🥀پروفیلشون یه پلاکه
✨کانال زدن ما لفت دادیم
پیجشون بالا رفت ما فالو نکردم
افسوس من از :
لایک های بی مصرف است
👈و شرمندگی تنها کامنت من
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
#هادےدلھٰا 🕊
دعوا سر سربند یافاطمھۜ بود . .
با بستن سربند طُ آرام شدند !
در جـٰاده عشق خوش سرانجام شدند
از داغ غمت خوشا شھیدانـے کھ
با پھلوۍ تیر خورده گمنام شدند...♥️
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
🍃خاطــره🍃
رفیقشہید :
هواخیلیسردبود ...
ماهممونتوچادارا ۷یا۸نفریمیخوابیدیم
واقعاوحشتناڪبودسرمایِاونشبا ...
ساعٺسہشببودپاشدمرفتم
بیرون،
دیدمیکےکنارماشین باهمونپتوداره
نمازشبمیخونہ !!
اینچیزاروماتوواقعیټندیدیم،
توفیلمادیدیم!
امامندرمورد بابڪ دیدم ..
یہجوونعاشق ..♥️
بابڪ داشتتواونسرماباخداشحرف
میزد••
شهید بابک نوری 🌿
برای شادی روح مطهرش صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
#کلام_شهید
🔹شهادت نوع #مرگ را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمیکند ...
🔹از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند #شهادت را نصیبتان کند و از دنیا ببرد.
°•{مدافع حرم
#شهید #جواد_محمدی🕊🌼}•
🔅 #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة 🔅
#سالروزشهادت......🕊
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #سه_شنبه ۱۷ خرداد ماه ۱۴۰۱ مصادف با ۷ ذی القعده
📖ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین (صد مرتبه)
✅ذکر این روز موجب روا شدن حاجات میشود.
🌷امروز ۱۷ خرداد ماه سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم محمد اسدی
🕊شهید مدافع حرم احمد مکیان
🕊شهید مدافع امنیت جواد تیموری
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
🖼 رو دیوار این جمله رو نوشت : بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد...
🕊 ۱۷خرداد ماه سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج)، گرامی باد.
اَللهُمَ عَجِل لِوَلیک الفَرَج
#صلوات
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
نامت بلند و اوج نگاهت همیشہ سبز؛
آبےترین بهانہ دنیاے من سلام!
قلبے شڪستہ دارم و شعرے شڪستہتر،
اما نشستہ در تب غوغاے من سلام!
ما بےحضور چشم تو این جا غریبہایم
دستے،سرے تڪان بده،مولاے من؛سلام!
تقدیم چشمهاے تو این شعر ناتمام
زیباترین افق بہ تماشاے من سلام!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام حاضرترین غایب زمین✋☀️
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
همراه شهدا🇮🇷
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸 🌸 #یادت_باشد🌱 قسمت 27 تشخیص اولیه این بودکه آپاندیسم عودکرده است.د
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت 28
ساعت نه صبح مادرم به دیدنم آمد.هنوزدراتاق تحت نظربستری بودم.ازساعت ده صبح به بعددوستان وهم کلاسی هایم که دربیمارستان کارورزی داشتندیکی یکی پیدایشان شد.مریض مفت گیرآورده بودند!یکی فشارمیگرفت،یکی تب سنج میگذاشت به جانم افتاده بودند.کلافه شدم.
بااستیصال گفتم:"ولم کنین.باورکنین چیزی نیست.یه دل دردساده بودکه تمام شد.اجازه بدین برم خونه."کسی گوشش بدهکارنبود.بالاخره ساعت چهاربعدازظهروبعدازکلی آزمایش رضایت دادندازمحضردوستان وآشنایان داخل بیمارستان مرخص بشوم!ایام نامزدی سعی میکردیم هرباریک جابرویم؛امامزاده ها،پارک ها،کافی شاپها.مدتی که نامزدبودیم کل قزوین راگشتیم،ولی گلزارشهداپای ثابت قرارهایمان بود.هردو،سه روزیک بارسرمزارشهداآفتابی میشدیم.
یک هفته مانده به شب یلداگلزارشهداکه رفته بودیم ازجیبش دستمال درآوردشروع کردبه پاک کردن شیشه ی قاب عکس شهدا.گفت:"شایدپدرومادراین شهدامرحوم شده باشن،یاپیرهستن ونمیتونن بیان.
حداقل مادستی به این قاب عکس هابکشیم."خیلی دوست داشت وقتی که ماشین گرفتیم یک سطل رنگ صندوق عقب ماشین بگذاریم وبه گلزارشهدابیاوریم تاسنگ مزارهایی که نوشته هایشان کمرنگ شده رادرست کنیم.
ازگلزارشهداپیاده به سمت بازارراه افتادیم.حمیددوست داشت برای شب یلدابه سلیقه ی من برایم کادوبخرد.
ازورودی بازارچادرمشکی خریدیم.داشتیم ساعت هم انتخاب میکردیم که عمه زنگ زدوگفت برای شام به آنجابرویم.
خریدمان که تمام شدبه خانه ی عمه رفتیم.فاطمه خانم خواهرحمیدهم آنجابود.
باهمه ی محبتی که من وحمیدبه هم داشتیم وصمیمیتی که بین ماموج میزد،ولی کناربقیه رفتارمان عادی بود.هرجاکه میرفتیم عادت نداشتیم کنارهم بنشینیم.میخواستیم اگربزرگتری هم درجمع ماهست احترامش حفظ شود.
این کارآن قدرعجیب به نظرمی آمدکه به خوبی احساس کردم حتی برای فاطمه خانم سوال شده که چراماجداازهم نشستیم.حدسم درست بود.موقع برگشت حمیدگفت:"میدونی آبجی فاطمه چی میگفت؟ازمن پرسیدمگه توبافرزانه قهری؟چراپیش هم نمی شینید؟"
گفتم:"ازنوع نگاهش فهمیدم براش سوال شده.توچی جواب دادی؟
"حمیدگفت:"به آبجی گفتم یه چیزایی هست که حرمت داره.من وفرزانه باهم راحتیم،ولی قرارنیست همیشه کنارهم بشینیم.من خونه ی پدرومادرم ترجیح میدم کنارمادرم بشینم."بین خودمان اگرهمدیگرراعزیزم،عمرم،عشقم صدامیکردیم،ولی پیش بقیه به اسم صدامیکردیم.
حمیدبه من میگفت خانم،من میگفتم حمیدآقا.دوست نداشتیم بقیه این طوری فکرکنندکه زندگی ماتافته جدابافته اززندگی
آن هاست.بعدازخداحافظی پای پیاده به سمت خانه ی ماراه افتادیم.معمولاخیلی ازاوقات پیاده تاهرکجاکه جان داشتیم میرفتیم.
آن ساعت شب خیابان هاخلوت بود.رفتم بالای جدول وحمیدازپایین دستم راگرفت تازمین نخورم.طول خیابان راپیاده آمدیم وصحبت کردیم.به حدی گرم صحبت بودیم که اصلامتوجه طول مسافت نشدیم.کل مسیرراپیاده آمدیم.
نیم ساعتی خانه ی ماشب نشینی کرد.
داخل حیاط موقع خداحافظی به حمیدگفتم:"چون شب یلداباباافسرنگهبانه وخونه نیست،توبیاپیش ما."
ایام نامزدی خداحافظی های ماداخل حیاط خانه به اندازه ی یک ساعت طول میکشید.بعضی اوقات خداحافظی بیشترازاصل آمدن و رفتن های حمیدطول وتفسیرداشت.
حتی دوستان من هم فهمیده بودند.هروقت زنگ میزدند،مادرم به آنهامیگفت:"هنوزداره توی حیاط بانامزدش صحبت میکنه.نیم ساعت دیگه زنگ بزنید!"نیم ساعت بعدتماس میگرفتندوماهنوزتوی حیاط مشغول صحبت بودیم.
انگارخانه راازماگرفته باشند،موقع خداحافظی حرفهایادمان می افتاد.
تازه ازلحظه ای که جدامیشدیم،میرفتیم سروقت موبایل.پیامک دادن هاوتماس هایمان شروع میشد.حمیدشروع کرده بودبه شعرگفتن.
من هم اشعاری ازحافظ رابرایش میفرستادم.بعدازکلی پیامک دادن،به حمیدگفتم:"نمیدونم چرادلم یهوچیپس وماست موسیرخواست.فرداخواستی بیای برام بگیر."جواب پیامک رانداد.حدس زدم ازخستگی خوابش برده.پیام دادم:"خدایابه خواب عشق من آرامش ببخش،شب به خیرحمیدم."
من خواب نداشتم.مشغول درسم شدم ونگاهی به جزوه های درسی انداختم.
زمان زیادی نگذشته بودکه حمیدتماس گرفت.تعجب کردم.گوشی راکه برداشتم،گفتم:"فکرکردم خوابیدی حمید،جانم؟زنگ زدی کارداری؟"گفت:"ازموقعی که نامزدکردیم به دیرخوابیدن عادت کردم.یه دقیقه بیادم در،من پایینم."گفتم:"ماکه خیلی وقته خداحافظی کردیم،تواینجاچکارمیکنی حمید؟!".
ادامه دارد...
#با_شهدا
🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا نام سامرا میاد
بی اختیار یاد تو می افتم...💔
#شهید_مهدی_نوروزی
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49