eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🥀 شهیدی که برای رفتن به جبهه اعتصاب غذا کرد 🔹️ پدر شهید عباس علومی در احوالات پسر شهیدش می گوید :عباس از اوایل تشکیل بسیج عضو فعال پایگاه حزب‌الله بود و در کارهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیج استعداد زیادی داشت که اثرهای مفید او باقی است. ◇ وقتی خبر قبول شدنش را شنیدم ، خیلی خوشحال شدم. گفتم عباس! حالا که دانشگاه قبول شده‌ای، دیگر به درس‌هایت برس. ◇ گفت بابا! تا زمانی که جنگ هست، دانشگاه جبهه واجب‌تر است. ◇ برای رفتن به جبهه و جلب رضایت من چند روز اعتصاب غذا کرده بود، اما من طاقت نیاوردم و یکی از همان شب‌ها سر شام گفتم خانم! صدایش کن، کارش دارم. ◇ پیشم آمد. گفتم خیلی دوست داری بروی جبهه؟ ◇ گفت بله، باباجان. ◇ گفتم پس برو آن کاغذ را بیاور برایت امضا کنم. با خوشحالی رضایتنامه را آورد و من زیرش را امضا کردم. ◇ کنارم نشست و غذا خورد. فردای آن روز از آن برگه چند تا کپی گرفت. وقتی علتش را که پرسیدم. ◇ گفت از این به بعد هر وقت خواستم بروم جبهه، دیگر مشکل ندارم. ◇ رویش را بوسیدم و به خداسپردم و چند وقت بعد خبر شهادت عباس را آوردند. 🥀دانشجوی شهیدعباس علومی @Hamrahe_Shohada
🍃🥀 ماجرای خودرویی که شهید شیروانیان برای خانواده فرستاد 🔹️ بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. ◇ همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» ◇ حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» ◇ همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم. ◇ حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.» 🍃🥀شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳ @Hamrahe_Shohada
💫در محضر شهدا 💫 آقا سیدباقر طلبه بود! قبل از انقلاب همسایه بودیم. خوب می‌شناختمش عاشقِ حضرت زَهرا سلام الله علیها بود. به عنوان بسیجی راهی جبهه شد. تو جبهه هم کنارش بودم. یه مدتی بود دلم شور می‌زد نگران شده بودم. اومد پیشم دست انداخت گردنم و گفت: " تو دیگه چرا غصّه می‌خوری؟ کسی که مادرش حضرت زهراست که نباید دیگه غصّه بخوره ! هر جا احساس کردی درمونده شدی بگو : "یــا فاطــمــه سلام الله علیها" 🥀@Hamrahe_Shohada 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاثیر عجیب نگاه به قبر امیرالمومنین علی علیه السلام @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه شهدا🇮🇷
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 1⃣1⃣ #انگشت
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید قسمت 2⃣1⃣ (ره) 🍃رفتم هیات رهروان امام (ره)، مجلس باصفایی بود. اما آنچه می خواستم نشد. رفتم مداح هیات را که سید مجتبی علمدار بود را پیدا کردم و گفتم سوالی دارم. گفتم: «من هر هیاتی می روم، وقتی روضه می خواند و مداحی می کنند، اصلا گریه ام نمی گیرد چه کار کنم؟» سید نگاهی بهم کرد و گفت: «در این مجلس هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: «نه ، اصلا گریه ام نگرفت.» 🍃رفت توی فکر و با لحنی خاص گفت: «می دونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام. برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.» من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سوال را پرسیده بودم، به من می گفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات می گیرد.» البته من می دانستم که مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می رساند. از آن وقت مرتب به هیات رهروان می رفتم. خداوند هم به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود. 📚کتاب علمدار، صفحه 118 الی 119 ادامــه_دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا ! دلم تنگ است .  هم جاهلم هم غافل ، نه در جبهه‌ی سخت میجنگم نه در جبهه‌ی نرم . کربلای حسین (ع) تماشاچی نمی‌خواهد .  یا حقی یا باطل .. راستی من کجا هستم؟ .. [-شهیدعباس‌دانشگر🌿] @Hamrahe_Shohada
✔️ساعت به وقتِ وصیت شهدا در باب حجاب... 🍃شهید جعفر محمد صالحی رنانی ای خواهرم حجاب خود را حفظ کن و اگر خداوند به من لیاقت شهادت داد تنها برای زینب (س) گریه نما... ترســ دشمنــ از حجابــ زینب استــ... @Hamrahe_Shohada
🍃رفیقی خوبه که: دستتو بگیره تا آخرش باهات باشه، حتی تا بِهِشْت... تا «شَهٰادَتْ»... 🍃اصلا میدونی چیه؟ به قول آقا سِیدمُجْتَبیٰ‌عَلَمْدَار: برای بهترین رفیقاتون آرزوی شهادت کنید... شبتون شهدایی🤲🤲 @Hamrahe_Shohada
🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃 ✒️ مناجات صبحگاهی (فرازی از دعای سیزدهم صحیفه سجادیه) 💞مــ♡ـــولای مــن با برآورده شدن تقاضایم و روا شدن حاجتم و رسیدن به مطلبم؛ پیش از برخاستن از جایم و با آسان ساختن مشکلم و با سرنوشت خوبی که در تمام امور برایم رقم می‌زنی، کارساز من باش. 🍁ای صاحب جود و کرم🍁 🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃 ♻️ یکشنبه 🌀 ۲۵ آذر ۱۴۰۳ ♻️ ۱۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶ 🌀 ۱۵ دسامبر ۲۰۲۴ 🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃 📿ذکر روز یکشنبه ✨یا ذالجلال و الاکرام✨ 🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃   🤚🏻سلام؛ رحلت شهادت گونه بانوی احساس وادب حضرت ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد. اهداء به پیشگاهشان دسته گلی از جنس صلوات بر محمد و آل محمد 🏴🏴🏴 🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃 💠 حدیث امروز ✍🏻 حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها می‌فرمایند: هميشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زير پاي مادران است؛ و نتيجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود. 📚كنزل العمّال، ج ۱۶، ص ۴۶۲، ح ۴۵۴۴۳ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ 🍃🔹◼️🍃🔹◼️🍃 @Hamrahe_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
🌱نام و نام خانوادگی: 🍃🌷 مصطفی علیدادی🌱 🌱ت ت: ۲۱بهمن هزاروسیصدوهفتادوسه مصادف با ۱۰ رمضان روز جمعه ساعت ٨ صبح 🌱 🌹🍃تاریخ شهادت: ۲۷ مهرماه هزاروسیصدونود ونه 🌹شغل: پلیسِ فراجا 🌹🌱درجه: ستوانسوم 🌹🍃بسیجی فعال 🌹🌱سرگروه صالحین حلقه ی کودکان ونوجوانان پایگاه بسیج 🌹🍃مٶسس گروه جهادی، جهادگران گمنام 🌹🌱خادم افتخاری در ستاد نماز جمعه 🌹🍃علت شهادت: با شیوع کرونا، «آتش به اختیار» و جهادی‌وار، وارد میدان مبارزه با این ویروس منحوس شد و سرانجام خودش در این راه، گرفتار این بیماری شده و جان خود را فدای سلامتی مردم کرد و پس از گذراندن ۵۰ روز دوران سخت نقاهت به آرزویش که شهادت بود رسید @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلیسی که برات شهادتش را از حاج قاسم گرفت... خیمه مادری کنار قبر فرزند شهیدش در بهشت زهرا قطعه 231 🌱🥀شهیدمصطفی_علیدادی @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همراه شهدا🇮🇷
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید #مجتبی_علمدار قسمت 2⃣1⃣ #هیات_
°•| 🌿🌸 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا 📌خاطرات شهید سید قسمت 3⃣1⃣ 🍃برای جذب جوانان خیلی تلاش می کرد. یک روز سید بر خلاف همیشه با لباس نامتعارف دیدم، با شلوار کتان شیک. به شلواری که پوشیده بود اشاره کردم. سید گفت: «به نظر تو از لحاظ شرعی اشکال دارد؟» گفتم: «نه، اما برای شما خوب نیست.» گفت: «می دانم، اما امروز رفته بودم با یه سری از جوان ها فوتبال بازی کنم، بعد باهاشون صحبت کنم و دعوتشون کنم به هیات. وقتی با تیپ و ظاهر خودشون باهاشون حرف می زنی بیشتر حرفت را قبول می کنند.» 🍃یه روز یه خانم آمد جلوی هیات و گفت: «من دو تا پسر دوقلو هفده ساله دارم که چند وقتی هست با شما آشنا شدند. خانواده ما هیچ کدام اهل دین و مذهب نیستند. مدتی پیش بچه های من موقع فوتبال با شما آشنا شدند و از شما زیاد تعریف می کردند. من فکر می کردم شما مربی فوتبال هستید. چند وقتی هست رفتار و اخلاق بچه های من تغییر کرده. یک روز از بین درب اتاق شان مشاهده کردم دارند نماز می خوانند.» 🍃همین مادر ادامه داد: «تا اینکه فهمیدم مدتی روزها به مکانی می روند و شبها برمی گردند. فکر کردم می روند باشگاه. اما وقتی برمی گشتند چشمانشان کبود بود. معلوم بود خیلی گریه کردند. ناراحت بودم گفتم شاید کسی آنها را اذیت می کند. تا اینکه امروز آنها را تعقیب کردم و فهمیدم می آیند اینجا. همسایه ها پرسیدم گفتند مسئول اینجا آقای سید علمدار است و جوان ها اینجا برنامه سخنرانی و مداحی دارند. من مطمئن شدم خدا دست بچه های من را گرفته. برای همین آمدم از شما تشکر کنم و بگم بیشتر مراقب بچه های من باشید.» چند روز بعد همین مادر پاکت پولی به سید داد و گفت کل پس انداز من همین سی هزار تومان هست که آوردم برای هیات. من هر چه دارم از شما دارم.» 📚کتاب علمدار، صفحه 122 الی 124