eitaa logo
شهید حمید سیاهکالی مرادی💕
248 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
44 فایل
✨ولادت:،۱۳۶۸/۰۲/۰۴ شهادت:۱۳۹۴/۰۹/۰۵ مزار:گلزار شهدای قزوین ~شرمنده ام.... یک جــان بیشتر ندارم تا در راه ولے عصـر ونائب بر حقـش امـام خامنه اے فـدا کنـــــم✨💫 #√شهیدحمید سیاهکالی مرادی☺️👆🏻 انتقاد!پیشنهاد؟حرفی،سخنی ¿ادمین تبادل @modafeh_chadoor
مشاهده در ایتا
دانلود
44.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از چیزی نمی ترسیدم... قسمت دوم 🌺 زندگی نامه خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🔔 با همه مهربان باش ✅ فردی نقل کرد به علامه طباطبایی عرض کردم آقا! من عجول و بی‌صبرم، حوصله معطلی ندارم! در یک جمله برایم عصاره همه معارف اسلام را بیان کنید؛ خنده ملیحی کرد و فرمود: با همه مهربان باش! خلاصه دین و قرآن "بسم الله الرحمن الرحیم" است. رحمان باش با همه آفریده‌های خدا و رحیم باش با مومنان
📸شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت! 🔸اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخره‌ش می‌کردن. یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. 🔹عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! ما هم خندیدیم ومسخره‌ش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت… 🔸فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخره‌ش کردیم! 🔹وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: ” بسم الله الرحمن الرحیم “ یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدن! یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
💥وقتی غفلت، درد بی‌درمانِ دنیایمان است؛ مکان یا زمان چه فرقی می‌کند؛ • زندان، چاه می‌شود برای یوسف • زنجیــر می‌شود به دستان باب الحوائجی که قرار است تا ابد، گره‌‌های کور عالم را وا کند!... • و در عصر بی‌خبری، مانعی می‌شود به طول قرنها فاصله، سر راه امامی حی و حاضـــر تاریخ هم در عجب است؛ از تکرار مدام این غربت‌ها و عبرت‌های جامانده . . . 🏴 یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه‌السلام 🔳⚜ ⚜🔳⚜ 🔳⚜🔳⚜ ⚜🔳⚜🔳⚜ 🔳⚜🔳⚜🔳
✨ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ أَحِبَّاءَهُ ✨ 🍃🌹هشتم اسفند سالگرد شهادت سردار پر افتخار اسلام شهید حاج حسین خرازی فرمانده مخلص لشگر امام حسین ، علیه السلام. در عملیات کربلای پنج در سال ۱۳۶۵ ، گرامی باد. 🍃🌹 هدیه به روح مطهر این سردار سرافراز ، فاتحة مع الصلوات. 🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿 سالروز شهادت
🔸🔶🔹 یه زحمتی برای شما بزرگواران داشتم لطف کنید و بنر زیر رو برای همه دوستانتون ارسال کنید هر یک نفری که به واسطه شما زندگیش عوض بشه انگار میلیاردها نفر رو زنده کردید 👇🏼👇🏼👇🏼
💥 آغاز یک بحث مهم در پرجمعیت ترین کانال تربیتی کشور:👇🏼👇🏼 🔞🔥 راه حل رهایی از روابط حرام در فضای مجازی و حقیقی 🤯 ☢️ بررسی کامل موضوع در کانال زیر:👇🏼👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5 ❇️ همراه با ارائه راه حل ویژه و اساسی برای موضوع "خیانت همسر" 🔥🔥🔥
✨﷽✨ 🔴شب اول قبر از زبان دختری که به اصرار در قبر مادرش خوابید ... ✍علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت: 👈در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت كرد. این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏كرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند. ⚰هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد، من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. 💢سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. ⛔️دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است. ❓پرسیدند چرا این طور شده‏ای؟ ♻️در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است. ⁉️تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟ آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم» ❌در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏كشید. من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه می‏بینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم. 👌مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند... (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏كرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (ع) بوده‏اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد. 📚 علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 110.
32.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از چیزی نمی ترسیدم... قسمت سوم 🌺 زندگی نامه خودنوشت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا