eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
20.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(🇮🇷✌) وقــت آن اســت کـه... تکـرار شـود کـرب و بلا... @Hamrahe_Shohada
امروز میتونست روز پس از شروع جنگ باشه اما مهمه که توی چه کشوری داری زندگی میکنی 🙂
یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود. در یکی از عملیات‌ها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت. پس از چند روز زنگ زد و از جراحت‌هایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحت‌ها نباید ما را خانه نشین کند. همیشه گله مند بود و می‌گفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم. هر وقت از او می‌پرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، می‌گفت من در آشپزخانه خدمت می‌کنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود. به روایت مادربزرگوارشهید فرماندهٔ گردان‌رزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله ●ولادت : ۱۳۴۱ کرمان ●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶ فاو @Hamrahe_Shohada
🧕🇮🇷برگزاری نشست تخصصی عفاف و حجاب 🕊گروه شهید مجیدی🕊 با سرگروهی خانم معصومه جعفری» 🇮🇷🧕 ⬅️جلسه هم اندیشی و مناظره پیرامون موضوعات زن ،خانواده و عفاف و حجاب با حضور مبلغین و کنشگران عفاف و حجاب خیابان دانشگاه و سرکارخانم مهاجرانی کارشناس این حوزه 📚همراه با میز تخصصی کتاب- برگزاری نمایشگاه ودیوار آزاد ⬅️ برای دغدغه مندان عفاف و حجاب ⬅️ توانمندسازی در پاسخگویی به شبهات حجاب ⬅️ آموزش شیوه های جذب و ارتباط موثر با مخاطبین ⬅️آموزش عملیات های فرهنگی با موضوع حجاب در مراکز و سطوح مختلف 📣📣📣📣📣📣📣 زمان: روز سه شنبه ۲۸ فروردین ماه ساعت 3 بعد ظهر آدرس: اراک خیابان ادبجو؛ خیابان عاشورا کوچه شهید محمد علی قاسمی پلاک 15 (مهدیه منزل پدر محترم شهید سعید مجیدی)
🔺 اطلاعیـــــه 🔺 کارگاه جلسه فردا به بعد ظهر موکول شد
◽️رفیق شفیق که می‌گویند همین ها هستند رفاقت شــــان از زمین شروع شد و تا بهشت ادامه یافت ... ▫️ ▫️ ▫️ @Hamrahe_Shohada
🛑 آیت الله نوری همدانی: پاسخ کوبنده سربازان اسلام به رژیم صهیونیستی بسیار بجا بود   🔹این مرجع تقلید در پیامی تاکید کرده است: پاسخ کوبنده سربازان اسلام و گروه های مقاومت به رژیم غاصب صهیونیستی بسیار بجا بود و مورد حمایت است‌. @Hamrahe_Shohada
یک شب بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسد، خوابش را دید؛ از فردا عضو کانال شهید و از این طریق ارادت خاصی به او پیدا کرد. در عالم خواب شهید کوچک زاده به همسرم گفته بود به زودی به شهادت می‌رسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران، مصادف است. عاشق صیاد شیرازی بود و دقیقا در روز شهادتش حسین هم شهید شد. راوی: همسر شهید 💚 🌱🕊 @Hamrahe_Shohada
شهدا با معرفت‌ هستند پا که در مقتل‌شان گذاشتی قسم بده به رفاقت‌شان و یقین کن که حاضرند باز هم جان بدهند تا تو جان بگیری :)🍃
من به قد قامت یاران نرسیدم ای کاش لا اقل ،رکعت آخر به جماعت برسم 😭😭😭 شهدا گاهی نگاهی.... @Hamrahe_Shohada
18.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(✌🇮🇷) ســردار دمــت گــرم مَــرد😎🇮🇷 @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۸ ...دو سه ساعتی می‌گذرد تا میهمان‌ها می‌روند. بابا و ماما
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ۱۹ ...تازه حرف‌هایمان گل کرده که به خانه می‌رسیم. زنگ درِ خانه را که می‌زنم، دلم برای بابا و مامان بیشتر تنگ می‌شود. مامان تا مرا می‌بیند در آغوشم می‌گیرد و چشم‌های نم‌دارش را از من پنهان می‌کند. وسایل را می‌گذاریم توی خانه و چند دقیقه‌ای گپ می‌زنیم و زود بلند می‌شویم. تا جلوی در همراهمان می‌شوند و مثل مهمان‌ها بدرقه‌مان می‌کنند. مادر برایمان آرزوی خوشبختی می‌کند و فرشته‌های شب آرزویش را ثبت می‌کنند. هنوز از خانه پدری دور نشده‌ایم که دلِ فاطمه هوای مقبره شهدای گمنامِ پارک سیمرغ را می‌کند. چه می‌خواستم بهتر از این؟ پیشنهادش را روی هوا زدم! فاطمه به خاطر رفتن به مزار شهدای گمنام، لبخند روی لبش نشسته. این لبخند دلم را گرم می‌کند. معشوقه‌ی آدم اگر به این چیزها پای‌بند باشد، می‌شود به او تکیه کرد، می‌شود بیشتر دوستش داشت؛ می‌شود قربان صدقه‌اش رفت! جایی کنار مزار شهدا نشستیم. سرمای استخوان‌سوزِ نیمه‌شبِ زمستان هم نتوانست کیفمان را ناکوک کند. برایش گفتم که این‌جا پاتوق من است! چه شب‌هایی که با موتور یا بی‌موتور، مهمان‌شان شدیم که نگویند بی‌معرفتیم! برنامه ثابتمان با یکی از رفقا این بود که بعد دعای کمیلِ امامزاده یحیی(ع)، بیاییم به میهمانی این شهدا. گوش دادن‌های فاطمه گل می‌کند و لبخند می‌شود روی لب‌هایش. گفت:«دوست داشتم زندگی‌مون با زیارت مزار شهدا شروع بشه...» گفتم:«پس بیا کمک بگیریم ازشون!»