چی میشه باوجود اینکه میدونی چی میخوای
و حتی دوست داری اون کارو
اما
توی حرکتت،راکد میشی؟؟؟
مثلا میدونی میخوای،معلم شی
و برای این باید درس بخونی
اما نمیخونی
و مدام از فکر بهش فرار میکنی
با خودت فکرمیکنی،نه من نمیتونم
کلی معلم بهتر ازمن هست
به خودت میای میبینی،مدام وقتت و داری به تفریح و گوشی و فیلم میگذرونی...
ولی یه گوشه ذهنت میگه تو باید درس بخونی
وهمین فکر و فراراز انجام کار
بهت حسِ اضطراب میده
اهمالکاری دوتا دلیل اصلی داره
۱.خودباوری
تو فکرمیکنی لایق رسیدن به اون نیستی یا توانایی لازم و براش نداری
۲.ترس
میترسی از نشدن ها،از شکست خوردن،میترسی نکنه خراب شه،نکنه ضایع شم،نکنه یکی ازم سوال بپرسه نتونم جواب بدم
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا این ترس چ چیزی و بهت میگه؟؟
و تورو به کجا میبره؟؟؟
چند وقتیه اتفاقاتی داره برام میفته که شاید برام خوشایند نباشن
و ازم انرژی زیادی گرفتن
حرکتم کند تر شد
اما واکنش من به این قضیه چیه؟؟
میخام از این واکنشی ک دارم بگم
هامون♡°
بیداری سحر،مدیتیشن((:
میدونی چرا مدیتیشن میکنم؟؟؟
توی سرمون همیشه پراز حرف و کلمه است ک فقط میچرخه
حالا فرض کن توی سکوت مطلق
دارم به این حرفا نگاه میکنم اما،خودم و نگه نمیدارم توی این حرفا
و میزارم رد شن،و برن بیرون
حرفای سطحی ک تموم شن
به باورهای عمیق تری ک نسبت ب خودم توی سرم میپیچه میرسم
واگاهی
اگاهی
اگاهی
حالا من میفهمم اگه حالم ی مدته بده
برای مسائل سطحی بوده یا عامل ریشه ای تری داره اذیتم میکنه؟؟؟