دَرِ کَت را باز می‌کرد و شکرپنیر و زِه‌گِرِه به ما بچه‌ها می‌داد. خدا رحمتش کند. - چی شده یادِ ما کردی؟ فکر می‌کنم یک جای کارت اشکال دارد. - بله حاجی میرزا، مشکلاتی هست. آمدم با شما مشورت کنم. - توی این نود سال سنی که من از خدا گرفتم، خانِ بی‌مشکل ندیدم! حالا بگو ببینم خان، مشکلت چی هست؟ - والله، چی بگویم میرزا. خانِ لار که ناسلامتی قوم و خویش ماست، با من سرسنگین شده است. کلانترِ اِوَز و فیشور برای من گربه می‌رقصانند. مزرعه‌ام را آتش زدند. تفنگچیِ من را از پشت زدند. حالا هم چند سوار غُربتی، اول گراش اردو زده‌اند. این یکی قوز بالاقوز شده. نمی‌دانم قصدشان چیست. از طرفی دیگر، نمی‌توانم بی‌گدار به آب بزنم. - هر آن‌کس که غافل چَرَد، غافل خورَد تیر. پسرِ خان، بزرگ شدی اما هنوز عاقل نشدی! دورادور خبرت را می‌گرفتم. به جای این که چهارچشمی مواظب باشی، پای منقل و سفره‌ی عرق می‌نشینی و با شکار و عیش‌و‌نوش، وقت خودت را تلف می‌کنی. - خام بودم. جوانی کردم. جاهلی کردم. و از سر بد شانسی، یکی مثل شما را هم نداشتم که باتجربه و درستکار باشد و کارها را برایم راست و ریست کند. برای همین آمدم اینجا تا با شما مشورت کنم که اولاً چه کسی را به کار بگیرم و دوم اینکه با این غربتی‌ها چکار کنم. نمی‌دانم بهشان حمله کنم یا اینکه صبر کنم. - این غربتی‌ها، کی هستند؟ چند نفرند؟ - سرحدی‌اند. شانزده نفر مسلح، دو تا بچه و دو سه تا پیرزن و پیرمرد. - بهتر است صبر کنی.... ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🎯 گردهمایی هیأت‌های ورزشی شهرستان گراش ‌ ⚽️🏓🏐به مناسبت روز تربیت‌بدنی‌🥋🐎🏃🏽 ‌ 🛎 همراه با اجرای ورزش زورخانه‌ای و پهلوانی 📅چهارشنبه ۲۶ مهرماه ساعت ۲۰ 📍گراش | زورخانه مولا علی(ع) ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🚧بهسازی سایت هفت‌برکه 📌۱۲ سال پس از شروع به کار سایت گریشنا، قالب این پایگاه خبری تغییر می‌کند و در طی انجام این تغییرات دسترسی به برخی مطالب و بخش‌های سایت ممکن نیست. 🔜 همچنین برخی اخبار و گزارش‌ها که لازم است حتما در سایت هفت‌برکه منتشر شود با تاخیر در روزهای آینده منتشر خواهد شد. 📱 از همراهی شما در طی این سال‌ها سپاسگزاریم. در روزهای آینده همچون این سال‌ها می‌توانید خبرهای گراش را در دو نشانی هفت‌برکه و گریشنا دنبال کنید 🔴 7berkeh.ir 🔴 Gerishna.com ▫️موسسه فرهنگی هنری هفت‌برکه گراش▫️ ▪️☀️▪️ 🔻در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه، خبرهای گراش را دنبال کنید: ✔️ T.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ youtube.com/@7berkeh104 ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ twitter.com/7berkeh ✔️ Sapp.ir/7berkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh ✔️ Wa.me/989374909600
😋 آمهی، غذای مهوه‌خورهای حرفه‌ای ✍🏻 مریم مالدار ♨️ با سرد شدن هوا، خوردن مهوه و نان گُرشی همراه با مسکه بین جنوبی‌ها طرفدار بیشتری پیدا خواهد کرد. از این رو برای تکراری نشدن منوی «نو مهوه»، آمهی یا آومهی یکی از گزینه‌هاست. ▫️باید خاطرنشان کرد آمهی به خاطر مواد تشکیل‌دهنده‌اش، دوستداران مهوه را به دو بخش تقسیم می‌کند. آن‌هایی که آمهی می‌خورند و آن‌هایی که ترجیح می‌دهند همان نان و مهوه معمولی را برای قانع کردن معده در شب‌های دراز پاییز و زمستان سرو کنند. 🐟 برای درست کردن آمهی کافیست هنگام صاف کردن مهوه درست قبل از آنکه خندل (خردل) را به آب ماهی اضافه کنند، اندازه یک کدح «قدح مهیاوه» «کمتر یا بیشترش به طرفدارانش بستگی دارد» آب ماهی را درون کده بریزید. ▫️اقلام مورد نیاز برای تکمیل؛ پیاز خام خلالی شده، مقداری آویشن، لیمو عمانی و یا برای طعم بهتر کمی ادویه و فلفل سیاه کافیست این مواد را به آب ماهی اضافه کنید و اجازه دهید یک روز بماند تا به عبارتی دم بیاورد. 😏 خودتان تصور کنید مزه‌ی پیاز با آب ماهی چه معجونی خواهد شد. ▫️این معجون می‌شود یکی از گزینه‌های صبحانه یا شام است که با نان خورده می‌شود. ▫️یک توضیح را هم اینجا اضافه کنم؛ تا وقتی که پیازها را هر بار درون کدح می‌ریزید، آمهی هیچ‌گاه تمام نمی‌شود و بر خلاف آبگوشت یک معجون پربرکت به شمار می‌آید. ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139608 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔥 لوله‌کشی گاز، نصب تهویه، اجرای بیرون‌رفت و دیگر خدمات گاز‌کشی 💲نرخنامه دستمزد لوله‌کشی گاز خانگی و تجاری ▫️این نرخ‌ها ابتدا از سوی اصناف فعال به اتحادیه مربوطه پیش‌نهاد می‌شود و پس از بررسی و راستی‌آزمایی در مجمع عمومی اتاق اصناف مصوب می‌شود. این نرخنامه با تایید نهایی کمیسیون نظارت اصناف به صورت عمومی منتشر می‌شود. 📌 كليه افراد و واحدهای صنفی ملزم به نصب نرخ‏ نامه خدمات يا درج بر روی كالا و رعايت نرخ ‎های تعيين شده هستند. ▫️همشهریان در صورت مشاهده تخلف می‌توانند موارد را به واحد بازرسی اتاق اصناف گراش گزارش کنند. ☎️ 124 ☎️ ۰۷۱۵۲۴۵۱۸۸۸ 🔻 در هفت‌برکه نرخنامه‌های منتشر شده را ببینید: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/136980 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌎 لرزیدن گراش همزمان با چهار زلزله ۵ ریشتری در فین هرمزگان ⚠️ به گزارش هفت‌برکه بعد از سه زمین‌لرزه در صبح سه‌شنبه ۲۵ مهرماه ۱۴۰۲، امشب نیز یک بار دیگر ساعت ۱۹:۵۶ زمین‌لرزه هرمزگان در گراش و جنوب فارس احساس شد. ▫️این زمین‌لرزه‌ها در فاصله ۱۹۵ کیلومتر گراش و در شمال بندرعباس و شهرستان فین، نزدیکی کوه گنو رخ داده است. ▫️مرکز لرزه‌نگاری دانشگاه تهران زمین‌لرزه امشب را ۵.۵ ریشتر و مرکز لرزه‌نگاری آمریکان ۵.۴ ریشتر ثبت کرده‌اند. 🔻زمین‌لرزه‌های ۲۵ مهرماه در فین هرمزگان: ساعت ۱۹:۵۶ به بزرگی ۵.۵ ریشتر ساعت ۱۱:۵۲ به بزرگی ۵.۳ ریشتر ساعت ۰۸:۴۰ به بزرگی ۵.۶ ریشتر ساعت ۰۸:۲۹ به بزرگی ۵.۴ ریشتر 📌 تاکنون خسارتی از این گزارش نشده است: https://maps.google.com/maps?q=27.61+56.15&ll=27.61+56.15 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚫️ اعلام عزای عمومی در سراسر ایران ▪️دولت جمهوری اسلامی در بیانیه‌ای ضمن محکوم‌کردن اقدام جنایت‌کارانۀ رژیم صهیونیستی در قتل عام بیمارستان المعمدانی غزه، چهارشنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۲ را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کرد. ✖️رییس‌جمهور نیز در صفحه اجتماعی ایکس نوشت: شعله‌ آتش بمب‌های آمریکایی -اسرائیلی که امشب در بیمارستان ‌ المعمدانی غزه بر سر مجروحان مظلوم فلسطینی ریخته شد، به‌زودی صهیونیست‌ها را خواهد بلعید. 🟥 سخنگوی وزارت بهداشت تشکیلات خودگردان فلسطین خبر داد که در بمباران بیمارستان المعمدانی بیش از ۵۰۰ نفر به شهادت رسیدند. برخی منابع فلسطینی تعداد شهدا را تا هزار نفر تخمین زده‌اند که همه آن‌ها غیر نظامی هستند. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۵ - این غربتی‌ها، کی هستند؟ چند نفرند؟ - سرحدی‌اند. شانزده نفر مسلح، دو تا بچه و دو سه تا پیرزن و پیرمرد. - بهتر است صبر کنی. شاید فراری باشند یا که می‌خواهند به دریا برسند. اگر قصد حمله داشتند، در تیررسِ شما اردو نمی‌زدند. بهتر است که فعلاً مواظبشان باشی و بهانه بهشان ندهی. آدم‌هایت را بفرست تحقیق کنند تا حساب دستت بیاید که آنها از چه آبادی‌ها و شهرهایی رد شده‌اند و چه ماجراهایی داشته‌اند. نمی‌شود که کاروانِ به این بزرگی در جاهای دیگری اردو نزده باشد. محمدخان پای صحبت میرزا معدلی نشسته بود و با دقت به حرف‌های او گوش می‌داد و با هر پند و اندرزی که می‌شنید، گوشه‌ای از زوایای تاریک ذهنش روشن می‌شد. خان دلیلِ دشمنی و سرسنگینیِ خانِ لار و کلانترهای اطراف را از میرزا پرسید. میرزا خندید و گفت: «قلعه، پسرِ خان. قلعه‌ی کلات گراش. همایون‌دژ. قلعه‌ی مارپیچِ اژدهاپیکرِ لار در مقابل این قلعه هیچ نیست. نقل است نام همایون‌دژ در شاهنامه فردوسی آمده است، همراه با قلعه‌ی اژدهاپیکر لار. قلعه لار ارتفاع ندارد و بلندی و کوه‌های اطراف آن، مُشرف بر قلعه است. ولی قلعه گراش برعکس، در بلندی قرار دارد و بر تمامی مناطق پهن‌دشتِ دورتادورِ گراش دیدِ مستقیم دارد. دشمن از فاصله‌ی چند فرسخی قابل دید است و مورد هدفِ تیرِ ساکنان این قلعه قرار می‌گیرد. نقل است که این قلعه ششصد سال قبل از هجرت رسول اکرم(ص) توسط زرتشتیان ساکن اینجا ساخته شده است و بارها و بارها محاصره‌ی آن بی‌نتیجه بوده است. بارها و بارها این قلعه مورد هجوم دشمنان قرارگرفته و هر بار دشمنان ناموفق بوده‌اند. در کتاب نوشته‌اند که هر پنج نفر در این قلعه با پانصد نفر از دشمن برابری می‌کند. شاید برای همین است که حاکمان و کلانتران اطراف با تو سر ناسازگاری دارند. این قلعه تسخیرناشدنی است و هر کسی که در آن پناه بگیرد از گزند دشمن در امان خواهد بود. البته که نباید از حصار گراش غافل بود. این آبادی در دامنه‌ی کلات ساخته شده است و در بلندی قرار دارد. البته یک حصار سومی هم هست.» محمدخان که از شنیدن حصار سوم گیج شده بود، مدتی به فکر فرو رفت و بعد لب به سخن گشود و از میرزا پرسید: «گفتی حصار سوم. ولی من به جز حصار گراش و پنج دروازه در آن و حصار قلعه همایون‌دژ، حصار دیگری ندیده‌ام.» میرزا جواب داد: «چشمانم سویی ندارند ولی من به وضوح دیده‌ام و می‌بینم که کجاست.» خان گیج و منگ رو به میرزا گفت: «اگر این یک شوخی نیست، خودتان بفرمایید این حصار کجاست؟» میرزا گفت: «این حصار نامریی است. همه نمی‌توانند آن را ببینند.» خان که کاملاً گیج و منگ شده بود گفت: «این چه حصاری است که همه نمی‌توانند آن را ببینند! این دیوار و حصار کجاست؟» میرزا پاسخ داد: «همینجا. همین محله‌ی بِلَئلِز، محله‌ی ناساگ، تَبلَه کلات.» و وقتی سردرگمیِ خان را دید، ادامه داد: «این حصار، اهالیِ گراش هستند، مردمانی که در این محله‌ها زندگی می‌کنند. پسرِ خان، اگر با اهالی گراش مهربان نباشی و به آنها ظلم کنی و خراج و مالیات زیاده از حد بگیری، این حصار فرو می‌پاشد. ولی اگر مهربان باشی و به آنها احترام بگذاری، این حصار را خواهی دید. ذات بشر اینطور است که اگر حاکم، ظالم باشد، مردمش با دشمن همکاری می‌کنند و اگر حاکمِ خوبی باشد، برای او جانفشانی می‌کنند. من پدرت را توصیه و مجبور می‌کردم که حامی مردم باشد. اگر مراسم عروسی یا ختنه‌سوران بود، از فقیر و غنی و چاروادار، به مراسم آنها می‌رفتیم. و اگر هم که عزادار بودند، به پُرسَه می‌رفتیم.» محمدخان دست بر زانویش گذاشت و بعد از لختی تفکر گفت: «خسته‌ات کردم. الآن رفع مزاحمت می‌کنم. شما چه کسی را به عنوان یک مشاور کاردان معرفی می‌کنید؟» میرزا در جواب گفت: «چرا میر اسد را به خدمت نمی‌گیری؟ او در سوارکاری و تیراندازی با پنج تفنگچی برابری می‌کند. عاقل و زیرک هم هست. علاوه بر این، باغیرت و بافتوت است.» ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh