eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
72 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس درگذشت کونیکو یامامورا، مادر شهید محمد بابایی از شهدای دفاع مقدس شامگاه امروز به فرزند شهیدش پیوست💔
تماشایت میکردم باچشمانی که لهجه بوسه داشتند....💔 @Hamrahe_Shohada
{ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه } من غم و اندوهم را تنہا بہ خدا مےگویم :) ﴿یـوسف‌آیھ۸۶﴾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر صاحب عصر ومکان❤️ وسلام بر امام رئوف✨ و سلام بر صاحبان قلوب✨ وسلام بر ساکنان فردوس موعود✨ وسلام بر ضعیف شدگان زمین✨ @Hamrahe_Shohada
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 زیارت نامه #"شهــــــداء" 🌹بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎋بسم رب الشهدا و الصدیقین 🎋 ✨قــرار عاشقی✨ امام خامنه ای(مدظله العالی): امروزفضیلت زنده نگه‌ داشتن نام،یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌷ــهادتـــــ نیست. شهیدان رانیازی به گفتن و نوشتن نیست،آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند بازهم ساعت به وقت قـرار تپـش قلبــ❤️ـهاست ... برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان خلق کردند . @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﮼اینقدر‌ لطف‌ می‌کنی ﮼ماندم‌ تو‌ به‌ مَن‌ دل‌ سپـردی‌ یا‌ من‌ به‌ تو..؟!:)
◀️ شیخ رجبعلی خیاط، مستأجری داشت که زن و شوهر بودند و ۲۰ تومان اجاره از آن‌ها می‌گرفت. بعد از چند وقت این زن و شوهر صاحب فرزند شدند. شیخ بعد از گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد، یک دو تومانی پر قنداقش گذاشت و فرمود: «آقا یدالله! حالا خرجت زیاد شده، از این ماه به جای بیست تومان، هیجده تومان بدهید.» 🙏🏻آقای صاحب‌خانه اجاره بهای خانه‌ی قبر، است... 🙏🏻آقای آبروی تو نزد پروردگار، دل کودکی است که پدرش این روزها کمتر لبخند می‌زند و دائما در فکر است! 👈🏻با ده برابر کردن اجاره، اول آبرویت آواره می‌شود، بعد هم مستأجرت... پیامبر گرامی‌مان گفت: «به ساكنان زمين كنيد، تا آن كه در آسمان است به شما رحم كند.» @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀 ❣اوایل ازدواجمان برای شهادتش دعا میکرد . میدیدم که بعد از نماز از خدا طلب شهادت میکند . نمازهایش را همیشه اول وقت میخواند، نماز شبش ترک نمی‌شد . دیگر تحمل نکردم ،یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم . به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی، شهید میشی ‌. حتی جلوی نماز اول‌وقت او را میگرفتم! اما چیزی نمی‌گفت .... دیگر هم نماز شب نخواند ؛ پرسیدم : چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت : کاری‌و که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم . رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره، اینجوری امام زمان(عج) هم راضیتره ... ❣بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟ گفت: چرا ، ولی براش دعا نمی‌کنم! چون خودِ خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم ... گفتم : حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: 🙂 مگه عشق پیر و جوون می‌شناسه؟! راوی:همسر شهید @Hamrahe_Shohada
🌤 🗓امروز ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ مصادف‌با سالروز: 🦋 ولادت شهید حسن اکبری 🦋 ولادت شهید احمد جلالی نسب 🌹شهادت شهید حسینعلی پورابراهیمی 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
قسمت ۳۵ #یادت‌باشد خیلی دنبال چیزهای آنتیک وگران نبودیم.هرفروشگاهی که میرفتیم دنبال جنس ایرانی بود
🍃🌸🍃 قسمت ۳۶ یادگاری مینویسیم!کی آخه زنش روجامیذاره حمید؟"این طورجاهادوست داشتم آب روغنش رازیادکنم تابیشترتحویلم بگیرد. به خاطرهمین فراموش کردن،باشرمندگی کلی معذرت خواهی کرد.به حمیدحق میدادم.بالاخره بعدازاین همه سال دوبرادری که باهم بزرگ شده بودندداشتندسراغ زندگی خودشان میرفتندواین خیلی سخت بود. خندیدم وگفتم:"بله حق دارین حمیدآقا.منم خواهردوقلوم ازدواج میکردممکن بودهمچین کاری کنم،شماکه جای خودداری". بعدازعروسی آقاسعیدهرجاکه میرفتیم همه ازعروسی مامی پرسیدند.وقت زیادی نداشتیم. مهم ترین کارمان اجاره کردن یک خانه مناسب بود.حمیدنظرش این بودکه یک خانه بزرگ اجاره کنیم.دوست داشت بهترین هارابرای من فراهم کند.اولین خانه ای که رفتیم حدود120متربود؛خیلی بزرگ ودل بازبانورگیر عالی.قیمتی که بنگاه گفته بودباپس اندازحمیدجوربود. تقریباهردوتایی خانه راپسندیده بودیم.خوشحال ازانتخاب خانه مشترکمان ازدربیرون آمدیم.هنوزسوارموتورنشده بودیم که یکی ازرفقای حمیدتماس گرفت.صحبتشان که تمام شدمتوجه شدم حمیدبه فکرفرورفته است. وقتی پرس وجوکردم گفت:"خانم میخوام یه چیزی بگم چون بایدتودرجریان باشی،اگرراضی بودی اونوقت انجام بدیم.یکی ازرفیقام الان زنگ زدمثل اینکه برای رهن خونه به مشکل خورده،پول لازم داشت.اگرتوراضی باشی مانصف پس اندازمون روبه دوستم قرض بدیم،بانصف بقیش یه خونه کوچک تررهن کنیم تابعداکه پول دستمون رسیدیه خونه بزرگتراجاره کنیم". پیشنهادش راکه شنیدم جاخوردم این پاوآن پاکردم.میدانستم باپولی که می ماند،خانه ی چندان خوبی نمیتوانیم اجاره کنیم.پیش خودم دودوتاچهارتاکه کردم دیدم دریک خانه ی کوچک محله های پایین شهرهم میشودخوش بود.ازآنجایی که واقعااین چیزهابرایم مهم نبود،برای همین خیلی راحت همان جاقبول کردم.میدانستم بیشترخرج عروسی واجاره خانه روی دوش حمیداست.نمیخواستم اول زندگی تحت فشارباشد. باپولی که مانده بودبه چندتابنگاه سرزدیم.خیلی سخت میشدبااین مبلغ خانه اجاره کرد.مشاوراملاک فلکه"شهیدحسن پور"به ماآدرس خانه ای رادادکه داخل خیابان نواب بود. باحمیدآدرس به دست راه افتادیم.ازپیرمردی که داخل کوچه روی صندلی جلوی خانه خودشان نشسته بودآدرس منزل"آقای کشاورز"راپرسیدیم.ازنوع نگاه وپاسخ پیرمردمسن متوجه اختلال حواس اوشدیم.کمی که جلوتررفتیم خانه راپیداکردیم.این اولین خانه ای بودکه بعدازنصف شدن پول پس اندازمان میخواستیم ببینیم.یک ساختمان دوطبقه که درنگاه اول خیلی قدیمی وکوچک به نظرمیرسید. حمیدزنگ خانه رازدوکمی بعدپیرزنی چادربه سربیرون آمد.بعدازسلام واحوال پرسی حمیداجازه خواست خانه راببینیم.چون مستاجرداشت وخانه به هم ریخته بودحمیدداخل نیامد. من پذیرایی،آشپزخانه واتاق رادیدم وپسندیدم.خانه دلنشین وزیبایی درطبقه همکف که خیلی نقلی وجمع وجوربود.صاحب خانه هم طبقه بالازندگی میکرد.درکه بازمیشدیک پذیرایی بیست متری،اتاق خواب کوچک هجده متری که باچهارچوب های مشبک چوبی ازپذیرایی جدامیشد،آشپزخانه دوازده متری باحیاط کوچک وجمع جورکه درورودیش ازپذیرایی بازمیشد.دستشویی طبقه ماهم داخل حیاط بود.داخل حیاط یک ردیف گلدان های شمعدانی چشم نوازبود.این خانه باتوجه به پولی که داشتیم برای شروع زندگی خوب بود.ازخانه که بیرون آمدم به حمیدگفتم:"همین جاخوبه،من پسندیدم"حمیدهمان روزخانه راباهفت میلیون قرض الحسنه به عنوان پول پیش وماهی نودوپنج هزارتومان اجاره،قولنامه کرد. فردای روزی که صاحب خانه خبردادمستاجرقبلی خانه راخالی کرده باحمیدرفتیم که دستی به سروروی خانه بکشیم اولین بارباخودمان آینه وقرآن ویک قاب عکس ازامام خامنه ای بردیم.این قاب عکس همان عکسی بودکه باهم برای خانه مشترکمان پسندیده بودیم. حمیدگفت:"بایداول حضرت آقاخونه ماروببینن" ادامه دارد 🍃🍃🍃 @Hamrahe_Shohada
🥀کجا می تونید همچین آرامشی ببینید ✨خیلی وقته آرامش از زندگی های چند ▫️بعدی ما رخت بربسته ▫️می دونید چرا ؟ ▫️چون جاموندیم 👈اگه متوجه نشدی یه باردیگه عکس وببین @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا