eitaa logo
هفت برکه گراش - گریشنا
1.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
399 ویدیو
26 فایل
پایگاه خبری هفت برکه گراش پایگاه خبری برتر شهرستان‌های استان فارس در طرح رتبه‌بندی
مشاهده در ایتا
دانلود
⛑ کمک به غزه از طریق هلال‌احمر 🇵🇸 🇮🇷 ▫️جمعیت هلال احمر ایران شماره کارت و کد دستوری زیر را برای کمک به مردم مردم مظلوم غزه و فلسطین اختصاص داده است. 📌بر اساس اعلام هلال احمر گراش، کمک‌های دریافتی به محض باز شدن مسیرهای کمک‌رسانی ارسال خواهد شد. 📱کد دستوری: #۵*۱۱۲* 💳 شماره کارت: ۶۳۶۷۹۵۷۰۷۸۷۵۸۳۳۶ به نام جمعیت هلال احمر ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
انجمن نمایش گراش برگزار می‌کند: 📽 تماشای سی و هفتم 🎞 پخش و نقد و بررسی فیلم تئاتر 🎭 «NDE: Near-Death Experience» (تجربه‌ی نزدیکِ مرگ) ⏱طراح و کارگردان: رقیه ارشادی 🎭 کاری از گروه نمایشی آینه لار، اجراشده در اسفند ۱۴۰۱ 💈 ژانر: فیزیکال 🌀 با بحثی با عنوان «تئاتر فیزیکال چیست؟» 💬 توسط رقیه ارشادی 🔹 کارگردان، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی 🗓 پنج‌شنبه ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۲۰ 🏠 موسسه هفت‌برکه گراش 🛒 اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است. 🎈 حضور برای همگان آزاد و رایگان است. ▪️🎭▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
▪️ درگذشت حاجیه جواهر فرجی ▫️فرزند فرج‌اله و همسر حاج مرتضی افشار ▪️مراسم تشییع و خاکسپاری 📅پنجشنبه ۲۷ مهرماه ۱۴۰۲ - ساعت ۱۵ ↩️ از جلو آموزش و پرورش به سمت گلزار شهدای گراش ▫️ مراسم ختم دو شب پنجشنبه و شنبه شب 🕌 حسینیه چهارده معصوم(ع) (مدرسه علمیه) ⏰ از ساعت ۲۰ تا ۲۲ ▫️مجلس زنانه: منزل حاج مرتضی افشار ▫️مجلس مردانه: منزل حاج محمود عابدینی ▫️قرائت فاتحه و نماز لیله‌الدفن جهت شادی روح مرحومه مزید امتنان است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🗻 کوه تو را می‌خواند ⭕️ امشب در لایو اینستاگرام هفت‌برکه ببینید: ⏳ هفتاگرام - شماره ۱۴ 🧗‍♀️ به من
☑️ ۱۴ 🎙 گفتگو با حمزه حسینی و سعید رایگان 🧗‍♀️ به مناسبت روز ملی کوهنوردی، ۲۹ مهرماه، و هفته‌ی تربیت بدنی ⏰ چهارشنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۲ 📌 معرفی دو کوهنورد گراشی 👨‍🔧 حمزه حسینی مکانیک است. 💬 کوهنوردی را از سال ۸۴ شروع کردم با رفتن به کوه‌های منطقه و از سال ۹۶ یک سطح بالاتر و حرفه‌ای‌تر رفتم. اولین قله بِل اقلید بود. بعد تفتان و رنج و دماوند. ▫️ صحره‌نوردی را با آقای عیب‌جو شروع کردم. علاقه‌مند شدنم به صخره‌نوردی با بچه‌های هلال احمر در دیواره صخره‌نوری آبشار اندیشه بود. 🗻 مهم‌ترین و جذاب‌ترین قله‌ای که رفته‌ام، داوند است. 🏔 برای خارج از کشور برنامه داریم. هفته‌ای سه روز آمادگی جسمانی کار می‌کنم و از چند وقت بعد هم رکاب‌زنی داریم که سال آینده آماده باشیم. 👨‍🏫 سعید رایگان دبیر و نصاب آسانسور است. ▫️ کوهنوردی را از نوجوانی شروع کردم. از سال ۹۲ قله‌ی چالوس و بعد هم دنا را رفتم. بعد که با آقای حسینی آشنا شدم، تصمیم گرفتیم هر سال یک قله را بزنیم. ▫️ سال گذشته قصد داشتیم برویم آرارات ترکیه، ولی به خاطر شرایط کاری و خانوادگی نشد که فرصتی دو هفته‌ای بگذاریم. ❓ اگر کسی علاقه‌مند باشد از کجا شروع کند؟ ▫️ حسینی: خریدن تجهیزات از اول اشتباه است. باید در یک گروه کوهنوردی عضو شود تا تجهیزات مورد نیازش را تکه‌تکه تهیه کند. ▫️ الآن گروه‌های لار و اوز نسبت به گراش خیلی فعال‌تر است و حتی خانم‌ها در ‌آنها شرکت می‌کنند. ▫️من مسئول هیات کوهنوری هستم و برای آقایان، جمعه‌ها یک ‌هفته در میان، کوه‌پیمایی سبک و نصف‌روزه را داریم. ❓چرا کوهنوردی خانم‌ها در گراش حمایت نمی‌شود؟ ▫️رایگان: وقتی قضیه‌ی شب‌مانی پیش می‌آید، هم راضی کردن خانواده‌ها سخت است و هم آقایان خیلی تمایل ندارند که خانم‌ها با آنها باشند. این شرایط در شهرهای اطراف راحت‌تر است. ❓ انواع کوهنوردی؟ ▫️ حسینی: این که روز جمعه بروید و برگردید، کوهپیمایی است. رفتن به قله‌های بالاتر از سه یا چهار هزار که تجهیزاتی مثل چادر و کیسه‌خواب لازم می‌شود، کوهنوردی است. سنگ نوردی و دیواره‌نوردی و دره‌نوردی هم داریم. غارنوردی برای آدم‌های حرفه‌ای است که با طناب و ارتفاع کار کرده‌اند و به جاهای دست‌نخورده و بکر می‌روند. ▫️چالش غارنوردی بیشتر است. چون هم تاریکی مطلق است و هم سردی هوا و حیواناتی مثل خفاش و فضولاتشان که معمولا سمی است. تجهیزاتش هم بیشتر است. مثلا در یک غار باید ۴۰۰-۵۰۰ متر طناب‌ریزی داشته باشی. کار نجات هم در غار خیلی سخت‌تر است. ❓ هزینه‌ها بالاست؟ ▫️ رایگان: یک سری هزینه‌ها فردی است، مثل کفش و شلوار و لباس هست. مثلا یک کفش کوهنوردی ساده حدود ۵ میلیون تومان است. یک پوشش ساده هم حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون. یک سری وسایل هم جمعی است که گروه‌ها دارند و نیاز نیست از روز اول داشته باشید. ▫️بحث رفت‌وآمد هم هست که ما تا الآن از جیب خودمان داده‌ایم. ولی خیلی جاافتاده است که کوهنوردان اسپانسر پیدا کنند. ❓آیا به نسبت هزینه و خطراتش می‌صرفد؟ ❤️ حسینی: برای کوهنوردی باید عاشقش باشی. چند بار که رفتی بدنت معتادش می‌شوی و روحیه می‌گیری. ❤️‍🔥 رایگان: من فوتبال هم بازی می‌کنم. شما فوتبال را در هر سنی می‌توانید بازی کنید، ولی در یک سن خاصی می‌توانید بروید دماوند یا هیمالایا. این تجربه‌ را به کلمه نمی‌توان در آورد و متفاوت است نسبت به ورزش‌های دیگر. ❓ تشویق افراد به طبیعت‌گردی یا تلاش برای حفظ طبیعت بکر؟ ▫️ حسینی: اگر سطح آموزش بالا برود و بلد باشیم چطور از طبیعت استفاده کنیم، باید همگانی باشد. ولی متاسفانه خیلی‌ها آموزش ندیده‌اند، و طبیعت را خراب می‌کنند. ▫️ اگر در سایت فدراسیون جستجو کنید، همه‌ی این دوره‌ها هست، از کوهنوردی مقدماتی تا دوره‌های پیشرفته‌تر. یک دوره هم هست به اسم حفظ محیط زیست که لازم است برای همه برگزار شود. ❓ در گراش و منطقه کجاها ظرفیت دارد؟ ▫️ حسینی: همه‌جای گراش ظرفیت است. یک گروه از شیراز آمده بودند و می‌گفتند هیچ جا مثل گراش به کوه اهمیت نمی‌دهند. قدم‌به‌قدم آب‌انبار و پناهگاه وجود دارد. ▫️ رایگان: به نظر من ساخت‌وسازها در کوه‌های گراش زیاد شده است. خوب است ولی باید کنترل‌شده باشد تا فرهنگ طبیعت‌گردی و کوهنوردی به بقیه انتقال داده شود. ❓ حرف آخر برای علاقه‌مندان؟ ♻️ حسینی: در کوه آشغال نریزید. ما می‌گوییم پوست میوه‌ها را هم بر‌گردانید. ⚠️ رایگان: علاقه‌مندان به ما لینک شوند تا از کوه‌های کوتاه‌تر شروع کنیم. تک‌نفره به کوه نروید. 🔻 در صفحه اینستاگرام هفت‌برکه ببینید: 💠 Instagram.com/7berkeh ▪️📱 ▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏟 مجموعه ورزشی نجات‌آفرین را چه کسی نجات می‌دهد؟ 🏗 مجموعه ورزشی نجات‌آفرین گراش که قرار بود سه سال پیش شروع به کار کند، هنوز در مرحله‌ی اسکلت مانده است. 💬 طیبه جعفریان، موسس و سرمایه‌گذار این مجموعه، مشکلات سر راه این پروژه را در گفتگو با هفت‌برکه بازگو می‌کند. 🔻مراحل پیشرفت پروژه تاکنون 🏗 طیبه جعفریان که از ورزشکاران شناخته‌شده در گراش است و ریاست هیات نجات غریق را نیز به عهده داشته است، با سرمایه‌ی شخصی خودش و برادرانش این مجموعه را به نام پدرش نجات جعفریان، در بلوار شهدا، قبل از دانشکده علوم قرآنی می‌سازد. 💬 جعفریان: 🏟در فاز اول قرار است استخر مجموعه را بسازیم. دور ساختمان استخر نیز مسیر پیاده‌روی و اسکیت و دوچرخه‌سواری ساخته خواهد شد. ▫️اسکلت یک سالن چندمنظوره نیز بالای سالن اداری ساخته‌ایم که برای ورزش‌های رزمی و سالنی مثل ژیمناستیک استفاده خواهد شد. ▫️ سمت راست این مجموعه نیز یک زمین چمن مصنوعی کوچک ساخته خواهد شد. ▫️ در فاز بعدی هم احداث خوابگاه را مد نظر داریم. ⏳ خرداد ۹۸ زمین را تحویل گرفتیم. بعد از اتمام بحث پروانه‌ها و مجوزها، از خرداد ۹۹ شروع به کار کردیم. 🔻 توقف پروژه به دلیل نداشتن زیرساخت‌های آب و برق 🚧 اما اکنون ساخت‌وساز متوقف است. جعفریان دلیل این توقف را نداشتن آب و برق اعلام می‌کند: «پیمانکار قرار بود شش‌ماهه تحویل بدهد، ولی چون آب و برق نداشتیم، او ول کرد.» ▫️جعفریان این مشکل را به شهرداری حواله می‌دهد: «گفتند برای راه اتصال آب و برق، خودتان باید هزینه کنید. ولی حدود یک میلیارد هزینه اینطوری داشتم. شهرداری متقبل نمی‌شود چون می‌گویند در محدوده نیست.» 🔻 رییس شورا: تامین زیرساخت وظیفه‌ی شهرداری نیست 💬 علیرضا دانشور، رییس شورای شهر: ▫️ اتفاقا پروژه‌ی ایشان در محدوده شهر است. ولی تامین زیرساخت وظیفه‌ی شهرداری نیست بلکه وظیفه‌ی اداره‌ی مربوطه است. ▫️ الآن دیگر زیرساخت هم در آنجا آمده است. پس از دید من این مشکل هم برطرف شده است. ▫️ اگر از ما هم کمکی بخواهند در زمینه‌ی تسهیل‌گری، پای کار هستیم. 🔻 دلسردی سرمایه‌گذاران دیگر پروژه 💬 جعفریان: زمین به اسم خودم است ولی اینقدر مجوز و پروانه‌ی ساخت طول کشید که پنج برادرم که قرار بود کمک کنند، منصرف شدند. الآن یا باید سرمایه‌گذار دیگری پیدا کنم یا وام بگیرم. 🔻 امدادطلبی از نماینده و وزیر ▫️ جعفریان: به نماینده هم گفتم که مشکلاتی داریم که سخت می‌شود پروژه را پی بگیریم. ▫️فرصت زیادی برای اظهار مشکل در نزد وزیر نداشتیم. 🔻 گزارش کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139643 ▪️🏟 ▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۶ میرزا در جواب گفت: «چرا میر اسد را به خدمت نمی‌گیری؟ او در سوارکاری و تیراندازی با پنج تفنگچی برابری می‌کند. عاقل و زیرک هم هست. علاوه بر این، باغیرت و بافتوت است.» خان گفت: «به اسد هم فکر کرده‌ام. هم‌بازی و هم‌مکتبی بودیم. با هم سوارکاری و تیراندازی می‌رفتیم. ولی او دیگر همان میر اسد قبل نیست. در عروسیِ پسر حاجی علی غفور، در لَردِ خرمن‌زار، برای دیدن داربازی که رفتم، همه به احترام من از اسب پیاده شدند، ولی او نشد. مرا خجالت‌زده کرد. اگر به حرمت شما نبود، پای او را به پابند می‌گذاشتم. میرزا گفت: «هووم! آیا دلیلش را هم دانستی؟» خان گفت: «دلیلش تکبر و غرور اوست. بله، او در تیراندازی و سوارکاری و شکار از من سرتر است. ولی من خانَم. این عُرف است. قانون است.» میرزا سری تکان داد و گفت: «نه، نه. میر اسد اهل کبر و غرور نیست. مساله چیز دیگری است. گویا یک روز زوجه‌ی شما در بینه‌ی حمامِ طالب‌خانی، اشرفیِ طلا را از پیشانی‌بندِ زن اسد باز کرده و به او گفته: رعیت حق ندارد هم‌ترازِ زن خان باشد. اسد از این کار ناراحت شده است. زوجه‌ی اسد، نوه‌ی میرزا محمدحسین بزرگ است. او بیست جزء قرآن را از بَر داشت و مورد احترام همه بود. اگر اختلافی بین خوانین بود، او را برای قضاوت و داوری می‌بردند. اهل طایفه از این قضیه ناراحتند. فقط اسد تنها نیست. اگر عاقل باشی، از او دلجویی می‌کنی و او را به خدمت می‌گیری. من هیچکس را شایسته‌تر از اسد نمی‌بینم.» محمدخان استکان چای را از نعلبکی برداشت و در حال نوشیدن چای به اندیشه فرو رفت. بعد از مکثی بلند گفت: «بله، حق با شماست. من خبر نداشتم. کار درستی نبوده در حق زوجه‌ی اسد. من هر طوری شده از دلش در می‌آورم. خُب، ضعیفه ناقص‌العقل است.» سپس از جا بلند شد و از میرزا خداحافظی کرد. در آستانه‌ی در، رو برگرداند و گفت: «فرداشب. فرداشب من برمی‌گردم. اسد را صدا بزن. همینجا در حضور شما از او دلجویی می‌کنم.» خان از میرزا خداحافظی کرد و بر مرکب خود سوار شد و از همان راهی که آمده بود، عازم خانه خود شد. ناگهان صدای شلیک گلوله‌ای شنید. دهنه‌ی اسب را کشید و رو به دو سوار همراهش پرسید: «صدای تیر از کجا بود؟» یکی از سواران گفت: «از سمت دروازه مَدجعفرخانی بود.» سوارکار دیگر گفت: «فکر می‌کنم دورتر بود. صدا از دروازه ناساگ آمد.» خان گفت: «اول می‌رویم به دروازه مَدجعفرخانی که نزدیک‌تر است.» هنگامی که به دروازه مَدجعفرخانی نزدیک شدند، یکی از تفنگچیان که در اطاقکی که هم به طرف کوچه و هم به طرف بیرون از آبادی دید داشت نشسته بود، فریاد زد: «سواران، بایستید وگرنه شلیک می‌کنم.» سوارکار همراه خان گفت: «غریبه نیستیم. ما محمدخان را همراهی می‌کنیم.» تفنگچی نگهبان دروازه داد زد: «اسم شب. تا رمز عبور را نگویید، اجازه‌ی عبور نمی‌دهم.» همراه خان گفت: «اسم شب، شوپَرَکِ گَرمَه‌ای است.» نگهبان گفت: «درست است. بفرمایید. ببخشید جناب خان. مامورم و معذور.» خان گفت: «خسته نباشی. صدای تیر از کجا بود؟» نگهبان جواب داد: «از طرف دروازه ناساگ بود، جناب خان.» هر سه سوار، راهِ خود را به طرف دروازه ناساگ کج کردند. بعد از مدتی، صدای پای اسبِ یک سوارکار را از طرف مقابل خود شنیدند و بعد از رد و بدل کردن اسم شب، جهانگیر را دیدند. جهانگیر به خان گفت که صدای شلیکِ خود جهانگیر بوده است و موجب نگرانی نیست. او برای خان توضیح داد که به علت شنیدن چند صدای مشکوک، تیر هوایی به منظور هشدار شلیک کرده است. خان در راه برگشت به خانه آرام و قرار نداشت. همین که به در منزل رسید، با حالت عصبی، حلقه‌ی سنگین را به در می‌کوفت. به محض اینکه سیاه‌کُلی در را گشود، داد زد: «بی‌بی جوجور، بی‌بی جوجور.» سیاه‌کلی از پشت سر گفت: «او اینجا نیست. همراه بچه‌ها به قلعه رفت.» خان دوباره داد زد: «زهرا، زهرا.» و باز هم سیاه‌کلی گفت: «بی‌بی در اندرونی تشریف دارند.» خان به طرف کفش‌کَنِ اندرونی رفت و گفت: «زهرا، زهرا، کجایی؟» زهرا از اطاق‌های تو در تو صدای همسرش را شنید. همانطور که به طرف خان می‌آمد، گفت: «خان، من آماده‌ام. هر وقت گفتی به قلعه می‌رویم.» خان با عصبانیت گفت: «تو هیچ گوری نمی‌روی.» ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🇵🇸 همصدا با فلسطین ✊ پس از جنایات رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه، همزمان با تجمعات در شهرهای دیگر ایران و جهان، جمعی از مردم و مسئولین گراش نیز عصر چهارشنبه ۲۶ مهرماه در محل سابق باغ محلی تجمع کردند. ▫️سخنرانی امام جمعه گراش در محکومیت اقدامات رژیم صهیونیستی و شعرخوانی مصطفی کارگر از بخش‌های اصلی این برنامه بود. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
💠 : حاج اصغر سبزواری 📷 مجید افشار ▫️کنار بازار طلا، مغازه یا همان‌طور که خودشان می‌گویند «دفتر» به چشم نمی‌آید. 💬 حاج اصغر سبزواری می‌گوید ۱۵ سال است که در اینجا مشغول است. روزگاری با حضور حاج عبدالحسین سلیمی جمع‌شان جمع بود. از حاج میراحمد سعادت، حاج میر ابوالحسن سعادت، حاجی آقا یاد می‌کند و می‌گوید: «هفت نفر از این دفتر و گروه ما به رحمت خدا رفتند.» ⚫️ حاج اصغر می‌گوید: «حاج علی‌اکبر رایگان بهترین رفیق من بود. همیشه اینجا می‌آمد و به همراه خودش روزنامه داشت و جدول حل می‌کرد. خدا همگی را بیامرزد.» ▫️ حاج اصغر سبزواری ۴ پسر و ۴ دختر دارد و حالا روزهایش را بدون گرمای حضور دوستان در مغازه‌ کوچک‌اش در روبه‌روی باغ ملی می‌گذارند. مغازه‌ای که در کنار عظمت بازار طلا کمتر کسی به آن توجه می‌کند. #️⃣ در هشتگ با عکس‌های مجید افشار به بعضی مغازه‌های قدیمی گراش سر می‌زنیم. 🔻عکس‌های بیشتر در اینستاگرام هفت‌برکه: https://www.instagram.com/p/Cyk53eFqHEY ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🗓 👨🏻‍⚕️👩🏻‍⚕️ برنامه هفتگی نوبت‌دهی اینترنتی پزشکان 🏨 در کلینک تخصصی و فوق‌تخصصی بیمارستان گراش 🗓 ۲۹ مهرماه تا ۵ آبان ۱۴۰۲ 🏨 نوبت‌دهی تمامی پزشکان متخصص و فوق تخصص فقط به صورت اینترنتی: gerash.paziresh24.com 🔬سامانه جواب آزمایشگاه بیمارستان گراش elab.gerums.ac.ir ☢️ سامانه‌ی دریافت پرونده تصویری پزشکی بیمارستان گراش pacs.gerums.ac.ir ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🕯 رحمت مهیایی: مرد پشت همه صحنه‌ها ✔️ جعبه‌سیاه سیاست گراش، مرد پشت‌ صحنه‌ها، حاضر در همه‌ی عرصه‌ها و غایب از نظرها. اینها کلیدواژه‌هایی بودند که برای توصیف رحمت مهیایی، یکی از فعالان سیاسی، اجتماعی و ورزشی گراش به کار می‌رود. 📌 اگر مهم‌ترین فعالیت‌های او را ردیف کنیم، گستره‌ی فعالیت‌های او معلوم می‌شود: دبیر بازنشسته زبان انگلیسی، داور فوتبال و رییس اسبق اداره تربیت بدنی، عضو شورای حل اختلاف، عضو ستاد نماز جمعه، مدیر عامل موسسه خیریه امام علی(ع) و صندوق قرض‌الحسنه خاتم‌الانبیا(ص)، عضو مستعفی شورای اسلامی شهر در دوره چهارم، عضو ستاد حسنی و حسین‌زاده برای انتخابات مجلس، عضو کمیته‌ی ارتقای شهرستان گراش، عضو هیات امنای چندین و چند جای مختلف. 🕯 چراغ‌های شانزدهمین به مناسبت تولد این مرد خستگی‌ناپذیر روشن شد. رحمت مهیایی متولد سوم مهرماه است، و این بهانه‌ای بود که در شب ۲۴ مهرماه ۱۴۰۲، موسسه هفت‌برکه میزبان او و خانواده و دوستان و همکارانش باشد تا یادآوری کند چراغ فروزنده‌ی فعالیت‌ها و خدمات او را خاموشی نیست و نخواهد بود. ▫️ محمد چترآذر: روحیه‌ی تعامل و خدمت دارد ▫️ قاسم فرسوده: مرد پشت صحنه است. او فعالیت‌های مهیایی را به به دو دسته تقسیم می‌کند: قبل از این که گراش شهرستان شود و بعد از راه‌اندازی گروه ارتقا. این نشان می‌دهد که فعالیت مهیایی در گروه ارتقا چقدر چشمگیر بوده است. ▫️ محمد کریمیان: الگوی ما بود ▫️ حاج حسن حسینی: همه‌جا پای کار است ▫️ محمد نام‌آور: خصیصه‌ای که همه به آن معترفند این است که ۴۰ سال خدمت بی‌منت کرده است. این یک ارزش و یک توفیق الهی است. ▫️ پابرجا، کارمند صندوق قرض‌الحسنه خاتم‌الانبیا(ص): او وقت‌شناس و رک‌گو و همیشه متواضع و کوچکتری و بزرگتری ندارد. ▫️ عبدالرضا افشار: رک‌گویی‌اش اینطور است که هر جایی حرفش را می‌زند. آخرینش جلوی وزیر کشور بود چند روز پیش. ▫️ فرهاد، پسر رحمت مهیایی: کمتر کسی در شهر در این همه زمینه فعال بوده است، از ورزش تا قضاوت و مسائل سیاسی و نماز جمعه. یک فرد باید خیلی مورد تایید طیف‌های جامعه باشد که در همه‌ی این حوزه‌ها فعال باشد. ▫️ خانم سعادت، همسر رحمت مهیایی: همسری مهربان و خوب و باوفاست. خیلی قانع و زحمت‌کش است و باعث افتخار من است که چنین همسری نصیب من شده است. 📌 مهیایی در مقام معلم 🔻زندگی‌ رحمت مهیایی از زبان خودش: ▫️ من تا سوم راهنمایی در گراش درس خواندم. بعد از این، یک سال در شیراز کلاس خصوصی زبان رفتم. از اول دبیرستان نیز در شیراز در رشته تجربی درس خواندم. ▫️ بعد از فارغ‌التحصیلی، به خدمت سربازی رفتم. در سربازی در جبهه‌ی آبدانان ایلام و منطقه جنوب بوده‌ام. ▫️ بعد به گراش برگشتم و اولین مسئول بومی تربیت بدنی گراش شدم. ▫️ از سال ۱۳۶۴ جذب تربیت معلم شدیم و از سال ۶۶ تدریس را شروع کردم. ▫️ نیروی آموزش و پرورش اوز بودم. ▫️ بهترین دوره زندگی‌ام بعد از زندگی در شیراز، دوران داوری بوده است.. 🔻مهیایی در مقام جعبه‌سیاه سیاست گراش ▫️ در فعالیت سیاسی رحمت مهیایی، دو مورد استعفا پررنگ است: زمانی که از شورا استعفا داد، و زمانی که از ستاد نماز جمعه استعفا نداد. از زبان خودش: ▫️ حس کردم افرادی در میان اسپانسرهای من در انتخابات بودند که انتظار داشتند بعد از ورودم به شورا، هوایشان را داشته باشم. تصمیم گرفتم عاقبت خودم را خراب نکنم. ▫️ من از زمان آقا عباس معصومی در ستاد نماز جمعه عضو فرهنگی بوده‌ام. به زعم خودم نیروی مذهبی و معتقدی هستم به برگزاری و استمرار نماز جمعه. کاری به شخص ائمه جمعه ندارم. مجموعه باید سر جایش بماند. ▫️ تمام صورتجلسات کمیته ارتقا و فاکتورها را دارم و به قبل و بعد از شهرستان شدن تقسیم کرده‌ام. ▫️ من معتقدم باید همه سلایق، از همه افراد، چه جوان و په پیشکسوت، دور هم جمع شوند و نقدهای منصفانه بشود. حذف هر عقیده‌ای نشانه‌ی به بن‌بست رسیدن است. 🔻 گزارش کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139651 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
▪️ درگذشت حاج میر تقی حسینی ▫️فرزند محمدعلی ▪️مراسم تشییع و خاکسپاری 📅جمعه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲ - ساعت ۱۰:۳۰ صبح ↩️ از جلو شهرداری به سمت دارالرحمه ▫️ مراسم ختم دو شب شنبه شب و یکشنبه شب 🕌 حسینیه برق روز (خانه امام) ⏰ از ساعت ۲۰ تا ۲۲ ▫️مجلس زنانه: منزل شخصی مرحوم خیابان امام کوچه شهید جعفرزاده ▫️قرائت فاتحه و نماز لیله‌الدفن جهت شادی روح مرحومه مزید امتنان است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و‌ نیکی 📸: ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp: bit.ly/7B-Wa ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل اول: کاروان غربتی‌ها 🔖 قسمت ۷ خان با عصبانیت گفت: «تو هیچ گوری نمی‌روی.» زهرا که هیچ‌وقت شوهرش را عصبانی و هراسان ندیده بود، مقابل روی شوهرش قرار گرفت و گفت: «خیر باشد خان، مگر چه خبر شده؟» خان پرسید: «تو توی بینه‌ی حمام طالب‌خانی چیکار کردی؟» - خان، پناه بر خدا، پناه بر خدا. من مثل همیشه با بی‌بی عصمت و بی‌بی جوجور رفتم. - تو اشرفیِ طلا را از پیشانی زن اسد باز کردی؟ - آهان، این مالِ خیلی وقت پیش است. من نوه‌ی خان بزرگ لارم و زن محمدخان گراشی. حالا درست است که زن یک رعیت در قد و قواره‌ی زن خان بگردد؟ پس فرق خان و رعیت کجاست؟ - گوش کن، فردا صبح با عصمت و حاجی بی‌بی می‌روید خانه‌ی اسد، و اشرفی‌اش را به او پس می‌دهی و دو تا اشرفی هم می‌گذاری روی آن اشرفی. - باشد خان، می‌دهم اشرفی‌اش را پس بدهند. - خودت باید بهش پس بدهی. عذرخواهی هم می‌کنی. - من نمی‌روم درِ خانه‌ی رعیت! - یا فردا می‌روی و عذرخواهی می‌کنی، یا اینکه می‌برمت بالای کلات و از آنجا پرتت می‌کنم پایین! آن شب سپری شد و سپیده دمید. پنج دروازه‌ی آبادی گشوده شد و به زارعان و هیزم‌شکنان و چوپانان و دیگر افرادی که پیِ کارهای روزانه می‌رفتند توصیه شد که کمی زودتر از روزهای معمولی برگردند تا پشت دروازه‌های بسته نمانند. روز به نیمه رسیده بود. ماه‌رخسار، همسر اسد، بی‌صبرانه منتظر شوهر خود بود تا خبر پس گرفتن اشرفی و عذرخواهیِ زهرا، زن محمدخان، را به او بدهد. ساعتی بعد، قاصدی به خانه آمد و از اسد خواست تا قبل از غروب به خانه‌ی عمویش، میرزا معدلی برود. آن روز به آرامی غروب شد و همه‌ی آن‌هایی که از دروازه بیرون رفته بودند، به خانه برگشتند و دوباره دروازه‌ها بسته شد. شب‌هنگام، ساکنین محله‌ی میرزا، این بار صدای پای اسبان بیشتری را شنیدند. اسب‌ها متعلق به خان، جهانگیر، عباس مَش‌معدلی، حاجی جانعلی، کَل‌طالب، مسئول امور مالی و زراعی خان، و دو تن از پسرعموهای محمدخان بودند. همین که خان و همراهانش وارد خانه میرزا معدلی شدند، خان از همراهانش خواست که در میان‌سرا بمانند و خود وارد اطاق تَنَبی، پشت تالار، شد. به محض ورود خان، اسد از جا بلند شد و به طرف محمدخان رفت و صورت همدیگر را به منظور آشتی بوسیدند و هر دو کنار میرزا نشستند. میرزا پند و اندرزهایی را که نتیجه‌ی تجربیات خودش بود، برای برادرزاده‌اش و محمدخان بازگو کرد. ساعتی نگذشته بود که خان از همراهانش خواست وارد تَنَبی شوند و شاهد پیمان او و اسد به عنوان مرد دوم گراش باشند. همگی وارد شدند و نشستند و سراغ از سلامتی میرزا گرفتند. مدتی از چاق‌سلامتی آنان که گذشت، خان تمامی حضار را دعوت به سکوت نمود و خود لب به سخن گشود: «پسرعموهای محترم و جهانگیر حاجی عباس، همگی شاهد باشید که اسد میر، وکیل و وصی من، چه در حیات و چه در نبود من است و اگر اتفاقی برای من افتاد و من در بین شما نبودم، او موظف است که حکومت گراش را برای فرزند ذکورم که الآن خردسال است، مهیّا سازد. از این به بعد، حکم اسد حکم من است و همه‌ی شما موظفید که از اوامر او اطاعت کنید و خبر صدارت او را به اهالی گراش و منطقه برسانید.» بعد از اعلام این خبر به حضار مجلس، محمدخان انگشتر عقیق خودش را از انگشتش بیرون آورد و آن را به دست تمامی همراهانش داد تا مُهر خان را که اسم خودش در آن حک شده بود ببینند و بعد آن را به اسد بدهند. اسد انگشتر عقیق را گرفت و از خان و حضار تشکر و به تک‌تک همراهان خان اظهار ارادت کرد و از آنها خواست که با کمک همدیگر، حافظ نظم و امنیت گراش و همچنین حافظ جان خان گراش باشند. میرزا قالیچه‌ای را وسط اطاق پهن کرد و کلام‌الله مجید را از طاقچه‌ی تَنَبی پایین آورد و روی قالیچه گذاشت و از محمدخان و اسد خواست که هر کدام دست به روی قرآن بگذارند. اول از اسد خواست که قسم بخورد که تا زنده است، حافظ منافع و مصلحتِ خان و حتی بعد از مرگ خان باشد و هیچ وقت به محمدخان و خانواده‌اش خیانت نکند. بعد از محمدخان خواست که قسم بخورد که هیچ وقت به اسد غضبی نگیرد و به حرف دشمنان و بدخواهان او گوش ندهد و همیشه با انصاف و اعتدال با او رفتار کند. محمدخان فردای آن روز کار خود را به اسد سپرد و فارغ‌البال با همراهانش به قلعه پناه برد. 📘 پایان فصل اول ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹۳: مرحوم جواهر فرجی دُت فرج الله فرجی و فاطمه بانو غنی آقا «خان اگَه اُش بِبه شِز اُسِه ششا شزسِسَّه» «خان اگر بخواهد چیزی را از او بگیرد، می‌تواند» مفهوم: توانایی و قدرت انجام هر کاری به ویژه در مورد وصول طلب ⚫️ هشتگ سال ۱۴۰۱ در هفت‌برکه منتشر می‌شد که با فیلتر شدن اینستاگرام در شهریور ۱۴۰۱ متوقف شد. این ویدیو حدود یک سال پیش ضبط شده است و متاسفانه خانم جواهر فرجی دو روز پیش درگذشت. 🔻از این هفته دوباره با هشتگ همراه باشید. حوریه رحمانیان گردآورنده و ایده‌پرداز این مجموعه است شما هم می‌توانید برای او گراشی بفرستید: ☎️ wa.me/989212908696 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
📘 ۵۶: یک عاشقانه با سرانجام عجیب ✍️ سمیه کشوری 📘 «آموندسن» نوشته‌ی «آلیس مونرو» نویسنده‌ی معروف کانادایی برنده‌ی جایزه‌ی ادبی بوکر در سال ۲۰۰۹ و جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۲۰۱۳ است. «آلیس مونرو» را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز می‌دانند. ▫️ مونرو به ویژه در داستان‌های اولیه‌اش به مضامینی چون بلوغ و کنار آمدن با خانواده پرداخته‌ است. اگرچه به مشکلات و دغدغه‌های دختران جوان علاقه دارد، در کتاب‌های اخیرش مثل همین کتاب (آموندسن) به مسائل زنان میانسال و سالمند توجه بیشتری نشان داده‌ است. 📘 آموندسن (Amundsen) داستان دختری به نام «ویوین هاید» است که پس از فارغ‌التحصیلی از دوره‌ی پرستاری، به شهر آموندسن در شمال تورنتو سفر می‌کند تا به کادر درمانی مراقبت از کودکان مبتلا به سل بپیوندد. با سکونت در آسایشگاهی در منطقه آنتاریو، ویوین به تدریس نیز مشغول می‌شود و در بیمارستانی جنگلی که مخصوص مراقبت از بیمارهای ریوی‌ست، زندگی تازه‌ای را آغاز می‌کند... 🔻 معرفی کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139677 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh
🚨 جمعه شب پر حادثه : سه کشته و سه مصدوم در گردنه‌ی بالنگستان ☎️در ۶ ساعت ۱۴ بار آمبولانس‌های اورژانس اعزام شدند 🔻مهمترین حوادث عصر و شب جمعه در شهرستان گراش به نقل از ناصر دلخوش رییس اورژانس ۱۱۵ گراش: ❌ سه کشته و سه مصدوم در تصادف پژوپارس با پراید در ورودی گردنه بالنگستان در جاده فداغ خلیلی ❌ برخورد دو خودرو پژوپارس با یکدیگر یک حادثه دیده داشت که در محل به صورت سرپایی مداوا شد. ❌ ۴ مورد برخورد موتورسیکلت با خودرو در بلوار سرداران، بلوار معلم، نزدیکی شهرداری و خیابان تمیز . در این حوادث پس از اعزام آمبولانس، راکبین موتورسیکلت که دچار صدمه شده بودند به بیمارستان منتقل شدند. ❌ اعزام آمبولانس برای موارد درمانی به پارک مسلمانی، استادیوم شهدا، حسین‌آباد و .... 🔻 خبر کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139681 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🚨 جمعه شب پر حادثه : سه کشته و سه مصدوم در گردنه‌ی بالنگستان ☎️در ۶ ساعت ۱۴ بار آمبولانس‌های اورژان
🚨 جمعه شب پر حادثه : سه کشته و سه مصدوم در گردنه‌ی بالنگستان ☎️در ۶ ساعت ۱۴ بار آمبولانس‌های اورژانس همزمان به نقاط مختلف اعزام شدند ▫️در شب پرکار آخر هفته، در طی ۶ ساعت آمبولانس‌های اورژانس ۱۱۵ گراش به ۱۴ ماموریت در نقاط مختلف شهرستان اعزام شدند. تلخ‌ترین حادثه مرگ سه سرنشین پراید در گردنه بالگستان بود. ▫️به گزارش هفت‌برکه روزهای آخر هفته برخلاف شغل‌های دیگر روزهای پرکار نیروهای امدادی است. ناصر دلخوش رییس اورژانس پیش بیمارستانی گراش در گفتگو با هفت‌برکه اعلام کرد در عصر و شب جمعه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲ نیروهای اورژانس به ۱۴ ماموریت اعزام شدند. 🔻سه کشته و سه مصدوم در گردنه بالگنستان 💬 متاسفانه دوباره شاهد حادثه تلخی در ورودی گردنه بالنگستان بودیم. حدود ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه جمعه شب با اعلام برخورد یک خودرو پراید با یک پژو پارس نیروهای اورژانس و هلال‌احمر به محل اعزام شدند. 🚑 با توجه به شدت و اهمیت حادثه خودم نیز برای فرماندهی میدانی و هماهنگی بین نیروهای امدادی حاضر، به محل حادثه رفتم. ❌ خودرو پراید چهار سرنشین خانم داشت که متاسفانه سه تن از آنان در محل حادثه جان سپردند و یک سرنشین دیگر نیز با جراحات شدید به بیمارستان گراش منتقل شده است. ⚫️ هویت کشته‌شدگان و مصدوم این حادثه تلخ هنوز شناسایی نشده است. 🟡 پدر و دختری که سرنشین پژو پارس بودند نیز دچار شکستگی‌ها متعدد شده‌اند اما وضعیت عمومی آنان پایدار است و در بیمارستان تحت درمان هستند. ❌🚗 دیگر حادثه رانندگی در جاده گراش-لار رخ داد. برخورد دو خودرو پژوپارس با یکدیگر یک حادثه دیده داشت که در محل به صورت سرپایی مداوا شد. 🔻 چهار تصادف موتورسیکلت در ۶ ساعت ❌🏍 همزمان با دیگر حوادث در این شش ساعت شاهد چهار تصادف خودرو با موتوسیکلت در نقاط مختلف شهر گراش بودیم. این حوادث در محل‌های زیر رخ داد. در این حوادث پس از اعزام آمبولانس، راکبین موتورسیکلت که دچار صدمه شده بودند به بیمارستان منتقل شدند. 📌بلوار سرداران 📌 بلوار معلم 📌نزدیکی شهرداری 📌 خیابان تمیز 💬 دلخوش گفت: تعداد حوادث رانندگی در روزهای پایانی هفته زیاد است و در این مورد رانندگان باید با احتیاط بیشتر در مسیرهای شهری بین شهری تردد کنند و همچنین خانواده‌ها نیز نظارت بیشتری بر استفاده فرزندان خود از خودرو و موتورسیکلت داشته باشند. 🔻از خودزنی تا زایمان 💬 البته این تمامی ماموریت‌ها ما در این چند ساعت نبوده است. آمبولانس‌های اورژانس برای موارد زیر نیز همزمان اعزام شده‌اند: ▫️خودزنی با چاقو تبعه افغانی در پارک مسلمانی ▫️ حادثه ورزشی در استادیوم ▫️زایمان در یکی از باغ‌های از اطراف گراش ▫️ گزارش تنگی نفس در روستای حسین‌آباد ▫️تشنج فردی در کمپ ترک اعتیاد ▫️یک مورد ضعف و بی‌حالی در منزل 💬 رییس اورژانس بیش بیمارستانی گراش گفت: در ساعت‌های پیک حوادث به ویژه در زمان‌های تعطیلات و آخر هفته تنها پایگاه اورژانس شهری گراش و نیروهای ما پاسخگوی حجم تماس‌ها و حوادث نیست. 💬 وجود ماموریت‌های همزمان گاهی باعث تاخیر در حضور در محل حادثه و نارضایتی شهروندان می‌شود. برآورد ما این است که شهر گراش به دو پایگاه شهری دیگر نیاز دارد تا بتوانیم در تمامی ساعت‌ها پوشش مناسبی را برای همه بیماران و حوادث داشته باشیم. 🚑 در زمان پیک حوادث ما از همکاران خود در هلال‌احمر بیشتر کمک می‌گیریم و یا از موتورلانس برای برخی از اعزام‌ها استفاده می‌کنیم تا بتوانیم در تمامی محل‌هایی که به نیروی امدادی نیاز است حضور داشته باشیم. در این مواقع کمبود آمبولانس و پایگاه امدادی بیش از هر زمانی خود را نشان می‌دهد. 💬 رییس اورژانس ۱۱۵ گراش گفت: خوشبختانه در دو سال گذشته از نظر نیرو، امکانات و بودجه اقدامات خوبی انجام شده است اما هنوز در بخش‌هایی مانند نیروی دیسیپچ یا تعداد آمبولانس‌های امدادی و پشتیبان ضعف‌هایی داریم که با کمک ریاست دانشکده و اورژانس کشور به دنبال رفع این کمبودها هستیم. ⚠️ به گزارش هفت‌برکه رخ دادن این حادثه در ورودی گردنه بالنگستان یک بار دیگر ضرورت احداث سریع‌تر تونل شهدای خلیج فارس و حذف نقطه حادثه‌خیز را یادآوری کرد. 🔻 خبر کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139681 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و‌ نیکی 📸 مهدی شیردل ▪️☀️▪️ 🔻همراه با هفت‌برکه در شبکه‌های اجتماعی 🔴 7Berkeh.ir ✔️ T.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ youtube.com/@7berkeh104 ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ twitter.com/7berkeh ✔️ Sapp.ir/7berkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh ✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل دوم: رویای ناخدا 🔖 قسمت ۸ از ماه‌ها پیش، کاروانی کوچک به رهبری علیرضا دهباشی از اطراف شهر گلپایگان به قصد شیراز به راه افتاده بود، اما به نزدیکیِ شیراز که رسید، خبر فوتِ حاکم شیراز را شنید. پس بی‌هدف و بدون انگیزه راهِ خود را به طرف دریاچه نمک کج کرد تا بعد از گذر از سروستان، وارد منطقه‌ی دورافتاده لارستان شود. افراد کاروان سعی داشتند برای حفظ جان خود، تا حد امکان از دولت مرکزی فاصله بگیرند و خبرِ مرگ حاکم شیراز که به آنها قول حمایت داده بود، نگرانشان کرده بود. آنها بعد از گذشت چند هفته به تنگ مسجد رسیدند که مسیر ورودی به روستای گراش بود. خشکی و گرمای ناآشنا حرکت آنها را کُند کرده بود. وقتی که تفنگچی محمدخان گراشی به این کاروان سلام کرد و از آنها دور شد، علیرضا دهباشی رو به مَحرَفیعِ گِلاری، راه‌بلدی که در استخدام داشت، کرد و گفت: «این سوارکار را در بین راه ندیدیم. از کجا آمد؟» گلاری جواب داد: «از طرف اَناخ آمد.» دهباشی پرسید: «آنجا آبادی یا روستاست؟» گلاری جواب داد: «نه. فقط یه صحرا و زمین کشتزار است که متعلق به محمدخان گراشی است. این رشته‌کوهِ سمت شمال را می‌بینی؟ امتدادِ این رشته کوه، گراش و اناخ را از هم جدا کرده است. اگر کسی از اِوَز، قصد رفتن به لار کند، از راه اناخ می‌رود که نزدیک‌تر است.» کاروان آرام‌آرام به انتهای سراشیبی تنگ مسجد که سرزمین گراش محسوب می‌شد، می‌رسید. از طرفی دیگر، کبودیِ رشته‌کوه‌های نسبتاً بلندی که در سمت جنوب گراش مشاهده می‌شد، چشم هر تازه‌واردی را به سوی خود جلب می‌نمود. این کوه‌ها از مغرب تا مشرق کشیده شده و امتداد آن در افق محو می‌شد. دهباشی چشم از این رشته‌کوه برنمی‌داشت. از گلاری پرسید: «چرا رشته‌کوه سمت جنوبی به رنگ آبی است؟» گلاری جواب داد: «من نمی‌دانم چرا این کوه‌ها آبی هستند. البته از دور، آبی به نظر می‌رسند ولی از نزدیک، دیگر آبی نیستند. این را می‌دانم که گراشی‌ها از این کوه با نام کوه نو یا کوه سیاه یاد می‌کنند. کوه‌های سمت شمالی گراش را که همین حالا از کنارش رد شدیم، به اسم کوه کُهنه یا کوه سرخ می‌شناسند.» کاروان دهباشی که هم‌چنان به آهستگی از سراشیبی پایین می‌آمد، ذره‌ذره چشم‌انداز دشت گراش را در برابر خود پدیدار دید. دهباشی با رویت کَلات و قلعه‌ای که بر فراز آن ساخته شده بود، دو بار با صدای بلند گفت: «خودش است. خودش است. همینجاست!» بعد هم بلافاصله شلاقی به پشت اسبش زد و به حیوان نهیب داد و در مقابل چشمان متعجبِ همراهانش، سرعت گرفت و به طرف گراش رفت تا دید بهتری داشته باشد. خسرو، پسر عموی دهباشی که بسیار مورد احترام دهباشی بود و مرد دوم کاروان به حساب می‌آمد، به خود آمد و داد زد: «دوربین. دوربین را بیاورید.» خسرو دوربین را گرفت و رو به همراهانش داد زد: «رضا، تفنگ را بردار و تا نصفه‌ی این کوه بالا برو و سنگر بگیر. مراد بیگ، تو هم برو بالای کوهِ طرف مقابل، پشت آن سنگ، پناه بگیر. احمدعلی، تو هم حدود صد متر به عقب برگرد. بقیه هم بروید در خم رودخانه پناه بگیرید. گلاری، تو هم پشت سر من بیا.» مرکب‌های خسرو و گلاری هر دو سرعت گرفتند و بعد از طی مسافتی به دهباشی رسیدند و در کمال تعجب و حیرت مشاهده کردند که دهباشی آرام بر روی اسبش نشسته و غرق تماشای کلات و دشت گراش شده است. در این هنگام، خسرو پرسید: «مرا ترساندی پسر عمو. چی دیدی؟» دهباشی گفت: «چیزی دیدم که قبلاً دیده بودم. نگاه کن. ببین خودت چه می‌بینی.» ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
✅ مسابقه قصه‌گویی در کانون 📢فراخوان بیست و پنجمین جشنواره قصه گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با شعار 📍جایزه ویژه بخش سردار سلیمانی 📍جایزه ویژه بخش لبخند به موضوعات 🔻 علاقمندان در گروههای سنی: ‌ 👵🏼👴🏼 پدربزرگ و مادربزرگ 👨🏻🧕🏼 والدین 👩🏻‍🏫👨🏻‍🏫 مربیان پرورشی و معلمان 👨🏻‍💻👩🏻‍💻 کارافرینان 👩🏻👦🏻نوجوانان 🧒🏻 کودکان 📎کودکان زیر ۱۲ سال در بخش ۹۰ ثانیه و بقیه علاقمندان در تمام بخش‌ها می‌توانند شرکت کنند. 📱کسب اطلاعات بیشتر: ۰۹۱۷۴۲۶۳۶۸۳ 📅مهلت ثبت نام در سامانه: ۵ آبان ۱۴۰۲ ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 *نیایش مارکت* 🟣 عرضه بیش از ۹۰ مدل انواع چای و دمنوش از بهترین برند بازار EMINENT 🟢 عرضه کپسول های قهوه نِسپرسو با بیش از ۱۲ طعم مختلف برندBelmio 🟠 و عرضه بهترین زیتون وروغن زیتون و محصولات درجه یک خارجی 🟦 ارسال به سراسر کشور 📞 تلفن تماس: 09332204384 📍 نشانی: فارس، گراش، بلوار خلیج فارس، خیابان نیایش (مقابل فقیهی موتور) 🔻 جهت مشاهده محصولات و تخفیفات می توانید عضو‌ صفحه اینستاگرام ما شوید: Instagram.com/niayesh.market *نیایش مارکت*
🎵 تبعید، قطعه‌ای بی‌کلام از محمدحسین کامرانی 📹 محمدحسین کامرانی، نوازنده و آهنگساز گراشی، یکی از قطعات بی‌کلامِ ساخته‌ی خودش را با نام «تبعید» در قالب یک موزیک‌ویدئو منتشر کرد. کامرانی علاوه بر آهنگسازی، نوازنده عود این قطعه است و محمد فروتن او را با تنبک همراهی می‌کند. 💬 کامرانی در گفتگو با هفت‌برکه: ▫️ حدود چهار ماه و نیم درگیر ساخت آهنگ و کلیپ آن بودم. این قطعه را در مایه‌ی دشتی که در موسیقی سنتی ایران از متعلقات دستگاه شور است ساختم. ▫️ هرچند درک معنا و مفهوم موسیقی بی‌کلام سخت‌تر از موسیقی با آواز است، اما سعی کردم با ایجاد هارمونی بین آهنگ و سازبندی و لوکیشن کلیپ، مفهومی را که در ذهن داشتم برای مخاطب پررنگ‌تر کنم. 🏚 محمدامین نوبهار که پروژه‌ی خانه‌های صحرایی گراش را کار می‌کند، این خانه را به ما پیشنهاد داد. این خانه در انتهای خیابان آبیاری و متعلق به حاج علی حاج اسدالله است و حدود ۸۰ سال قبل ساخته شده و اکنون فقط ویرانه‌ای از آن باقی مانده است. 🎼 «تبعید» ▫️ آهنگساز و عود: محمدحسین كامرانی ▫️ تنبک: محمد فروتن ▫️ میكس و مسترینگ: مقداد شاه‌حسینی ▫️ تصویر و تدوین: استودیو زوم ▫️با تشكر از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان گراش ▫️ و موسسه فرهنگی هنری هفت‌بركه گراش 🔻 این کلیپ را در آپارات هفت‌برکه ببینید. 🌐 https://www.aparat.com/v/eOQXW 🔻 خبر کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139682 ▪️🎼▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚡️ قطع برق در شهرک صنعتی و زینل‌آباد 🔻بر اساس مدیریت گراش برای انجام تعمیرات دوره‌ای روز یکشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۲ برق در برخی مناطق شهرستان گراش قطع خواهد شد. 🗓 قطع برق یکشنبه ۳۰ مهرماه ۱۴۰۲ ❌ شهرک صنعتی گراش ساعت ۱۳ تا ۱۶:۳۰ ❌ روستاهای زینل‌آباد، گزدان ساعت ۹ تا ۱۲ صبح ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان بخیر و‌ نیکی 📸 : غزاله شوری ▪️☀️▪️ 🔻همراه با هفت‌برکه در شبکه‌های اجتماعی 🔴 7Berkeh.ir ✔️ T.me/HaftBerkeh ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ youtube.com/@7berkeh104 ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ twitter.com/7berkeh ✔️ Sapp.ir/7berkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh ✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل دوم: رویای ناخدا 🔖 قسمت ۹ دهباشی گفت: «چیزی دیدم که قبلاً دیده بودم. نگاه کن. ببین خودت چه می‌بینی.» خسرو نگاهی به چهار جهت جغرافیایی اطراف خودش انداخت و گفت: «در سمت جنوب، یک رشته‌کوه آبی و زیبا می‌بینم که از طرف مشرق به طرف مغرب در امتداد افق گم می‌شود. در سمت شمال هم رشته کوهی وجود دارد که بر خلاف رشته‌کوه جنوبی، به رنگ آبی نیست. بین این دو رشته کوه شمالی و جنوبی نیز دشت وسیعی را با چند آبادی پراکنده می‌بینم و همچنین این کوه بزرگ و جدامانده در میان دشت که به رشته‌کوه شمالی نزدیک‌تر است و برج و باروهایی بر روی آن ساخته‌اند. به نظرم می‌رسدکه این کوه منفرد نیز جزوی از رشته‌کوه شمالی گراش باشد. این کوه شبیهِ یک کشتی غول‌پیکر است که در نزدیکیِ ساحل و در انتهای یک دشت طلایی به گِل نشسته است و در دامنه‌ی یک طرف این کشتی، شهرکی ساخته‌اند.» خسرو به اینجا که رسید، رو به دهباشی کرد و گفت: «پسر عمو، تو گفتی قبلاً اینجا را دیده‌ای، اما من به یاد ندارم که تو تا قبل از این سفر، حتی به شیراز سفر کرده باشی، چه رسد به لارستان!» دهباشی گفت: «من در رویا دیدم. خواب دیدم که صاحب و ناخدای یک کشتی بزرگ و عجیب بودم و روی دریای آبی شناور. در حال فرار بودیم به طرف جنوب. درست در همینجا بود که یک دفعه آب‌های دریا کنار رفتند، موج روی موج سوار و بر روی هم منجمد شد و کشتی من در گِل نشست. وقتی که از کشتی پیاده شدیم، به جای گل و لای، من خاک طلا را دیدم و صدایی را شنیدم که می‌گفت: «همه‌ی این خاک طلا متعلق به توست. تو صاحب اینجایی و تو متعلق به اینجایی.» این صدا به من گفت: «فرزندانت تا سال‌های سال بر اینجا حکومت می‌کنند و قلمرویشان را تا دریا می‌گسترانند.» خسرو گفت: «واقعاً عجیب است. این مزارع گندم و جو که رنگ طلاست، خاک این آبادی را زیر نور آفتاب به رنگ طلایی در آورده است. حتی کوه‌های اطراف، به جز آن کوه آبی که رنگ لاجورد دریاست، طلایی به نظر می‌رسند.» دهباشی پیشنهاد کرد که از کوه بالا بروند تا بهتر شناسایی کنند. هر سه به طرف خاگِ زیتِه که نزدیک‌ترین کوه مرتفع به آنها بود تاختند. دهباشی و خسرو مانند غزال تیزپای از کوه بالا رفتند و به قله‌ی آن رسیدند و منتظر محرفیعِ گلاریِ راه‌بلد ماندند. محرفیع با هر زحمتی که بود خود را به قله رساند و نفس‌زنان در کنار دهباشی و خسرو دراز کشید تا خستگی در کند. دهباشی و خسرو از حرکت گلاری به خنده افتادند. خسرو گفت: «گلاری، از سروستان تا اینجا به غیر از کوه و کمر و دشت هیچ چیز دیگری ندیدیم. حتماً توی گلارِ شما هم کوه و کمر هست. مگر تمرین نداری؟ تو باید مثل آهو از کوه بالا بروی!» گلاری جوابش را با بیت شعری داد: «غافلی از قدر جوانی که چیست / تا نشوی پیر، ندانی که چیست! یک زمانی بود که مثل بز کوهی از سینه‌ی کوه بالا می‌رفتم. الآن گذر سن و دود توتون توانم را بریده است.» دهباشی با دوربین به قلعه‌ی عظیمی که در بالای کوه کلات واقع شده بود می‌نگریست. بدون اینکه چشم از دوربین بردارد گفت: «عجب قلعه‌ی عجیب و باعظمتی است. از این صخره‌های صعب‌العبور، چطور به بالای کوه رفت‌وآمد می‌کنند؟» گلاری در پاسخ گفت: «اطراف قلعه همه‌جا صعب‌العبور است، به جز یک راه که از سنگ‌ها تراشیده‌اند. برای رفتن به کلات، اول باید وارد حصار گراش شد.» دهباشی دوباره پرسید: «خوب، گراشی‌ها خانه‌هایشان را در دامنه‌ی کوه ساخته‌اند و دورش حصار کشیده‌اند. پس این آبادی‌های پراکنده چه هستند؟ این‌ها هم گراشی‌اند؟» ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh