این که حامد زمانیست ... ما در بین حزب اللهی ها افرادی را در بورس دیدیم برای اینکه خودشان مطرح بشوند و خودشان مضاربه بگیرند و پول مردم را باهاش هر کاری بکنند تیم ما را تخریب میکردند وحتی برای زمین زدن ما وارد سهام ما میشدند و روند صعودی آن را خراب می‌کردند تا اعتبار ما را از بین ببرند مراقب باشید بعضی ها در قالب حزب اللهی میان اما همان شمر و سنان و خولی هستند با ریش و پشم میان اما افرای مثل #مهرشاد_سهیلی هستند تیم همراه بورس همیشه دلسوزانه برای خدمت و سود سازی کار کرد و حتی بابت این دلسوزی بیجا سرمایه اش را از نصف کمتر کرد اما پای افرادش ماند و میماند و آینده هم از آن آنها خواهد بود . افرادی که تا دیروز مخالف بازارهای مالی بودن و الان خودشان شدن کاسب این بازارها و تخریب گر کسانی که موی خود را در این بازارها سفید کردند. خلاصه پول بی‌زبان را با آدم بازبان نسپارید ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان یکی از اعضای همین کانال را یک شخص ریشدار بازبان که مدتها باعث بی آبروی ما شده بودن را بالا کشید و پول بی‌زبان را نابود کرد . بازار مالی گرگ زیاد دارد در این بازار برای دادن پول به برادر خودت هم اعتماد نکن ...حتی برادر

وقتی میگن بر علیه هاشمی بساز و در مورد مسائل جنسی مستند بساز ولی در مورد شخصیتهای ما نباید چیزی بگی 😏 چرا ۹۰ درصد مسئولان نظام بالاشهر زندگی میکنند؟ چرا درون بیت باید آقامحمدی و آقایان از مستند آقایون بترسند 😉

وقتی یک بچه سال راحت به همه جا نفوذ میکند چطور انگلیس و آمریکا و اسرائیل و اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نفوذ نکنند ؟ واقعا آدم میماند چه کسانی این بچه را بزک کردن و به اینجا رساندن تا آبروی همه را ببرد ... خدا را شاکریم که همیشه منتقد این جماعت به ظاهر انقلابی و در باطن ضد انقلاب بوده ایم فریب کاری در همه سطوح وجود دارد و تنها باید با پروژه حذف این جماعت آنان را در کلیدی ترین جایگاه ها برداشت ... سهیلی فرمانده شد چون یک عده بدون تحقیق آن را وارد بازی کردن 😏 حال که گندش درآمد منتظر برخورد با سهیلی های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ تا ۸۰ ساله هم هستیم سهیلی هایی که سالها در بیت و مجلس و تشخیص مصلحت نظام و دولت و قوه قضاییه و ... خود را موجه نشان داده اند و از دشمنان اصلی نظام و رهبری هستند برخورد قاطع دستگاه های امنیتی را خواهانیم

نماز در شب لیلة الرغائب

🔴 گزارش انجام یک ماموریت آن زمان که این عنصر مشکوک گزارش انجام ماموریتش در خلع سلاح پلیس ایران در خیابانها را اربابان غربی اش میداد ،عاقلان قوم چرا با سهل اندیشی و غفلت ازین خیانت آشکار عبور کردند که حالا پلیس مظلوم را در وسط خیابان سر ببرند؟ ✍️سید هادی

🔴 ویدیو تکان‌دهنده از لحظه شهادت پلیس توسط ارازل اوباش شاید پیش خودتون بگید بابا تو که اسلحه داری، چرا صبر می‌کنی با قمه و چاقو بهت حمله بشه؟ چرایی این قضیه رو فقط نیروهای پلیس متوجه میشن، وقتی حتی برای دفاع از خودشون نمیتونن شلیک کنن! چون قانون درست درمونی در دفاع از پلیس وجود نداره و با همون شلیک یا به عنوان قاتل بازداشت میشن یا دیگه خیلی خوش‌شانس باشن فقط تو فضای مجازی میگن پلیس یک جوان بیگناه را کشت!! ✍️ محرداد کریم‌زاده

خیلی غم انگیز است اول از تمام دستگاه های امنیتی میخواهیم این مهاجم را پیدا کند و در دم اعدام کند و قوه قضائیه لحظه ای به این شخص فرصت نفس کشیدن ندهد و روند پرونده سازی های مزخرف را کنار بگذارد دوما اینکه با کسانی که پلیس را خلع سلاح کردند باید برخورد جدی شود و محاکمه شوند داستان از آنجا شروع شد که روحانی پلیس را خلع سلاح کرد تا بزهکاری و شرارت در کشور بیشتر شود و امنیت داخلی را به خطر بیاندازد مجلس باید قانون حمل سلاح و استفاده از سلاح را در چنین زمانی تصویب کند و پلیس را به دوربین ثبت حوادث مجهز کند. باید کمپین برخورد دستگاه قضائی بر علیه سیلبریتی های هنجار شکن و ضد قانون را انداخته شود و دستگاه قضایی با هنجار شکنی های این جماعت بازیگر و خواننده و فوتبالیست و هر کسی که ضد قانون حرف می‌زند و تبلیغ فساد می‌کند، برخورد جدی کند تا کی باید کمپین‌های فساد زای یک عده فاسد و مفسد فی الارض قوانین ما را نادیده بگیرد و سگ بازی را ترویج و پلیس را خلع سلاح کند . #برخورد_قانونی

پیکر آیت‌الله صافی در کربلا تشییع شد 🔹پیکر آیت الله صافی گلپایگانی عصر پنجشنبه برای وداع آخر، به کربلای معلی رسید و در صحن مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام و سپس حرم حسینی طواف داده شد تا در جوار حضرت سید الشهدا علیه‌السلام به خاک سپرده شود.

📷تصویری از لحظه بازداشت قاتل شهید رنجبر ▪️با تلاش شبانه روزی اطلاعات ناجا، قاتل شهید رنجبر در روستای برم‌شور شیراز شناسایی و به همراه دو نفر از مرتبطین در یک اقدام ضربتی دستگیر شد؛ ▪️چاقوی استفاده شده در شهادت نیز کشف گردید.

تا آخر به دقت بخوانید 🔻پیرمردی در دامنه ی کوه های دمشق هیزم جمع می کرد و در بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند. یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را در حالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت . تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا زندگی اش بهبود یابد پیرمرد از حضرت سلیمان (ع) تشکر کرد و بسوی خانه روان شد . و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد. و نگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود. زن همسایه نمک نیاز داشت به خانه ی آنها رفت و زن نمکدان را به او داد زن همسایه همینکه چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد. پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی و خانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم . چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت در آنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین را به حضرت سلیمان (ع) گفت . حضرت سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را گم نکنی . پیرمرد از حضرت سلیمان (ع) تشکر کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را از جیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تا نگین را خوب ببیند و لذت ببرد . در این وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت و پرید . پیرمرد هر چه که دوید و هیاهو کرد فایده نداشت . پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه می‌نشینی . پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت. هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید . دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است و به حیرت بسوی او می نگرد پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی. و حتما بفروش که در حال زندگیت تغییری آید. پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب می‌فروشد. پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود . هنگامی که به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد و نگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت و به دریا افتاد . هرچه کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد . با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت . همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که هست ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره او را دیدی تمام قصه برایش بگو . من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید . پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید. پشتاره را به زمین گذاشت دوید و گریخت . حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبرئیل امین آمد که ای سلیمان خداوند می‌گوید که تو کی هستی که حال بنده مرا تغییر دهی و مرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) با سرعت به سجده رفت و از اشتباه خود مغفرت خواست . خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم . پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد. ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم . پیرمرد ماهی ها را گرفت و برایش دعای خیر کرد و به خانه رفت. همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد . شوهرش با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه می‌روم تا هیزم بیاورم . هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیر . من خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد. پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند. چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده خورد . نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند . فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت . حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تا که خداوند نخواهد . به خداوند یقین و باور داشته باشید. *🌼منْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا (3)* *☘️و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند . خداوند برای هر کسی و هر چیزی حد و اندازه‌ ای قرار داده است. (طلاق آیه۳*

اسنادی که نشون میده کانالهای تلگرامی چطور یک سهم رو تبلیغ میکنند تا یک عده دیگه خالی کنند ... مراقب باشید فقط... #ارسالی