eitaa logo
شهید حمید سیاهکالی مرادی💕
249 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
44 فایل
✨ولادت:،۱۳۶۸/۰۲/۰۴ شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۰۵ مزار:گلزار شهدای قزوین ~شرمنده ام.... یک جــان بیشتر ندارم تا در راه ولے عصـر ونائب بر حقـش امـام خامنه اے فـدا کنـــــم✨💫 #√شهیدحمید سیاهکالی مرادی☺️👆🏻 انتقاد!پیشنهاد؟حرفی،سخنی ¿ادمین تبادل @modafeh_chadoor
مشاهده در ایتا
دانلود
تو این ماه مبارک قوت قلبمون باشید🌹🌺
🌸Beautiful poem 👌 From the concentration of this night, the breath of the city / without the blessings of your hands cannot be cured Every moment is more difficult than the previous moment / here the emptiness of your sentence cannot be hidden Alas, man wanted to build his own way / he is lost and this tragedy cannot be hidden It has been ten centuries since our separation and grief / God forbid, it is not easy for you Sometimes we are talking about the birth of a sterile purpose / every story and every grief that cannot be described A useful soldier, if I am not today, it is a disgrace for me and it cannot be compensated ... از غلظت این شب، نفس شهر گرفته/ بی برکت دستان تو درمان شدنی نیست هر لحظه گرفتار تر از لحظه ی قبلی/ اینجا خلاء حکم تو کتمان شدنی نیست افسوس بشر خواست خودش راه بسازد/ گم گشته و این فاجعه پنهان شدنی نیست ده قرن فراق و غم ما طول کشیده/ آقا به خدا هجر تو آسان شدنی نیست گاهی سخن از زایش مقصود عقیم است/ هر قصه و هر غصه که عنوان شدنی نیست سرباز مفیدی اگر امروز نباشم/ ننگ است برای من و جبران شدنی نیست.. 👤 شاعر:
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
<♥️🧷> ‏رخ یوسف اگر دست بریدن دارد چهره نه، نام (س) سر بریدن دارد.... ♡ ‎•دلتنگ‌هیئت•
پروفایل دخترونه @HamideSi
آقای من! اشک مرا هر وقت میبینی تفضل کن وقتی که گریه میکنم یعنی !:)
✨✨✨ پیرزن طلاهایش را برای کمک به جبهه داد و از اتاق خارج شد؛ جوانی صدا زد : " حاج خانم ؛ رسیدِ .. ! " پیرزن گفت : " من برای دو پسر هم رسید نگرفتم😊🌹 @HajGase
نماز آنگاه نماز است كه ، میان ظاهر و باطن جمع شود ، و اگر نه ، مقتدای آن نماز كه ، در لشكر یزید بخوانند ، شیطان است ... سید شهیدان اهل قلم التماس دعای فرج.... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌿آن شب،شب عجیبی بود. میهمانِ مشهد الرضا شده بود .هوا خنک بود ، نزدیک سی بار بود که با مسئول اعزام تماس گرفته بود ولی هربار به درِ بسته می خورد. مغرب و عشاء را که خواند دلش طاقت نیاورد .😥 . 🌿آن شب دل یک بسیجی حوالی حضرت عشق می‌چرخید و حاجتش را میخواست.🕊 . 🌿با همسر و فرزندش راهی حرم شدند ، ساعتی از نگذشته بود که با لبی خندان به سوی همسرش آمد.دلش آرام گرفته بود و گویی امید داشت این گره به دست باز میشود.💚 . 🌿میدانست که ضمانتش را پیش عمه اش میکند و او حتما راهی وادی عاشقی می‌شود. . 🌿شاید کمتر از ده روز گذشت که مسئول اعزام تماس گرفت و گفت ساکت را ببند، بسیجی آماده رزم شو.🎒 . 🌿او که دو سال تمام در پی راهی برای اعزام بود، حالا با ضمانت شاه خراسان کمتر از ده روز گره از کارش باز شد. . گفتی: «من برای یک زندگی عادی ساخته نشدم.» به گمانم برای همین مسئول اعزام را کلافه کردی ، را واسطه قرار دادی تا برای دفاع از حریم اهل بیت راهی شوی و درست در شب تولد حاجتت را گرفتی.📿 . 🌿همرزمت می‌گفت: با هم قرار گذاشتید که هر کدامتان زودتر شد و بال پریدن گرفت دست آن یکی را در بگیرد ، حتی گفته بودید شربت را هرکه نوشید، وقتی آقا بالای سرش آمد لبخندی بزند آن موقع است که ما میفهمیم مهمان شده است.😊 . 🌿همینطور هم شد. وقتی ابوطاها شربت شهادت را نوش جان کرد و این دیار و مردمانش را ترک کرد. به لب داشت ، لبخندی به شیرینی عسل و به زیبایی شهادت و به همین زودی مرد خانه شد.☺️ . 🌿در عجبم چطور از دل کندی و چگونه از شیرین زبانی های گذشتی؟😭 . 🌿به راستی که قدم گذاشتن در این راه دل شیر میخواهد و قلبی که برای بتپد ، کاش ما هم اینگونه بی قرارِ معشوق حقیقی مان باشد و در راه عشق ثابت قدم باشیم.❤ . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۵ دی ۱۳۵۹ . 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵. تدمر سوریه . زمان انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ . 🥀مزار : بهشت رضا .
بسم رب الشهدا و الصدیقین    شهادت، یك لباس تك‌سایز است ... صادق به آقا مرتضی گفت: باب شهادت هم دیگر بسته شد ...   جنگ تمام شده بود آقای آوینی ولی جواب داد: این‌طور نیست، شهادت یك لباس تك‌سایز است.  هر وقت و هر زمان اندازه‌ات را به لباس شهادت رساندی،  هر جا كه باشی با شهادت از دنیا می‌روی صادق گنجی را چندماه بعد وهابیون توی لاهور ترور كردند. رایزن فرهنگی ایران بود یك‌سال بعد هم آقا مرتضی رفت   √   خودشان را اندازه لباس شهادت كرده بودند Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ  
💙🌱| ... 🦋✨|خدانڪند ڪه حرف زدن، و نگاه ڪردن بہ نامحرم برایتان عادے شود! پناه مے‌برم بہ خـــدا از روزے ڪه گناه فرهنگ و عادت مردمـم شود...💔🌱 🌈🕊
🌷تهران که می‌آمد وعده می‌کرد در مراسم های حاج منصور ارضی. تازه موتور خریده بودم. بعد از گفتم می‌آیم دنبالت باهم برویم. 🌷از میدان شهدا که رد شدیم یک ماشین پیکان سفید آمد و پیچید جلوی ما. بدجور خوردیم بهش. پرت شدم. از بالای سرم رد شد خیلی متبحرانه خودش را جمع کرد. استخوان ترقوه‌ام شکست.😞 🌷محمدحسین زخم های سطحی برداشت. می‌خواستم زنگ بزنم به پلیس، نگذاشت. می‌گفت ... گفتم: بابا من داغون شدم، چیزی از موتورم نمونده گفت: این بنده خدا گناه داره، گرفتاره 🌷بالاخره به راننده ماشین گفت برو! من رو برد بیمارستان امام حسین (ع). دکتر آورد بالای سرم. اذان گفتند؛ بدون نیت کرد؛ هرچه اصرار کردم نرفت خانه 🌷بچه اولش که به دنیا آمد از همان بدو تولد مشکل تنفسی داشت. هرچی زنگ می‌زدم جواب نمی‌داد. بعد از چند روز پیام داد: دارم پسرم را دفن می‌کنم 🌷از یزد که آمد نمی‌خواستم راجع به آن قضیه صحبت کنم. معلوم بود در دلش غصه دارد. با خانمش می‌آمد مسجد ارگ 🌷یکدفعه گفت: اگر این مناجات حاج منصور نبود نمی‌دانم می‌توانستم این درد را تحمل کنم یا نه‌😞... اینجا که میام آرام می‌شوم.