🔸#ارتداد
🔹#نشر_سوره_مهر
▪️248 صفحه |رقعی 95000تومان | با #تخفیف 85000تومان
💠#معرفی_کتاب ارتداد
🔹همه چیز ممکن بود به طرز متفاوتی رقم بخورد و ما میتوانستیم در جای دیگری از تاریخ ایستاده باشیم؛ جایی که اکنون برایمان بسیار دور به نظر میرسد. هر چیزی که امروز داریم، و یا نداریم، ممکن بود برعکس باشد. این همان چیزیست که وحید یامینپور در رمان عاشقانه و سیاسی خود با استفاده از ژانر تاریخ جایگزین قصد دارد به ما بگوید.
🔹ماجرا از زبان یک مرد روایت میشود؛ مردی عاشق که گویی روزگار تمام زندگیاش را به بازی گرفته است. رمان به قدری خوشخوان و روان است که احساس همدلی با راوی لحظه به لحظه در شما برانگیخته میشود. یامینپور ارتداد را در سه بخش روایت میکند: حیرت، ارتداد و رجعت. او خود ترجیح داده که به جای صحبت و توضیح بیش از اندازه دربارهی کتابش، این فرصت را در اختیار مخاطبان قرار دهد که هرکس برداشت شخصی خود را از این اثر داشته باشد و به نوعی، هر فردی خودش به هدف این اثر پی ببرد.
✍#وحید_یامین_پور
🌸لطفا جهت تهیه کتاب به ادمین مراجعه نمایید.
🌸 @store_manager
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
📚برشی از کتاب #ارتداد
🔸شعار، فقط شعار نبود. آنها که شعار میدادند گویا رفتن امام را مرگ خود میدانستند؛ چنان که گویی امروز آخرین فرصت برای نگه داشتن تمام چیزهایی است که در سالهای مبارزه به دست آمده بود. همۀ آنها که اینجا هستند مثل من اخباری مبهم از یک حادثۀ تکاندهندۀ باورنکردنی شنیدهاند. نهضت نباید اینگونه به پایان برسد؛ شکست در متن پیروزی، فروافتادن از قلهای که بهدشواری فتح شده بود، فروریختن برجی که آجربهآجر چیده شده بود، و شوک که گروهی را به افسردگی و گروهی را به جنون کشانده بود.
🔸چنارها جانپناه من و بسیاری دیگر شدهاند. مردی میانسال دستهایش را به خون آغشته کرده و بالا گرفته و با سرِ افراشته به سمت گاردیها میرود و شعار میدهد: «یا مرگ یا خمینی»
🔸چند قدم جلوتر تکانی میخورد و موجی از خون تازه و گرم به طرف من پاشیده میشود. مرد با صورت به زمین میافتد و به خود میپیچد. جویباری از خون سرخ تازهاش به نهر خون کنار خیابان میپیوندد.
🔸گلولهها، زوزهکشان و داغ، فضا را میدرند و صدایی را خفه میکنند. دو سرباز دستها را بالا میگیرند و شتابان به سمت مردم میدوند. به دستور افسر میدان از پشت آنها را به رگبار میبندند. یکی از آنها با سرِ متلاشی روی زمین میافتد. دیگری کشانکشان به کوچهای پناه میبرد. مرد جوانی سینهخیز زنی را با چادر مشکی میپوشاند و روی زمین به کنج خیابان میکشاند. صحنه بهمراتب از کشتار هفده شهریور خونینتر است. مزدورهای آدمکُشی که پیش از این کسی را در هیبت آنها ندیدهام به مجروحها تیر خلاص میزنند. گویی لشکری از شیاطین خیابانهای تهران را تصرف کردهاند.
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
🔸#ملاقات_در_فکه
🔹#نشر_سوره_مهر
▪️235 صفحه |رقعی 120000تومان | با #تخفیف 108000تومان
💠#معرفی_کتاب ملاقات در فکه
🔹زندگینامه شهید #حسن_باقری (غلامحسین افشردی) نوشته سعید علامیان، از خاطرات دوران کودکی شهید باقری آغاز شده و بعد از آن به پیروزی انقلاب و در نهایت به حضور حسن باقری به عنوان یکی از اصلیترین و تأثیرگذارترین فرماندهان در جبهههای جنگ میپردازد.
🔹غلامحسین افشردی، مشهور به حسن باقری، نخستین روز مهرماه 1359، با آغاز جنگ، وارد خوزستان شد و 28 ماه عمر خود را در میدانهای جنگ گذراند. او در این مدت نه چندان طولانی، به جایگاهی رسید که اطلاعات، طراحی و نیز اجرای عملیاتهای کوچک و بزرگ به او متکی شد.
🔹حسن باقری هنگام شهادت، در سن بیست و هفت سالگی، جانشین نیروی زمینی سپاه و در ردیف فرماندهان رده اول جنگ بود. او پس از دو ماه حضور در جنگ، در سن 24 سالگی، چنان شهرتی پیدا کرده بود که نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع، اعضای عالی رتبه آن شورا و مقامهای بلند پایه نظامی به او به دید کسی نگاه میکردند که آگاه به دقیقترین اطلاعات است و میتواند راهکار ارائه دهد.
✍#سعید_علامیان
🌸ارتباط با ادمین:
🌸 @store_manager
☘️ فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
⏰ #دقایقی_با_کتاب 📚
📚برشی از کتاب #ملاقات_در_فکه
🔸غلامحسین افشردی (#حسن_باقری) در خیابان خراسان پشت مسجد صدریه زندگی میکرد. به خانۀ آنها میرفتم. دو اتاق پایین و یک اتاق بالا داشتند، طبقۀ بالا را با زحمت درست کرده بودند. مرفه نبودند، فقیر هم نبودند. مادر بزرگوارش بیشترین سهم را در شخصیت او دارد. زندگی آنها غیر از پدرش که کارمندی متوسط بود، با خیاطیها و زحمت مادرش اداره میشد. حداقل ماهی یکبار، ده نفر به خانهشان میرفتیم، شام میخوردیم و میخوابیدیم. نمیدانستیم وضع مالیشان خوب نیست، به روی ما نمیآوردند. بچه شهرستانی بودم و آن جا بخشی از زندگیام شده بود. این مادر روی دوستان پسرش حساس بود. اگر خوب بودند با آغوش باز برخورد میکرد و به شخصیت پسر با تحویل گرفتن دوستانش احترام میگذاشت.
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
🔹خیلی مواظب برادر کوچکش، احمد، بود. نامه مینوشت، تلفن میکرد، بیشتر با هم بودند. حرف هایش را گوش میکرد. گردش میرفتند. درد دل میکردند. همیشه میگفت: فاصله ی سنی بابا و احمد زیاده. احمد باید بتونه به یکی حرف هاش رو بزنه. خیلی باید حواسمون به درس و کار هاش باشه.
#شهید #حسن_باقری
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
🔹#استوری | سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی. هر چی پول داشت، کتاب خرید. میخواند، برای دکور نمیخرید...
#شهید #حسن_باقری
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
🔹#استوری | اگر از دست کسی ناراحت شديد، دو ركعت نماز بخوانيد، بگوييد: خدايا! اين بنده ی تو حواسش نبود، من از او گذشتم. تو هم ازش بگذر...
#شهید #حسن_باقری
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
💎معرفی 60 عنوان کتاب #تقریظ شده #رهبر معظم انقلاب حفظه الله تعالی
1 🔹 «آن بیست و سه نفر»
2 🔹 پنجرههای تشنه
3 🔹 «سفر به قبله»
4 🔹 «گلستان یازدهم»
5 🔹 «وقتی مهتاب گم شد»
6 🔹 دختر شینا
7 🔹 آب هرگز نمیمیرد
8 🔹 فرنگیس
9 🔹 در کمین گل سرخ
10 🔹 آتش به اختیار
11 🔹 اردوگاه عنبر
12 🔹 بابانظر
13 🔹 پا به پای باران
14 🔹 پایی که جا ماند
15 🔹 پرواز شماره 22
16 🔹 پیشانی شیشهای
17 🔹 تپههای لاله سرخ
18 🔹 تیپ 83
19 🔹 جدال در زیویه
20 🔹 جشن حنابندان
21 🔹 جنگ پابرهنه
22 🔹 جنگ خیابانی
23 🔹 خداحافظ کرخه
23 🔹 فرمانده من
24 🔹 دا
25 🔹 دسته یک
26 🔹 دشت شقایقها
27 🔹 زندهباد کمیل
28 🔹 سفر به شهر زیتون
29 🔹 سفر به قلهها
30 🔹 شانههای زخمی خاکریز
31 🔹 عبور از آخرین خاکریز
33 🔹 ضربت متقابل
34 🔹 گزارش یک بازجویی
35 🔹 لشکر خوبان
36 🔹 مدال و مرخصی
37 🔹 مقتل
38 🔹 نجیب
39 🔹 نورالدین پسر ایران
40 🔹 نونی صفر
41 🔹 همپای صاعقه
42 🔹 هنگ سوم
43 🔹 یادداشتهای خرمشهر
44 🔹 یادداشتهای ناتمام
45 🔹 یاد یاران
46 🔹 یاور صادق
47 🔹 از الوند تا قراویز
48 🔹 خاکهای نرم کوشک
49 🔹 خط فکه
50 🔹 عباس دستطلا
51 🔹 فرهنگ جبهه: شوخ طبعیها
52 🔹 من زندهام
53 🔹 «سرباز کوچک امام»
54 🔹 «تَن تَن و سندباد»
55 🔹 «رهنمای طریق»
56 🔹 «دختران آفتاب»
57 🔹 «حماسه هویزه»
58 🔹 تنها گریه کن
59 🔹 مربع های قرمز
60 🔹 حوض خون
#کتاب
#کتابخوانی
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
#شهید_شناسی
🔵جوانمرد قصاب
🔶متروی تهران ایستگاهی دارد به نام #جوانمرد_قصاب
این جوانمرد بامرام را می شناسید؟
🔹او مردی بود همیشه با وضو.
🔹️وقتی از او می پرسیدند:
عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟
می گفت:
الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!!
🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.
🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.
🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»
🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
🌷شهید عبدالحسین کیانی
همان جوانمردقصاب است!
🌷شادی روح همه شهدا مخصوصا #شهید عبدالحسین کیانی صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
شهید#عبدالحسین_کیانی🕊🌹
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی
📖 شوخی آقا با جوونایی که اهل کتاب متاب نیستن!
😍 دلم میخواد شماها واقعا کتاب بخونین
#رهبر
#کتاب
#کتابخوانی
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Store_hamaseh_book
هدایت شده از انتشارات حماسه یاران
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش ویدئویی از مراسم جشن امضا مجازی کتاب #ابراهیمِ_ساره با حضور
✍🏻 نویسنده کتاب؛ خانم زینب سادات هاشمی و همسر ابراهیم عشریه
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran