👈ترجمه صفحه◄ ٤٤٩ ►🌹سورة الصافات🌹
و تنها ذریه او را [در زمین] باقی گذاشتیم، (۷۷) و در میان آیندگان برای او نام نیک به جا گذاشتیم؛ (۷۸) سلام بر نوح در میان جهانیان. (۷۹) به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم. (۸۰) بی تردید او از بندگان مؤمن ما بود.(۸۱) سپس دیگران را غرق کردیم؛ (۸۲) و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود، (۸۳) هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد. (۸۴) [یاد کن] هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه می پرستید؟ (۸۵) آیا به جای خدا معبودان دروغین را می خواهید. (۸۶) پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ [که غیر او را می پرستید،] (۸۷)[چون از او دعوت کردند که شبانه به مراسم عیدشان برود] نگاهی به ستارگان انداخت، (۸۸) و گفت: به راستی من بیمارم. (۸۹) پس پشت کنان از او روی گرداندند. (۹۰) او هم مخفیانه به سوی بت هایشان رفت و [از روی ریشخند] گفت: آیا غذا نمی خورید؟ (۹۱) شما را چه شده که سخن نمی گویید؟ (۹۲) پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.] (۹۳) مردم با شتاب به سوی او آمدند. (۹۴) [به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟! (۹۵) در حالی که خدا شما را و آنچه را می سازید، آفریده است. (۹۶) گفتند: برای او بنایی بسازید [که گنجایش آتش فراوانی داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بیندازید. (۹۷) پس خواستند به او نیرنگی زنند، ولی ما آنان را پست و شکست خورده کردیم. (۹۸) و [وقتی از این مهلکه جان سالم به در برد] گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می روم، و [او] به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد. (۹۹) پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن. (۱۰۰) پس ما او را به پسری بردبار مژده دادیم. (۱۰۱) هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت. (۱۰۲)
زبان حال زینب و حسین :
👈 از اسارت، تا خرابه شام
زبان حال زینب این بود:⬇️ گفت کای لب تشنهی، بحر وصال
بعد از اینت در کجا بینم جمال
حسین جان، شما که به مقام شهادت مطلق میرسی، من کجا شما را ببینم؟⬅️
حسین جواب می دهد:
گفت بیرون از مکان و لامکان
چون شوی یابی ز دیدارم نشان
امام فرمود:
من به مقام غیب میروم... اگر میخواهی مرا ببینی، باید به آن مرتبهی غیب توجه داشته باشی، اما اسرار اسارت را بدان، زینب جان...⬅️
🏴 اسرار اسارت چیست؟
گر شوی، بی منزل و مأوا سزاست
تو حقی گو ذات حق را جا کجاست
🔲 زینب جان شما نباید مقید به قید خاصی باشی، تو مظهر حق متعالی. *ذات حق متعال که جا و مکان ندارد، در هیچ جایی نیست، اما در همه جا هست...
💠 زینب جان، تو با اسارتت، باید همهی منازل هستی را از خودت پر کنی... تا کجا؟ باید تا خرابهی شام بروی.
💓 عشق برای اینکه خودش را نشان دهد خودش را تا انزل مراتب وجود ظهور میدهد.
رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
🔲 عشق از مقام عدم، که همان مقام غیب الغیوبی است تا این جایی که ما هستیم، سریان دارد. پس جناب زینب! شما باید با اسارتت، این عشق حسینی را بِکِشی و در تمام مخلوقات گسترش دهی،
أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ؟! [۱](فرقان/۴۵)
حال که اینگونه شد، بدان که تو اسیر نیستی... تو امیری...
💓 وقتی تو عشق را در میان تمامی موجودات سریان میدهی و همهی موجودات به سریان این عشق زنده هستند، آیا تو اسیری یا امیری؟!
گنج توحیدی تو، از ویران مرنج
⁉️ چرا نباید از ویرانه و خرابه رنجید؟
چون گنج، در ویرانه است... .
در داستان حضرت خضر و موسی شنیدید که حضرت خضر گفت: در این خرابه، گنجی هست. خرابه کنایهاز همین عالم دنیا و عالم حد و کثرات و قیود است.
باطن این قید را ببینی میشود گنج...
🔲 بشر در حدود دنیا و نفس و هواهای نفسانی غرق شده است، اگر این حدود را کنار بزند، خدا را میبیند.
اگر این پردهی حدود و قیود را بیندازد، خدا آشکار میشود!
💠 خدا که دور نیست... به محض اینکه از حد بگذری، به حق واصل میشوی . خدا بی حد است لذا در تمام حدود حضور دارد. جایی نیست که خدا آنجا نباشد.
«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»
[و او از رگ گردن نزدیکتر است]
«... أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»
[... از خودت به خودت نزدیکتر است...]
۲. آیا به [قدرت و حكمت] پروردگارت نظر نكردی كه چگونه سایه را امتداد داد و گستراند؟ و اگر میخواست آن را ساكن و ثابت میكرد، آن گاه خورشید را برای [شناختن] آن سایه، راهنما [ی انسانها] قرار دادیم. (فرقان/۴۵)
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی مذهبی
#مثل_مادربزرگ_خانه _ما