حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
هنگامی که سپیده سر زد ایشان کمر بند خود را محکم بستند و آمدند بیرون در حالی که این شعر را می خواندند
حضرت هنگامی که به صحن خانه امدند
مرغابی های خانه پیش حضرت امدند و پر می زدند و ناله و شیون می کردند
عده ای از اهل خانه امدند انها را برانند
اما امیرالمومنین فرمودند انها را واگذارید زیرا که نوحه گران هستند
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
حضرت هنگامی که به صحن خانه امدند مرغابی های خانه پیش حضرت امدند و پر می زدند و ناله و شیون می کردند
اما از سوی دیگر حجر ابن عدی در مسجد جامع کوفه بود که ناگهان شنید اشعث ابن قیس لعنت الله علیه به عبدالرحمان ابن ملجم مرادی لعنت الله علیه میگوید ای پسر ملجم در کار خود شتاب کن که اگر صبح برسد رسوا می شوی
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
اما از سوی دیگر حجر ابن عدی در مسجد جامع کوفه بود که ناگهان شنید اشعث ابن قیس لعنت الله علیه به عبدا
حجر بن عدی متوجه توطئه آنها شد و به اشعث گفت ای اعور (یک چشم) میخواهی امیرالمومنین را به قتل برسانی؟
سپس با عجله به سمت خانه امیرالمومنین امد
اما ان حضرت خانه دخترشان بودند و از سمت دیگر به مسجد حرکت کرده بودند.
حجر وقتی از یافتن ایشان نا امید شد به سوی مسجد بازگشت اما دیگر دیر شده بود.
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
حجر بن عدی متوجه توطئه آنها شد و به اشعث گفت ای اعور (یک چشم) میخواهی امیرالمومنین را به قتل برسانی؟
امیرمومنان وارد مسجد شدند
در حالی که قندیل های مسجد خاموش بود
ان حضرت در تاریکی چند رکعت نماز خواندند و مدتی مشغول تعقیبات شدند،
سپس بر بام مسجد رفته و اذان گفتند
و پس از اذان در حالی که خدا را تقدیس می کردند و صلوات می فرستادند
به محراب رفتند و به نماز ایستادند.
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
امیرمومنان وارد مسجد شدند در حالی که قندیل های مسجد خاموش بود ان حضرت در تاریکی چند رکعت نماز خواندن
ابن ملجم به همراه شبیب ابن بجره در صف اول و وردان ابن مجالد با فاصله از انها قرار گرفت.
این سه خبیث لعنهم الله قرار گذاشته بودند یکی اقدام به قتل حضرت کند و در صورت عدم موفقیت دیگری وارد عمل شود.
در رکعت اول وقتی حضرت به سجده دوم می رفتند شبیب بن بجره لعنت الله علیه
اقدام کرد اما موفق نبود
بلافاصله ابن ملجم حرامزاده وارد عمل شد و ضربه ای به حضرت وارد کرد که تا ابروی ایشان شکافت خورد
و امیرالمومنین علیه السلام فرمودند بسم الله و بالله و علی مله الرسول الله، فزت و رب الکعبه (به خدای کعبه سوگند، رستگار شدم)
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
ابن ملجم به همراه شبیب ابن بجره در صف اول و وردان ابن مجالد با فاصله از انها قرار گرفت. این سه خبیث
سپس فرياد كشيدند: «ابن ملجم، مرا كُشت. به خداى كعبه، اين ملعونِ يهودى زاده مرا كُشت. اى مردم! ابن ملجم از دستتان نگريزد ...».
چون مردم صداى را شنيدند، هر كه در مسجد بود، به سمت ایشان دويد. همه مى چرخيدند و از شدّت و وحشت فاجعه، نمى دانستند كجا مى روند.
دور امیرالمومنین امام على عليه السلام را گرفتند، در حالى كه سرشان را با پارچه مى بستند و خون بر صورت و محاسنشان جارى بود و محاسنش به خونش رنگين شده بود و مى فرمودند: «اين، همان است كه خدا و پيامبرش وعده داده بودند، و خدا و رسول راست گفتند ...».
مردم وارد مسجد جامع كوفه شدند. امام حسن عليه السلام را ديدند كه سر پدرش بر دامن اوست، خونها را شسته و جاى ضربت را بسته؛ ولى همچنان از آن خون بيرون مى زند و رنگ چهره اش هر چه بيشتر سفيد متمايل به زرد مى شود، با گوشه چشم به آسمان مى نگرد و زبانش به تسبيح خدا و توحيد او گوياست.
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
سپس فرياد كشيدند: «ابن ملجم، مرا كُشت. به خداى كعبه، اين ملعونِ يهودى زاده مرا كُشت. اى مردم! ابن م
امام حسن عليه السلام سر ایشان را بر دامن گرفته بودند،
ديدند كه امام از هوش رفته اند.
در آن لحظه به شدّت گريستند و شروع كردند به بوسيدن چهره و بين دو چشم و جايگاه سجده پدرشان.
قطراتى از اشك ديدگانشان بر صورت امير مؤمنان چكيد. ديدگان را گشود و ایشان را گريان ديدند. فرمودند: «پسرم! اين گريه چيست؟ پسرم! از اين روز به بعد، بر پدرت نگران نباش. اينك اين جدّت محمّد مصطفى است و اينها خديجه و فاطمه و... كه همه حلقه زده و منتظر قدوم پدرت هستند. راحت و آسوده باش و چشمت روشن باد! دست از گريه بردار كه صداى ناله فرشتگان به آسمان بلند است.
فرزندم! بر پدرت بىتابى مى كنى، در حالى كه فردا پس از من مسموم و مظلوم، كشته خواهى شد و برادرت همينگونه با شمشير كشته خواهد شد و به جدّ و پدر و مادرتان مى پيونديد؟
با وضو، آمد به قصد لیلةُالفَرقت، علی!
ابنملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
#امیرالمومنین🥀
#لیله_القدر
@saar_59
«یٰا حَسَنَ الْبَلٰٓاءِ»
... ای نیك آزمایش ...
[دعٰایجوشنکبیـر]
#شب_قدر
#ماه_بندگی
#دعای_جوشن_کبیر
@Saar_59